جان فدا| این مرد شریک زیارت تمام زائران کربلاست/ وقتی حاج قاسم، غربت حرم‌ها را شکست

روی ضریح امام علی(ع) خاک نشسته بود. کنار بارگاه حضرت، نامی از حضرت فاطمه(س) نبود. «صدام»، مانع از بازسازی عتبات بود؛ چون نمی‌توانست حرم‌ها را مستقیماً تخریب کند، خواست کاری کند که خودبه‌خود از بین بروند. تک‌تک این جملات را مردی گفته که دغدغه بازسازی عتبات را داشته و حالا در زیارت تمام زائران شریک است.

هادی نیوز: شهدا و رزمندگان ما هشت سال تمام فقط برای دفاع از میهن نجنگیدند که آرزویی هم داشتند؛ باز شدن راه کربلا و زیارت حرم امام حسین(ع)... کیست که آن شعر معروف رزمنده‌ها را به یاد نداشته باشد، همان‌که یکدل و هم‌صدا می‌خواندند: «کربلا، کربلا! ما داریم می‌آییم...» خاطره شهید «ابراهیم هادی» هم هرسال در موسم پیاده‌روی میلیونی اربعین مرور می‌شود. همان خاطره که شهید با انگشت اشاره راهی را به هم‌رزمش نشان داده و گفته بود: فلانی، به‌زودی مردم ازاینجا دسته‌دسته برای زیارت کربلا راهی می‌شوند. شهدای بسیاری هم در وصیت‌نامه‌شان نوشته بودند، آرزویشان زیارت کربلاست حتی اگر لازم باشد تمام‌مسیر خاک‌ریز تا کربلا و نجف را سینه‌خیز می‌روند. آرزویی که سال 2003 با سقوط صدام و رژیم بعث عراق زمینه‌های تحقق آن فراهم شد.

حاج قاسم که آن ایام در عراق بود، جرقه اول بازسازی عتبات عالیات را زد. او بانی شکل‌گیری این ستاد شد. بی‌ادعا کار ‌کرد که مردم تازه بعد از شهادتش باخبر شدند، این ستاد معنوی و بزرگ هم کار و یادگار اوست. تازه بعد از 13 دی 1398 معلوم شد که اگر امروز در امن‌وامان، زائر عتبات عالیات می‌شویم نتیجه خدمت‌ها و درایت شهید سپهبد سلیمانی است. اینجا جزئیات بیشتری دراین‌باره می‌خوانیم.

انتظار برای یک سجده شکر

اگر کسی می‌خواهد مرام و سلوک سردار دل‌ها را بهتر بشناسد یعنی آن ابعاد شخصیتی کمتر مرور شده‌اش را کافی است سری به ستاد بازسازی عتبات عالیات بزند و اگر فرصت دست داد، پای صحبت مسئولان و خادمانش بنشیند. کسانی که فلسفه بودنشان در این ستاد و دورهمی معنوی‌شان برای شکوه حرمین و رفاه زائران به تدبیر سردار قاسم سلیمانی برمی‌گردد و ماجرای جالبی دارد. ‌راه دیگری و بدون نیاز به هماهنگی هم هست. اینکه برگردیم به خاطرات شفاهی جامعه خودمان در اوایل دهه 80 و نود. همان روزهایی که چشم می‌دوختیم به صفحه تلویزیون تا جدیدترین اخبار عراق را بشنویم. همان روزهایی که صدام و رژیم بعث عراق سقوط کرد و اهالی محله‌ها برای تبریک و سرسلامتی گفتن، جعبه شیرینی و کاسه نقل‌ونبات به دست، مهمان‌ خانه خانواده‌ شهدا، جانبازان و اسرا می‌شدند. صدام سقوط کرده و این شده بود مرهم سینه مردمی که هشت سال تمام، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران چه داغ‌ها که بر دلشان نگذاشته بود.

