اعتماد به آمریکا؛ با چه عقل و منطقی؟!

سعید مطلبی


شروع بدعهدی های آمریکا در طول تاریخ سیاه خود را باید از خیانت آشکار آنها به سرخپوستان بینوای قاره آمریکا-که مالک اصلی آن سرزمین به حساب می آیند- مورد بررسی قرار داد.
"خوشبین نیستم!"؛ این گزاره اساسی را می توان موضع ثابت و بدون تغییر رهبر فرزانه انقلاب از ابتدای شکل گیری گفتگوهای هسته ای بین ایران و کشورهای 5+1 دانست. مسئله ای که از طرفی مبتنی بر واقعیات تاریخی موجود در تاریخ آمریکا و از سویی ناشی از حجم جنایات و خیانت های دولت آمریکا نسبت به منافع ملی ایران در طول 60 سال گذشته بوده است. طبیعتاً مبنای هر مذاکره ای در هر سطحی بیش و پیش از هر چیز، اعتماد طرفین مذاکره به نیات یکدیگر در جهت رسیدن به یک هدف توافق شده خواهد بود. با این وجود؛ مرور تاریخ آمریکا تا کنون هیچ نشانی از قابل اعتماد بودن دولت ایالات متحده-حتی در تعامل با دوستان خود- را نشان نمی دهد. تاکید بر غیر قابل اعتماد بودن دولت آمریکا از آن رو مطرح می شود که تمامی کارشناسان مسائل بین الملل می دانند که طرف اصلی ایران در مذاکرات هسته ای دولت آمریکا است نه 5+1!

با این وجود؛ اعتراف به غیرقابل اعتماد بودن دولت آمریکا از سطح کارشناسان و سیاستمداران غیر آمریکایی فراتر رفته است! "پاول رابرتز" نویسنده آمریکایی و معاون اسبق وزارت خزانه‌داری آمریکا طی یادداشتی در همین زمینه می نویسد: "ایران بهتر است از «ولادیمیر پوتین» رییس جمهوری فعلی روسیه نسبت به صداقت گفتاری آمریکا سئوال‌هایی بپرسد! ایران باید با دولتی توافق و به آن اعتماد کند که هرگز عهدشکنی نکرده و همواره به حرف خود عمل نموده است! در طول تاریخ واشنگتن قطعی ثابت کرده است که حرفش و عملش قابل اعتماد و اتکا نیست. تاریخ نشان داده که واشنگتن نسبت به آنچه روی برگه وعده می‌دهد قابل اعتماد نیست. آمریکا تاکنون به هرکسی با آن توافق کرده خیانت کرده است." اظهارات قابل تامل این مقام سابق دولت ایالات متحده اما محدود به همین نبوده است. وی در ادامه با اشاره به خیانت آمریکا به شوروی آورده است:" واشنگتن به گورباچف قول داد که به‌ازای توافق گورباچف با اتحاد مجدد آلمان، ناتو یک اینچ هم به‌سمت شرق حرکت نخواهد کرد، این در حالی بود که ناتو بی‌درنگ مرز روسیه را گرفت و در حال حاضر نیز آمریکا بخش‌های سابق امپراتوری روسیه را به‌سمت ناتو می‌کشاند!"

این مقام بلندپایه سابق در دولت آمریکا در ادامه با اشاره به مذاکرات هسته ای بین ایران و 5+1 بر بدعهدی صددرصدی دولت آمریکا در جریان اجرای توافق هسته ای تاکید کرده می نویسد:" ایران برای رسیدن به توافق، بسیاری از حقوق خود را رها کرده در صورتی که این حقوق تحت پیمان منع گسترش سلاح هسته‌ای به ایران واگذار شده است. میان تمامی امضا کنندگان پیمان منع گسترش سلاح هسته‌ای فقط در خصوص ایران تبعیض وجود دارد." رهبر فرزانه انقلاب اسلامی با لحاظ کردن همین جهات در متن نامه خود به رئیس جمهور در خصوص تأیید مشروط برجام مجدداً این مسئله را مورد تاکید قرار داده می فرمایند:"جنابعالی با سابقه‌ی چند دهه حضور در متن مسائل جمهوری اسلامی، طبعاً دانسته‌اید که دولت ایالات آمریکا، در قضیّه‌ی هسته‌ای و نه در هیچ مسئله‌ی دیگری، در برابر ایران رویکردی جز خصومت و اخلال در پیش نگرفته است و در آینده هم بعید است جز این روش عمل کند."

