ظرفيت‌ها و فرصت‌هاي ژئوپلتيك جمهوري اسلامي ايران

 

ژئوپلتيك به صورت عام به عنوان رويكردي كه نقش سرزمين و منابع را در سياست جهاني و روابط بين‌المللي مور بحث قرار مي‌دهد، نگريسته مي‌شود. نويسنده كتاب اصول و مفاهيم ژئوپلتيك، آن را در قالب يك مفهوم تركيبي قابل تبيين مي‌داند كه در آن سه عنصر اصلي يعني جغرافيا، قدرت و سياست داراي خصلتي ذاتي مي‌باشند. تركيبي سه پارامتر جغرافيا، قدرت و سياست الگوهاي رفتاري گروه‌هاي متشكل انساني را نسبت به يكديگر تعيين مي‌كند.[1]

به عبارتي روابط متقابل جغرافيا، قدرت و سياست و كنش‌هاي ناشي از تركيب آن براي هر بازيگر سياسي يا كنش‌گر مرتبط با آن را در موقعيت و شرايط ويژه‌اي قرار مي‌دهد كه مي‌تواند نوع رفتار و روابط خود را در يك ساختار و نظام كلي تعريف كند. ساختار و نظامي كه از سطح محلي و منطقه‌اي تا جهاني را در بر مي‌گيرد.

قرار گرفتن ايران اسلامي در كانون خاورميانه با برخورداري از موقعيت جغرافيايي و منابع خاص و برخوردراي از نظامي سياسي برخاسته از دين و هماهنگ با خصلت‌هاي ملي ظرفيت‌هاي ژئوپلتيكي را رقم زده كه به برخي از آنها اشاره مي‌شود:

1ـ ژئوپلتيك تمدني: گرچه متأسفانه در ادبيات مفهوم ژئوپلتيك نقش تمدن‌هاي باستاني به محاق افتاده و عموماً برتري تمدن اروپايي و نقش پيشتاز آن در جامعه جهاني را تبليغ مي‌نمايد كه در مرحله بعدي با صدور به قاره آمريكا با چهره آمريكايي باز توليد و دايره‌اي جهان‌شمول پيدا كرده است، اما واقعيت اين است كه تمدن‌هاي باستاني ايران، مصر، چين و هند هنوز از اعتبار و قدرت كافي براي ايفاي نقش و بازساخت قدرت و منطق ژئوپلتيك برخوردار است.

به دنبال بروز پديده انقلاب اسلامي و بازگشت به هويت ديني و ملي، ژئوپلتيك تمدن ايراني نيز حياتي جديد يافته و اينك به بازتوليد قدرت منجر و بر روابط نابرابر قدرت تأثيرگذار است. اين ژئوپلتيك ظرفيت بازتوليد منابع جديد قدرت مثل علم، هنر، معارف و شيوه‌هاي خاص تمدن ايراني را فراهم ساخته و به ايران اسلامي در منطقه خاورميانه و غرب آسيا موقعيتي برجسته و ممتار مي‌بخشد.

2ـ ژئوپلتيك ايدئولوژيك: با فروپاشي شوروري و پايان جنگ سرد، تحول ديگري در ژئوپلتيك ايدئولوژي رقم خورد. پيامد اين واقعه پايان عصر ژئوپلتيك ايدئولوژيك و تقابل غرب و شرق و به عبارت ديگر ژئوپلتيك مدرن بود. تحول مزبور ثبات ژئوپلتيك جهان را به هم زد و جهان وارد عصر جديدي شد كه سياست ژئوپلتيكي خصيصه اصلي آن را تشكيل مي‌داد. در واقع خلاء ايدئولوژي، غرب و در رأس آن آمريكا را به تكاپو براي كنترل قدرت جهاني و اعمال سلطه بر جهان انداخت تا ليبراليسم را پايان تاريخ معرفي نمايد.