هنوز اما مردم چشم‌به‌راه خبر دیگری بودند تا بالاخره بجا بیاورند آن سجده شکری را که باید. همه دلشان می‌خواست آن آرزوی دیرینه یعنی آزاد و ممکن شدن زیارت کربلا هم فراهم شود که شد! آن شادی عظیم، آن شوق کم‌نظیر و بجا آوردن سجده شکر را هنوز خیلی‌ها به یاد دارند. حالا که سینه‌مان داغدار شهادت سردار سلیمانی است و سومین سالگرد پروازش از راه رسیده باید گفت که آن شادی عظیم را مدیون اوییم.

درباره علویون چه می­ دانیم؟

سردار که آن ایام از سوی سپاه قدس، عملیات مستشاری در عراق داشت از دیدن غربت حرم‌ها که دلیلش چیزی نبوده جز دشمنی صدام با اهل‌بیت(ع) و توطئه او برای تخریب نرم و آرام این حرم‌ها روایت‌های غریبی دارد. نام سردار سلیمانی با عناوینی مانند راه‌اندازی تیپ فاطمیون، زینبیون و... گره‌خورده اما کمتر کسی درباره «علویون» خاطره‌ای مرور کرده است. آن سال‌ها که صدام نقشه‌های پنهانی خود را برای تخریب تدریجی حرم اهل‌بیت(ع) در شهرهای عراق عملی می‌کرد و خشم مردم عراق از او شدت گرفته بود، هرلحظه بیم آن وجود داشت که حرم‌ها آسیب ببینند. از طرفی زمانی که نیروهای نظامی آمریکا به بهانه کمک به مردم عراق به این کشور آمدند اما خوی نظامی‌گری و آزارشان نصیب این مردم شد، احتمال آسیب رساندن به حرم اهل‌بیت(ع) به‌خصوص حرم امیرالمؤمنین(ع) در نجف شدت گرفت. با این شیوه تخریب، آمریکایی‌ها حتی می‌توانستند ادعا کنند در درگیری با نیروهای بعثی بجا مانده و... ناچار به انجام اقدامات نظامی شده‌اند و حرم‌ها هم در همین میان، آسیب‌دیده‌اند و عمدی در کار نبوده است.

آنجا بود که نیروهای مقاومت عراق و جوانان غیور شیعه، سازمان‌دهی شدند و در قالب «علویون» تحت نظارت و هدایت سردار سلیمانی و فرماندهان عراقی خود، امنیت نجف و اماکن مذهبی را تأمین کردند. ماجرا طوری پیش رفت که دور حرم‌ها کمربند امنیتی مردمی شکل گرفت که سربازان سرتاپا مسلح آمریکایی هم اجازه تخطی از آن را نداشتند. این نخستین گام‌های مردی گمنام بود که به‌حق، عنوان «ژنرال در سایه» برازنده­اش بود. این اقدامات، مقدمه کمتر مرور شده برای شکل‌گیری و سازمان‌دهی ستادی به نام بازسازی عتبات عالیات بود.

حرم خیلی غریب بود

«دانایی فر»، سفیر سابق ایران در بغداد در مرور شخصیت سردار سلیمانی و نقش او در بازسازی عتبات عراق در گفتگویی ویدئویی که داشته و می­توان آن را در فضای مجازی یافت، درباره سردار می‌گوید: «معماری از ویژگی‌های فرماندهان بزرگ و هنر است. اینکه یک فرمانده بتواند چیزی را خلق کند که دیگری تصویر و تصوری از آن ندارد.» منظور سفیر سابق این است که حاج قاسم، بازسازی عتبات عراق را از زیر صفر شروع کرد. مردم عراق که در زمان صدام حتی برای یک زیارت ساده، مجوز نداشتند و اگر برای پیاده‌روی اربعین اقدام می‌کردند بعثی‌ها یا مانع می‌شدند یا به‌شرط قطع کردن دست یا پایشان مجوز عبور به آن‌ها می‌دادند، خوب متوجه می‌شوند لذت یک زیارت از سر امنیت و فراغت یعنی چه؟ امن بودن حرم یعنی چه و اینکه گوشه گوشه حرم‌ها همین‌که سر برگردانی، زیبایی ببینی چه حال خوبی دارد؟ حاج قاسم وقتی از او به‌عنوان السابقون و بانی اصلی شکل‌گیری عتبات عالیات در جلسه‌ای با حضور مسئولان این ستاد دعوت شد، سخنرانی جالبی دارد. دردهای شیعه را طوری مرور می‌کند، شنیدنی: «وقتی برای اقامه نماز به حرم امیرالمؤمنین(ع) رفتیم زائری در حرم نبود. 20، 30 نفر بیشتر نبودیم. فضا طوری بود که انگار ضریح از خاک آمده باشد، بیرون. حرم خیلی غریب بود...»

