مداخله و نفوذ، چارچوب تحلیل رفتار آمریکا در منطقه

 

مداخله و نفوذ آمریکا و همراهانش در غرب آسیا، علاوه بر کشتار مردم بی گناه منطقه و از این راه رونق بخشیدن به صنایع تسلیحاتی خود، سیستمی جهت تبدیل دولت های وابسته منطقه، همچون آنکارا و ریاض به ماشین تروریسم پروری است.

خبرگزاری فارس: مداخله و نفوذ، چارچوب تحلیل رفتار آمریکا در منطقه

 

 

 رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنان اخیر خود در دیدار اعضای مجمع جهانی اهل بیت علیهم‌السلام و اتحادیه‌ رادیو و تلویزیون‌های اسلامی، رفتار آمریکا و همراهانش در منطقه را در چارچوب دو موضوع مهم «مداخله» و «نفوذ» تعریف کردند. ایشان در این سخنان، منظور از دشمن اسلام و کشورهای اسلامی را نظام سلطه توصیف کردند که امروزه آمریکا در رأس آن حضور دارد. رهبر انقلاب بر این اساس تصریح کردند: «نقشه‌ این دشمن در این منطقه عمدتاً بر دو پایه استوار است -البتّه شعب زیادی دارد لکن عمده این دوتا است- یکی عبارت است از ایجاد اختلاف، دوّمی عبارت است از نفوذ. این، اساس نقشه‌ دشمن در این منطقه است: ایجاد اختلاف؛ اختلاف بین دولت ها و بعد اختلاف بین ملّت ها، که خطرناک‌تر از اختلاف دولت ها، اختلاف ملّت ها است؛ یعنی دلهای ملّت ها را نسبت به یکدیگر چرکین کنند و عصبیّت بیافرینند؛ با نام های مختلف؛ حالا یک‌وقت مسئله‌ پان‌ایرانیسم و پان‌عربیسم و پان‌ترکیسم و این حرف ها بود، یک روز هم مسئله‌ سنّی و شیعه و تکفیر و مانند اینها است؛ به هر عنوانی که بتوانند، ایجاد اختلاف کنند. این یک قلم از کارهای اینها است که بشدّت دارند روی این کار می کنند.»

واقعیت این است که نگاهی به رفتار آمریکا و همراهانش در منطقه غرب آسیا، به ویژه بعد از حوادث یازده سپتامبر، جز با این دو اصطلاح، قابل تعریف نیست. آمریکائی ها در دهه اول قرن 21 بر مبنای طرح «نظم نوین جهانی» به افغانستان و عراق لشکرکشی کردند تا با استقرار در این دو منطقه راهبردی، نظم کشورهای غرب آسیا را دگرگون کرده و نوعی دموکراسی هدایت شده با ارزش های غربی و غیردینی را در این منطقه نهادینه کنند. در آن زمان برخی از عناصر و جریانات خوشبین، تصور می کردند که واقعا آمریکا درصدد نهادینه سازی دموکراسی، آزادی و حتی رفاه در کشورهای منطقه است و افغانستان و عراق را به این سو پیش خواهد برد، اما به فاصله بسیار کوتاهی، این خیال بافی ها نقش بر آب شد و وقتی آمریکا احساس کرد که مثلا در عراق، روندهای دموکراتیک به نفعش پیش  نمی رود، بنای اخلال گری در این کشور را شروع کرد که در نهایت منجر به ریشه دواندن گروه های تروریستی در آنجا شد. آمریکائی ها در عراق بعد از اشغال، برخی از جریانات را در جهت تجزیه عراق تجهیز کردند، برخی از عناصر سیاسی را در جهت اخلال گری در عرصه سیاسی به خدمت گرفتند و به شکل بنیادین نیز از عناصر دارای تفکر سلفی جهت ایجاد گروه های تروریستی استفاده کردند و سپس باقیمانده های حزب بعث را به کمک آنان گسیل داشتند.

در افغانستان نیز، با همه ادعاهایی که آمریکا جهت بازسازی این کشور و تثبیت روندهای سیاسی مردم سالار در کابل داشت، روابط خود را در فضای جنگی علیه طالبان، همچنان با سران آنان حفظ کرد؛ از اقدامات مخرّب ارتش و سرویس اطلاعاتی پاکستان در جهت حمایت از طالبان افغانستان جلوگیری نکرد و سعی کرد در عرصه سیاسی افغانسان یارگیری کرده و عناصر وابسته به خود را حفظ کند تا جایی که دولت کنونی کابل بی بهره از این عناصر آمریکایی نیست.

