بررسي مهمترين مولفه‌های گفتماني رهبر معظم انقلاب اسلامي در تبيين نهضت حسيني

بازگرداندن جامعه‌ي اسلامي به خطّ صحيح

اساس دين با عاشورا پيوند خورده و به بركت عاشورا هم باقي مانده است. اگر فداكاري بزرگِ حسين‌بن‌علي عليه‌السّلام نمي‌بود كه اين فداكاري، وجدان تاريخ را به كلّي متوجّه و بيدار كرد در همان قرن اول يا نيمه‌ي قرن دوم هجري، بساط اسلام به كلّي برچيده مي‌شد.

هادی نیوز: شرح و بررسي پديده هاي مختلف اجتماعي، فرهنگي و يا اقتصادي و سياسي، از منظرگاههاي مختلفي امكان پذير است كه حاصل آن مطالعات متنوع و متكثري است كه معمولا در ذيل يك پديده بوجود مي‌آيد. در اين ميان يكي از مهمترين ملاك ها و معيارهاي آشنايي با يك تفكر و گفتمان، توجه به منظري است كه صاحب آن گفتمان و نظر براي مطالعه و بررسي و معرفي يك پديده انتخاب مي‌كند. اين تفاوت منظر، شاخصه برجسته‌اي براي تفكيك گفتمان‌ها و نظرگاه‌هاي مختلف است كه حكايت از دغدغه‌ها، اولويت‌ها، ميزان عمق، و وسعت نظر صاحب سخن دارد. هرچند ميزان تنوع و تكثر نگاهها به پيچيدگي و ظرفيت سوژه نيز وابسته است.

از سويي ديگر شرايط اجتماعي، فرهنگي و سياسي و سوالات مطرح در ذهن مخاطب نيز در انتخاب منظر و توجه خاص يك گوينده به بخشي از يك پديده مي‌تواند موثر بوده و جهت محقق را براي ورود به بحث تعيين نمايد.

نهضت حسيني و قيام حضرت اباعبدالله(ع) نيز از جمله مقولات عميقي است كه از ابعاد مختلفي برخوردار بوده و در طول سده‌هاي گذشته از منظرگاه‌هاي متنوعي مورد بررسي و مطالعه قرار گرفته و كثيري از صاحبنظران در باب اين نهضت جاودان سخن گفته‌اند.

در اين بين حكيم فرزانه انقلاب اسلامي نيز كه خود از صاحبنظران عالي‌رتبه و صاحب سبك در تاريخ اسلام است، در سه دهه اخير متناسب با وسعت نظري كه هم از حكمت متعالي ايشان و هم از جايگاه كليدي ولايت فقيه و رهبري نظام اسلامي در اختيار دارند، حاصل شده، به شرح و توضيح اين نهضت بزرگ تاريخ پرداخته و نكات مهم و برجسته‌اي را مورد تاكيد قرار داده اند كه توجه به آن هم مي‌تواند جلوه‌اي جديد از حادثه عاشورا را براي عاشقان اباعبدالله الحسين(ع) بگشايد و هم ايمان و معرفتي عميق را براي ايشان به همراه داشته باشد. ضمن آنكه براي صاحب نظران و كارشناسان مي‌تواند ابعاد ديگري از گفتمان رهبر معظم انقلاب اسلامي را آشكار سازد.

در بررسي به عمل آمده از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در سه دهه اخير، مهمترين دغدغه و نقطه نظرات معظم له در باب نهضت حسيني(ع) را چنين مي‌تواند مورد مطالعه قرار داد:

1- پيوند دادن نهضت خميني(ره) و نهضت حسيني(ع)