مردم عراق، اجازه زیارت نداشتند!

با مرور آنچه خود حاج قاسم روایت می‌کند و صحبت‌های مسئولان فعلی ستاد عتبات عالیات که آن روزها پا در رکابان سردار بودند برای انجام این مأموریت معنوی، اینکه منظور از غربت حرم چه بوده، واژه واژه معلوم می‌شود. اینکه بعثی‌ها چطور سال‌ها در حق اهل‌بیت(ع) کوتاهی و جسارت کرده بودند؟ حرم‌ها آن‌چنان‌که باید مفروش نبودند. اگر جایی فرش داشته چنان غبارپوش بوده که گاهی باید برای دیدن نقش فرش، قالی را می‌تکاندی. گوشه برخی فرش‌ها هم سوخته و پاره بودند. درودیوارها فرسوده بودند و گاه رد اهانت بعثی­ها رویشان پیدا بود مانند آنچه در انتفاضه شعبانیه مردم عراق در اعتراض به صدام و عملکردش شکل‌گرفته بود. زباله‌هایی که دورتادور حرم رها می‌شدند و در حرم که به‌ندرت باز بود چه برسد به اقامه نماز جماعت و مناسبت‌های مذهبی. حتی یک‌بار وقتی قرار به زیارت و حضور سردار سلیمانی در حرم می‌شود، می‌گردند تا خادم دربان را پیدا کنند؛ در حرم را باز کند. اگر از توضیحات دانایی فر، وام بگیریم می‌توان عنوان دیگری برای سردار مطرح کرد؛ «معمار مقاومت» که در اولین قدم، امنیت حرم‌ها را به کمک ظرفیت‌های بومی و جوانان شیعه تأمین کرد. در گام‌های بعدی، اقدامات لازم برای رونق و آبادی‌شان و پیوند معنوی دو ملت ایران و عراق را انجام داد. سردار عتبات عالیات و پیاده‌روی اربعین را نقطه سرآغاز و پایگاه تمدن نوین اسلامی می‌دانست.

یک زیارت امن در کشور در حال جنگ

سردار سلیمانی، مهره‌ها و افرادی را برای این کار دورهم جمع کرد و پای‌کار آورد که می‌دانستند وقتی چیزی از آن‌ها خواسته می‌شود بی بهانه و به بهترین شکل باید انجام می‌شد. همین نیروها خودشان هم می‌گشتند و بهترین، خوش اراده و پرکارترین افرادی را که می‌شناختند به کار برای اهل‌بیت(ع) دعوت می‌کردند. کار برای بازسازی عتبات عالیات چنان برای سردار سلیمانی مهم و جدی بود که حتی وقتی داعش به عراق حمله کرد یا برای مثال به شمال کربلا رسید، حلقه امنیت دور حرم محفوظ بود و زائران باوجود جنگ و درگیری در عراق، در امن‌وامان به زیارت اهل‌بیت(ع) می‌رفتند و پیاده‌روی پرشکوه  و میلیونی اربعین را هرسال باشکوه‌ و امن‌تر از سال قبل برگزار می‌کردند. علویون و نیروهای بسیج مخلص دیروز حالا در قالب «حشدالشعبی» منسجم و متحد شده بودند و در کنار دیگر نیروهای مدافع حرم، جان‌برکف از حرم آل الله محافظت می‌کردند. اوج امنیت زائران در اوج درگیری در منطقه و از سویی دیگر روزبه‌روز توسعه و پیشرفت کار عمرانی بازسازی عتبات با درایت سردار، سلحشوری مدافعان حرم و همت جمعی اعضای ستاد از مسئول گرفته تا کارگران این ماجرای باشکوه را رقم‌زده بود.

