اثارۀ عقل هدف الهی از ارسال رسل

خداوند حکیم، با آموزش اسماء الهی به حضرت آدم (ع) و ارائۀ آن به فرشتگانی که فاقد این علوم بودند، ظرفیت خاص وجودی انسان را در منظر ملائکه مطرح کردند.

 برتری انسان بر سایر مخلوقات الهی، از پاسخ خداوند متعال به فرشتگان نسبت به چرایی خلقت انسان مشخّص می‌گردد. فرشتگان عالم ملکوت، که به اذعان آیات قرآن کریم، بندگان با کرامت خداوند محسوب شده و در قول و فعل بر خداوند پیشی نمی‌گیرند ۲۵ ـ ۲۶/ انبیاء با توجه به خصوصیات طبعی انسان، متعجّب شده و از خداوند علت خلقت انسان که به حسب طبع می‌تواند مفسد و خون‌ریز باشد را پرسیدند. خداوند حکیم، با آموزش اسماء الهی به حضرت آدم (ع) و ارائۀ آن به فرشتگانی که فاقد این علوم بودند، ظرفیت خاص وجودی انسان را در منظر ملائکه مطرح کردند. ظرفیتی که به همان دلیل، انسان توانسته بود بار امانت الهی که زمین و آسمان از پذیرفتن آن سر باز زده بودند را بپذیرد. این ظرفیت، در حقیقت همان تفاوت وجودی انسان با سایر مخلوقات عالم است که چیزی جز عقل و اختیار نیست.

* عالم خلقت، صرف نظر از طبیعت که شامل جمادات، نباتات و حیوانات است، ملائک و جنیان را هم در بر‌می‌گیرد. دو گروه اخیر ولو از عقل بهره‌مند هستند، ولی نوع عقل آن‌ها با نوع عقل انسان متفاوت است. عقل در گروه جنیان از نظر گستره و عمق با عقل انسان قابل مقایسه نیست و به همین دلیل آن‌ها باید پیروان پیامبران انسی باشند. عقل ملائک نیز با وجود عدم اختیار در آن‌ها، عقلی تفویضی است که قابلیت پیشرفت ندارد و قرآن از زبان آن‌ها می‌فرماید: «وَ ما مِنّا اِلّا لَهُ مَقامٌ مَعلوم ۱۶۴/صافات».

* اما نوع عقل در انسان، با اختیار همراه است. به طوری که بعد از ارائۀ راه صحیح هدایت، مختار است بپذیرد و یا نپذیرد. «اِنّا هَدَیناهُ السَّبیل اِمّا شاکِراً وَ اِمّا کَفُوراً ۳/ انسان» لکن از آن جا که هدف خداوند از آفرینش انسان، خلافت او در روی زمین بود، باید انسان بتواند ظرفیت‌های خود را پرورش دهد تا شایستگی خلافت را داشته باشد. بتواند گرایشات طبیعی خود را در راستای خواست خداوند هماهنگ، کنترل و مدیریت کرده و از سقوط در ورطۀ خواسته‌های نفسانی بپرهیزد. نفس انسان از درون و شیطان از بیرون، همواره امکانات زندگی مادی، مانند: تعلّقات خانوادگی زن و فرزند، و رفاهیات، مانند: مال و مسکن را در نظر انسان تزئین داده و عقل و فکر او را به اسارت می‌گیرند تا انسان نه تنها نتواند آن امانت الهی را که پذیرفته به سرمنزل مقصود برساند، بلکه از بنیان آن را به فراموشی بسپارد.

* ارسال رسل در ادوار گوناگون زندگی بشر، با توجه به رشد عقلی هر زمان، برای بازگرداندن انسان و توجّه او به ظرفیت درونی اوست. عقل، به نیرویی گفته می‌شود که آمادۀ پذیرش علم است و از طرف دیگر به علم و دانشی که نیروی باطنی انسان از آن سود می‌برد. هم عقل گفته می‌شود. (راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ج ۲، ص ۶۲۹) به همین دلیل است که پیامبر (ص) می‌فرماید: «خداوند هیچ آفریده‌ای را گرامی‌تر از عقل نیافریده». در روایت دیگر از حضرت ختمی مرتبت، فضیلت عقل، در هدایت انسان و بازگرداندن انسان از گمراهی است.

