سعدالله زارعی

مکر شیطان در بیروت و بغداد

آمریکا طی چند سال گذشته دست‌کم 40 هزار جوان عراقی را در قالب برگزاری دوره‌های یک تا سه ماهه در آمریکا تحت سیستم خاص تعلیم و تربیت قرار ‌داده است و می‌توان گفت حتماً برای آنان دستور کار خاص دارد و آنها را تحت سازماندهی قرار‌داده است.

«سعدالله زارعی» در سرمقاله روزنامه «کیهان» نوشت:

برخلاف آنچه گاهی تصور می‌شود، خصومت آمریکا علیه ایران، روند نزولی نداشته است و شکست‌های پی‌در‌پی آن سبب نشده آمریکا خود را در صحنه‌ای کنار بکشد. نگاهی به وضعیت و صحنه لبنان و صحنه عراق در این روزها، به‌خوبی بیانگر ادامه و حتی تشدید خصومت آمریکا علی‌رغم شکست از جبهه مقاومت در این دو جغرافیاست. بنابراین خصومت در آینده نیز نه تنها باقی می‌ماند، بلکه براساس روندی که تاکنون شاهد بوده‌ایم، تشدید هم خواهد شد. اما در اینجا سخن این است که این خصومت و تشدید خصومت تا چه ‌اندازه جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت و روند حرکت آنها را تحت تأثیر قرار می‌دهد. در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:

1- در مورد هدف‌گذاری آمریکا در دشمنی با ایران برای رسیدن به مقصد به موارد زیادی می‌توان اشاره کرد که همه آنها هم درست است اما اگر سؤال این باشد که در حال حاضر و طی سال‌های آینده «هدف‌گذاری عملیاتی آمریکا» در مواجهه با ایران و جبهه مقاومت چیست؟ طبعاً باید به یک مورد اشاره کنیم. به نظر این قلم، آمریکایی‌ها در شرایط کنونی در مواجهه با منطقه مقاومت، روی «سیطره بر کانون‌های تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر منطقه» تمرکز دارند به این معنا که واشنگتن با استفاده از فضای بی‌در‌و‌پیکر مجازی تلاش می‌کند گروه‌های نوپدید و رنگ‌پذیری به‌وجود آورده و از طریق آنان حکومت‌ها و سازمان‌های مقاومت را تحت فشار شدید قرار دهد. از آنجا که جبهه مقاومت در مورد نحوه مواجهه با این گروه‌های نوپدید و مهار آنها تجربه ندارد و احیاناً از جنبه اطلاعات (information) دچار ضعف می‌باشد، این گروه‌ها در یک دوره نسبتاً طولانی -تا زمان پیدا شدن تسلط بر فضای مجازی در جبهه مقاومت- می‌توانند نیروی مقاومت ملت‌ها را با فرسایش زیاد مواجه نمایند. فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی ظرفیت‌های بزرگی در اختیار آمریکا قرار‌ داده است. براساس برخی آمارها حدود 20 میلیون عراقی در فیس‌بوک حضور دارند. یک خبر دیگر بیانگر آن است که آمریکا طی چند سال گذشته دست‌کم 40 هزار جوان عراقی را در قالب برگزاری دوره‌های یک تا سه ماهه در آمریکا تحت سیستم خاص تعلیم و تربیت قرار ‌داده است و می‌توان گفت حتماً برای آنان دستور کار خاص دارد و آنها را تحت سازماندهی قرار‌داده است. یکی از ویژگی این جوانان عمدتاً شیعه -تعلیم‌دیده- دین‌گریزی و مقابله با مظاهر دین است که در این رابطه سندهای بسیاری وجود دارد. کما اینکه طی روزهای اخیر خبرهای زیادی مبنی بر بروز انواعی از فسادها بین جوانان در میدان تحریر بغداد رسیده است.
براساس آنچه در تئوری و در عمل مشاهده شده است، گروه‌های نوپدید اجتماعی ظرفیت «سازمان‌پذیری» دارند و جوان بودن آنان امکان اجرایی شدن اقدامات پرریسک را فراهم می‌کند و فرو‌ریختن پایه‌های اخلاقی در گروه‌های اجتماعی، سبب بروز اقدامات عجیب و بی‌سابقه‌ای شامل اقدام به «قتل‌های فجیع» می‌شود و این قضایا ضرورت اجرایی برنامه‌های سرویس اطلاعاتی و دستگاه‌های سیاسی و نظامی می‌باشد. پیش از این بارها شنیده‌ایم که تئوری «هرج‌و‌مرج سازنده» مهم‌ترین راهکار اجرایی آمریکا برای سیطره بر واحدهای ناهمخوان بوده و از این طریق توانسته‌اند حتی حکومت‌های مقتدری را سرنگون کنند.
از منظر آمریکایی‌ها اگر گروه‌های نوپدید که ابتدا فاقد «ایدئولوژی»، «رهبر» و «محبوبیت اجتماعی» هستند را بتوان برای مدتی در کانون توجه شهروندان یک کشور نگه‌داشت، می‌توان آنان را ایدئولوژیژه کرد، برای آنان رهبری ساخت و به جامعه به‌عنوان تنها جایگزین یا حتی «جایگزین - Alternative- محبوب» قبولاند.