 

وقتی از سردار خواسته شد تا مسئولیت ستاد عتبات عالیات را خودش بر عهده بگیرد، قبول نکرد. معتقد بود کار نباید روی زمین بماند و او باید به کارهای دیگری برسد. سردار از اسم فراری بود و راه و رسم خودش را داشت. بااین‌حال حتی وقتی در سوریه و عراق مشغول جنگ با داعش بودند هم از عتبات غافل نمی‌شد. به مناسبت‌هایی سرکشی می‌کرد. به نیروها گفته بود برای کار در این حوزه دست‌کم باید افق دید 20 ساله داشته باشند. از طرفی 20 روز پیش از شهادتش وقتی یکی از همین افراد از او درباره عملکردشان پرسیده بود، گفته بود: «کار در عتبات عالیات نباید یک‌لحظه هم متوقف شود.»

حواستان به اعتماد مردم باشد

مردمی بودن یکی از ویژگی‌های جدایی‌ناپذیر شخصیت سردار سلیمانی است، سرداری که فقط نیروهای نظامی‌اش از او خاطرات خوش به یاد ندارند که مردم عادی از همسایه گرفته تا فرزند شهید، نانوا، بقال، راننده تاکسی و... خاطرات شنیدنی از او دارند. او همین روحیه را هم به ستاد بازسازی عتبات عالیات انتقال داده بود؛ «کار برای اهل‌بیت(ع) مثل کار در جبهه باید کاملاً مردمی باشد. بدون توجه به رنگ‌ها و سمت‌ها. هرکس دل به اماکن مقدس دارد حق دارد بیاید پای‌کار. این بالاترین کاری است که می­توان انجام داد. کار برای بازسازی عتبات عالیات، جبهه‌ای در عمق جبهه دشمن شکل داد با این تفاوت که به‌جای عداوت عشق و دوستی را کاشت.» حاج قاسم، بارها تأکید می‌کرد که اعتماد مردم را باید حفظ و تقویت کرد: «مردم اعتماد کردند، گوشواره و النگوهایشان را مثل دوره جنگ و جبهه از گوش و دستشان کنده‌اند تا حرم‌ها آباد شود. این اعتماد باید حفظ و تقویت شود.» حتی وقتی احساس کرد انگشتری نگین سبز او ممکن است، دستمایه شیطنت برخی رسانه­ها شود گفت: «فردا نیایید بگویید که قاسم سلیمانی، انگشتر زمرد به انگشت می­انداخت. این تکه ­ای از شیشه ­های حرم امام رضا(ع) و مربوط به آن بمب ­گذاری در حرم است.» معتقد بود، غبار حرم­ها هم شأن دارد چه برسد به شیشه ­ای که سال­ها هوای ضریح و حرم به آن خورده بود. حاج قاسم خیلی دقت می­ کرد، اعتماد مردم سلب نشود.

لایمکن الفراق، ایران و العراق

فرمانده سلیمانی، هدفش از بازسازی عتبات فقط آجر روی آجر گذاشتن و زیبا کردن حرم‌ها نبود. این هم اهمیت داشت اما تنها بخشی از یک هدف بزرگ بود. در افق دید سردار، عتبات باید پایگاه تمدن نوین اسلامی می­شد. قدیمی‌ها و پایه‌گذاران ستاد پیاده‌روی بین‌المللی و میلیونی اربعین معتقدند حتی همین شعار اربعینی معروف «لایمکن الفراق، ایران و العراق»را هم سردار سلیمانی به یادگار گذاشته است. از همان روزهای نخستِ در عراق بودن با رفیق و هم‌سنگر قدیمی‌اش «ابو مهدی المهندس»، قدم‌به‌قدم برای این‌یکی شدن دو ملت کارکردند. سردار می‌گفت باید طوری باشد که اگر یک خانواده تصمیم می‌گیرند، راهی کربلا شوند امروز راهی شوند و فردا به زیارت عتبه بروند. با هماهنگی لازم ظرفیت‌های پرواز به کربلا و بغداد بیشتر شد. اتوبوس‌های زائران ایرانی با اسکورتی از اتوبوس‌های محافظ به هر زیارتگاه از عراق که می‌خواست می‌رفت و سالم برمی‌گشت. حتی درست در وسط معرکه جنگ با داعش. کوچک‌ترین خطری هم زائران را تهدید نمی‌کرد و این کم از معجزه نداشت.