يكي از رسالت‌هاي رهبر معظم انقلاب اسلامي در مواجهه با حادثه عاشورا، واگويي اين حقيقت است كه نهضت اسلامي ملت ايران به رهبري امام خميني(ره) با الگو گرفتن از نهضت حسيني و در پيوند كامل با آرمانها و اهداف قيام اباعبدالله(ع) شكل گرفته است. توجه به اين مساله، مقوله‌اي هويت بخش است كه مي‌تواند ملت بزرگ ايران را در ادامه راه مصمم‌تر سازد. اقدام بصيرت افزاي مذكور را مي‌توان در بسياري از سخنان ايشان به مناسبت‌هاي مختلف مرور نمود. به عنوان نمونه معظم له در يكي از اولين ديدارهاي خود با روحانيان و وعاظ در 11/5/68 در حالي كه كمتر از دوماه از انتخاب ايشان به عنوان ولي امر مسلمين نمي‌گذرد، مي‌فرمايد: «در مورد مسأله‌ي محرّم و عاشورا، بايد بگويم كه روح نهضت ما و جهتگيري كلي و پشتوانه‌ي پيروزي آن، همين توجه به حضرت ابي‌عبداللَّه(ع) و مسائل مربوط به عاشورا بود. شايد براي بعضيها، اين مسأله قدري ثقيل به نظر برسد؛ ليكن واقعيت همين است. هيچ فكري - حتّي در صورتي كه ايمان عميقي هم با آن همراه باشد - نمي‌توانست توده‌هاي عظيم ميليوني مردم را آن‌چنان حركت بدهد كه در راه انجام آنچه احساس تكليف مي‌كردند، در انواع فداكاري ذره‌يي ترديد نداشته باشند.«(11/5/68)

نمونه ديگر اظهارات ايشان در ديدار با اعضاي هيأت رزمندگان اسلام است كه در آنجا معظم له آرمانهاي نظام اسلامي را همان آرمان‌هاي نهضت حسيني دانسته و به برخي از آنها چنين اشاره دارند: «همه‏ي مفاهيمي كه امروز نظام اسلامي دنبال آنهاست - عدالت، مبارزه‏ي با فساد، مبارزه‏ي با استكبار جهاني، مبارزه‏ي با تبعيض، توجه به شايسته‏سالاري و شايسته‏گزيني - مفاهيم اساسي ديني ماست و همه‏اش هم حسيني است؛ اينها بايد در سينه‏زنيها بيايد. آيا اينها با نوحه و روضه و گريه و ناله مي‏سازد؟ البته؛ چون همه‏ي اين عناصر، در آن حادثه وجود دارد. آن حادثه، يك تركيب عجيب و يك آلياژ چندين عنصره است. ذهنهاي فعال ، عناصر را درست تجزيه كنند و آنها را در صفحه‏ي روز عاشورا و شب عاشورا و ايام محرم و در كلمات آن بزرگوار پيدا كنند و آنها را مطرح نمايند؛ آنگاه اين مي‏شود «هيأت رزمندگان اسلام». هيأت رزمندگان به اين معنا فقط هيأت رزمندگان دوران جنگ تحميلي نيست؛ بلكه هيأت رزمندگانِ همين امروز در راه حسين‏بن‏علي است.» (19/2/80)

رهبر انقلاب نهضت حسيني را الهام بخش تمامي نهضتهاي آزادي بخش اسلامي در قرون اخير دانسته و مي‌فرمايد: «ماجراي حسين‌بن‌علي(ع)، حقيقتاً موتور حركت قرون اسلامي در جهت تفكرات صحيح اسلامي بوده است. هر آزاديخواه و هر مجاهد في‌سبيل‌اللَّه و هر كس كه مي‌خواسته است در ميدان خطر وارد بشود، از آن ماجرا مايه گرفته و آن را پشتوانه‌ي روحي و معنوي خود قرار داده است. در انقلاب ما، اين معنا به صورت بيّني واضح بود. معلوم نبود اگر ما اين حادثه را نمي‌داشتيم، چه‌طور مي‌توانستيم در اين معركه خوض كنيم. اين خودش فصل عريض و قابل تعمقي است كه تمسك به ذيل ماجراي عاشورا و مجاهدت سيدالشهداء(ع)، چه تأثيري در وضع انقلاب ما داشت. انسان وقتي در اين مسأله غور مي‌كند، از عظمت تأثير آن حادثه به دهشت مي‌افتد و فكر مي‌كند كساني كه از آن محرومند، اين خلأ را چگونه مي‌توانند پُر كنند.»(20/4/70)