2- آمریکا در مواجهه با جمهوری اسلامی سیاست «زمین‌گیر کردن» را در پیش گرفته و در این راهبرد می‌گوید اگر نمی‌توانیم مانع بقاء انقلاب و یا مانع بقاء جبهه مقاومت باشیم، باید مانع توسعه آن در محیط پیرامونی و در دوردست‌ها ‌شویم. آمریکایی‌ها راهبرد رسیدن به زمین‌گیر کردن ایران را محاصره دوستان منطقه‌ای ایران قرار‌ داده‌اند. این محاصره از یک‌سو دارای ابعاد حقوقی است، یعنی از طریق توسل به ساختارهای نظام بین‌الملل و قطعنامه‌ها، تلاش می‌کند آنان را در شرایط دشوار قرار‌داده و متهم‌‌سازی آنان به «فقدان مشروعیت» را تسهیل نماید و از سوی دیگر از طریق اجتماعی تلاش می‌کنند تا یک جبهه ظاهراً بی‌مهار را در مقابل آنان فعال کنند و در نهایت از طریق چانه‌زنی افرادی در حکومت، دوستان ایران را از اریکه به زیر بکشند و یا آنان را ضعیف گردانند. در واقع ما این سه وضعیت را به‌طور همزمان در عراق، لبنان و یمن شاهد هستیم. یک بار هم همین فرمول -استفاده از ظرفیت‌های حقوقی، اجتماعی و سیاسی- در سوریه علیه حکومت بشار اسد امتحان شد و البته علی‌رغم تلاشی 8 ساله در نهایت به جایی نرسید و معلوم شد که صخره مقاومت در برابر موج‌آفرینی‌های آمریکا مستحکم است. محاصره متحدان منطقه‌ای ایران در لبنان با شدت دنبال می‌شود. در روزهای گذشته شاهد فشار عوامل آمریکا برای ایجاد اعتصاب در سازمان‌های دولتی بودیم و راه‌های منتهی به مناطقی از بیروت به‌خصوص بخش جنوبی آن‌که محل زندگی شیعیان است، مسدود گردید، در این صحنه آمریکا به زبان اقدامات متظاهرین، به حزب‌الله لبنان می‌گوید اگر تسلیم خواسته‌های ما نشوی باید خود را برای مواجهه با نیروها و عناصری که به هر حال لبنانی دیده می‌شوند، آماده کنی و این در حالی است که واشنگتن می‌داند که عدم درگیر شدن در داخل لبنان یک استراتژی است که بخش بزرگی از اعتبار حزب‌الله به آن وابسته است.