دلگیری سردار از یک غفلت

سردار، دلخوری و دغدغه‌ای هم داشت که آن را در سخنرانی‌هایش در جمع مسئولان عتبات عالیات و یکی، دو جای دیگر هم مطرح کرده بود. او که خادم افتخاری حرم امام رضا(ع) هم بود، می‌گفت: «سالانه دست‌کم 3 و نیم میلیون زائر عراقی وارد ایران می‌شود اما متأسفانه ما هیچ بهره فرهنگی از این حجم از حضور میلیونی و عظیم زوّار  نمی‌بریم. بین دو ملت مسلمان باید یکدلی باشد. مردم ما عربی بیاموزند، آن‌ها زبان فارسی یاد بگیرند. هیچ‌چیز به‌اندازه این توریسم زیارتی پرثمر نیست.» او حتی ابعاد رونق اقتصادی را هم از قلم نمی‌انداخت و باانصافی دوطرفه درباره سودی که از مسلمانان و زائران دو کشور باید عاید همدیگر شود، حرف می‌زد. بارها این جملات را از او شنیده بودند: «کالای ایرانی باید در بازار عراق باشد.» آرزویش رونق و آبادی سامرا بود. وقتی از او درباره سخت‌ترین روزهای عمر نظامی‌اش و جنگ با داعش پرسیده بودند، گفته بود: «آن روز که داعش می‌خواست از طریق بغداد  و کاظمین خودش را به سامرا برساند، سخت‌ترین لحظه‌های عمرم بود.» حتی یک مثل کرمانی استفاده کرده بود برای وصف آن لحظه‌های نفس‌گیر و سخت که معادل فارسی‌اش، این می‌شود: «مثل گندم برشته و بوداده بودم» یعنی مثل همان اسپند روی آتش بودن.

از همه مغازه ­دارها خرید کنید

سردار شهید سلیمانی آرزو داشت، آبادی سامرا را به چشم خودش ببیند: «کارهای مهمی انجام داده‌ایم و کارهای مهم دیگری باقیمانده» کار مهم سردار همان تبدیل سامرا به نگین انگشتری زیارتگاه‌های کربلا و پایگاه مهدویت بود: «سامرا باید توسعه پیدا کند.» آن‌هایی که از همان روزهای نخست گوش‌به‌فرمان و پای‌کار حرف‌های فرمانده قاسم بودند، یادشان نرفته و نمی‌رود که ریزبه‌ریز برنامه و افق دید را برایشان ترسیم کرده بود. اینکه سامرا شیعه‌نشین نیست و حضور برخی نیروهای جامانده از بعث عراق در آن منطقه، آنجا را غریب کرده بود. حاج قاسم اینجا هم کلید حل مشکلات را پیش روی نیروهایش گذاشته بود: «بروید و با سران هر خاندان و عشیره صحبت کنید. حرمتشان کنید و بیاوریدشان پای‌کار.» این مردم‌داری حتی در عراق، درس بزرگ او برای نیروهایش بود. حاج قاسم تأکید می‌کرد برای آبادی سامرا باید اول، معیشت مردم آنجا بهتر شود. مغازه‌داری که ببیند، آمدن و رفتن زائران برایش درآمد و برکت دارد، خودش هم می‌آید پای‌کار: «هر وسیله‌ای که لازم دارید از مغازه‌دارهای سامرا بخرید نه از ایران یا شهرهای دیگر عراق. نه از همه. اگر می‌خواهید پتو برای اسکان زائران بخرید از همه مغازه‌ها بخرید.» خیلی از آن‌هایی که سال‌های اول به کربلا می‌رفتند، حسرت زیارت سامرا و دیدن سرداب امام عصر(ع) به دلشان می‌ماند. حالا اما زیارت سامرا جزو برنامه ثابت کاروان‌های زیارتی است، مگر شرایط خاصی پیش آمده باشد.

