رمضان شعبانی سارویی[1]
چکیده
دانشگاه به عنوان کانون مهم تحولات اساسی جامعه است. یکی از ارکان اصلی شکلدهنده دانشگاهها و مراکز آموزش عالی، نقش دانشجو در کنار اساتید، مدیران و امکانات آموزشی است. در طول تاریخ هشت دهه گذشته حضور دانشجویان در عرصههای سیاسی فرهنگی و علمی آموزشی نقش تعیینکننده و مهمی بوده است. استکبارستیزی، استبدادستیزی، بیگانهستیزی، ضد انقلابستیزی، استقلالخواهی، عدالتطلبی، علمخواهی، مبارزه با اشرافیگری، فتنهستیزی، تحولخواهی و پیشرفت علمی، مواجهه منطقی در جنگ نرم و رخنه فرهنگی، هوشیاری سیاسی در مواجهه با جریانهای سکولار، و توسعه سرمایه اجتماعی و قدرت نرم نظام جمهوری اسلامی از مهمترین نقاط عطف در کارکرد جنبش دانشجویی در ایران است. گرچه جنبش دانشجویی به اعتبار همه دانشجویان ایران اسلامی در طول هشت دهه گذشته حرکتهای تعالی بخشی داشته است، اما برخی از طیفهای آن گاه اسیر بازیهای سیاسی جریانهای سیاسی خارج از دانشگاه شده و لطماتی را جنبش اصیل دانشجویی در کشور وارد کرد.
کلیدواژهها:
جنبش دانشجویی، استکبارستیزی، آرمانخواهی، عدالتخواهی
مقدمه
جنبش دانشجویی در ایران همزاد با عمر دانشگاه(سال 1313) و نهاد آموزش عالی است و واکنش دانشجویان به مشکلات جامعه و بازتاب دغدغههای آنان در قبال حل مسائل جامعه در قالب جنبشهای دانشجویی فعالانه بوده است. آرمانخواهی، استکبازستیزی، سلطهستیزی، استقلالطلبي و عدالتخواهی و... از ویژگیهای این جنبش است که در طول حیات سیاسی فرهنگی هشت دهه گذشته این جنبش همواره مطرح بوده است.
نکته اول: هویت تاریخی جنبش دانشجویی
بعد از كودتاي 28 مرداد 1332، شاه در صدد برآمد تا با كمك اربابان انگيسي و آمريكايي خود قدرت را بيش از پيش قبضه كند. از اين رو نخست وزير دولت كودتا سپهبد زاهدي در نامهاي به آيزنهاور رييس جمهور وقت آمريكا ضمن اعلام تلاش براي بهبود وضع بينالمللي ايران و تجديد مناسبات سياسي ايران و انگليس، از آمريكا براي آن چه که «نجات ايران از هرج و مرج اقتصادي و مالي» ميناميد تقاضاي كمك فوري كرد (روبين، 1363، 84 ). در شهريور همان سال دولت آمريكا موافقت خود را با پرداخت مبلغ 23/4 ميليون دلار بابت كمكهاي فني سالانه اعلام و همچنين مبلغ 45 ميليون دلار كمك بلاعوض به ايران اعطا كرد (هوشنگ مهدوي، 1375، 222). اگرچه آمريكاييها هدف خود را كمك به دولت جديد ايران براي «اعاده ثبات در كشور» و «پيشرفت اقتصادي» عنوان ميكردند، اما واقعيت اين بود كه آنها ارسال كمكهاي مالي به دولت كودتا را به منظور سازماندهي دوباره ارتش و دستگاه اداري در جهت مقابله با فشار شوروي در مرزهاي شمالي و مبارزه با قدرت حزب توده در داخل را ضروري ميدانستند. از سوي ديگر تسلط همهجانبه بر ايران و منابع نفتي آن را تعقيب مينمودند. از اين رو آمريكا تنها پس از امضاي قرارداد كنسرسيوم در 28 شهريور 1332 با پرداخت 3/127 ميليون دلار به عنوان وام به ايران موافقت كرد. در اين راستا رژيم شاه نيز تلاش ميکرد با کمکهاي مالي و اطلاعاتي آمريکا (سيا)، مخالفان را سرکوب کند و عمر حکومت نامشروع خود را که مورد نفرت عمومي بود، تداوم بخشد.