اما آنچه امروز اصلي‌ترين مانع در برابر ايده نظم نوين جهاني آمريكا كه سرپل توسعه خود را خاورميانه بزرگ معرفي كرده، ظاهر شدن ايدئولوژي اسلام است كه بيداري اسلامي را رقم زده و كانون اين بيداري ايران اسلامي است.

ژئوپلتيك ايدئولوژي اسلامي با خصلتي الهام‌بخش نه تنها امكان بازتوليد قدرت مقاومت در ايران و كشورهاي اسلامي را دارد بلكه مي‌تواند برانگيزاننده مقاومت در تمامي كشورهاي تحت ظلم و ستم باشد كه اقبال كشورهاي زخم خورده سلطه آمريكا در منطقه آمريكاي لاتين معرف اين ظرفيت مؤثر ايدئولوژي اسلامي است. اين ايدئولوژي است كه در منطقه سرنوشت‌ساز خاورميانه امروز خلاء ناسيوناليسم را پر كرده و مسير توسعه ليبرال دمكراسي با سد ساخته است. واقعيتي كه مورد اعتراف رئيس شوراي روابط خارجي آمريكا قرار گرفته و او را وادار ساخته تا بگويد:

«اسلام به نحو فزاينده‌اي خلاء سياسي فكري جهان عرب را پر خواهد كرد و پايه سياست اكثريت ساكنان منطقه خواهد بود. سوسياليسم و ناسيوناليسم عربي به گذشته تعلق دارد. دمكراسي در خوشبينانه‌ترين حالت به آينده دور تعلق دارد».[2]

3ـ ژئوپلتيك اطلاعات: نقش دانش، علم و دانش در توليد قدرت و بكارگيري آن در عرصه سياست در طول تاريخ مورد توجه بوده و در ادبيات فارسي ما نيز جايگاه ويژه دارد. چرا كه «ايرانياندر بخشي از ادوار تاريخي پرچمدار علم، دانش و معرفت بشري بوده‌اند و در ادواري كه علم و دانش در ايران رونق داشته و سرآمد جهانيان بوده‌اند، از لحاظ سياسي نيز ايران جزو قدرت‌هاي بزرگ جهان بوده و ايرانيان با فرهنگ خود بر ساير فرهنگ‌ها تأثير و نفوذ زيادي گذاشته‌اند».[3]

در سايه بازساخت روحيه و هويت ايراني ـ اسلامي نشأت گرفته از انقلاب اسلامي، راه‌اندازي نهضت‌هاي توليد علم و شكوفايي دانش و فناوري ايراني ديگر شعار نبوده و توفيقات كشورمان در عرصه فناوري‌هاي پيچيده و پيشرفته‌اي مثل نانو تكنولوژي، هسته‌اي، توليد سلول‌هاي بنيادي و ... و توليد معارف و علوم گوناگون، غبطه و حتي حسادت مدعيان و رقيبان منطقه‌اي و جهاني را برانگيخته و ظرفيت و مزيتي ژئوپلتيك براي ما رقم زده است.

درخشش ايران در توليد تسليحات مدرن همراه با دانش و اراده بكارگيري آن است كه دشمن را وادار ساخته به قدرت كشورمان گردن گذاشته و اعتراف نمايد: «ايران يك قدرت كلاسيك است كه بلندپروازي‌هايي براي تغيير منطقه در ذهن دارد و از استعداد بالقوه براي محقق ساختن اهداف خود برخوردار است.[4]

4ـ ژئوپلتيك انرژي: شايد گزاف نباشد اگر انرژي را در دنياي امروز تقاطع و ملتقاي سه پارامتر جغرافيا، قدرت و سياست بدانيم. دستيابي و كنترل بر منابع انرژي امروزه به سياست جهاني و منطقه‌اي و به چالش كشيدن رقبا در عرصه بين‌المللي گره خورده و به موضوع مهم ژئوپلتيكي تبديل شده است. از اين رو صاحبنظران علم ژئوپلتيك معتقدند: «انرژي در سياست‌هاي ملي و بين‌المللي نقش تعيين‌كننده‌اي پيدا نموده و الگوهايي از رقابت، همكاري، كشمكش، تجاوز، تعامل، همگرايي و واگرايي را در عرصه بين‌المللي و روابط بين كشورها و دولت‌ها شكل داده است.»[5]