2- تلاش براي تبيين واقعي جايگاه و ماهيت نهضت حسيني

يكي ديگر از دغدغه‌هاي رهبر معظم انقلاب اسلامي در اين زمينه تبيين جايگاه واقعي حركت امام حسين(ع) و مساله قيام و مبارزه در حفظ حيات اسلام است. فهم دقيق اين مساله است كه مي‌تواند نگاه مومنين و مجاهدين و مسلمانان به اين واقعه بزرگ را تغيير داده و آن را به منبعي الهام بخش براي امروز آنان نمايد. حضرت آيت الله خامنه‌اي برخلاف برخي نگاه‌هاي تقليل‌گرايانه كه نهضت حسيني را حركتي محدود با آثاري مقطعي و نهضتي و يا با تاثيرگذاري صرفا عاطفي و احساسي تفسير مي‌كنند، از حركت امام حسين(ع) به عنوان حركتي ياد مي‌كند كه توانست نجات بخش اسلام باشد. ايشان مي‌فرمايند:

«اساس دين با عاشورا پيوند خورده و به بركت عاشورا هم باقي مانده است. اگر فداكاري بزرگِ حسين‌بن‌علي عليه‌السّلام نمي‌بود كه اين فداكاري، وجدان تاريخ را به كلّي متوجّه و بيدار كرد در همان قرن اول يا نيمه‌ي قرن دوم هجري، بساط اسلام به كلّي برچيده مي‌شد. قطعاً اين‌گونه است. اگر كسي اهلِ مراجعه به تاريخ باشد و حقايق تاريخي را ملاحظه كند، اين را تصديق خواهد كرد. چيزي كه وجدان جامعه‌ي اسلامي را در آن زمان برآشفت و اسوه و الگويي براي بعديها شد، همين حادثه‌ي عجيبي بود كه تا آن روز در اسلام سابقه نداشت.» (26/3/72)

معظم له همچنين به نقد و بررسي برخي نظرات در شرح نهضت حسيني و چرايي قيام امام حسين(ع) پرداخته و تحليل خود را از اهداف قيام بازگو مي‌كند. رهبري در شرح نظري كه تشكيل حكومت را هدف اصلي قيام حسيني مي‌خواند مي‌فرمايد: «دوست دارند چنين بگويند كه حضرت خواست حكومت فاسد يزيد را كنار بزند و خود يك حكومت، تشكيل دهد. اين هدفِ قيام ابي‌عبداللَّه عليه‌السّلام بود. اين حرف، نيمه‌درست است؛ نمي‌گويم غلط است. اگر مقصود از اين حرف، اين است كه آن بزرگوار براي تشكيل حكومت قيام كرد؛ به اين نحو كه اگر ببيند نمي‌شود انسان به نتيجه برسد، بگويد نشد ديگر، برگرديم؛ اين غلط است.» (19/3/74)

همچنين در نقد ديدگاهي كه "شهادت" را هدف نهضت و قيام امام حسين(ع) مي‌دانست نيز مي‌فرمايد: «در نقطه‌ي مقابل، گفته مي‌شود: نه آقا، حكومت چيست؛ حضرت مي‌دانست كه نمي‌تواند حكومت تشكيل دهد؛ بلكه اصلاً آمد تا كشته و شهيد شود! اين حرف هم مدّتي بر سرِ زبانها خيلي شايع بود! بعضي با تعبيرات زيباي شاعرانه‌اي هم اين را بيان مي‌كردند. حتّي من ديدم بعضي از علماي بزرگ ما هم اين را فرموده‌اند. اين حرف كه اصلاً حضرت، قيام كرد براي اين‌كه شهيد شود، حرف جديدي نبوده است. گفت: چون با ماندن نمي‌شود كاري كرد، پس برويم با شهيد شدن، كاري بكنيم! اين حرف را هم، ما در اسناد و مدارك اسلامي نداريم كه برو خودت را به كام كشته شدن بينداز. ما چنين چيزي نداريم. شهادتي را كه ما در شرع مقدّس مي‌شناسيم و در روايات و آيات قرآن از آن نشان مي‌بينيم، معنايش اين است كه انسان به دنبال هدف مقدّسي كه واجب يا راجح است، برود و در آن راه، تن به كشتن هم بدهد. اين، آن شهادتِ صحيح اسلامي است. اما اين‌كه آدم، اصلاً راه بيفتد براي اين‌كه «من بروم كشته شوم» يا يك تعبير شاعرانه‌ي چنيني كه «خون من پاي ظالم را بلغزاند و او را به زمين بزند»؛ اينها آن چيزي نيست كه مربوط بدان حادثه‌ي به آن عظمت است. در اين هم بخشي از حقيقت هست؛ اما هدفِ حضرت، اين نيست.» (19/3/74)