3- برنامه‌های آمریکا در مواجهه با جبهه مقاومت با مشکلات و محدودیت‌‌های زیادی نیز مواجه است. از یک‌سو این‌طور نیست که میدان برای آمریکا و عوامل منطقه‌ای و اجتماعات دست‌ساز آن باز باشد، اما برای جبهه مقاومت بسته باشد. محدودیت‌های آمریکا و در نتیجه عوامل شکست آن در منطقه زیاد است، اما ما فقط به دو مورد بسنده می‌کنیم.
اولین موضوع «پدیده اسلام‌گرایی» است که در کل منطقه، توجه «اکثریت» جمعیت‌های شیعه و سنی را به خود جلب کرده است. مردم در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا حاکمیت اسلام را طلب می‌کنند به همین دلیل در جریان انقلاب‌های منطقه‌ای سال‌های گذشته که آمریکایی‌ها تلاش می‌کردند با به‌کارگیری عبارات مبهمی مثل «بهار عربی» هویت آنها را مخدوش نمایند، در هر کجا انتخابات شد، اسلام‌گراها اکثریت را به‌دست آوردند و این وضعیت در انتخابات سال‌‌های بعد این کشورها هم تکرار شد و از سوی دیگر بعد از انقلاب‌ها، هر کجا قانون اساسی نوشته شد، در آن، اسلام به‌عنوان رکن مد‌‌‌نظر قرار گرفت و تصویب هر قانون ضد‌اسلامی ممنوع شد. بنابراین آمریکا در به نتیجه رساندن برنامه‌های خود با یک سد بزرگ در درون متن جوامع مسلمان مواجه است که این داستان در میان جوامع شیعی پررنگ‌تر هم می‌شود. آمریکا نمی‌تواند با کار روی هویت‌بخشی از جامعه، کل آن جامعه را تحت تأثیر خود قرار دهد و باز این موج اصیل اسلام‌گرایی است که بر همه چیز در منطقه، سایه‌افکن می‌شود.

دومین مانع تحقق سیاست‌های آمریکا کانون‌های سنتی قدرت در جبهه مقاومت است. آمریکا طی ده‌ها سال گذشته به اختلاف میان نحوه اداره و تفکر در دو حوزه بزرگ قم و نجف دل بست و امیدوار است بتواند با دامن زدن به بحث تفاوت در مشرب فقهی و سرایت دادن آن به حوزه سیاسی و حکومتی، عراق را از رسیدن به حکومتی دینی باز‌دارد. از سوی دیگر آمریکا گمان می‌کند قادر است در فرایند تغییر مرجعیت شیعه دخالت کند و در زمان‌هایی که افرادی جای مراجع به ملکوت اعلی پیوسته را می‌گیرند، به نوعی این «فضای مقدس» را در اختیار بگیرد. لذا شاهد اقدامات متنوعی از سوی آنان علیه مرجعیت و روند آن هستیم. در همین میدان تحریر در روزهای گذشته -هر چند به طور محدود- شعار کلا للمرجعیه الایرانیه و کلا للمرجعیه العجمیه سر داده شد که این شعارها از یک‌سو علیه شخص آیت‌الله سیستانی و از سوی دیگر اساساً علیه مرجعیت شیعه بود چرا که شیعه مرجعیت خود را در طول تاریخ، بدون ملاحظه ملیت مرجع، انتخاب و به آن تمکین کرده است.
آمریکا در رسیدن به موفقیت با موانع مهم دیگری هم مواجه است که رهبری معظم انقلاب، سپاه پاسداران، روحانیت و ساختار‌های حقوقی بر‌جای مانده از انقلاب اسلامی در رأس آنها قرار دارند و اینها را نمی‌توان با صحنه‌‌سازی و بدیل‌هایی نظیر آنچه گفته شد به حاشیه برد.
بله یک زمانی آمریکایی‌ها، مرجع تقلید بزرگواری را از ایران تبعید کردند که ایرانی و اعلم بود و توانستند با گلوله‌های ایرانی، سینه دانش‌آموزان ایرانی را در پایتخت ایران بشکافند و یک روز توانستند از طریق سفارت خود، تهران را به کانون توطئه علیه انقلاب اسلامی تبدیل کنند؛ اما امروز زمان این‌گونه اقدامات گذشته است. آمریکا امروز نه می‌تواند بر قدرت مرجعیت در عراق فایق آید، نه می‌تواند نظام سیاسی عراق را علیه جوانان ضدآمریکایی وادار به اقدام کند و نه می‌تواند از دل حکومت عراق گروهی را وادار به تعقیب سیاست‌های آمریکا نماید.

انتهای پیام/