لشكر خاورميانه و اشغال عراق، تعامل آمريكا با كشورهاي نفتي حوزه خزر و چشم‌داشت پاكستان به هندوستان به ارتقاء سطح روابط با جمهوري اسلامي ايران و سياست‌هاي چندگانه و متضاد اروپا در برخورد با ايران در شرايط متفاوت امنيت انرژي برخاسته از نقش انرژي در سياست و سرنوشت قدرت مي‌باشد.

با توضيحات فوق و برخورداري كشورمان از منابع سرشار نفت و گاز كه مقام سوم را در ذخائر نفتي و دوم را در ذخائر گاز جهان براي ما رقم زده و امكان كنترل بر 64% ذخائر سوخت فسيلي دنيا را در خاورميانه و ترانزيت انرژي فراهم آورده، ظرفيت و مزيت ويژه‌اي در عرصه ژئوپلتيك انرژي پديد آورده كه در مقابله با هرگونه تهديدي به ما قدرت مانور فوق‌العاده مي‌دهد.

5ـ موقعيت ژئوپلتيك و استراتژيك ايران اسلامي: در بين ارزش‌ها و مزيت‌هاي ژئوپلتيك موقعيت جغرافيايي يا جايگيري يك كشور در فضاي جغرافيايي يك منطقه اهمين ويژه‌اي دارد. قرار گرفتن ايران در كانون منطقه استراتژيك و ژئوپلتيك خاورميانه كه 5 نقطه استراتژيك دنيا را با موقعيت ممتاز دريايي و دسترسي به پهنه آبي و همچنين موقعيت برّي ويژه‌اي در خود جاي داده و اجراي استراتژي‌هاي نقش‌آفرين مختلفي را ممكن ساخته به كشورمان امتياز ويژه‌اي بخشيده كه البته تاريخ معاصر به دليل عدم استقرار دولت‌هاي قدرتمند و مستقل كمتر مورد بهره‌برداري قرار گرفته است.

اما امروز با استقرار نظام جمهوري اسلامي و اقتدار لازم مي‌توان از اين موقعيت ممتاز در راستاي افزايش امنيت و نيل به منافع و مقابله به هرگونه تهديد بهره‌برداري نمود.

چنين موقعيتي وزن بالايي به ايران اسلامي در قلمرو ژئوپلتيكي جنوب غرب آسيا و خاورميانه داده و همراه با ويژگي‌هاي فرهنگي و انساني حوزه نفوذ و تأثيرگذاري ما را در حد يك بازيگر قدرتمند منطقه افزايش مي‌دهد. واقعيتي كه مورد ازعان وتصريح خاوير سولانا قرار گفته و آن را اين گونه مطرح مي‌سازد: «ايران براي نخستين بار رهبري منطقه را به دست گرفته است. ايران آن قدر برگ برنده در دست دارد كه به يك قدرت درجه اول در جهان تبديل شود.»[6]


[1]- حافظ‌نيا، اصول و مفاهيم ژئوپلتيك، ص 37

[2]- پايان عصر آمريكا در خاورميانه، معاونت فرهنگي ستاد مشترك سپاه، ص 51

[3]- حافظ‌نيا، اصول و مفاهيم ژئوپلتيك، ص 94

[4]- ريچارد هاوس، خاورميانه جديد، ايرنا، 21/8/85

[5]- حافظ‌نيا، اصول و مفاهيم ژئوپلتيك، ص 102

[6]- پايان عصر آمريكا در خاورميانه، ص 42

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.