قبض و بسط «جمهوری اسلامی»/ قسمت دوم؛

در برابر گذار از جمهوری اسلامی

این یادداشت در پی آن است تا با پیش کشیدن درکِ جمهوری اسلامی به مثابه‌ی یک طرح اجتماعی، زمینه‌ی فکری تحرک در جهت بسط و بازتولید ساخت حقیقی نظام براساس نظریه‌ی مردم‌سالاری دینی را شرح دهد. ضمن اینکه مخاطراتی را که التقاط تجدد و تحجر در جهت قبض و فروکاست این زمینه فراهم می‌آورد یادآور می‌شود.

هادی نیوز: مجتبی نامخواه - مخرج‌ مشترک التقاط تحجر و التقاط تجدد در اینجا می‌شود گذار از جمهوری اسلامی. مسئله اینجاست که التقاط تحجر و التقاط تجدد لزوماً دو جریان اجتماعی متمایز نیست، بلکه رگه‌هایی از اندیشه‌ای است که گاه در نیروهای معتقد و علاقه‌مند به انقلاب بروز و ظهور دارد. دو جریانی که در دو طرف دوگانه‌ی غلط اصلاح‌طلب-اصول‌گرا قرار می‌گیرند، هریک به‌نوعی حامل رگه‌هایی از این دو التقاط هستند.
 
 
 

 

اگر متجددین و متحجرین به تقابل با اصل انقلاب اسلامی می‌پردازند، التقاطیون تجدد و تحجر با پذیرش کلیت امام (ره) و انقلاب، به تأویل مفاهیم انقلاب اسلامی می‌پردازند. البته به دلیل هنجار بودن جمهوری اسلامی، کمتر پیش می‌آید که این رگه‌های التقاطی، مانند آنچه آمد، صریحاً طرح و نوشته شود؛ بلکه اغلب این مبانی در سطح رفتاری و در نپذیرفتن اصل یا معنای رأی مردم بروز می‌کند.
 
 

 

 
بسط جمهوری اسلامی: «جمهوری اسلامی»‌تر شدن
 

 

به مسئله‌ی اصلی بازمی‌گردیم. جمهوری اسلامی به مثابه‌ی یک طرح و امر اجتماعی یعنی چه؟ چه مسئولیت‌هایی برای کنش انسانِ معطوف به انقلاب اسلامی در پی دارد؟ چه فرصت‌هایی را برای انقلابی‌گری در اختیار می‌نهد؟
 
 

 

 
دلالت ‌‌اجتماعی جمهوری اسلامی یعنی هرچه اسلامی‌‌تر، جمهوری‌‌تر و هرچه جمهوری‌‌تر، اسلامی‌‌تر. یعنی باید با مخاطره‌ی «گذار از جمهوری اسلامی» مقابله کرد و تمایزی میان تلاش برای جمهوری‌‌تر کردن و اسلامی‌تر کردن ندید. در گفتمان امام (ره) و رهبری، نه تنها باید از سطح موجود مردم‌سالاری دینی مراقبت کرد و مثلاً حتی با این ایده که «انتخابات و تشخیص نامزد اصلح، حق انحصاری مجتهدین است.» به شدت مقابله کرد (صحیفه‌ی امام، ج 18، ص 367 تا 369)؛ بلکه باید هرچه بیشتر زمینه‌‌ی مردمی‌‌تر شدن نظام و طی ترازهای بالاتری از مردم‌سالاری دینی را فراهم کرد.
 
 

 

 
مبنای این نگاه، تعریف و فهمی است که از انقلاب اسلامی وجود دارد؛ اینکه عدالت، آزادی و معنویت خواست‌‌های بنیادین، تاریخی و فطری شکل‌دهنده‌‌ی انقلاب اسلامی بودند، اما هرگز به یک‌‌باره محقق نمی‌شود. این‌چنین نیست که پس از انقلاب، مثلاً 23 بهمن، روز رسیدن به تمام این خواست‌‌ها و پیروزی به معنای پایان انقلاب اسلامی باشد. 23 بهمن روزی است که انقلاب اسلامی به «یک پیروزی» مهم دست یافت و آن توسعه‌ی امکان مبارزه بود. دستاوردی که با نابودی طاغوت و برقراری نظام امت و امامت به وجود آمد. گرچه در این سال‌‌ها ما به ترازهای بی‌‌بدیل از این سه خواست خود رسیده‌‌ایم، اما مبارزه برای رسیده به ترازهای بالاتر همواره وجود دارد.
 
