استكبارستيزي مولفه اي حذف ناشدني درانديشه و سيره حضرت امام

 

تجربه تاريخي نشان داده كه پس از درگذشت رهبران ، مشاهير و برجستگان يك جامعه ، منظومه فكري-اعتقادي آنها مورد تحريف، تخطئه و تجاوز گروه يا جماعتي قرار گرفته؛ آنگونه كه پس از گذشت ايامي تمييز و تفكيك نظريه‌هاي اصلي از انحرافي براي افكار عمومي بسيار دشوار و حتي غيرممكن بوده است.

چرا جماعتي در داخل همچنان به تحريف بينان گذار انقلاب اسلامي تاكيد دارند

نویسنده:  محمد اسماعيلي

 

بدون ترديد اين مسئله در مورد بنيان گذار انقلاب اسلامي ايران هم قابل تعميم بوده و بر همين اساس بايد گفت يكي از آسيب هاي مهمي كه آينده نظام و انقلاب را تهديد مي كند و به مثابه خطري بزرگ براي كشور به شمار مي آيد « تحريف » شخصيت و انديشه هاي حضرت امام خميني است؛ موضوعي كه در صورت تحقق مي تواند مسير انقلاب را دستخوش انحراف قرار داده و به همان مقصد هدايت كند كه مخالفان امام ره و تجديدنظرطلبان و كينه توزان ايشان خواستار آن هستند.

البته در اين ميان بايد سهم ويژه اي از سناريوي « تحريف » را به نام  طيفي دانست كه شخصيت هاي برجسته اين جريان  در دهه اول انقلاب جزو انقلابيون راديكال و تندرو به شمار مي آمدند و پس از رحلت حضرت امام دچار دگرديسي فكري شده و در بسياري از اصول خود تجديدنظر كردند ؛ البته اين دگرگوني هيچ گاه نتوانست مانع شود كه پدرخوانده هاي اين جريان ، در ظاهر از خط امام فاصله بگيرند ، به گونه اي كه آنها همچنان داعيه دار تبعيت از بنيانگذار انقلاب اسلامي باقي مانده و در تمام انتخابات پس از سال 70 تلاش كرده با تابلوي « خط امامي بودن » خود را معرفي كرده و وارد عرصه رقابت شدند.

حال مي توان از يك سو با بررسي تطبيقي رفتار و عملكرد جماعت مدعي اصلاح طلبي با آنچه به عنوان انديشه هاي حضرت امام مشهور است نخست ميزان پايبندي اين جريان به سيره و نظرات بنيانگذار حضرت امام را تشخيص داد و بعد از آن چرايي تاكيد جماعت دگرانديش به «خط امامي بودن» را مورد واكاوي قرار داد.

بحث پيرامون يكي از مولفه هاي مهم سياست خارجه جمهوري اسلامي ايران به نام « استكبارستيزي » مي تواند  تناقضات جماعت مدعي خط امامي – كه برخي ازمبارزان قبل از پيروزي انقلاب اسلامي تا پدرخوانده هاي جماعت تجديدنظرطلب را در خود جاي مي دهد - با انديشه هاي حضرت امام را بخوبي نشان داده و نمايان سازد كه طيف مورد اشاره رفتار و مواضع شان بر اصول مورد تبع حضرت امام استوار بوده يا بر مباني منافعي تظاهر به خط امامي بودن داشته است.

 

نگاه رهبري به تحريف امام و تعديل استكبارستيزي

 

«تضعيف روحيه استكبارستيزي» در جامعه ايراني را بايد يكي از مصاديق بارز « تحريف انديشه ها و آثار حضرت امام » دانست كه در طي 26 سال اخير همواره مورد توجه ويژه جريان هاي مخالف گفتمان انقلاب اسلامي از جمله جريان تجديدنظرطلب بوده است.