درك كودتاي آمريکايي 28 مرداد براي مردم آزاده و مسلمان ايران سنگين بود. ايام عزاداري ماه محرم آن سال (شهريورماه 1332)، تهران شاهد برپايي تظاهرات گستردهاي بود و تظاهركنندگان عليرغم دخالت مأموران شهرباني و واحدهاي لشكر نظامي ضد شورش پايتخت همچنان به اعتراضات خويش ادامه ميدادند. صبح روز عاشورا نيز پلاكاردهايي متضمن شعارهايي در اعتراض به حاكميت پهلوي دوم، همچنين شعارنويسي بر در و ديوار شهر بر ضد رژيم مستبد و خودكامه انجام گرفته بود (زرشناس، باشگاه انديشه، 1384).
با آغاز سال تحصيلي و بازگشايي دانشگاهها در مهرماه، بر اثر خيزشهاي مردمي و تحركات دانشجويي، اوضاع سياسي رو به وخامت بيشتر نهاد. دانشجويان با راهاندازي تظاهرات، پخش اعلاميه و تعطيل كلاسهاي درس، آشكارا خشم و نفرت خود را نسبت به ديكتاتوري حاكم ابراز داشتند. اولين تظاهرات يكپارچه مردم عليه رژيم كودتا در روز 16 مهر 1332 اتفاق افتاد؛ دانشگاه و بازار به طرفداري از تظاهركنندگان اعتصاب كردند. تظاهرات به قدري سنگين بود كه كودتاچيان وارد معركه شدند و طاق بازار را بر سر بازاريان خراب كردند و دكانهاي آنان را به وسيله مزدوران خود غارت كردند (پايگاه اطلاعرساني مرکز اسناد انقلاب اسلامي). همان روز دانشجويان به برپايي تظاهرات آرام در محيط دانشگاه مبادرت كردند. متعاقب آن، فرمانداري نظامي سراسيمه و وحشتزده چند افسر را به همراه چند دستگاه كاميون پر از سربازان تفنگدار به سوي دانشگاه گسيل داشت. سربازان مسلح در جاي جاي دانشگاه تهران موضع گرفتند و همه جا را زير نظر قرار دادند. در اين روز نيروهاي نظامي دست به اقدام كمسابقهاي زدند و در داخل محيط دانشگاه مبادرت به دستگيري شماري از دانشجويان به اتهام اخلال در امنيت عمومي و برهم زدن نظم، نمودند. آنچه روز شانزدهم مهرماه روي داد، نخستين واكنش همهجانبه دانشگاه و دانشگاهيان (استاد و دانشجو) در برابر دولت كودتا بود.
در 16 آبان سال 32 دولت كودتا به رغم آگاهي از حاكمبودن احساسات ضد انگليسي بر افكار عمومي، براي تجديد روابط ايران و انگلیس كه در جريان مليسازي نفت قطع شده بود، مخفيانه شروع به مذاكرات كرد. و در 14 آذر 32 تصميم دو دولت را مبني بر «مبادله بدون تأخير سفير» اعلام داشت (هوشنگ مهدوي1375، 22). از همان روز اعلام رسمي تجديد روابط ايران و انگليس كه با وعده ورود قريبالوقوع «دنيس رايت» به عنوان كاردار سفارت انگليس در تهران همراه بود ناآراميها و تظاهرات پراكندهاي در چند نقطه پايتخت از جمله بازار تهران و دانشگاه تهران به وقوع پيوست و در پس آن عدهاي از معترضان در دانشگاه و بازار دستيگر شدند (حيدري، شريف نيوز). همزمان با بروز اين ناآراميها، روز 17 آذر براي ورود نيكسون معاون رييس جمهور آمريكا به تهران تعيين و اعلام شد. نيكسون در واقع به ايران ميآمد تا نتيجه سرمايهگذاري بيست و يك ميليون دلاري را كه سازمان جاسوسي آمريكا، سيا، در راه كودتا و سرنگوني دولت مردمي مصدق هزينه كرده بود، از نزديك مشاهده کرده و نتايج تحولات اخير را كه به تعبير آيزنهاور «پيروزي سياسي اميدبخشي را در ايران نصيب قواي طرفدار تثبيت اوضاع و قواي آزادي نموده است» ببيند. دانشجويان مبارز دانشگاه نيز تصميم گرفتند كه هنگام ورود نيكسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه كودتا و استکبار جهاني نشان دهند.
