نفس نفس زدند تا دیگران نفس بکشند

حال و هوای شهر به یک باره تغییر کرد. صدای بوق بوق خودروهای سواری حاضر در ترافیک جای خود را به صدای آژیر ماشین‌های آتش‌نشانی و آمبولانس که سعی در باز کردن راهی برای رساندن خود به محل حادثه داشتند، داده بود. همه به فکر این بودند که تکلیف بیماران بستری در بیمارستان چه می‌شود؟ آیا برای کسی اتفاقی افتاده؟ آیا دوباره قصه ساختمان پلاسکو تکرار می‌شود؟ در حالی که مردان واقعی در میدان بودند.

به گزارش پایگاه خبری هادی نیوز به نقل از فارس : حوالی ساعت ۱۸:۳۰ عصر پنج شنبه ترافیک سنگینی در خیابان‌های تهران حاکم بود. اکثر شهروندان به مناسبت روز پدر در گیرودار رساندن خود به خانه پدری بودند. همه چیز برای تجربه یک شب به یاد ماندنی مهیا بود تا اینکه فیلمی شوکه کننده از سوختن یکی از بیمارستان‌های بزرگ تهران در فضاهای مجازی و رسانه‌های کشور منتشر شد: «ضلع شرقی بیمارستان گاندی دچار آتش سوزی‌ شد.»

حال و هوای شهر به یک باره تغییر کرد. صدای بوق بوق خودروهای سواری حاضر در ترافیک جای خود را به صدای آژیر ماشین‌های آتش‌نشانی و آمبولانس که سعی در باز کردن راهی برای رساندن خود به محل حادثه داشتند، داده بود. همه به فکر این بودند که تکلیف بیماران بستری در بیمارستان چه می‌شود؟ آیا برای کسی اتفاقی افتاده؟ آیا دوباره قصه ساختمان پلاسکو تکرار می‌شود؟ و...

مسیر را باز کنید؛ باید بیماران را منتقل کنیم

مدت زمان زیادی نگذشت که یکی یکی نیروهای امدادی، انتظامی، آتش‌نشانی و اورژانس از سایر نقاط تهران خود را به محل حادثه رساندند. خیابان‌های اصلی توسط نیروهای امدادی و مردمی بسته و ترافیک نیمه سنگینی در خیابان خالد استانبولی ایجاد شده بود. پرستاران، آتش‌نشانان و همراهان بیماران حاضر در بیمارستان گاندی در حال تلاش برای خارج کردن بیماران بستری از بیمارستان بودند. اما جلوی درب بیمارستان جمعیت انبوهی از مردم ایستاده بودند و نیروهای انتظامی سعی در متفرق کردن آنها داشتند. 

وقتی اولین بیمار را برای انتقال به جلوی درب بیمارستان آوردند صدای فریاد همراهان بیماران که خودشان تقاضای خلوت کردن خیابان را می‌کردند تا کار انتقال سریع تر انجام شود، بلند شد.

زیرا برخی از بستگان بیماران به محض شنیدن خبر حادثه خود را به آنجا رسانده و با داد و فریادها و ابراز نگرانی جو را متشنج‌تر می‌کردند. اما همچنان نیروهای امدادی و انتظامی با تذکر دادن و خواهش کردن از آنها سعی در متفرق کردن افراد داشتند زیرا باید به سرعت بیماران به وسیله آمبولانس‌های قطار شده به بیمارستان‌های اطراف منتقل می‌شدند. 

احتمال ریزش ساختمان وجود دارد، اینجا را ترک کنید

تقریباً تمام افراد حاضر در بیمارستان بیرون آمده بودند اما هنوز چند نفر از پرستاران در لابی بیمارستان حضور داشتند. یکی از آتش‌نشان‌ها با فریاد به آنها می‌گفت: «سریع اینجا را ترک کنید. اگر آتش خاموش نشود احتمال ریزش ساختمان وجود دارد.» شعله‌های آتشی که از پنجره‌های دو طبقه آخر ساختمان زبانه می‌کشید، تمام محیط را روشن کرده بود. زمین خیس و پوشیده از خاکستر بیمارستان، با شلنگ‌های قرمز آتش‌نشانی فرش شده و مدام آتش‌نشان‌ها برای کمک‌رسانی و خاموش کردن شعله‌های آتش از داخل، رفت و آمد می‌کردند. 