اين جريان كه تلاش داشته تمام ابعاد شخصيتي حضرت امام را در اذهان عمومي دستخوش تغيير و تحول قرار دهد يكي از محورهاي مورد توجه خود را « تغيير مباني نظري و عملي سياست خارجه» قرار داده و تحريف ركن ركين آن كه همان استكبارستيزي است را بشدت مورد توجه قرار داده است.

بنا بر همين ضرورت بود كه مقام معظم رهبري محور اصلي سخنان روز چهارده خرداد خود در حرم مطهر بنيانگذار انقلاب اسلامي را به اين موضوع اختصاص دادند و با تبيين مولفه‌هاي اساسي تفكرات حضرت امام (ره) به لزوم هوشياري مردم و نخبگان در مقابل اين رويكرد تأكيد كردند.

رهبر انقلاب بر اساس رويكرد خطرناك جريان مورد اشاره به تشريح يكي از شاخص‌هاي مهم انديشه حضرت امام مبني بر «‌لزوم استمرار مبارزه و ايستادگي در مقابله با استكبار » و «‌خوشبين نبودن به وعده‌هاي آنها» پرداخته  و  تأكيد نمودند : «يكي از اصول امام اتكال به كمك الهي، اعتماد به صدق وعده الهي، و نقطه مقابل، بي‌اعتمادي به قدرت‌هاي مستكبر و زورگوي جهاني است؛ اين يكي از اجزاي مكتب امام است.»

معظم له در ادامه زواياي ديگري از نوع تفكر حضرت امام را در مقابله با نظام سلطه تشريح و به ضرورت استمرار مواجهه با امريكا به عنوان راس استكبار تأكيد مي‌كنند: «‌امام صريحاً در جبهه مخالف قلدران بين‌المللي و مستكبران قرار داشت، هيچ ملاحظه‌اي نمي‌كرد. اين است كه امام در مقابله ميان قلدران و مستكبران و قدرت‌هاي زورگوي عالم با مظلومان، در جبهه مظلومان بود... امام با مستكبرين سرِ آشتي نداشت. واژه «شيطان بزرگ» براي امريكا، يك ابداع عجيبي از سوي امام بود.»

ايشان همچنين تأكيد كردند: «‌امام (ره)در چارچوب اين اصل فكري خود، همواره در مقابل امريكا و دستگاه سياسي و امنيتي آن موضع گرفت و متقابلاً از ملت‌هاي مظلوم به ويژه مردم فلسطين با كمال صميميت و قاطعيت حمايت كرد.»

تأكيد چندباره رهبري در اين باره آن هم در قالب هوشمندي جامعه در مقابل سناريوي تحريف امام نشان داد كه مبارزه با نظام سلطه و توجه ويژه به استكبارستيزي تاريخ انقضا ندارد و تمركز جماعت نشانه‌دار براي حركت در اين مسير نمي‌تواند حاوي دستاوردي باشد.

اما براستي عملكرد كدام افراد يا جرياني منجر به آن شده تا رهبر معظم انقلاب نسبت به تحريف شخصيت و انديشه هاي حضرت امام اينگونه هشدار بدهند ؛ در ادامه به بخشي از مهمترين آن مي پردازيم.

تلاش 26 ساله براي ترسيم امامي بدعت آميز

تحريف انديشه و نگرش‌هاي حضرت امام كه با رحلت ايشان در سال 68 آغاز شده بود با روي كار آمدن دولت اصلاحات وارد فاز جديدي شد و تا آنجايي پيش رفت كه يكي از تئوري ‌پردازان نزديك به دولت تأكيد كرد، بايد افكار امام به موزه تاريخ سپرده شود و بارها وابستگان اين طيف از لزوم بهبود روابط با امريكا و مستكبران دنيا سخن به ميان آوردند.

اين جريان طي دو سال اخير به سركردگي برخي ديگر از شخصيت‌هاي باسابقه انقلاب با فرصت مناسبي كه به واسطه روي كار آمدن دولت يازدهم فراهم شد اقدامات خود را براي تغيير باورهاي عمومي نسبت به نظام سلطه، وارد مراحل جدي‌تري كرد.