با این وجود؛ شمار نقض عهدهای دولت آمریکا در تاریخ سیاه خود بیش از آن چیزی است که پاول رابرتز به آن اشاره کرده است! شروع بدعهدی های آمریکا در طول تاریخ سیاه خود را اما باید از خیانت آشکار آنها به سرخپوستان بینوای قاره آمریکا-که مالک اصلی آن سرزمین به حساب می آیند- مورد بررسی قرار داد. بر طبق مستندات تاریخی متعدد، دولت آمریکا تمام معاهده های منعقد شده با سرخپوستان بومی آن کشور را زیر پا گذاشته؛ جواب تظلم خواهی آنان را با به بردگی گرفتن و سرب داغ داده است. روند تبعیض نژادی نسبت به ساکنان و صاحبان اصلی قاره آمریکا هنوز هم از سوی دولت آن کشور دنبال می شود. برای مشاهده این واقعیت کافی است سری به اخبار مربوط به آمریکا در رسانه های خبری جهان بزنید! درواقع تاریخ شکل گیری دولت آمریکا با قتل و غارت سرخپوستان بومی آغاز شده و از ابتدا بر مبنای دروغ، فزونخواهی و ضعیف کشی بنا شده است. نمونه دیگر بدعهدی آمریکا را اما باید از اعراب، از ناصر مصری، از گروه سازش فلسطینی پرسید. باید از آنان پرسید که که نزدیک به یک قرن مذاکره با آمریکا برای عدم حمایت از اسرائیل در حالی که سیاست اعلامی آمریکا عدم دخالت در منطقه بود چه شد؟ آیا نتیجه چیزی جز شکل گیری و گسترش هر روزه اسرائیل در ازای آواره شدن اعراب مظلوم فلسطینی از خانه و کاشانه خود بوده است؟

 برای سنجش خوش عهدی آمریکا اما بد نیست سری هم به مورخین و کارشناسان تاریخ سیاسی آلمان بزنیم و از آنها بپرسیم که وودرو ویلسون، رییس جمهور وقت آمریکا به چند درصد از قول های خود به دولت آلمان در ازای پایان دادن به جنگ جهانی اول پایبند ماند؟ جز اینکه پیمان ورسای را بر آن کشور تحمیل کرد و باعث وضع غرامت سنگین مالی بر مردم جنگ زده آلمان در کنار از دست رفتن بخش وسیعی از خاک کشورشان شد؟! تاریخ به ما می گوید که آمریکا در راه رسیدن به منافع خود به نزدیکترین دوستانش نیز خیانت کرده است. انگلیسی ها که خود ید طولایی در استعمار دیگر ملل جهان دارند؛ هنوز هم ماجرای بازپس گیری و خلع ید خود از کانال سوئز در سال سال 1956 میلادی توسط دولت آمریکا را فراموش نکرده اند. تهاجم نظامی آمریکا در سال 1983 میلادی به کشور کوچک گرانادا که در آن زمان مستعمره انگلستان به حساب می آمد نمونه ای دیگر از خیانت آمریکا به دوستان استعمارگر خویش است! خیانت آمریکا به معمر قذافی و صدام اما قصه ی پرغصه دیگری است. این مسئله از آن رو برای ما ایرانی ها سخت و پرغصه است که دولت جنایتکار آمریکا 8 سال تمام؛ انواع حمایت های مالی، سیاسی و نظامی را از رژیم منحط صدام انجام داد و سرانجام نیز گلوله را به سمت خود او گرفته، او را از بین برد.

"تونی کارتولوچی" کارشناس مسائل ژئوپلتیک در بانکوک که از نگاه یک تحلیلگر شرقی سیاست های آمریکا و غرب را در قبال شرق تحلیل می کند در همین زمینه می گوید: "یکی از مهمترین درس های تاریخ برای ما این است که زمانی که آمریکا ابراز تمایل به دوستی و سعی می کند به بهانه پیشرفت و دیپلماسی به کشوری نزدیک می شود قصدش استفاده از آن رابطه نزدیک برای کارهای مخفیانه علیه کشور هدف است و سریعا خیانت می کند. برای مثال کاری که با معمر قذافی کرد به او نزدیک شد به طوریکه او دست از برنامه سلاح های کشتارجمعی اش کشید و در عوض آمریکا وعده کمک و حمایت داد اما به جای کمک شروع به کمک سری به مخالفان قذافی و تروریست ها و نظام او را ساقط کرد. سرنوشت قذافی اثبات کننده اصول واقعی مورد اعتقاد غرب بود. با اینکه به تمام خواسته های غرب و آمریکا و جهانی تن داد، نهایتا اعتمادش به آنها به قیمت جانش و تمامیت ارضی کشورش تمام شد."

رهبر فرزانه انقلاب با درک نیات خصمانه آمریکا نسبت به نظام جمهوری اسلامی، چندی پیش هر نوع مذاکره با دولت آمریکا را ممنوع اعلام نمودند. ایشان در متن دیدار خود با فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه با انتقاد از سهل اندیشی برخی افراد در زمینه مذاکره با آمریکا؛ در همین زمینه می فرمایند: "آنچه ممنوع است این است. مذاکره‌ی با آمریکا ممنوع است به‌خاطر ضررهای بی‌شماری که دارد و منفعتی که اصلاً ندارد؛ این فرق میکند با مذاکره با فلان دولتی که نه چنین امکاناتی دارد، نه چنان انگیزه‌ای دارد؛ اینها با همدیگر متفاوت است، این را نمی فهمند."