 

 

 
دستاوردهای ما در مردم‌‌سالاری دینی هم که ذیل آزادی‌‌خواهی ما تعریف می‌شود، در سطح بی‌‌نظیری قرار دارد؛ اما این به معنای پله‌ی آخر و عدم تلاش برای نیل به سطوح بالاتر نیست. نگاه رهبری از ابتدا در ارتباط با بُعد مردمی نظام جمهوری اسلامی، بر گسترش روزافزون آن بوده است. ایشان در پیام مهم خودشان در اولین سالگرد امام خمینی (ره)، که در واقع منشور دوران جدید انقلاب است، به بازخوانی ارکان معارف انقلاب و خط امام (ره) پرداخته و بر این دیدگاه تأکید کرده‌اند: «تکیه بر مردم و حاکمیت اراده و خواست و تشخیص آنان، رکن مهم دیگرى است که روزبه‌روز باید تحکیم و تقویت شود... مسئولان کشور باید مانند همیشه، پاس حضور مردمى و تأثیر تعیین‏کننده‏ى آن در استقلال کشور را بدارند و به‏طور روزافزون، مردم را به حضور و فعالیت در صحنه‏هاى سیاسى و اقتصادى، فرهنگى و دفاعى و امنیتى تشویق نمایند.»
 
 

 

 
ایشان این نگاه را دنبال می‌‌کنند و در سخنرانی اخیر خود در کرمانشاه می‌‌فرمایند: «هر جایى که مسئولین کشور توانایى‌هاى مردم را شناختند و به کار گرفتند، ما موفق شدیم. هر جایى که ناکامى هست، به خاطر این است که ما نتوانستیم حضور مردم را در آن عرصه تأمین کنیم. ما مسائل حل‌نشده کم نداریم. در همه‌ى مسائل گوناگون کشور، مسئولین باید بتوانند با مهارت، با دقت، ابتکار، راه‌هایى را براى حضور مردم پیدا کنند.»
 
 
 

 

براساس فلسفه‌‌‌‌های التقاطی، که گذار از جمهوری اسلامی را ترویج می‌کنند، این بخش از گفتمان رهبری هیچ‌گاه ضریب نظری و رسانه‌‌ای لازم را نیافته و به تولید کنش اجتماعی منتهی نمی‌شود؛ گویی این دو نگره‌‌ی التقاطی، شنوایی حاملان خود را به‌گونه‌‌ای تنظیم می‌کند که این سخنان رهبری اصلاً شنیده نشود.
 
 
 

 

در این صورت و با این نگاه به جمهوری اسلامی، چگونه می‌توان معرفتی اجتماعی برای موفقیت و پیشبرد این بخش از گفتمان انقلاب اسلامی فراهم آورد؟ اگر تحجر و تجدد، اصل موجودیت انقلاب اسلامی را در مخاطره قرار می‌دادند، التقاط تجدد و التقاط تحجر، مانع بسط و تحقق تکاملی ماهیت آن هستند.
 
 
 
طبقه‌ی مرفه جدید در برابر بسط جمهوری اسلامی
 

 

