روز دانشجو، از نگاهی دیگر

 

 

 استادان دانشگاهها مهمترین رکن تعلیم و تربیت در دانشگاه هستند. این اهمیت ناشی از دو چیز است: اول این که شخصیت استاد به‌عنوان یک الگوی پذیرفته شده و مورد آرزوی دانشجویان است. بنابراین هرگونه رفتار و منش شخصی استادان مورد تقلید اکثر دانشجویان قرار می‌گیرد و از این جهت استادان نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای دارند. این تأثیر اغلب نیز ناخودآگاه صورت می‌گیرد و به‌صورت غیرمستقیم استادان الگوهای مطلوب را به دانشجویان القا می‌کنند.

اهمیت دوم ناشی از علم و دانش استادان است که دانشجو به‌دنبال کسب آن معارف از استاد و بالا بردن اطلاعات علمی خود است. این بعد دوم که در واقع هدف اصلی تأسیس مراکز آموزشی و دانشگاهی است، به‌صورت مستقیم در شکل‌گیری ذهن دانشجویان و شاکله فکری آنها اثرگذار است.

جمع این دو نقش استادان دانشگاه، در واقع هویت‌ساز است و در پی‌ریزی بنیان‌های فکری، جهان‌بینی و سبک زندگی دانشجویان اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد. به‌عبارت دیگر استادان با این دو نقش خود الگو و سبک زندگی آینده و حال دانشجویان را به آنها آموزش می‌دهند. چگونگی ایفای این دو نقش از سوی استادان محترم دانشگاه، فرصت‌ها و بعضاً چالش‌هایی را در دانشگاهها به وجود می‌آورد. مهمترین فرصت‌ها عبارتند از:

1ـ تعلیم و تربیت جوانان با استعدادی که خود را در اختیار استاد و دانشگاه قرار داده‌اند. این مسأله سرمایه عظیمی برای دانشگاه است که جوانانی پس از فراگیری مقدماتی در اوج استعداد و شکوفایی ذهنی به‌طور کامل خود را در اختیار دانشگاه قرار می‌دهند.شیوه ایفای دو نقش گفته شده از سوی استادان در واقع می‌تواند آینده کشور را تضمین کند.

به این معنی که جهت‌دهی به این استعدادهای سرشار انسانی از سوی استادان محترم، نیروی انسانی مورد احتیاج کشور را تأمین می‌کند و از این طریق شیوه اداره کشور و مبانی تصمیم‌گیری‌ها در امور مختلف تولیدی، روابط خارجی، مسائل ملی و داخلی و همه امور مربوط به زندگی اجتماعی مردم را به شدت تحت تأثیر خود قرار می‌دهد.

2ـ گرایش بسیار بالای جوانان ایرانی به سوی کسب علم فرصت بسیار خوبی است برای دانشگاهها و استادان محترم که این تمایل را به سوی حرکت به قله‌های علم نشانه‌گیری کنند و از این طریق کشور را به سوی قرار گرفتن در اوج شکوفایی علمی و پیشرفت قرار دهند. البته این مسأله مستلزم این است که استادان خود را بی‌نیاز از کسب علم و معارف جدید نبینند و خودشان را همواره در اوج علمی نگه دارند و همیشه ضمن داشتن پاسخ‌های آماده برای سوالات دانشجویان، آنها را به سوی مسائل اصلی و مهم هدایت کنند.

3ـ الگو بودن استاد برای دانشجو فرصت مناسبی برای تعیین اولویت‌های علمی و دغدغه‌های فکری دانشجویان است. همین که دانشجو به‌طور مطلق استاد را به لحاظ علمی و رفتاری می‌پذیرد، این امر فرصتی را برای استاد به‌وجود می‌آورد تا سمت و سوی آینده علمی دانشجو را شکل بدهد.

مثلاً در تعیین موضوعات برای پژوهش، جهت‌گیری مطالعات دانشجو و این‌که چه کتابی را بخواند و چه منابعی را بی‌اهمیت جلوه دهد، شیوه نگاه دانشجو به جامعه و سایر اقشار اجتماعی، انتظار از خود و از دیگران برای برآوردن نیازها و مسوولیت‌های اجتماعی، و غیره همه در گرو نحوه تعامل استادان با دانشجویان است.البته اگر این نقش استادان بخوبی و با جهت‌گیری صحیح ایفا نشود، چالش‌هایی را برای کشور به وجود خواهد آورد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

1ـ اولین چالشِ درست ایفا نشدن نقش استاد در دانشگاه ایجاد اختلال در رشد علمی و فرهنگی کشور است که از طریق درست تربیت نشدن دانشجویان بر جامعه تحمیل خواهد شد. مثلاً اگر استادی به لحاظ علمی و یا به لحاظ رفتاری، هویتی را در ذهن دانشجو ایجاد کند که او را در برابر مبانی صحیح اعتقادی، جهان‌بینی و منافع ملی قرار دهد و از دانشجو شخصیتی بی‌اعتقاد به دین و فرهنگ جامعه، خودباخته و هرهری مذهب و وابسته بسازد، سرنوشت کشور دچار مشکل خواهد شد.