سپس به شرح ديدگاه خود پرداخته و در هدف امام(ع) را چنين شرح مي‌دهد: » بنده به نظرم اين‌طور مي‌رسد: كساني كه گفته‌اند «هدف، حكومت بود»، يا «هدف، شهادت بود»، ميان هدف و نتيجه، خَلط كرده‌اند. نخير؛ هدف، اينها نبود. امام حسين عليه‌السّلام، هدف ديگري داشت؛ منتها رسيدن به آن هدف ديگر، حركتي را مي‌طلبيد كه اين حركت، يكي از دو نتيجه را داشت: «حكومت،» يا «شهادت». البته حضرت براي هر دو هم آمادگي داشت. هم مقدّمات حكومت را آماده كرد و مي‌كرد؛ هم مقدّمات شهادت را آماده كرد و مي‌كرد. هم براي اين توطين نفس مي‌كرد، هم براي آن. هركدام هم مي‌شد، درست بود و ايرادي نداشت؛ اما هيچ كدام هدف نبود،بلكه دو نتيجه بود. هدف، چيز ديگري است...

هدف، عبارت شد از بازگرداندن جامعه‌ي اسلامي به خطّ صحيح. چه زماني؟ آن وقتي كه راه، عوضي شده است و جهالت و ظلم و استبداد و خيانتِ كساني، مسلمين را منحرف كرده و زمينه و شرايط هم آماده است. البته دوران تاريخ، اوقات مختلفي است. گاهي شرايط آماده است و گاهي آماده نيست. زمان امام حسين آماده بود، زمان ما هم آماده بود. امام همان كار را كرد. هدف يكي بود. منتها وقتي انسان به دنبال اين هدف راه مي‌افتد و مي‌خواهد عليه حكومت و مركز باطل قيام كند، براي اين‌كه اسلام و جامعه و نظام اسلامي را به مركز صحيح خود برگرداند، يك وقت است كه وقتي قيام كرد، به حكومت مي‌رسد؛ اين يك شكل آن است - در زمان ما بحمداللَّه اين‌طور شد - يك وقت است كه اين قيام، به حكومت نمي‌رسد؛ به شهادت مي‌رسد.»(19/3/74)

معظم له در بياني ديگر به بررسي سه عنصر اصلي در حركت امام حسين(ع) پرداخته و هر يك از آنها را به تفضيل شرح و بسط مي دهد. ايشان با اشاره به سه عنصر منطق و عقل، حماسه و عزت، و عنصر عاطفه، مي فرمايد:

«خلاصه‌ي اين منطق هم اين است كه وقتي شرايط وجود داشت و متناسب بود، وظيفه‌ي مسلمان، «اقدام» است؛ اين اقدام خطر داشته باشد در عالي‌ترين مراحل، يا نداشته باشد. خطرِ بالاترين، آن است كه انسان جان خود و عزيزان و نواميس نزديك خود - همسر، خواهر، فرزندان و دختران - را در طبق اخلاص بگذارد و به ميدان ببرد و در معرض اسارت قرار دهد. اينها چيزهايي است كه از بس تكرار شده، براي ما عادي شده، در حالي كه هر يك از اين كلمات، تكان‌دهنده است. بنابراين، حتي اگر خطر در اين حد هم وجود داشته باشد، وقتي شرايط براي اقدام متناسبِ با اين خطر وجود دارد، انسان بايد اقدام كند و دنيا نبايد جلوي انسان را بگيرد؛ ملاحظه‌كاري و محافظه‌كاري نبايد مانع انسان شود؛ لذت و راحت و عافيتِ جسماني نبايد مانع راهِ انسان شود؛ انسان بايد حركت كند. اگر حركت نكرد، اركان ايمان و اسلام او بر جا نيست. «انّ رسول‌اللَّه (صلّي‌اللَّه‌عليه‌وآله) قال: من رأي سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللَّه و لم يغيّر عليه بفعل و لاقول كان حقّا علي‌اللَّه ان يدخله مدخله»؛ منطق، اين است. وقتي اساس دين در خطر است، اگر شما در مقابل اين حادثه‌ي فزيع، با قول و فعل وارد نشويد، حقِ علي‌اللَّه است كه انسان بي‌مسؤوليت و بي‌تعهد را با همان وضعيتي كه آن طرف مقابل - آن مستكبر و آن ظالم - را با آن روبه‌رو مي‌كند، مواجه كند.» (5/11/84)