اين سناريو با نقل قولي در روزنامه آرمان- در پاييز سال 92- آغاز شد، تيتر اين مطلب چالش برانگيز اين بود: «امام(ره) موافق حذف مرگ بر امريكا بودند.»

همين گزاره كافي بود تا اپوزيسيون و جريان تجديدنظرطلب با استفاده از آن ضرورت اتمام دشمني‌ها ميان ايران و امريكا را مطرح و اين را يك خواسته عمومي القا كنند كه مردم ديگر علاقه‌اي به ادامه دشمني‌ها با نظام سلطه و به خصوص امريكا ندارند.

اما در مقابل اسناد بسياري رسانه‌اي شد كه اساساً چنين ادعايي خلاف واقع است؛ به عنوان نمونه يكي از پيام‌هاي تاريخي امام كه در آن بر ضرورت ادامه استكبار‌ستيزي مردم با سر دادن شعارهايي نظير مرگ بر امريكا بود، رسانه‌اي شد. در اين پيام آمده است: «حال بايد به آن آخوند مزدور كه فرياد مرگ بر امريكا و اسرائيل و شوروي را خلاف اسلام مي‌داند گفت؛ آيا تأسي به رسول خدا(ص)و متابعت از امر خداوند تعالي خلاف مراسم حج است؟ آيا تو و امثال تو آخوند امريكايي فعل رسول الله(ص) و امر خداوند را تخطئه مي‌كنيد...» (پيام به حجاج سال 64)

انگيزه تحريف استكبارستيزي مورد نظر حضرت امام (ره)كه با سخنان تأمل برانگيز هاشمي كليد خورده بود، با مكالمه تلفني حسن روحاني و اوباما هم وارد فاز جديدي شد. همين مسئله بهانه‌اي شد براي جماعت تجديد‌نظر‌طلب تا از اين مكالمه تلفني آرزوهاي خود را خبر كنند. پس از مكالمه چند دقيقه‌اي اوباما و روحاني با يكديگر در نيويورك و اولين مذاكره مستقيم ظريف و كري، روزنامه‌هاي زنجيره‌اي تلاش كردند آن را شروعي براي عادي‌سازي روابط بين دو كشور عنوان و اين را مطرح كنند كه ادامه روند گذشته به صلاح جمهوري اسلامي نيست. در همين اثنا بود كه برخي از اين روزنامه‌ها از شوق «پرواز مستقيم به امريكا» سر از پا نمي‌شناختند و آن را به مثابه يك رؤيا در رسانه‌هاي خود پوشش مي‌دادند.

رويكرد مورد اشاره جريان تجديدنظرطلب براي حذف شعارهايي كه حاوي استكبارستيزي است تا به امروز ادامه دارد و در مفاهيمي مانند «‌تخطئه امريكا ستيزي‌»، «‌لزوم بازنگري در روابط تهران- واشنگتن‌»، «‌شعاري بودن و مردمي نبودن استكبارستيزي»، «‌اصولي نبودن مقابله با غرب‌»، «‌خوانش جهت دار از تفكرات حضرت امام و زير سؤال بردن تصميمات ايشان» و «‌احساسي بودن و جوزدگي نظام در مقابل ايالات متحده امريكا» خلاصه شده كه هيچ گونه همخواني و قرابتي با اصول انقلاب اسلامي و آرا و انديشه‌هاي حضرت امام نداشته است.

 

حقيقت نگاه امام به استكبار و آمريكا چيست؟

 

هر چند كه تلاش جرياني نشانه دار با ليدري برخي از سابقون انقلاب اسلامي براي تحريف انديشه هاي حضرت امام در بعد استكبارستيزي را بايد بسيار هدفمند و گسترده ارزيابي كرد اما با بازخواني برخي از برگه هاي تاريخ انقلاب اسلامي و همنچنين مرور مواضع ايشان مي توان به حقيقت نگاه بنيان گذار انقلاب اسلامي در اين باره پي برد.

