جیمز پتراس

شکست های نظامی آمریکا و موفقیت های سیاسی اسراییل

عمده سیاست سازانی که جنگ های طولانی آمریکا علیه عراق، سومالی، لیبی، یمن، افغانستان، لبنان و سوریه را رهبری کرده اند، مدافعان سرسخت اسرائیل بوده اند، یعنی یا صهیونسیت بوده اند یا «همسفران» اسرائیلی.

هادی نیوز:  در مقاله قبلی ام ( آمریکا: قرن جنگ های بازنده شده) به سابقه شکست های نظامی مکرر آمریکا ظرف دو دهه گذشته پرداختم. در این مطلب  به توصیف نقش استراتژیست های نظامی می پردازم که مسئول شکست های آمریکا هستند، اما به موفقیت های سیاسی اسرائیل نیز اشاره می کنم.

کلید این تناقض آشکار پرده برداشتن از این است که چرا و چگونه نابودی مخالفان اسرائیل به طولانی شدن حملات نظامی پر هزینه آمریکا انجامیده است.
دو پیامد مرتبط با یکدیگر در اینجا وجود دارد؛ همان استراتژیست های نظامی که سیاست هایشان به جنگ های شکست خورده درخاورمیانه انجامیده، قدرت اسرائیل را تسهیل و تقویت  کرده اند.
عملیات های استراتژیست های جنگی آمریکا بازتاب دهنده «وابستگی های دوگانه» است: از یک طرف  آنها به تحصیلات مخصوص نخبگان و مناصب عالی در آمریکا دست پیدا می کنند در حالی که وفاداران سیاسی شان در تل آویو تصمیمات راهبردی مدافعان اسرائیلی خود را ابراز می کنند.
گمان ما بر این است که استراتژیست های دارای وابستگی دوگانه، تهدیداتی را جعل، دشمنانی را شناسایی و صدها هزار تن از سربازان آمریکایی را به شرکت در جنگ هایی بازنده متعهد کرده اند که بر اساس محاسبات انجام شده، قدرت و نفوذ اسرائیل را به شکل موثری در خاورمیانه افزایش داده اند.
ما با شناسایی استراتژیست های جنگی و سیاست هایشان جلو خواهیم رفت و با پیشنهاد چهارچوبی جایگزین برای بازاندیشی درمورد رابطه بین شهروندان و راهبرد نظامی از این مطلب نتیجه گیری خواهیم کرد.

کوچه بن بست شکست های نظامی
تناقض آشکاری بین دستاوردهای آکادمیک ممتاز گروه نخبه استرتژیست های نظامی و سابقه ناخوشایند آنها در دنبال کردن کشمکش های نظامی وجود دارد.
اگر نگوییم همه، عمده سیاست سازانی که جنگ های طولانی آمریکا علیه عراق، سومالی، لیبی، یمن، افغانستان، لبنان و سوریه را رهبری کرده اند، مدافعان سرسخت اسرائیل بوده اند، یعنی یا صهیونسیت بوده اند یا «همسفران» اسرائیلی.
در هر یک از این جنگ ها  استراتژیست های جنگی مدافع اسرائیل 1) دشمن را شناسایی کرده اند 2) در تهدیدی که آنها متوجه آمریکا می کردند اغراق کرده اند و 3) ظرفیت نظامی کشور هدف گیری شده را بسیار بیش از حد واقعی جلوه داده اند. آنها با عراق و افغانستان شروع کردند و بعد کار را به دیگرکشورها که همگی از مخالفان اسرائیل هستند کشانده اند.
بر حسب «تصادف» همه آنها کشورهایی بوده اند که از حقوق فلسطینی ها و خودمختاری آنها حمایت کرده اند و با الحاق  اراضی عربی از سوی اسرائیل و مستعمره سازی آنها مخالف بوده اند.
این استراتژیست های نظامی که وفاداری نسبت به «اهداف توسعه طلبانه» اسرائیل محرک آنها بوده است، هزینه های سیاسی و اقتصادی را که طرح های آنان در جهان واقعی بر مردم و دولت آمریکا تحمیل می کند، نادیده گرفته اند. اعتبارات آکادمیک، پارتی بازی و وفاداری های قبیله ای، هر کدام در پیشروی مدافعان اسرائیل به سمت تصاحب پست های راهبردی تصمیم سازی و سمت های مشورتی نخبگان در پنتاگون، وزارت امور خارجه، خزانه داری و کاخ سفید نقش داشته اند.
سیاست های آنها به یک جنگ تریلیون دلاری خاتمه ناپذیر در افغانستان، بازنده شدن در جنگ های لیبی، عراق و سوریه و تحریم های اقتصادی پر هزینه بر ایران انجامیده است.
در تمام این اقدامات ذینفع اصلی اسرائیل بوده که با کمترین مخالفت های سیاسی و نظامی مواجه شده، هیچ هزینه جانی و پولی را متحمل نشده و  دستاوردهای قابل توجهی  را در توسعه قلمرو خود نصیب خود کرده است.
چرا فارغ التحصیلان هاروارد، پرینستون، شیکاگو و جان هاپکینز، مکررا بدترین عواقب نظامی ممکن  را به بار آورده اند؟ بخشی به این خاطر است که آمریکا به عنوان ابزاری برای قدرت دیگری (اسرائیل) عمل کرده است. بعلاوه مدافعان اسرائیل هیچگاه نه ملزم به بازتاب دادن خودانتقادی بوده اند و نه ملزم به پذیرفتن ناکامی های خود و پالایش راهبردهای فاجعه بار خود.
امتناع آنان از بر عهده گرفتن مسئولیت اقدامات خود از چند دلیل ناشی می شود. معیار آنها برای موفقیت مبتنی بر این بوده که آیا سیاست های آنها نه تضمین کننده منافع آمریکا بلکه درراستای اهداف اسرائیل بوده است یا خیر.
بعلاوه اگرچه  شهروندان آمریکایی نسبت به آنها اعتراض داشته اند، اما مورد حمایت  52 رئیس «سازمان های یهودی آمریکای بزرگ» از جمله لابی قدرتمند صهیونیست ها، آیپک که سیاست خاورمیانه ای را به هر دو حزب سیاسی و کنگره آمریکا دیکته می کند، قرار داشته اند.
در حالت عادی این استراتژیست های نظامی که سیاست هایشان به مصیبت های سیاسی مکرر انجامیده، باید محکوم و اخراج می شدند و به اتهام خیانت مورد تحقیق قرار می گرفتند. بر اساس تجربه ما هیچ یک از این قبیل اتفاقات رخ نداده است.
بهترین و درخشان ترین ها بین مشاغل شش رقمی در واشنگتن و سمت های هفت رقمی در وال استریت در آمد و شد بوده اند یا به سمت های تضمین شده در موسسات حقوقی اغواکننده در واشنگتن و نیویورک (که خیلی از آنها در اسرائیل دفتر دارند) یا در پست های آکادمیک معتبر در دانشگاه های ایوی لیگ، منصوب شده اند.