معظم له با نامگذاري سال 1381 به نام سال عزت و افتخار حسيني (بدليل تقارن آغاز سال جديد با دهه محرم) بار ديگر اذهان عمومي و عاشقان اباعبدالله را به يكي از ديگر از اركان مهم نهضت امام حسين(ع) جلب نبود كه عنصر عزت است.

معظم له در سخناني مفضل در ميان قشرهاي مختلف مردم در پادگان دوكوهه به شرح جلوه هاي عزت در سه صحنه كربلا: 1- صحنه مبارزه‌ي حق در مقابل باطلِ، 2- صحنه تبلور معنويت 3- صحنه‌ي فاجعه‌آفرينيهاي عاشورا، پرداخته و تاكيد مي دارد: »افتخار متعلّق به آن انسان، ملت و جماعتي است كه پاي حرفشان بايستند و نگذارند پرچمي را كه آنها بلند كرده‌اند، توفانها از بين ببرد و بخواباند. امام حسين عليه‌السّلام اين پرچم را محكم نگه داشت و تا پاي شهادتِ عزيزان و اسارتِ حرم شريفش ايستاد. عزّت و افتخار در بُعد يك حركت انقلابي اين است.» (9/1/81)

3- توجه به درسها و عبرت‌هاي عاشورا

شايد مهمترين زاويه ديد رهبر معظم انقلاب اسلامي به حادثه عاشورا، نگاهي پندگير و عبرت آموز به اين ماجراست. بدين معنا كه نگاه تيزبين ايشان در تلاش است تا حادثه تاريخي چون كربلا را چراغ راه آينده ملت ايران قرار دهد. بي‌شك در صحنه بزرگي چون كربلا نكات قابل ملاحظه‌اي براي درس گرفتن و عبرت‌آموزي وجود دارد كه با نگاهي دقيق و تيزبين خواهيم توانست آنها را مشاهده نمود.

نمونه برجسته اين نوع نگاه به واقعه عاشورا را مي‌توان از بيانات معظم‌له در ديدار با فرماندهان و گردان‌هاي عاشورا نيروي مقاومت بسيج مرور نمود كه ايشان بطور تفضيلي به اين مساله پرداخته و مي‌فرمايند:

«اين حادثه‌ي عظيم؛ يعني حادثه‌ي عاشورا، از دو جهت قابل تأمل و تدبر است ... جهت اول، درسهاي عاشورا است. عاشورا پيامها و درسهايي دارد. عاشورا درس مي‌دهد كه براي حفظ دين، بايد فداكاري كرد. درس مي‌دهد كه در راه قرآن، از همه چيز بايد گذشت. درس مي‌دهد كه در ميدان نبرد حق و باطل، كوچك و بزرگ، زن و مرد، پير و جوان، شريف و وضيع و امام و رعيت، با هم در يك صف قرار مي‌گيرند. درس مي‌دهد كه جبهه‌ي دشمن با همه‌ي تواناييهاي ظاهري، بسيار آسيب‌پذير است. (همچنان كه جبهه‌ي بني‌اميه، به وسيله كاروان اسيران عاشورا، در كوفه آسيب ديد، در شام آسيب ديد، در مدينه آسيب ديد، و بالأخره هم اين ماجرا، به فناي جبهه‌ي سفياني منتهي شد.) درس مي‌دهد كه در ماجراي دفاع از دين، از همه چيز بيشتر، براي انسان، بصيرت لازم است. بي‌بصيرتها فريب مي‌خورند. بي‌بصيرتها در جبهه باطل قرار مي‌گيرند؛ بدون اين‌كه خود بدانند. همچنان كه در جبهه‌ي ابن‌زياد، كساني بودند كه از فساق و فجار نبودند، ولي از بي‌بصيرتها بودند. اينها درسهاي عاشورا است. البته همين درسها كافي است كه يك ملت را، از ذلت به عزت برساند. همين درسها مي‌تواند جبهه‌ي كفر و استكبار را شكست دهد. درسهاي زندگي سازي است. اين، آن جهت اول.» (22/4/71)