رژيم شاه براي مسلط شدن بر اوضاع و حفظ سلامت سفر نيكسون نيروهاي نظامي خود را در دانشگاه مستقر كرد؛ روز 15 آذر يكي از دربانان دانشگاه شنيده بود كه تلفني به يكي از افسران گارد دانشگاه دستور ميرسد كه «بايد دانشجويي را شقه كرد و جلوي در بزرگ دانشگاه آويخت كه عبرت همه شود و هنگام ورود نيسكون صداها خفه گردد و جنبندهاي نجنبد». رژيم در اقدامي كمسابقه، نيروهاي لشكر دو زرهي را به دانشگاه اعزام كرد. صبح شانزدهم آذر، دانشجويان هنگام ورود به دانشگاه با درك و شم سياسي خود هوشيارانه سعي داشتند كمترين بهانهاي به دست بهانهجويان ندهند، اما جو كاملاً ملتهب بود. ساعت اول بدون حادثه مهمي گذشت و چون بهانهاي به دست جلادان نيامد به داخل دانشكدهها هجوم آوردند؛ از پزشكي، داروسازي، حقوق و علوم سياسي عده زيادي و حتي استادان را دستگير كردند و مورد ضرب و شتم و فحش و ناسزا قرار دادند.
رئيس وقت دانشگاه تهران براي اينكه جلوي ناآراميها را بگيرد، كل دانشگاه تهران را تعطيل كرد. حضور نظاميان در صحن دانشكده فني باعث شد كه بين نظاميان و دانشجويان، زد و خورد شود. عدهاي از سربازان، دانشكده فني را به صورت كامل محاصره كردند تا كسي از ميدان نگريزد. هنگامي كه دانشجويان در حال خروج از دانشكده بودند به يكباره با يورش سربازان مسلح و حمله آنان با سرنيزه مواجه شدند كه بر اثر آن عدهاي از دانشجويان مجروح گرديدند. برخي دانشجويان در واکنش به اين اقدام سبعانه نيروي نظامي، به شعار دادن روي آوردند. رگبار گلوله باريدن گرفت و چون دانشجويان فرصت فرار نداشتند به كلي غافلگير شدند و در همان لحظه اول عده زيادي هدف گلوله قرار گرفتند. مصطفي بزرگنيا به ضرب سه گلوله از پا در آمد. مهندس مهدي شريعترضوي كه ابتدا هدف قرار گرفته به سختي مجروح شده بود بر زمين ميخزيد و ناله ميكرد، و دوباره هدف گلوله قرار گرفت. احمد قندچي حتي يك قدم هم به عقب بر نداشته و در جاي اوليه خود ايستاده بود و از گلولهباران اول مصون مانده يكي از جانيان گارد شاهنشاهي با رگبار مسلسل سينه او را شكافت (پايگاه اطلاع رساني مرکز اسناد انقلاب).