 

امام 50 سال پيش بر «استكبارستيزي» تاكيد داشتند

 

شروع استكبارستيزي را بايد سال 1343 و همزمان با اعتراض امام خميني به تصويب قانون كاپيتولاسيون در ايران دانست؛

آن جايي كه امام خميني با سخنراني روشنگرانه خود نه فقط زمينه‌ساز شكل‌گيري انقلابي بزرگ در سال 57 شد، بلكه جرقه‌هاي نخستين راهبرد استكبارستيزي را در ميان مردم ايران زد.

ماجرا از آن قرار بود كه امام كه از حضور مستشاران نظامى و امنيتى امريكايى، انگليسى و اسرائيلى و عملكرد زيانبار و اسارت‌آور آنها در كشور آگاهى داشت، چند روز پس از تصويب لايحه كاپيتولاسيون براى نظاميان امريكايى در مجلس شوراى ملى (21 مهر 1343) از ماجرا اطلاع يافت و با مطالعه متن صورت مذاكرات مجلس، به جزئيات آن ‏آگاه شد. ايشان بلافاصله مراجع و علماى قم را به تشكيل جلسه هفتگى فرا خواند و با ارسال تلگرام و پيك‏هايى علماى ساير شهرها را در جريان امر قرار داد. سپس اعلام داشت كه در روز 20 جمادى الثانى (برابر با 4 آبان) در منزل خود سخنرانى خواهد كرد. صبح آن روز امام خمينى در حالى كه بسيار بر افروخته و خشمگين به نظر مى‏رسيد در حضور هزاران نفر از مردم قم و تهران كه از ساعاتى پيش در منزل و كوچه‌هاى اطراف منزل امام اجتماع كرده بودند بيانات تاريخى خود را ايراد كرد. امام سخنان خود را پس از نام خدا با آيه استرجاع (انا لله و انا اليه راجعون) شروع كرد كه نشان دهنده مصيبت‏بزرگى بود كه بر اسلام و مسلمين وارد آمده است. همچنين تأثر قلبى خود را از اين مصيبت ابراز داشت و اعلام عزاى عمومى كرد. شايد همين سخنراني استكبار‌ستيزانه امام خميني(ره) بود كه باعث وحشت امريكا در خصوص از بين رفتن منابع و منافعش در ايران شد و در ادامه باعث آن شد كه امام خميني از ايران تبعيد شود.

 

استمرار استكبار ستيزي گام به گام با انقلاب

امام خميني در طول مبارزات هم محور اساسي را بر استكبارستيزي قرار دادند و با تأكيد بر گزاره‌هايي همچون «همه بدبختي ما از امريكاست» از خوي تجاوزطلبي و ضرورت مبارزه و عدم رابطه با استكبار سخن به ميان مي‌آوردند.

بنيان گذار انقلاب در اوج روزهاي انقلاب و درست در زماني كه تهديدات جدي از سوي ايالات متحده متوجه نهضت مردم ايران شده بود، ‌در پاسخ به توهين‌هاي كارتر، رئيس‌جمهور وقت ايالات متحده فرمودند: «ثباتْ تابعِ قدرتمندي و استقلال است؛ و ما قدرتمندي مي‏خواهيم و استقلال. قدرتمندي به اين است كه نظاممان را از گرفتاري‏اي كه امريكا برايش پيش آورده نجات بدهيم و يك نظام متكي بر ملتْ ما ايجاد بكنيم نه يك نظامِ متكي بر مستشارهاي امريكا و استقلالمان را هم حفظ بكنيم و يك مملكت مستقل باشيم نه يك مملكتي كه همه چيز آن در دست ديگران است؛ تا به واسطۀ اين، ثبات پيدا بكند مملكت ما. وقتي ثبات پيدا كرد نه شما حق داريد كه نفت اينجا را مجاني و بلكه بدتر از مجاني ببريد ـ بدتر از مجاني، براي اينكه نفت را مي‏برند پايگاه براي خودشان درست مي‏كنند! اين مصيبت است خدا مي‏داند براي يك مملكتي كه نفت را ببرند، آن وقت با اسم اينكه ما مي‏خواهيم يك مملكت قدرتمند باشيم در ازايش اسلحه 18 بيليون دلاري را بخرند و بياورند در ايران پايگاه براي آقاي كارتر يا امريكا درست بكنند! خوب، ملت ايران مي‏خواهد اين نباشد. مي‏خواهد پيوسته به ديگران نباشد؛ مستقل باشد. يك مملكت مستقل نمي‏گذارد يك همچو چيزي بشود.»

