آموزه‌هایی از تفسیر قرآن امام حسن عسکری(ع)

حق تفسیر قرآن امام حسن عسکری(ع) بر جامعه قرآنی بیش از آن است که به طاق نسیان نهاده شود یا به دلیل برخی از اخبار مورد اختلاف ـ که اندک شمار است ـ به حقایق تربیتی و اخلاقی آن کم توجهی شود.

هادی نیوز: متن زیر گزارشی کوتاه از تفسیر امام حسن عسکری(ع) است که عبدالحسین طالعی سردبیر مجله کتاب‌شناسی شیعه در اختیار ما قرار داده است.

«دو مسافر شیعه امامی از دیار استرآباد(شمال ایران) ـ در زمانی که بیشتر اهل آن دیار، زیدی بودند ـ از ستم برخی از اهالی استرآباد به امامشان امام عسکری سلام الله علیه پناه بردند. حضرتش آنها را پذیرا شد.

دو مسافر نگران حال خانواده‌هایشان بودند. امام عسکری(ع) فرمود: اگر خبر به شما برسد که خانواده‌هایتان در امن و سلامت هستند، آیا حاضرید در اینجا بمانید و بخشی از علمی در تفسیر قرآن را که خداوند به ما آموخته به شما بیاموزم؟ پاسخ مثبت دادند. پیکی رسید و خبر سلامت بستگانشان را آورد. یوسف بن محمد بن زیاد و علی بن محمد بن سنان هفت سال در سامرّا ماندند و درس‌های تفسیر امامشان را شنیدند و نوشتند.

بدین ‌سان تفسیری شکل گرفت که به تفسیر امام حسن عسکری سلام الله علیه مشهور شد.

چشم انداز

نسخه‌های موجود از این تفسیر، آیات آغازین قرآن تا آیه ۲۱۰ بقره و آیه ۲۸۲ بقره را در بر دارد. تفسیر آیات، غالباً با نقل اخباری از رسول خدا(ص)، حضرت زهرا(س) و ائمه هدی علیهم السلام همراه است. گاهی به اختصار و گاه به تفصیل.

نزدیک به ۳۸۰ حدیث ذیل آیات آمده است. برخی از این احادیث، شکل داستانی دارد و در آنها به اخباری از امت‌های پیشین اشاره می‌شود. آموزه‌های تربیتی، اخلاقی و عقایدی در این روایات موج می‌زند.

اعتبار

درباره اعتبار این کتاب دو نظر ابراز شده که هر کدام، طرفدارانی دارد: یک؛ اعتبار کلی کتاب، به گونه‌ای که هر حدیثی از آن نقل شد، باید بر اساس مبانی علم الحدیثی بررسی شود. دو؛ نفی مطلق کتاب، فقط به دلیل چند خبر که مورد پذیرش آن دانشوران نیست(این یادداشت مختصر، مجال طرح مباحث پیچیده علم الحدیثی را ندارد).

درونمایه

متن تفسیر، در چاپی که به تحقیق مرحوم آیت‌الله سید محمد باقر موحد ابطحی منتشر شده، ۶۷۷ صفحه دارد. در این یادداشت، تلاش بر آن است که فقط چند عنوان از یکصد صفحه آغازین این گنجینه مطرح شود. آن هم در حد عنوان. باشد که در فرصتهای دیگر، حقایقی دیگر از این گنجینه بازگو شود.

در روایات این کتاب، لایه‌هایی از برخی واژگان و عبارات قرآن تبیین شده که محتوای آنها دلیل و گواه بر حقانیت کلام است که به چند نمونه اشاره می‌شود:

۱.دوستی و دشمنی با دیگران آنگاه ارزش دارد که فقط در راه خدا باشد و محور چنین برخوردهایی شخص امیرالمؤمنین(ع) است و بس. (ص ۴۹ ذیل سوره حمد). این روایت را محدث قمی بسیار ارج نهاده، تا آنجا که بیشتر اجازات روایی خود به دانشوران دیگر را به این حدیث شریف مزین گردانده است.

۲.در باره فضائل اهل‌بیت، گرفتارِ غلو نشوید(ص ۵۰ ذیل سوره حمد).

۳.فریب ظاهر افراد را نخورید و بیهوده به هر کسی اعتماد مکنید(ص ۵۴ ذیل سوره حمد). مرحوم استاد سید علی کمالی این حدیث مفصل را «یک دوره روانشناسی اسلامی» به شمار می‌آورد و بدان بسیار توصیه می‌کرد.