بدينگونه سه آذرخش شهيد به نامهاي شريعت رضوي، قندچي و بزرگنيا سينه شب را ميشكافند و جاودانه تاريخ ايران زمين ميشوند. شهيد چمران كه خود شاهد اين واقعه بوده در رابطه با حادثه 16 آذر ميگويد: «وقايع آن روز چنان در نظرم مجسم است كه گويي همه را به چشم ميبينم، صداي رگبار مسلسل در گوشم طنين مياندازد، سكوت موحش بعد از رگبار، بدنم را ميلرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحين را در ميان اين سكوت دردناك ميشنوم. دانشكده فني خونآلود را در آن روز و روزهاي بعد به رأيالعين ميبينم» (خاطرات شهيد چمران). دانشجو و دانشگاه در آن فضاي سرد و غمانگيز و آكنده از رعب و وحشت، به مسئوليت خود در قبال جامعه و آرمانهاي عدالتخواهانه و استقلالطلبانه مردم خود، به صراحت هرچه تمامتر عمل كردند و ياد آن روز و آن شهيدان، به عنوان روز دانشجو در دفتر تاريخ اين سرزمين براي هميشه ثبت شد. «آن سه تن ماندند تا هر كه را ميآيد بياموزند، هركه را ميرود سفارش كنند، آنها هرگز نميروند، هميشه خواهند ماند، آنها «شهيد»ند، اين «سه قطره خون» كه بر چهره دانشگاه ما همچنان تازه و گرم است...» (شريعتي، با مخاطبهاي آشنا). درست روز بعد از واقعه 16 آذر و در جو خفقان و وحشت، نيكسون معاون رييس جمهور آمريكا به ايران آمد و در همان دانشگاهي كه هنوز به خون دانشجويان بيگناه رنگين بود دكتراي افتخاري حقوق دريافت كرد.
بدينگونه حادثه 16 آذر 1332، بعنوان نماد استکبارستيزي، مبارزه با استبداد و عدالتخواهي دانشجويان در تاريخ ايران ثبت شد. از آن پس، همه ساله به رغم كوشش رژيم و ساواك، در دانشگاه تهران و ديگر دانشگاههاي سراسر کشور مراسم و تظاهراتي به ياد شهيدان آن روز برپا ميگرديد (اديب، 1363، 25).
بر این اساس جنبش دانشجويي که تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي به دليل اينکه بيشترين عمر خود را صرف «تقابل» و مبارزه با نظام سياسي و ايجاد انقلاب نموده بود، بعد از پيروزي انقلاب خود را برخوردار از نظامي اسلامي، مستقل، مردمي، عدالتخواه و استکبارستيز و خادم مردم ميبيند؛ از اين رو با تغيير شرايط وارد عرصه «تعامل» با نظام و مشاركت سياسي ميشود (قيمي، نشريه زمانه) هرچند متأسفانه برخي جريانهای وابسته يا گروههايي که تأمين منافع خود را با استقلال کشور و جنبش دانشجويي و تحقق عدالت در تضاد ميبينند با ايجاد فضايي مسموم تلاش ميکنند تا جنبش دانشجويي را به تقابل با نظام اسلامي بکشانند. هويت و گفتمان جنبش دانشجويي پيش از آنكه دشمني يا دوستي با نظامهاي سياسي باشد، در هر حال، عدالتخواهي است. اين توقعي است كه مردم انقلابي ايران از همه اقشار به ويژه دانشجويان به عنوان قشري تحصيلكرده، فعال و زمانشناس دارد: «من بارها گفتهام كه از آن روزي بايد ترسيد كه جوان ما، دانشجوي ما، در دانشگاه انگيزه طرح مسأله، طرح سؤال، طرح درخواست نداشته باشد. همه ملت ما بايد اين باشد كه اين روحيه مطالبه، خواستن و مدعا داشتن در زمينههاي گوناگون را در نسل جوان كشورمان -بخصوص جوان علمي- گسترش دهيم» (رهبر فرزانه انقلاب، 18/7/1368).