2ـ چالش دوم این است که وقتی که آن دو نقش مهم استاد در دانشگاه به‌خوبی ایفا نشده باشد، زندگی شخصی دانشجو نیز با اختلال و تضاد همراه خواهد شد. به هر حال دانشجو پس از مدتی فارغ‌التحصیل می‌شود و به اجتماع برمی‌گردد، اگردر هر یک از دو بعد علمی و رفتاری، تعلیم و تربیت دانشجو دچار انحرافاتی باشد به‌طور مستقیم آینده شغلی، فرهنگی و سیاسی و به‌طور کلی سبک زندگی او را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

3ـ چالش سوم این است که وابستگی ذهنی و علمی دانشجو به دیگران و پیدایش هویت وابسته برای آنها، استقلال کشور را مورد تهدید قرار خواهد داد. به هر حال آینده کشور در دست دانشجویان امروز است و عدم باور آنها به توانایی ملی و فرهنگ خودی، سرنوشت ملت و کشور را وابسته به دیگران خواهد کرد.بنابراین هم فرصت‌های ذی‌قیمتی در اختیار استادان دانشگاهها قرار دارد و هم چالش‌های مهمی می‌تواند از عملکرد استادان برای کشور ایجاد شود.

سوالات و شبهاتی ممکن است در این رابطه به وجود آید:

1ـ آیا رسالت دانشگاه و استادان پرورش دینی و مذهبی دانشجویان است؟

2ـ آیا منظور از اسلامی شدن دانشگاه این است که دانشگاه نیز حوزه شود؟

3ـ اساساً منظور و هدف از اسلامی شدن دانشگاهها چیست؟

4ـ آیا اساساً علوم انسانی اسلامی داریم؟

6ـ آیا دستاوردهای علمی غرب تماماً مردود است؟

و سوالات دیگر...

انواع سوالات و شبهاتی که امروزه در دانشگاهها و یا درباره دانشگاهها مخصوصاً درباره اسلام و دانشگاه و یا دانشگاه اسلامی مطرح می‌شود را می‌توان به یک مسأله بنیانی و اساسی ارجاع داد و آن این است که اساساً فلسفه خلقت انسان چیست؟ و منظور از خلقت چه بوده است؟ آیا انسان رها خلق شده است؟ نسبت انسان با خالق و خدا چیست؟ پاسخ به این سوال بنیانی در واقع تمام شبهات و سؤالات را از بین می‌برد.

اساساً در اسلام و بر مبنای منطق و مکتب قرآن انسان مخلوق خداست و به سوی او بازخواهد گشت. بنابراین مسأله مبدأ و معاد دو رکن اساسی مکتب اسلام است. لذا هر مسأله و موضوعی که نافی این منطق اسلامی در محیط‌های آموزشی و از جمله در دانشگاه باشد، در واقع مسأله انحرافی و خلاف مبانی اسلامی خواهد بود.

دغدغه‌های مربوط به علوم انسانی یا لزوم اسلامی شدن دانشگاهها نیز از همین موضوع ناشی می‌شود. آن چیزی که در غرب به‌عنوان یک «اصل موضوعه» پذیرفته شده است و حتی سؤال درباره آن را فضای گفتمانی غرب مجاز نمی‌داند، این است که تنظیم روابط انسانی و اجتماعی هیچ ربطی به مبادی دیگری غیر از اراده انسان ندارد و اومانیسم به‌عنوان یک اصل مسلم خدشه‌ناپذیر پذیرفته شده و ترویج می‌شود.در حالی که در مکتب اسلام و قرآن، خودِ انسان و قوانین حاکم بر رفتار او به دست خدا آفریده و ابلاغ شده است.

بنابراین تخاصم غرب امروز با جمهوری اسلامی و یا تضاد علوم انسانی غربی با علوم انسانی اسلامی در همین نکته اساسی است که اسلام نگاه خاصی به انسان و علم و سرنوشت انسان دارد که اگر این گفتمان و منطق اسلامی در جامعه تحقق پیدا بکند در آن صورت بنیان‌های فکری غرب فرو خواهد ریخت.

براساس این نگرش اصلی، تمام سؤالات و شبهات مطرح شده پاسخ خود را دریافت می‌کنند. مثلاً در اسلامی شدن دانشگاهها، منظور این نیست که دانشگاه، حوزه شود. بلکه منظور آن است که مبنای تعلیم و تعلم و تربیت در دانشگاهها بر اساس آن اصل موضوعه غربی یعنی «اومانیسم» نباشد بلکه تمام آموزش‌ها و تربیت‌ها بر مبنای «عبودیت» انسان و بازگشت انسان به سوی خدا مطرح شود.

اگر مبنا اسلامی شد و اصلِ عبودیت انسان برای خدا پذیرفته شد، در آن صورت جهت‌گیری‌ها، متون آموزشی، شیوه تعاملات استاد با دانشجویان، نحوه رفتار دانشجویان با همدیگر و همه مسائل دیگر حل خواهد شد.چرا که این مسأله بنیان و شاکله همه امور دیگر است . به زبان قرآن «کل یعمل علی شاکلته» و این امر شاکله انسان را تنظیم می‌کند و لذا اعمال انسان را نیز جهت‌دهی خواهد کرد.

روز دانشجو، از نگاهی دیگر

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.