۴.وقتی کسی سوره حمد را می‌خواند، در پاسخ به او در برابر هر آیه‌ای که می خواند، خداوند عزوجل چه می‌فرماید؟ (ص ۵۸)

۵.گزارشی از سلمان با قوم یهود(ص ۶۸ تا ۷۲ ذیل آیه ۲ بقره)

۶.انفاق در راه خدا منحصر به زکات واجب نیست، بلکه انواع انفاق‌های ضروری مستحب و انواع کمک به نیازمندان را در بر می‌گیرد. (ص ۷۵ ذیل آیه ۳ بقره).

۷.پاداش کمک به نیازمندان و ستمدیدگان(ص ۸۱ ذیل آیه ۳ بقره).

۸.پاداش دفاع از آبروی مؤمن و دفع غیبت از او (ص ۸۲ و ۸۷ ذیل آیه ۳ بقره).

گزارشی از زهد عمار

یکی از مطالب آموزنده این تفسیر، گزارشی از زندگی و زهد عمار یاسر است که می‌تواند الگوی زندگی دینی ما باشد.

خلاصه مطلب این است که عمّار، زمانی ناگزیر شد که سه دینار طلا از یک یهودی مقیم مدینه وام بگیرد و موعدی برای ادای این وام معین کرد. اما طلبکار قبل از فرارسیدن موعد، پیوسته به عمار زخم زبان می‌زد و آن مبلغ را به عمار یادآور می‌شد. این زخم زبان‌ها ظاهراً به بهانه ادای وام بود و در باطن، آزار رساندن به عمار به جهت پای فشردن بر آرمان‌های نبوی و علوی.

یک بار همین برخورد زشت یهودی با عمار در گذرگاهی روی می‌دهد که پیامبر رحمت(ص) از آن محل می‌گذرند. عمار از آن بستانکار و بد اخلاقی‌هایش به پیامبر(ص) شکوه می‌برد. رسول خدا(ص) به اعجاز الهی چنان می‌کنند که عمار دست به یک سنگ بزرگ بزند و آن سنگ برایش طلا شود. امّا این همه ماجرا نیست، چون مبلغ بدهی او فقط سه دینار است نه بیشتر. بار دیگر دست اعجاز الهی به توسط پیامبر(ص) چنان می‌کنند که عمار با دست خود بخشی از آن سنگ را به اندازه سه دینار جدا کند و به بستانکار یهودی بدهد.

این صحنه که می‌توانست راهی بر هدایت یهودی به دین حق بگشاید، بر او اثر نکرد؛ طلای خود را زودتر از موعد گرفت و سرخوش از این بهره دنیایی بدون اینکه بهره‌ای از این صحنه شگفت برای آخرت خود بردارد، راه خود را گرفت و رفت.

عمار ماند و پیامبرش و یک سنگ بزرگ طلا؛ اینجا زهد عمار بروز کرد. عمار به درگاه الهی عرضه داشت: خدایا از پیامبرت شنیده‌ام که انسان با احساس استغنا از حضرتت به طغیان و سرکشی می‌افتد، لذا من چنین مال زیادی نمی‌خواهم. پس خدایا این طلا را به سنگ بازگردان.

طلا به سنگ باز می‌گردد و عمار در پی سرمایه اصلی الهی که رسول رحمت است، راه می‌افتد؛ از دنیای گذرا می‌گذرد تا به آخرت ماندگار خود برسد(ص ۸۴ ذیل آیه ۳ بقره؛ ترجمه آزاد با توضیح از این نگارنده).

سخن آخر

حق این تفسیر گرانسنگ بر جامعه قرآنی بیش از آن است که به طاق نسیان نهاده شود یا به دلیل برخی از اخبار مورد اختلاف – که اندک شمار است – به حقایق تربیتی و اخلاقی آن کم توجهی شود.

امید که مناسبت میلاد گرامی حجت یازدهم سلام‌الله علیه نقطه عطفی برای توجه افزون‌تر از پیش به این معدن نورانی آسمانی باشد. میلاد حجت یازدهم بر فرزند و وارث آن گرامی، حضرت حجت‌بن الحسن عجل الله تعالی فرجه و دوستداران و منتظرانش مبارک باد.»

ایکنا

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.