جنبش دانشجويي ايران بر خلاف ساير جنبشهاي دانشجويي سه آرمان مهم دارد: استقلالطلبي، استکبارستيزي و عدالتخواهي و تحقق اين آرمانهاي مقدس جز با «آگاهي از راه و آگاهي از دشمن» (ابراهيمزاده، مجله پرسمان، پيش شماره 4) امکانپذير نيست. در غير اين صورت همانگونه که تجربههاي مکرر تاريخي نشان داده، جنش از اهداف و آرمانهاي خويش منحرف و ابزاري براي استکبار جهاني و جريانهای سياسي قدرتطلب مبدل ميشود. هرگاه جنبش دانشجويي به جناحهاي سياسي بپيوندد، از هويت واقعي و تاريخي خود، كه حمايت از مردم بوده است، فاصله ميگيرد.
نکته دوم: نقاط عطف در آرمانهای جنبش دانشجویی
مهمترین خصیصه جنبش دانشجویی در ایران، پرهیز از مصلحتاندیشی و تلاش برای آرمانطلبی است که در طول چند دهه گذشته علیرغم آمد و شدهای فراوان در جنبش دانشجویی، هرگز دچار تغییر نشده است. مهمترین نقاط عطف در آرمانهای جنبش دانشجویی و اقدامات برجسته دانشجویان عبارتند از:
1- استقلالخواهی دانشجو در ملی شدن صنعت نفت
جنبش ملی صنعت نفت که مدیون هدایت آیتالله کاشانی و دکتر مصدق بر ضد استعمار پیر انگلیس است مدیون حضور دانشجویانی است که در سالهای اولیه تأسیس دانشگاه تهران در آن دانشگاه تحصیل میکردند و همین دانشجویان بودند که کمتر از سه ماه پس از کودتای آمریکایی انگلیسی 28مرداد 32 علیه جنبش ملی یاران، به حضور نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا که برای تبریک پیروزی کودتا و بررسی بودجه 21 میلیون دلاری کودتا به ایران، آمده بود اعتراض کردند و در 16 آذر سه شهید دانشجو به نامهای مصطفی بزرگنیا، شریعترضوی، احمد قندچی را به پای استقلالطلبی فدا کردند. شهدایی که بعدها روز شهادتشان نمادی برای حرکتهای آرمانطلبانه دانشجویی در ایران شد.
2- ظلمستیزی دانشجو در برپایی انقلاب اسلامی
پس از ملی شدن صنعت نفت، مبارزه با طاغوت سنگر جدیدی علیه نظام ظالم پهلوی شد. جریان اصیل دانشجویی خود را با رهبری امام خمینی(ره) همراه نمود، اما جریانهای چپ مارکسیستی و جریانهای راست لیبرالیستی سازماندهی مبارزه را در اشکال دیگری در طیفهای دانشجویی شکل دادند. اکثریت قاطع دانشجویان آرمانخواهی ضد استبداد خود را در جبهه انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) تا برپایی نظام جمهوری اسلامی و براندازی طاغوت استمرار بخشیدند.
3- استکبارستیزی دانشجو در انقلاب دوم
منطق انقلاب اسلامی که بر پایه «لا تظلِمون و لا تَظلمون» عدم ظلم به دیگران و عدم پذیرش ظلم و مبارزه با نظام ظالمانه و استکباری حاکم بر جهان استوار است، از آغاز مبارزه از سوی حضرت امام، آمریکا سمبل استکبار و نظام سلطه، شیطان بزرگ معرفی شد. روند توطئهها و اقدامات خصمانه آمریکا در فردای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دانشجویان خط امام را به کانون توطئه علیه انقلاب اسلامی رهنمون ساخت و در 13 آبان سال 1358 لانه جاسوسی آمریکا در تهران توسط دانشجویان تسخیر شد. این عمل ضد استکباری دانشجویان با مدال شجاعت انقلاب دوم امام خمینی(ره) روبهرو شد و بدین ترتیب شور و حماسه ضد آمریکایی در ایران با گروگانگیری 52 جاسوس آمریکایی به مدت 444 روز قوت گرفت و با افشاگریهای دانشجویان از اسناد سفارت، کوس رسوایی دموکراسی آمریکایی در ایران به صدا در آمد.