چه باید کرد؟
تمهیدات جبران کننده ای وجود دارد که با عمل به آنها می توان از تاثیرات سیاست های راهبردی  مدافعان اسرائیل درس گرفت. مدافعان اسرائیلیِ دانشگاهی به جای آنکه در دولت به اسرائیل خدمت کنند، باید تشویق به ماندن در حوزه آکادمیک شوند.
اگر آنها در برج عاج باقی بمانند سیاست های ویرانگر کمتری را بر شهروندان و دولت آمریکا تحمیل خواهند کرد.
دوم آنکه چون اکثریت قریب به اتفاق مدافعان اسرائیل بسیار محتمل است که  خود در زمره جنگ افروزانی باشند که زندگی خود را در هیچ یک از جنگ هایی که ترویج کرده اند به خطر نینداخته اند، به کار گرفتن اجباری آنها در مناطق جنگی می تواند از  شور و شوق آنها برای جنگ افروزی بکاهد.
سوم آنکه همانطور که واقعیت ها نشان می دهند، چون تعداد بسیار بیشتری از مدافعان اسرائیل خدمت در به اصطلاح نیروهای دفاعی اسرائیل را انتخاب می کنند، آنها باید وجوهی را که بابت سواری مجانی آنها در زمینه های تحصیلی، درمانی و رفاهی، صرف شده  به مالیات دهندگان مسترد کنند.
چهارم آنکه از آنجا که بسیاری از مدافعان اسرائیل که داوطلب پیوستن به نیروهای دفاعی اسرائیل می شوند ترجیح می دهند به معترضان غیرمسلح ، نیروهای امدادی، روزنامه نگاران و کودکان بادبادک باز فلسطینی  شلیک کنند، آنها باید برای خدمت در افغانستان در ارتش آمریکا ثبت نام کنند و با جنگجویان مسلح طالبان که کابل را درمحاصره خود دارند روبه رو شوند؛ تجربه ای که می تواند کمی واقع گرایی را به رؤیاهای آنها در تبدیل کردن خاورمیانه به رعایای تحت فرمان اسرائیل اضافه کند.
مدافعان اسرائیلی که به جبهه جنگ اعزام می شوند تجربه ای حیاتی را  کسب می کنند که استراتژیست های نظامی  هاروارد، پرینستون و ییل که  این جنگ ها را برای اسرائیل راه می اندازند از درک آن قاصر بوده اند.
برگزاری دوره های آموزشی اجباری در زمینه نسل کشی میلیون ها تن از مردم فلسطین، عراق، سوریه و لیبی، درک مدافعان اسرائیلی را از هولوکاست دریک  زمینه نژادی- مذهبی متفاوت، غنی تر خواهد کرد.
رو در رویی با وضعیت های نظامی تهدید کننده زندگی که در آنها تسلیحات برتر دست بالا را ندارند، می تواند از تکبر، نخوت و عقده های برتری خواهی را که سوخت رسان وابستگی های قبیله ای مدافعان اسرائیلی است بکاهد.
در نتیجه گیری ما معتدلانه ترین پیشنهادها را برای  دانشمندان، پزشکان، هنرمندان و کارآفرینان  تحصیل کرده و با فرهنگ درنظرگرفته ایم:
1) مهارت های خود را برای پرورش نسل جدیدی به کار بگیرید که مدافع ارزش های دمکراتیک و همبستگی اجتماعی و دوری گزیدن از جنگ، آزار و اذیت و ادعاهای جعلی یهودستیزی علیه منتقدان یک دولت از نظر نژادی انحصارگر باشند.
2) از کنترل انحصاری بر رسانه های جمعی که به جنایات جنگی اسرائیل افتخار می کنند و منتقدان را تحت عناوینی چون «ضدیت» با یهودیان به خاطر سخن گفتن از حقیقت بدنام می کنند، دست بردارید.
بیایید با یکدیگر متحد شوید برای آزاد کردن آمریکا از دست استراتژیستهای  نظامی که اسرائیل را ترجیح می دهند درحالی که 30 میلیون کارگر آمریکایی فاقد پوشش درمانی هستند و 40 درصد از  کودکان شمال نیویورک در فقر زندگی می کنند.
نویسنده: جیمز پتراس (James Petras)  استاد جامعه شناسی دردانشگاه بینگهامتون نیویورک
منبع: yon.ir/oqKVN

فارس 

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.