معظم‌له در ادامه تعريفي از عبرتها ارائه مي‌دهد و بطور تفضيلي موردي چند در اين زمينه را برمي‌شمارد. در تعريف عبرت مي‌فرمايند: «جهت دوم از آن دو جهتي كه عرض كردم، «عبرتهاي عاشورا»ست. غير از درس، عاشورا يك صحنه‌ي عبرت است. انسان بايد به اين صحنه نگاه كند، تا عبرت بگيرد. يعني چه، عبرت بگيرد؟ يعني خود را با آن وضعيت مقايسه كند و بفهمد در چه حال و در چه وضعيتي است؛ چه چيزي او را تهديد مي‌كند؛ چه چيزي براي او لازم است؟ اين را مي‌گويند "عبرت"» (22/4/71)

حكيم فرزانه انقلاب اسلامي در جايي ديگر با مناسب اربعين حسيني مي‌فرمايند: «درسي كه اربعين به ما مي‌دهد، اين است كه بايد ياد حقيقت و خاطره‌ي شهادت را در مقابل طوفان تبليغات دشمن زنده نگهداشت.« (29/6/68)

اين ادبيات در بسياري از بيانات و سخنرانيهاي ايشان قابل مشاهده است. ضمن آنكه معظم له در ارائه پندها و عبرتها باقي نمي‌ماند، و بلافاصله با مثال‌هاي دقيقي مصاديق امروزين عمكرد جبهه باطلل و يزيريان زمان را نيز آشكار مي‌سازد. به عنوان نمونه در ادامه همين اظهارات مي‌فرمايند: «شما ببينيد از اول انقلاب تا امروز، تبليغات عليه انقلاب و امام و اسلام و اين ملت، چه قدر پرحجم بوده است. چه تبليغات و طوفاني كه عليه جنگ به راه نيفتاد جنگي كه دفاع و حراست از اسلام و ميهن و حيثيت و شرف مردم بود. ببينيد دشمنان عليه شهداي عزيزي كه جانشان - يعني بزرگترين سرمايه‌شان - را برداشتند و رفتند در راه خدا نثار نمودند، چه كردند و مستقيم و غيرمستقيم، با راديوها و روزنامه‌ها و مجله‌ها و كتابهايي كه منتشر مي‌كردند، در ذهن آدمهاي ساده‌لوح در همه جاي دنيا، چه تلقيني توانستند بكنند... اگر در مقابل اين تبليغات، تبليغات حق نبود و نباشد و اگر آگاهي ملت ايران و گويندگان و نويسندگان و هنرمندان، در خدمت حقيقتي كه در اين كشور وجود دارد، قرار نگيرد، دشمن در ميدان تبليغات غالب خواهد شد.» (29/6/68)

4- بررسي نقش عوام و خواص در تحولات سياسي - اجتماعي

شايد يكي از مهمترين سوالات در ماجراي كربلا، اين سوال باشد كه چه روندي در جامعه اسلامي دنبال شد كه نتيجه آن وقوع چنين حادثه‌اي تلخ بود؟ و چه شد بعد از 50 سال از فوت پيامبر اعظم(ص) فرزندان او بدست بخشي از امتش اينچنين به شهادت رسيدند؟

حضرت آيت الله خامنه اي با نگاهي عميق و افق بلند كه بخشي از نيازهاي زمانه ما را نيز در برمي‌گيرد، به ارائه پاسخ برآمده و با نگاهي جامعه شناسانه به فرآيند انحطاط جامعه اسلامي اشاره كرده و با تقسيم بندي اقشار جامعه به چند دسته، تحليلي دقيق از نقش عوام و خواص در اين ماجرا ارائه مي‌كنند.