گاهی این نقد مطرح می‌شود که چرا در نُه دوره‌ی مجلس شورای اسلامی، با وجود اکثریت داشتن سلایق گوناگون دو طرف دوگانه‌‌‌های غلط چپ-راست و بعدها اصول‌گرا-اصلاح‌طلب، قوانین جزئی و دست‌چندم زیادی تصویب شده و می‌‌‌شود؛ اما هیچ‌گاه قانونی که ظرفیت‌‌‌های اصل هشت قانون اساسی را محقق کند حتی طرح هم نمی‌‌‌شود؟ چرا این ایده‌‌‌ی رهبری که «مسئولین باید زمینه‌ها را، مدل‌ها را، فرمول‌هاى عملى و قابل فهم عموم را، فرمول‌هاى اعتمادبخش را براى مشارکت مردم فراهم کنند. در هر بخشى می‌شود این کارها را کرد؛ هم قوه‌ى مجریه، هم قوه‌ى قضائیه، هم قوه‌ى مقننه به شیوه‌ى خاص خود می‌توانند این را تأمین کنند. از ابتکار مردم، از فکر مردم، از نیرو و انگیزه‌ى مردم، از نشاط جوانىِ جوانان ما (که قشر عظیم و وسیعى هستند) می‌توانند استفاده کنند.» آن‌‌‌چنان که باید شنیده نمی‌‌‌شود؟ چرا آن خوش‌بینی و اصالتی که مردم و رأی آن‌‌‌ها در نگاه امام و رهبری دارد، در نگاه دو جناح سیاسی وجود ندارد؟ پاسخ روشن است. التقاط تجدد و التقاط تحجر کار خود را پیش می‌برد. البته گاه این التقاط برخلاف اصل تحجر و تجدد، بیشتر محصول سطح زندگی است.
 
 
 

 

فهم معنای اجتماعی جمهوری اسلامی
 

 

بنابراین جمهوری اسلامی به‌مثابه‌ی یک ایده و امر اجتماعی، به معنای یک جنبش گسترده‌‌‌ی معرفتی و اجتماعی برای زمینه‌‌‌سازی مردمی‌تر شدن نظام است. به معنای فهم این نکته است که مردم تنها راه تداوم انقلاب‌‌‌اند؛ همچنان‌که تنها زمینه‌‌‌های پیروزی آن بودند. به معنای فهم این مهم است که تنها حامی و تنها راه حیات اجتماعی اسلام ناب، «مردم» هستند. جمهوری اسلامی فراتر از امر سیاسی و در سطح اجتماعی، یعنی فهم اینکه «هر جایى که مسئولین کشور توانایى‌هاى مردم را شناختند و به کار گرفتند، ما موفق شدیم. هر جایى که ناکامى هست، به خاطر این است که ما نتوانستیم حضور مردم را در آن عرصه تأمین کنیم.»
 
 
 

 

یعنی فهم اینکه هرچه جمهوری‌‌‌تر، آن‌گاه اسلامی‌تر و هرچه اسلامی‌‌‌تر، آن‌‌‌گاه جمهوری‌‌‌تر. یعنی جهاد معرفتی برای پاسداشت میراث عظیم و بی‌‌‌نظیر امام خمینی (ره) از تحدیدهایی که از جانب التقاط تجدد و التقاط تحجر، هویت حقیقی آن را تهدید می‌‌‌کند. یعنی تلاش برای افزودن بخش‌‌‌های بیشتری از ظرفیت‌های بالقوه‌ی جمهوری اسلامی به جمهوری اسلامی بالفعل. یعنی گذر از تفلسف‌‌‌های نظریِ تاریخ‌مصرف‌گذشته و بیهوده در باب نسبت اسلام و دموکراسی، مبانی مشروعیت و مقبولیت و... که به لحاظ تاریخی و معرفتی متعلق به دوران ماقبل از جمهوری اسلامی است و رسیدن به تأمل تئوریک مابعد انقلاب اسلامی با چارچوب مفهومی و مطالعاتی اندیشه‌‌‌های امامان خمینی و خامنه‌‌‌ای، قانون اساسی و مانند آن. یعنی کار تئوریک در زمینه‌ی ظرفیت‌‌‌های قانون اساسی برای پیگیری آرمان‌های انقلاب اسلامی (رهبر معظم انقلاب، 15 آبان 82).
 
 
 

 

مسئولیتِ فهم اجتماعی از جمهوری اسلامی
 

 

در اینجا «مسئله»، قبض و بسط هویت حقیقی جمهوری اسلامی است که در زیر لایه‌ی ساخت حقوقی جمهوری اسلامی روی می‌‌‌دهد؛ قبض هویت حقیقی جمهوری اسلامی که در دستورکار التقاطیون تحجر و التقاطیون تجدد است و باید با آن مقابله کرد و بسطی که باید در دستورکار نیروی اجتماعی معطوف به انقلاب اسلامی باشد.
 
 برهان

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.