4- دشمنستیزی دانشجو در حماسه دفاع مقدس
یورش همهجانبه 14 لشکر بعثی عراق به ایران در 31 شهریور 1359 به عنوان تهدیدی سخت بر جمهوری اسلامی بود که با هوشیاری رهبر حکیم و شجاع انقلاب اسلامی و حضور ملت فهیم ایران بهویژه دانشجویان از سراسر کشور تبدیل به فرصت تقویت دین و ارزشهای دینی، انقلاب و تحول در درون انسانها، تقویت فرهنگ مقاومت و پایداری، تثبیت استقلال سیاسی، مشارکت گسترده سیاسی اجتماعی، رشد بیداری اسلامی، تحکیم وحدت و انسجام ملی، شکلگیری و بالندگی بسیج، خودباوری و اعتماد به نفس، کمکهای گسترده مردمی و... شد. شاهکار دانشجویانی مانند شهید علمالهدی که مفسر قرآن و نهجالبلاغه و معارف دین در کلاسها و محافل مذهبی و رسانه استانی بود، در ایستادگی و پایداری در شهر هویزه جاودانه شد. دانشجویان در کنار دیگر اقشار جامعه، در پستها و مسئولیتهای مختلف از شهردار سنگر و بهیار بهداری، تا نیروی اطلاعات و عملیات و فرمانده گردان انجام وظیفه میکردند. حضور گسترده آنان مایه امیدبخشی به رزمندگان، حفظ امنیت ملی جمهوری اسلامی و شکلگیری هستههای حزبالله در منطقه و بیداری اسلامی در جهان اسلام گردید.
5- خیزش عدالتطلبانه در مبارزه با اشرافیگری
عصر پس از دفاع مقدس و آغاز دوران سازندگی در کشور دوران مهمی در تاریخ انقلاب اسلامی است که از سویی ضرورت جبران عقبماندگیهای مادی و خسارات جنگ را الزامی میکرد و از سوی دیگر زمینه بازگشت میکروب ارتجاع اشرافیگری را در جامعه معطرشده به وجود مبارک شهیدان دفاع مقدس فراهم مینمود. مشغول شدن عدهای از انقلابیون و رزمندگان دیروز به زرق و برقهای زندگی و آلاف و الوف زندگی و فاصلهگیری از روحیه و مدیریت جهادی، شرایط روحی اشرافیگری را در آنان تقویت مینمود. در چنین شرایطی روحیه سادهزیستی و آرمانخواهی و نقد بیامان شرایط از سوی دانشجویان در سالهای پس از انقلاب اسلامی در تشکلهایی چون بسیج، انجمنهای اسلامی مستقل، جامعه دانشجویان و... جبهه گستردهای از دانشجویان را در درون خود برای بازسازی معنوی و اندوختن زاد و توشه معنوی فراهم مینمود.
6- فتنه ستیزی دانشجو در مواجهه با فتنهگران
عصر پس از بنیانگذار، از مقاطع سخت و مهمی است که زمینه پیدایش سامریها را در انقلاب فراهم میکند. استحاله فکری فرهنگی، قدرتطلبی و عدم رعایت مرزبندی برخی از مدعیان انقلاب و خط امام نسبت به دشمن و همراهی با خصم از آسیبها و چالشهای مهم در دوران توسعه و تثبیت انقلاب است که دشمن را به طمع میکشاند تا بتواند با سوءاستفاده از بیبصیرتی برخی از خواص انقلاب، جبهه فتنه را برپا کند. عدم هوشیاری رهبران و خواص اهل حق و احاد جامعه ولایی میتواند ضربات تاریخی بر اهداف جهتگیریها و مناقع و سرمایههای اجتماعی انقلاب وارد نماید. در جمهوری اسلامی در طول یک ربع قرن پس از بنیانگذار علیرغم دو فتنه مهم 18 تیر 1378 و فتنه انتخابات سال 1388، ناکامی جبهه فتنه، اعم از قدرتهای به کمین نشسته برای انتقام از انقلاب و ملت انقلابی ایران را به دنبال داشت و هم ضرب شستی به فزونخواهان و عناصر قدرتطلب بازمانده از قافله انقلاب اسلامی و امام خوبیها بوده است. حضور جنبش دانشجویی اصیل که با سلاح «احساس مسئولیت الهی و انسانی و بصیرت و روشنبینی» مایه دلگرمی همه طبقات و اقشار جامعه بوده منجر به خلق حماسه فراموشنشدنی 23 تیر 78 و نهم دی 88 و شکست و رسوایی جبهه فتنه شده است.