راهبرد مداخله و نفوذ با شکل گیری نهضت بیداری اسلامی در کشورهای درگیر این تحوّل، به شکل بارزی دنبال شد. نظامیان مصری عملا انقلاب مردم را قربانی کردند و خون جوانانی که در میدان های قاهره برای سرنگونی دیکتاتوری حسنی مبارک بر زمین ریخته شد، زمانی که نظامیان علیه دولت قانونی محمد مرسی کودتا کردند، هدر رفت؛ دستگاه قضایی این کشور به عنوان یکی از بازوهای اجرای سیاست های آمریکا در مصر، مبارک را از اتهامات تبرئه کرد و با بستن شمشیر علیه اخوان المسلمین، به حبس، اعدام و قلع و قمع یک جریان ریشه دار در مصر، اقدام کرد. اکنون عبدالفتاح السیسی، رئیس جمهور کودتاگر مصر، در حالی که طی یکی دو سال قبل، رودخانه ای از خون جوانان انقلابی مصر را به راه انداخته، با ژست اتوکشیده، منظم و مرتب در نشریات آمریکایی عکس می اندازد و به این ترتیب مداخله و نفوذ آمریکائی ها، مصر را به قهقرا برده و می برد.

در سوریه موضوع از چنان وضوحی برخوردار است که نیازمند تشریح زیاد نیست. فقط می توان گفت مداخله و نفوذ خونین آمریکا در سوریه با به کارگیری گروهک های تروریستی که بسیاری از عناصر آن ها غیرسوری و وارداتی می باشند، فجیع ترین نوع مداخله خونین در چند دهه اخیر است. آمریکا در این مداخله گری، علاوه بر تربیت چندین گروه تروریست و جانی، چند دولت منطقه از جمله دولت ترکیه، عربستان، قطر، بحرین و امارات را در همکاری جهت پرورش تروریسم به خدمت گرفت و هر یک از این دولت ها جهت کمک به تروریست های داعشی و تکفیری بخشی از کار را برعهده گرفتند و عملا تبدیل به ماشین تروریسم پروری آمریکا در منطقه شدند. همکاری این دولت ها در آموزش، تربیت، اعزام، ساماندهی و مدیریت تروریست های وحشی همچون داعش در عراق و سوریه، یکی از بی سابقه ترین اتفاقات منطقه است که گویای پیشرفت قابل توجه وابستگی برخی دولت های منطقه به آمریکاست. این یک عقب گرد بسیار زشت برای دولت های مذکور که ابزار مداخله و نفوذ تروریستی آمریکا در عراق و سوریه هستند، محسوب می شود. در بین این دولت ها، دولت آنکارا و ریاض بیش از همه ضربه خواهند دید؛ آنکارا دیگر نمی تواند شعارها و ژست دموکراتیکی که سال های قبل از خود بروز می داد و حتی نظر برخی روشنفکران منطقه را نیز جلب کرده بود، ادامه دهد. افکار عمومی ترکیه و منطقه، دولتشان را مدتی است به عنوان حامی سفت و سخت یکی از وحشی ترین گروه های تروریست تاریخ در جهان می شناسند.

حاکمان عربستان نیز که علاوه بر ابزار مداخله و نفوذ آمریکا در عراق و سوریه، به مهاجمانی متجاوز در یمن و بحرین تبدیل شده اند، نمی توانند خود را در افکار عمومی جهان اسلام، خادم حرمین معرفی کنند و به روشنی اندک اعتبار قبلی خود را از دست داده اند. تهاجم وحشیانه آل سعود به بحرین در دو سال قبل و به یمن در سال جاری، نشانه افول اخلاقی بی سابقه آل سعود و تبدیل شدن به بازیچه رقابت های شاهزادگان فاسد سعودی است که قتل عام صدها کودک یمنی را هر روز تکرار می کنند.

بنابراین مداخله و نفوذ آمریکا و همراهان سلطه گر او در غرب آسیا، علاوه بر کشتار مردم بی گناه منطقه و ازاین راه رونق بخشیدن به صنایع تسلیحاتی خود، سیستمی جهت تبدیل دولت های وابسته منطقه، همچون آنکارا و ریاض به ماشین تروریسم پروری است و اگر سیاستمداران عاقلی در این کشورها تلاش نکنند تا کشورشان را از این سیستم خارج کنند، افول بی سابقه ای را در تاریخ خواهند داشت.

علی میرزایی

منبع: بصیرت

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.