معظم له در سخنراني تاريخي خود در جمع فرماندهان لشكر 27 محمدرسول الله(ص) خواص را به دو دسته خواصِ جبهه‌ي حق و خواص جبهه‌ي باطل تقسيم كرده و مي فرمايند: «شما از خواص طرفدار باطل چه توقّع داريد؟ بديهي است توقّع اين است كه بنشينند عليه حق و عليه شما برنامه‌ريزي كنند. لذا بايد با آنها بجنگيد. با خواص طرفدار باطل بايد جنگيد. اين‌كه ترديد ندارد.» (20/3/75)

سپس در ادامه خواص جبهه حق را نيز به دو دسته خوب و بد تقسيم كرده و مي‌فرمايند: «اگر در جامعه‌اي، آن نوعِ خوبِ خواصِ طرفدارِ حق؛ يعني كساني كه مي‌توانند در صورت لزوم از متاع دنيوي دست بردارند، در اكثريت باشند، هيچ وقت جامعه‌ي اسلامي به سرنوشت جامعه‌ي دوران امام حسين عليه‌السّلام مبتلا نخواهد شد و مطمئنّاً تا ابد بيمه است. اما اگر قضيه به عكس شد و نوع ديگرِ خواصِ طرفدار حق - دل سپردگان به متاع دنيا. آنان كه حق شناسند، ولي درعين‌حال مقابل متاع دنيا، پايشان مي‌لرزد - در اكثريت بودند، وامصيبتاست!»(20/3/75)

اين رويكرد و اظهارات ايشان در اين زمينه فتح بابي جديد در تحليل زمينه هاي شكل گيري عاشورا بود، ضمن آنكه به تدريج به گفتماني كامل و ملاك و معياري براي تحليل وضعيت سياسي روز نيز بدل گرديد كه مطابق آن مي‌توان وضعيت گروههاي سياسي و خواص و شخصيتهاي سياسي جامعه را مورد ارزيابي قرار داد.

5- آسيب شناسي عزاداري حسيني و مقابله با تحريفات

يكي از مهمترين دغدغه‌هايي رهبري در اين زمينه مساله انحرافاتي است كه متاسفانه بر عزاداري حسيني عارض شده است. انحرافاتي كه گاه حقيقت نهضت و پيام قيام حسيني را با تحريف مواجه ساخته و عزاداري‌هايي كه گاه موجبات وهن دين را فراهم آورده است.

معظم له با صراحت اعلام مي دارند كه : «من اگر بخواهم درباره‏ي مجالس عزاداري در كل كشور قضاوت كاملي كنم، اين قضاوت صددرصد مثبت نيست. اخلاص و ارادت و وفا و ايمان مردم جاي حرف ندارد؛ بعضي از منبرها و سخنرانيها، جالب و بسيار ممتاز است؛ بعضي از عزاداريها خوب است؛ اما اينها همگاني نيست«(19/2/80)

يك از اقدامات عملي معظم له در اين زمينه موضع گيري در برابر مساله قمه زني بود كه مدتهاست مورد سوء استفاده بيگانگان قرار گرفته و چهره مسلمانان را خشونت آلود و متوحش نشان داده‌اند. معظم له در سال 1373 با ورود به اين مساله با صراحت نسبت به اين عمل حرام موضع گيري كرده و آن را موجب مخدوش كردن چهره محبيين اهل بيت(ع) و سبك كرد شيعه دانسته و در پاسخ به امام جمعه اردبيل مي‌نويسند:

«اگر قمه زدن به صورت عملي انفرادي در خانه‌هاي در بسته انجام مي‌گرفت، ضرري كه ملاك حرمت است فقط ضرر جسمي بود، ولي وقتي اين كار علي رؤوس‌الاشهاد و در مقابل دوربينها و چشم‌هاي دشمنان و بيگانگان بلكه در مقابل چشم جوانان خودمان انجام مي‌گيرد، آن وقت ديگر ضرري كه بايد معيار حرمت باشد فقط ضرر جسمي و فردي نيست، بلكه مضرات بزرگ تبليغي كه با آبروي اسلام و شيعه سروكار دارد نيز بايد مورد توجّه باشد. امروز اين ضرر، بسيار بزرگ و شكننده است و لذا قمه زدن علني و همراه با تظاهر، حرام و ممنوع است.»(27/3/73)