کار را به مردم بسپارید

«حضور مردم»، «به دست خود مردم» و «حفظ و تقویت اعتماد مردم» سه رکن مردم‌داری و توصیه حاج قاسم به فعالان عرصه بازسازی عتبات عالیات بود تا جایی که نیروهایی سال‌ها فرماندهشان بود به‌خوبی می‌دانستند معنی این جملات چیست و باید برایش چه‌کارهایی انجام دهند. اولین ویژگی این بود که کسی بهانه نگیرد و وقت را تلف نکند. برای همین بود که باوجود حضور آمریکایی‌ها در عراق یا داعش هم، کار پیش می‌رفت. اوایل دهه هشتاد آن‌هایی که بعد از مدت‌ها آرزومندی و چشم‌به‌راهی یک ملت برای باز شدن راه کربلا، توفیق زیارت نصیبشان شده بود، می‌آمدند و از وضعیت حرم‌ها در شهر و محله‌شان حرف می‌زدند. زائرانی که راویان غربت حرم‌ها بودند. برای همین وقتی ستاد بازسازی عتبات عالیات هر فراخوان مردمی که می‌داد، مردم برای کمک و خدمت از هم سبقت می‌گرفتند.    خاطره کمک به جبهه‌ها دوباره در وجود یک ملت زنده شده بود. هر که هرچه داشت، می‌فرستاد. آن‌هایی هم که هنر و مهارتی داشتند، داوطلب می‌شدند. مردم هر استان و قومیت در رواق‌ها برای خودشان پاتوقی داشتند.  بعضی رواق‌ها به کارگاه‌های منبت‌کاری، ملیله‌دوزی و... تبدیل‌شده بودند.

نقشه دشمن نقش برآب شد

برخی هم از راه دور در خانه‌ها، هیئت‌ها یا شبستان مسجدها و حسینیه‌ها آمده بودند پای‌کار. بانوان شهرهای مختلف کارهای مربوط به مرمت فرش‌ها، بافت فرش دستبافت، منجوق‌دوزی، ملیله‌دوزی و... را انجام می‌دادند. کرمانی‌ها سنگ اعلا برای کف‌پوش حرم‌ها خریده بودند و خودشان سنگفرش حرم‌ها را به عهده گرفتند. مردم عراق هم که صاحب‌خانه بودند؛ هرچه داشتند آوردند پای‌کار. شوق زیارت حرم و خدمت به اهل‌بیت(ع) آن‌هم پس از یک دوره خفقان سخت که صدام مسبب آن بود، وصف شدنی نبود. انگار که خوابی شیرین تعبیر شده باشد یا ملتی به یک آرزوی دیرینه خودش رسیده باشد. همین شد که زمینه محبت و وحدت دو ملتی ایجاد شد که پیش از آن در تحمیلی بعثی؛ در جنگی طولانی روبروی هم قرار داده‌شده بودند. فرمانده دیروز جبهه‌های جنگ و خادم امروز حرمین، خوب می‌دانست دشمن برای این کینه برنامه دارد. تفرقه کاشته تا  نفرت درو کند. حاج قاسم، خوب می‌دانست اهل‌بیت(ع)، حلقه اتصال دو ملت که جای خود، عامل وحدت امت اسلام است. این وحدت، بعدها در پیاده‌روی اربعین همگانی و عالم‌گیر شد.