* نکته‌ای که باید توجه کرد این است که گرچه حیطۀ فعالیت شیطان در انسان در امور وهمی است نه عقلی، اما خواسته‌های نفسانی و هوی و هوس انسان قادرند عقل انسان را بپوشانند. امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «کَم مِن عَقلٍ اسیرٍ تَحتَ هویً امیرِ چه بسا عقلی که تحت فرمانروایی هوای نفس امیر است.» (سید رضی، نهج البلاغه، حکمت ۲۱۱) این جا همان خطری که ملائکه حس کرده بودند، پیش می‌آید. در این صورت عقلی که در تعریف آن گفته‌اند: «العَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرحمن وَ اکتُسِبَ بِهِ الجِنان عقل، چیزی است که به وسیلۀ آن خدای رحمان عبادت می‌شود و بدان وسیله بهشت به دست می‌آید» در پوششی قرار می‌گیرد که نمی‌تواند راه صحیح را از غیر صحیح تشخیص دهد و در نتیجۀ عدم استفاده از آن، انسان به گمراهی سقوط می‌کند. رمز ارسال رسل در هر زمانی، رهانیدن عقل از سلطۀ هوا‌های نفسانی است. امیرالمؤمنین (ع) در خطبۀ اول نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «خدا پیمان وحی را از پیامبران گرفت تا امانت رسالت را به مردم برسانند، آن گاه که در عصر جاهلیت‌ها بیشتر مردم پیمان خدا را نادیده انگاشتند و حق پروردگار را نشناختند... خداوند پیامبران خود را مبعوث کرد و هر چند گاه، متناسب با خواسته‌های انسان‌ها رسولان خود را پی در پی اعزام فرمود تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان بازجویند و نعمت‌های فراموش شده را به یاد آورند و ... و توانمندی‌های پنهان شدۀ عقل‌ها را آشکار سازند. (وَ یُثیرُوا لَهُم دَفائنَ العُقُول)»

* پیامبر اعظم (ص) در چنین فضایی که عقول مردم به اسارت هوای نفس درآمده بود و به خدایان دروغین روی آورده و اعمال جاهلانه‌ای مانند: دفن نوزادان دختر در هنگام ولادت، شراب‌خواری، ربا، زنا، تفاخر و تکاثر، ظلم به زنان و مستضعفان، زندگی همراه با جنگ و غارت و ... در میان آنان رواج داشت، به رسالت مبعوث شدند. خداوند به وسیلۀ حضرت (ص) مردم را از جهالت و گمراهی نجات داد و به صراط مستقیم که همان عبادت خودش بود، هدایت کرد. وَ اَنِ اعبُدُونی هذا صِراطً مُستَقیم ۶۱/یس»

* پیامبر اعظم (ص) در چنین جامعۀ جهالت زده‌ای، بار سنگین رسالت را به عهده گرفت. توصیف امیرالمؤمنین (ع) در خطبۀ ۷۲ این‌گونه است: «بار رسالت سنگین رسالت را بر دوش کشید و به فرمانت قیام کرد و به سرعت در راه خشنودی تو گام برداشت و در پذیرش و گرفتن وحی، نیرومند بود، حافظ و نگهبان عهد و پیمان تو بود و در اجرای فرمانت تلاش کرد تا آن جا که نور حق را آشکار و راه را برای جاهلان روشن ساخت و دل‌هایی که در فتنه و گناه فرو رفته بودند هدایت شدند و پرچم‌های حق را برافراشت.»

* قریشیان، انواع و اقسام آزار‌های جسمی و روانی و فردی و اجتماعی را بر پیامبر اکرم (ص) وارد کردند. تمسخر، تهمت جنون و ساحری به ایشان، تحریم اقتصادی و محاصره در شعب ابی‌طالب، کشتن پیروان بی‌دفاع، توطئۀ قتل و تبعید که منجر به واقعۀ لیله‌المبیت شد، هجرت از سرزمین مادری به یثرب که از آن به بعد به یمن قدوم پیامبر (ص)، مدینه خوانده شد، حداقل‌هایی از آزار‌های دشمنان به ایشان بود که در راه هدایت مردم متحمل شدند.

* اکنون در آستانۀ شب مبارک بیست و هفتم رجب، مبعث حضرت ختمی مرتبت، زمان اعلام وفاداری مجدد با ایشان است. با عمل به احکام اسلام و رعایت تقوا در حد توان می‌توان مزد رسالت ایشان را پاس داشت که آیۀ قرآن فرموده است: «ما اسئَلُکُم عَلَیهِ مِن اجرٍ الّا المَوَدّهَ فی القُربی» اطاعت از اهل بیت پیامبر و تأسّی از ولایت حضرات معصومین، باعث رضایت خاطر ایشان از ما و واسطۀ شفاعت ما در سرای آخرت است.

منبع: سایت بصیرت

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.