رهبر معظم انقلاب اسلامي در طول اين دو دهه معمولا در ديدارهاي ساليانه خود بيانات با وعاظ و سخنرانان و مداحان و ذاكران اهل‏بيت(ع) به بررسي اين مساله پرداخته و از ايشان خواسته است تا به مقابله با اين آفت بپردازند و مراسم سوگواري اهل بيت(ع) بالاخص سيد و سالار شهيدان را با بهترين نحو و به دور از انحرافات برگزار نمايند. بخشي از توصيه‌هاي رهبري در زمينه چگونگي شكل گيري مجلس عزاداري حسيني چنين است:

1- بهره‏گيري از منابع معتبر در مداحي‏ (17/10/69)

2- بهره‏گيري از اشعار با مضامين غني معارف الهي (29/6/79)

3- دقت در انتخاب الفاظ و تعابير مناسب شان ائمه اطهار(ع) (18/6/80)

4- سرمايه‏ي محبت و معرفتتان را زياد كنيد‏ (17/10/69)

5- منبر مداحي خالي از معارف اسلامي نباشد (5/5/84)

6- پرهيز از مدحها و تمجيدهاي بي معنا (5/5/84)

7- در مداحي‏ها اختلافات فرقه‏اي را دامن نزنيم (7/6/81)

8- مروجين اختلاف امت اسلام را از ميان خود طرد کنيد! (14/4/86)

9- نوآوري در مداحي به معناي تقليد از موسيقي غربي نيست (14/4/86)

10- پرهيز از بکارگيري آهنگهاي نامناسب و سبک براي مجالس مدح اهل بيت(ع) (5/5/84)

11- محبت اهل بيت(ع) مجوز گناه‏كردن نيست! (28/5/82)

6- تبيين ويژگي‌هاي مجلس اهل بيت(ع)

نگاه حضرت آيت الله خامنه اي به مجالس عزاداري تنها نگاهي سلبي و آسيب شناسانه نيست، بلكه ايشان در فرازهاي مختلفي به تبيين ويژگي‌هاي مجالس صحيح نيز پرداخته اند. به عنوان نمونه معظم له در جمع روحانيون استان كهكيلويه و بويراحمد و در آستانه ماه محرم مي‌فرمايد:

«در مجالس عزاداري ماه محرّم، اين سه ويژگي بايد وجود داشته باشد:

1. عاطفه را نسبت به حسين‌بن‌علي و خاندان پيغمبر، عليهم‌صلواةاللَّه، بيشتر كند. (علقه و رابطه و پيوند عاطفي را بايد مستحكم‌تر سازد.)

2. نسبت به حادثه‌ي عاشورا، بايد ديدِ روشن و واضحي به مستمع بدهد.

3. نسبت به معارف دين، هم ايجاد معرفت و هم ايجاد ايمان - ولو به نحو كمي - كند. ...» (17/3/73)

معظم له در جايي ديگر خطاب به روحانيون و مبلغان در آستانه ماه محرم مي فرمايند: «تبليغ يعني چه؟ تبليغ يعني رساندن؛ بايد برسانيد. به كجا؟ به گوش؟ نه؛ به دل. بعضي از تبليغ‌هاي ما حتي به گوش هم درست نمي‌رسد! گوش هم حتي آن را تحمل و منتقل نمي‌كند! گوش كه گرفت، مي‌دهد به مغز؛ قضيه اين‌جا نبايد تمام بشود، بلكه بايد بيايد در دل نفوذ و رسوخ كند و به هويت ما هويت مستمع - تبديل شود. تبليغ براي اين است.»(5/11/84) و از آنان مي خواهد كه ضمن توجه به مسايل سياسي و انقلابي در اين ايام از سياست زدگي بپرهيزند و از سويي ديگر ضمن خودسازي انقلابي و دقت در رفتار كه خود مهمترين تبليغ است، هنرمندي در نحوه بيان را نيز مدنظر داشته باشند.

حسین معینی
منبع: سایت بصیرت

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.