بازسازی عتبات عالیات برای حاج قاسم، صرفاً یک فرصت استراتژیک برای یک فرمانده نظامی نبود. هرکسی کمترین شناخت و آمدوشدی با او داشت، خوب می‌دانست بزرگ‌ترین افتخارش خدمت به اهل‌بیت(ع) است. فرماندهی که عنوان سربازی و خادمی را بیشتر از هر عنوانی دوست داشت. مرد جبهه‌ها از چیزی ترس نداشت جز اینکه دستش از دامان اهل‌بیت(ع) کوتاه و شرمنده آن‌ها شود.

غذای نذری را هم خودش می ­چشید

در نامه‌ای برای دخترش فاطمه درباره خوف‌ورجای روزی می‌نویسد که گوشه حرم حضرت زینب(س)، مشغول زیارت بوده که خادم حرم جلو می‌آید و پیشنهاد می‌دهد که حاج قاسم درب ضریح را باز کند و مزار را از نزدیک زیارت کند: «باید نمانم اگر بناست قبر زینب(س)، به دست نااهلان بیفتد. من باید زودتر از این دنیا بروم که این ننگ و شرمندگی را نبینم.» فرمانده بین‌المللی مقاومت، در حسینیه حضرت فاطمه(س) که خانه خودش بوده که وقف هیئت کرده در کرمان، در هیئت لشکر 41 ثارالله و محفل‌های عزاداری هیئت‌های شهرشان پایین‌ترین جای هیئت، جایی نزدیک در می‌نشست و می‌گفت: باید نزدیک در، نزدیک کفشداری باشیم تا هرکسی می‌آید داخل را ببینیم. اهل‌دل، خوب می‌دانستند که منظورش فقط تکریم عزاداران نبود که چشمانش دوخته به در بود شاید صاحب‌عزا را هم ببیند. ریزبینی و دقت‌های تاکتیکی فرمانده قاسم در میان نیروهای نظامی، حسابی معروف بود. این ظرافت دید را در خدمت به اهل‌بیت(ع) هم داشت. فرمانده نظامی که پشت داعش و عوامل ایجاد آن را لرزانده بود، عاشورای هرسال خودش را به یکی، دو هیئت معروف کرمان می‌رساند که ظهر عاشورا، غذای نذری‌شان آبگوشت بود. خودش شخصاً در دیگ‌ها را برمی‌داشت و غذا را می‌چشید، مبادا نمک نذری کم‌وزیاد باشد.

این غذا را برای نگهبان دم در ببرید

یک خاطره خاص از حاج قاسم تعریف می‌کنند: «یک روز که حاجی برای بازدید روند کار عتبات آمده بود، برایش غذای خوبی تدارک دیدیم. همین‌که ظرف غذا را دید، پرسید شام همه چیست؟ گفتیم خوراک سیب‌زمینی، بادمجان و.... گفت برای من از همان غذا بیاورید و این غذا را بااحترام ببرید برای نگهبان دم در. نگهبان را همه می‌شناختیم، پیرمردی بود از نیروهای دفاع وطنی. حاجی غذای بهتر را برای او فرستاد و خودش با ما هم‌غذا شد. این‌قدر حواسش به همه‌چیز بود.»

در حسینیه خانگی‌شان در کرمان جلسه هفتگی توسل به حضرت زهرا(س) داشتند. هر بار دلش می‌گرفت، خودش را به هیئت و حرم می‌رساند حتی چند باری در میانه میدان نبرد با دوستان مداحش تماس گرفته و خواسته بود که تلفنی برایش روضه بخوانند تا دل‌شیر مرد جبهه‌های حق و مقاومت کمی سبک شود و بیشتر از همه ی روضه‌ها، گریه کن روضه‌های حضرت زهرا(س) بود. حاج قاسم آن‌قدر برای رونق حرم آل الله از جان، مایه گذاشت که حالا سه سال بعد از نبودش هم زائران پیاده‌روی اربعین حسینی، عکسش را روی کوله‌پشتی‌هایشان می‌گذارند و به نیابت از او به زیارت می‌روند. بعضی هم به شوق زیارت مزارش راهی کرمان می­شوند.

 

 

فارس

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.