شايد همين ايستادگي عظيم امام و مردم در مقابل جبهه استكبار باعث شد كه استكبارستيزي در اصول قانون اساسي جايگاهي ويژه پيدا كند و حتي در اصل 152 قانون به صراحت عنوان شود كه «سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران برپايه نفي هرگونه سلطه خارجي، سلطه‌پذيري، حفظ استقلال همه‌جانبه، دفاع از حقوق مسلمانان، حمايت از نهضت‌هاي آزادي بخش و اسلامي، عدم تعهد در برابر قدرت‌هاي سلطه‌گر و روابط صلح‌آميز متقابل با دولت‌هاي غيرمحارب استوار است؛  با پيروزي و تثبيت انقلاب نه تنها دشمني نظام سلطه با ملت ايران تعديل نشد بلكه روز به روز هم ابعاد تازه تري به خود گرفت.

تحريم‌هاي گسترده اقتصادي، آغاز جنگ عليه جمهوري اسلامي و هدف قرار دادن منافع ايران همه حاصل همين استكبارستيزي بنيانگذار جمهوري اسلامي بود كه با هدف به زانو در آوردن انقلاب نوپاي ايران طراحي و اجرا شد. اما به رغم بالا رفتن تهديدها، تحريم‌ها و فشارها كه مي‌توانست بزرگترين نظام‌هاي دنيا را در مقابل غرب نيز به زانو در بياورد، امام خميني هيچ‌گاه حاضر به تغيير رويكرد خود و كنار آمدن با جبهه استكبار نبود.

 

مصاديق استكبارستيزي درصحيفه حضرت امام

 

حضرت امام (ره) در سخنان بسياري كه برگرفته از نص صريح قرآن است با تاكيد بر نفی پذیرش ولایت کفار و مستکبر  به انتقاد از كساني پرداخته  که بدنبال مذاکره و کنارآمدن با دشمنان خدا هستند و اين جماعت را خائن معرفی می‌کند:«کسی تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمی‌‏دانیم. ولی هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند!... اگر بندبند استخوان‌هایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای‏دار برند، اگر زنده زنده در شعله‏های آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی‏مان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز امان نامه کفر و شرک را امضا نمی‌‏کنیم.»

يكي ديگر از وجوه مشخص انديشه هاي حضرت امام در بحث مقابله با نظام سلطه را بايد «استمرار و تداوم مبارزه با استكبار» دانست.

ايشان با تكرار عباراتي نظير  «جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمی‌‏شناسد.» ، «جنگ حق و باطلی که تمام شدنی نیست» و «این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد»تاكيد مي نمايند كه جنگ بين اسلام و استكبار پايان پذير نيست و نبايد از چنين مسيري خسته شد و باز ايستاد : «ملی‌گرا‌ها تصور نمودند ما هدفمان پیاده کردن اهداف بین الملل اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است. ما می‌‏گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم «لا اله الّا اللَّه» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم.»