بدعهدی آمریکا در تعامل با سیاستمداران ایرانی نیز جای تاملی جداگانه خواهد داشت. نمونه آشکار این مسئله را می توان در مورد سرنگونی دولت مصدق توسط عوامل سفارت آمریکا در تهران مشاهده کرد. عباس سلیمی نمین؛ پژوهشگر تاریخ معاصر در متن گفتگویی در همین زمینه می گوید: "خب ما در دوران دکتر مصدق به حرف آمریکایی ها اعتماد کردیم. گفتند ما در کودتا مشارکت نمی کنیم. آقای دکتر مصدق هم خیالش جمع شد که کودتا صورت نمی گیرد یا اگر صورت بگیرد، چون پشتیبانی آمریکایی را ندارد، نمی تواند خیلی موثر واقع شود. خب این اعتماد، یک ضربه جدی به ملت ایران زد و مجدداً برای نزدیک به 27 سال، ملت ایران را به زیر یوغ آمریکایی ها برد." نمونه دیگر از بدعهدی آمریکایی ها را اما باید در جریان همین مذاکرات هسته ای اخیر دولت ایران با آنها دنبال نمود. رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در جریان دیدار رمضانی خود با مسئولان نظام در بیان تاریخچه مذاکرات کنونی و نقض عهدهای مکرر طرف آمریکایی می فرمایند:"متقاضىِ این مذاکرات آمریکایى‌ها بودند. مربوط به زمان دولت دهم هم هست. قبل از آمدن این دولت این مذاکرات شروع شد. آنها درخواست کردند، واسطه‌اى قرار دادند و یکى از محترمینِ منطقه، آمد اینجا با من ملاقات کرد، گفت که رئیس‌جمهور آمریکا با او تماس گرفته و از او خواهش کرده و گفته است که ما میخواهیم مسئله‌ى هسته‌اى را با ایران حلّ‌وفصل کنیم و تحریمها را هم میخواهیم برداریم. دو نقطه‌ى اساسى در حرف او وجود داشت: یکى اینکه گفت ما ایران را به‌عنوان یک قدرت هسته‌اى خواهیم شناخت؛ دوّم اینکه گفت ما تحریمها را در ظرف شش‌ماه بتدریج برمیداریم. بیایید بنشینید مذاکره کنید، این کار انجام بگیرد. من به آن واسطه‌ى محترم گفتم که ما به آمریکایى‌ها اطمینانى نداریم، به حرف اینها اطمینانى نیست. گفت حالا امتحان کنید؛ گفتیم خیلى خب، این دفعه هم امتحان میکنیم. مذاکرات این‌جورى شروع شد...

البتّه احتیاط را از دست ندادیم. از اوّل نگاه ما به مذاکره‌کنندگان و طرف آمریکایى نگاه شکّ‌آلود بود. طبق تجربه‌هایى که داشتیم، به اینها اطمینان نداشتیم، [لذا] از اوّل با ملاحظه وارد شدیم. نظرمان هم این بود که اگرچنانچه اینها سرِ حرف خودشان ایستادند که خب اشکالى ندارد؛ ما حاضر بودیم هزینه هم بدهیم، یعنى ما عقیده نداریم که در یک مذاکره هیچ هزینه‌اى نباید داد، هیچ عقب‌گردى نسبت به بخشى از موضوعات نباید کرد؛ نه، به‌قدر صحیح و منطقى و عقلایى حاضر به هزینه دادن هم بودیم؛ منتها ما دنبال توافق خوب بودیم..اندکى در مذاکرات پیش رفته بودیم که زیاده‌خواهى‌هاى حضرات شروع شد؛ هرروز یک حرفى، یک بهانه‌اى؛ شش ماه تبدیل به یک سال شد، طولانى‌تر شد، مذاکرات شکلهاى گوناگونى پیدا کرد، چانه‌زنى‌ها و زیاده‌خواهى‌ها مذاکرات را طولانى کرد، تهدید کردند، تهدید به تحریم بیشتر، حتّى تهدید به بکارگیرى نظامى‌گرى؛ این تهدیدها را کردند؛ روى میز و زیر میز و این حرفهایى که شنیده‌اید.(2) این رفتار این حضرات تا امروز بوده."

حال سوال این است که افراد مشتاق رابطه با آمریکا بر مبنای چه دلیل منطقی و عقلانی، خوشبینی به دولت ایالات متحده را در رسانه های زنجیره ای خود فریاد می زنند؟ آیا تاکید بر رابطه با چنین دولت بدعهد و جنایتکاری چیزی جز یک خیانت تاریخی به منافع ملی کشور و نسل های آینده خواهد بود؟ حالا شاید بتوان حکمت تاکید رهبر فرزانه انقلاب بر گرفتن تعهد کتبی از دولت آمریکا و اتحادیه اروپا برای رفع تحریم های اقتصادی، به عنوان یکی از شروط نه گانه معظم له در جهت اجرای برجام را فهمید! با این وجود؛ امید است که در سایه مسئولیت شناسی دولت و عمل صادقانه به دستورات رهبر فرزانه انقلاب در زمینه اجرای برجام؛ منافع ملی ملت ایران دستمایه اعتماد به گرگ درنده ای چون دولت آمریکا نشود. امید است!

 

پایگاه دیده بان 

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.