7- استقلالطلبی دانشجو در نهضت هستهای
نهضت علمی و فناوری هستهای که با ایجاد اعتماد به نفس و روحیه خود اتکایی از سوی امام خمینی(ره) از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی و با«گفتمان ما میتوانیم و میشود»، در ملت ایران آغاز شد، توانسته است دستاوردهای محیرالعقولی را در عرصههای مختلف دفاعی و نظامی از جمله موشکهای بالستیک، پهبادهای گوناگون و نیز دستاوردهای هستهای ایجاد کند. بومیسازی از دانش هستهای و دستیابی به فناوریهای پیشرفته در غنیسازی 20 درصد و ماشینهای صنعتی پیشرفته و قابل رقابت با دیگر اعضای باشگاه هستهای، شش قدرت جهانی را در مقابل این ملت به سر تسلیم وادار نموده و به رسمیت شناختن آن وادار کرده است. اگرچه این پیروزیها با شهادت و پایمردی دانشمندان جوان ایرانی چون شهید شهریاری، احمدی روش و امثالهم توام بود ولی ایران را در کنار دیگر عناصر اقتدار ملی به یک قدرت منطقهای تأثیرگذار و نظامی الهامبخش تبدیل کرد که در معادلات منطقهای و جهانی توان ایستادگی و به کرسی نشاندن آرمانهای بلند اسلام ناب محمدی(ص) را داراست.
8- تحول علمی دانشجو در نهضت علمی
یکی از دستاوردهای برجسته انقلاب و نظام اسلامی، جهش علمی در ایران بود که با تأکیدات امام(ره) و گفتمانسازی مقام معظم رهبری در ایران شکل گرفت. تحول در علوم و خاصه تحول در علوم انسانی از مطالبات گفتمانی مقام معظم رهبری در دو دهه گذشته از اساتید و دانشجویان دانشگاههای کشور بوده است. اگرچه در این عرصه مجاهدتهای فراوانی از سوی اساتید دانشگاهها و حوزههای علمیه صورت گرفته است، ولی تا مرحله مطلوبیتها و پاسخگویی به انتظارات رهبری فاصله زیادی وجود دارد.
تئوریپردازی و نقد نظریات، تشکیل تربیونهای آزاداندیشی و برگزاری جلسات مناظرات علمی از سوی جنبش دانشچویی در مراکز آموزشی عالی گام مهمی در برپایی کرسیهای آزاداندیشی میباشد که زمینهساز تحول علمی در کشور و برپایی تمدن اسلامی است.
9- هوشیاری سیاسی در مواجهه با جریانهای سکولار
جریان سکولار در دو شکل در سالهای بعد از انقلاب در جمهوری اسلامی ظهور و بروز یافته است، از سویی در فضای تحجر با نفی عقل و عقلانیت و تکیه به نقل، مدعی اسلام راستین بوده و نتوانسته تحولات مورد نیاز جامعه و نظام را پاسخ دهد. از سوی دیگر جریان روشنفکری با نفی وحی و تکیه صرف بر عقل در صدد کپیبرداری از الگوهای غربی در کشور بوده است. مهمترین لطمه این طیف به جامعیت دین بوده که حضور دین را در اداره جامعه برنتابیدند و منزوی شدند. نقش جنبش اصیل دانشجو در مواجهه با جریانهای سکولار، فهم و تحلیل آنان، افشاگری علیه این جریان و ترویج گفتمان انقلاب سلامی با بهرهگیری از اندیشههای بلند امام و رهبری بوده است که امروزه نقش بسیار مهمی در منزوی کردن جریانهای سکولار در فضای فرهنگی کشور داشته است.