حضرت امام همچنين در جاي ديگري تبيين مي نمايند كه جنگ با با نظام سلطه تنها با  پيروي تمام شدني است : « اینهایی که گمان‏ می‌‏کنند که اسلام نگفته است «جنگ جنگ تا پیروزی»، اگر مقصودشان این است که در قرآن این عبارت نیست، درست می‌‏گویند، و اگر مقصودشان این است که بالا‌تر از این با زبان خدا نیست، اشتباه می‌‏کنند. قرآن می‌‏فرماید: قاتِلُوهُمْ حَتّی‏ لاتَکُونَ فِتْنَة، همه بشر را دعوت می‌‏کند به مقاتله برای رفع فتنه؛ یعنی «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم»، این غیر از آنی است که ما می‌‏گوییم، ما یک جزء کوچکش را گرفته‏ایم، برای اینکه خوب! ما یک دایره خیلی کوچکی از این دایره عظیم واقع هستیم و می‌‏گوییم که: «جنگ تا پیروزی». مقصودمان هم پیروزی بر کفر صدامی است یا پیروزی بر، فرض کنید بالا‌تر از آن‌ها. آنچه قرآن می‌‏گوید این نیست، او می‌‏گوید: «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم»؛ یعنی، باید کسانی که تبعیت از قرآن می‌‏کنند، در نظر داشته باشند که باید تا آنجایی که قدرت دارند ادامه به نبردشان بدهند تا اینکه فتنه از عالم برداشته بشود. این، یک رحمتی است برای عالم و یک رحمتی است برای هر ملتی، در آن محیطی که هست.»

شكست ناپذيري اسلام در مقابل كفر يا همان استكبار مولفه ديگري است كه در انديشه هاي بنيان گذار انقلاب اسلامي جايگاه ويژه اي دارد :«تکلیف ما این است که در مقابل ظلم‌ها بایستیم، تکلیف ما این است که با ظلم‌ها مبارزه کنیم، معارضه کنیم، اگر توانستیم آن‌ها را به عقب برانیم که بهتر، و اگر نتوانستیم به تکلیف خودمان عمل کردیم. اینطور نیست که ما خوف این را داشته باشیم که شکست بخوریم. اولًا که شکست نمی‌‏خوریم؛ خدا با ماست، و ثانیاً بر فرض اینکه شکست صوری بخوریم شکست معنوی نمی‌‏خوریم، و پیروزی معنوی با اسلام است، با مسلمین است، با ماست‏.»

حضرت امام همچنين تقويت اراده و تصميم جدي براي مبارزه با آمريكا را تنها راه پايان جنايتي مي دانند كه هر روز در سطح جهان در حال وقوع است : «مردم آزاده جهان همیشه از ابرقدرت‌ها خصوصاً امریکای جنایتکار صدمه دیده‏اند و تا عزم خود را برای رویارویی با کفر و شرک جهانی و امریکای سلطه‏گر جزم ننمایند، هر روز شاهد جنایتی تازه خواهند بود.»

ايشان همچنين تصريح مي كنند كه سياستمداران ايران نبايد تصور كنند كه دشمني آمريكايي ها با كشورمان با مذاكره و دور يك ميز نشستن پايان مي پذيرد بلكه تاكيد مي كنند كه جز به نابودي انقلاب و اسلام هدف ديگري را در نظر ندارند : «نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و کجا ما را تحمل می‌کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند؟ به یقین آنان مرزی جز عدول از همه خوبی‌ها و ارزشهای معنوی و الهیمان نمی‌شناسند و به گفته قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمی‌دارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند»

همانگونه كه به اختصار بيان شد در جهان بيني حضرت امام جايي براي سازش و سر فرود آوردن در مقابل نظام سلطه و زياده خواهي غرب پيش بيني نشده و « استكبارستيزي» جزء لاينفك نظام و انقلابي است كه حضرت امام آن را بنيان گذاشته است.