کم کم بیماران و پرستاران از بیمارستان تخلیه شدند اما همچنان شعله‌های آتش زبانه می‌کشید و تعداد بیشتری از نیروهای آتش‌نشانی وارد بیمارستان می‌شدند. تعدادی از آتش‌نشان‌های حاضر در جرثقیل برای خاموش کردن شعله‌های آتش از بیرون ساختمان مشغول کار بودند. قطرات آب در آن هوای سرد زمستانی از بالا بر سر و بدن نیروهای امدادی و مأموران نیروی انتظامی که در پایین مشغول جا به جایی بیماران بودند، ریخته می‌شد. 

تمام بیماران سالم هستند، مصدوم و تلفات نداشتیم

یک ساعتی گذشت دیگر تمام بیماران بستری به بیمارستان‌های اطراف و بیماران سرپایی در هتل‌های اطراف اسکان داده شده بودند. پرستاران بدون کوچکترین ترسی تا آخرین لحظه کنار بیماران ماندند و خود را سپر جان آنان کردند. حتی ذره‌ای نگران حال خود نبودند. نقطه عطف ماجرا اینجاست که حتی پزشکان و پرستارانی که در آن شب شیفت نبودند هم به محض شنیدن خبر حادثه خود را به کمک همکاران و بیمارانشان رساندند تا لحظه‌ای نسبت به قسمی که خوردند، کم‌کاری نکرده باشند.

نفس نفس می‌زنند تا دیگران نفس بکشند

حدود دوساعت از شروع حادثه می‌گذشت که تعدادی از آتش‌نشان‌های داخل بیمارستان به بیرون آمدند و تعدادی نیروی تازه نفس جایگزین آنها شدند. آتش نشان‌ها از شدت گرما و نرسیدن اکسیژن، به محض رسیدن به پایین ساختمان کلاه و دستشکش و دستگاه‌های اکسیژن‌خود را که دیگر ته کشیده بودند درآورده و در گوشه‌ای از خیابان به دیوار تکیه دادند. نفس نفس می‌زدند. صورتشان از شدت دود و شعله‌های آتش سیاه شده بود. دیگر توان حرف زدن نداشتن اما زمزمه کنان و به سختی می‌گفتند: «هر کپسول اکسیژن آتش‌نشانی ۵۰ دقیقه جواب می‌دهد اما حرارت و دمای داخل ساختمان بسیار زیاد است و به این اندازه جواب نمی‌دهد. بدون اکسیژن نمی‌توان در آن نفس کشید.» 

 

هر چه می‌گذشت شعله‌های آتش کوچکتر و کم نورتر می‌شد. انگار زحمات بی‌وقفه آتش‌نشان‌ها و دیگر نیروهای امدادی هر دقیقه و هر ثانیه بیشتر و بیشتر نتیجه می‌داد. آتش‌نشان‌های حاضر در جرثقیل‌های آتش‌نشانی از خاموشی آتش بیرون از ساختمان بیمارستان خبر دادند و کمی بعد سخنگوی آتش نشان اعلام کرد: «آتش بدون فوتی مهار شد.»

مردان واقعی روزتان مبارک

با اعلام مهار آتش همچنان ماموران نیروی انتظامی و امدادگران در محل حادثه حضور داشتند، زیرا باید از عدم حضور مردم در نزدیکی ساختمان بیمارستان اطمینان پیدا می‌کردند.

آتش‌نشان‌ها هم کم کم با بررسی وضعیت ساختمان و جمع کردن تجهیزات از ساختمان خارج می‌شدند و هریک خسته از پنج ساعت کار بی‌وقفه به گوشه‌ای پناه برده بودند. انگار هنوز از شوک حادثه خارج نشده بودند، انگار هنوز فرصت شنیدن روزت مبارک را پیدا نکرده بودند. آنها مردانی واقعی هستند که یک بار دیگر این را به کل مردم ایران ثابت کردند. مردان واقعی روزتان مبارک...

پایان پیام/

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.