بحث و نتیجهگیری
جنبش دانشجویی به اعتبار کسوت علمی و شأن دانشگاهی خود و نیز جوان و پویا و بانشاط بودن دارای انرژی زایدالوصفی است که میتواند موانع و چالشهای جدی چون طاغوت و شاه، استکبار و آمریکا، متجاوز و صدام، فتنهگر و آشوبگر، ضدانقلاب و اپوزیسیون، هاروارد و هالیود در جنگ نرم و هر مانع و چالش را با نگاه آرمانخواهی و روحیه انقلابی مستاصل کرده و آرمانهای بلند امام و رهبری را با احساس مسئولیت و بصیرت نافذ خود تثبیت و تعمیق نماید.
آنچه در این عرصه از آسیبهای جدی جنبش دانشجویی است سطحینگری، توجه به مسائل فرعی، جناحبازی و در دام جریانهای سیاسی و خطبازی گرفتار شدن، عدم توان معرفتی و فرهنگی، ضعف هوشیاری و بصیرت در مواجهه با رندان سیاسی، فاصلهگیری از مطالبات علمی، فرهنگی و سیاسی رهبری است. قطبنمای ولایت امر، صراط مستقیم انقلاب و حضور در جبهه ملازمان سعادتمندی و بهروزی دیروز، امروز و فردای طالبان علم و رستگاری را به دنبال خواهد داشت.
کتابنامه
- باري روبين، جنگ قدرتها در ايران، ترجمه محمود مشرقي، تهران: آشتياني، 1363.
- عبدالرضا هوشنگ مهدوي، سياست خارجي ايران در دوران پهلوي، تهران: البرز، 1375.
- بررسي اجمالي جنبش دانشجويي از 28 مرداد تا 16 آذر 1332، فرصت حسيني، مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران.
- سه يار دبستاني- روايتي از وقايع 16 آذر 1332 در دانشگاه تهران، پايگاه اطلاعرساني مرکز اسناد انقلاب اسلامي.
- بررسي اجمالي جنبش دانشجويي از 28 مرداد تا 16 آذر 1332.
- آذر تولد مرگ بر آمريكا، محسن حيدري، شريف نيوز.
- ر. ک: خاطرات شهيد چمران.
- دكتر علي شريعتي، با مخاطبهاي آشنا.
- علی اديب، نقش دانشجو در تحول اجتماعي، تهران: مركز نشر فرهنگي رجاء، 1363.
- گفتارهاي انتقادي، عماد افروغ، تهران: سوره مهر، 1385.
- ر.ک: جنبش دانشجويي، شهريار زرشناس، باشگاه انديشه، 1384.
- ريشههاي فعاليتهاي سياسي دانشجويان، محمد حريري اميري، تبريز: ميهن، 1351.
- جنبش دانشجويي و انقلاب فرهنگي، محمد عباسزادگان، تهران: تشيع، 1359.
- انقلاب اسلامي و جنبش دانشجويي، مرتضي شيرودي، مجلة معرفت، ش 98.
- بر گرفته از: مصاحبه با دکتر احمدينژاد پيرامون ماهيت و آسيب شناسي جنبش دانشجويي، مجله زمانه ماهنامه انديشه و تاريخ سياسي معاصر ايران، شماره 3. 4.
- جنبش دانشجويي ايران؛ مطالبات و آسيبها، غلامحسن قيمي، نشريه زمانه.
ر. ک : راز ماندگارى جنبش دانشجويى چيست؟، حسن ابراهيمزاده، مجله پرسمان، پيش شماره 4.
[1]- دکترای مهندسی سیستمهای فرهنگی و عضو هیأت علمی دانشگاه انتظامی امین
منبع : نشریه هدایت 154
دیدگاه ها