 

نگاه جامه ايراني به استكبارستيزي چيست ؟

 

بر اساس آنچه گفته شد ؛ هر چند که جماعتی در داخل به خاطر حفظ منافع سیاسی و حزبی در تلاش است  تا با تغییر باورها و نگرش های مردمی نسبت به غرب هویت انقلاب اسلامی را دستخوش تغییر قرار دهند اما نگاهی کوتاه به اقدامات خصمانه امریکایی و متحدانش در قبال مردم ایران به خوبی نشان می دهد که اساساً نگاه مردم به غرب موضوع سطحی و دسته چندمی نیست که با بازی های سیاسی یک جناح دستخوش تغییر قرار بگیرد.

شعار «مرگ بر امریکا» یا همچنین نه شرقی نه غربی...، اگرچه بعد از پیروزی انقلاب همگانی شد اما یکی از شعارهای راهبردی و البته خودجوش مردمی در ادبیات انقلاب به شمار می آید؛ روند تکامل و شکل گیری این شعار نشان می دهد که این شعار ابتدا برآمده از شعور و سپس شور مردم ایران بوده است. در جریان انقلاب شعارهایی با مضمون «مرگ بر امریکا» آنطور که باید و شاید عمومیت نیافته، اما در نیمه دوم سال 57 که به روزهای پیروزی انقلاب نزدیک می شویم به موازات حمایت های امریکا، شعارهایی علیه رئیس جمهور وقت امریکا سر داده می شود. شعار دیگری در آن مقطع زمانی جمله معروف «این شاه امریکایی اعدام باید گردد» است که حاکی از منطق مخالفت مردم با شاه و بصیرت آنها نسبت به نقش امریکاست.

«چین، شوروی، امریکا - دشمنان خلق ما» هم شعار مهم دیگری است که در آن واژه امریکا به صراحت بیان شده و تلاش شده تا از اقدامات جهت دار مقامات این کشور برائت به عمل آید.

همانطور که عنوان شد اساس شکل گیری شعار مرگ بر امریکا را باید در رفتار و اقدامات عملی و مواضع دولت امریکا در قبال انقلاب مردم ایران دانست.

آن طور که با فرار شاه به امریکا، سمت و سوی شعارهای ملت با الفاظ صریح تری متوجه دولت امریکا گردید و شعار کلیدی «بعد از شاه نوبت امریکاست»، بر سر زبان ها افتاد که حاوی دو پیام مهم بود؛ یکی اینکه عامل اصلی و ریشه انقلاب به مخالفت علیه امریکا باز می گردد و دیگر اینکه گشودن دو جبهه همزمان خطر به تأخیر افتادن پیروزی را در بردارد.

عدم به رسمیت شناختن انقلاب اسلامی، بلوکه کردن اموال ایران، حمایت و پناهندگی سران رژیم، موضع مجلس سنای امریکا علیه اعدام سران رژیم پهلوی در خرداد 58، طراحی کودتا، حمایت از گروه های تروریستی و برانداز و... از جمله رفتارهای خشن دولت امریکا علیه مردم مسلمان ایران در اوایل انقلاب می باشد که اگرچه واکنش نظام و مردم را در قالب تظاهرات و موضع گیری در پی داشت اما به شعار مرگ بر امریکا منجر نشد.

بنا بر آنچه عنوان شد برخي از چهره هاي باسابقه انقلاب و همچنين جماعت تجدیدنظرطلب نباید انتظار داشته باشند که مردم صدها اقدام براندازانه، دخالت جویانه و غیرانسانی امریکا و متحدانش در طول بیش از 100 سال اخیر در قبال مردم سرزمین ایران را به راحتی نادیده گرفته و به واسطه مشكلات اقتصادي يا یک مکالمه چند دقیقه ای تلفني بين روساي جمهور دو كشور يا چند ماه مذاكره قلم قرمزی بر رفتارهای ضد انسانی امریکایی ها کشیده و آغوش را برای افرادی نظیر اوباما و کری که از هیچ کوششی برای تحقیر و توهین ملت ایران فروگذار نمی کنند و قاتل خون صدها هزار نفر در كره زمين هستند، باز کنند.

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.