تجربه انقلاب های دیگر نشان داده است انقلاب ها عموماً بعد از پیروزی تبدیل به نظام گردیده و از حالت انقلابی در آمده و روحیه محافظه کاری پیدا می کنند؛ در حالی که در انقلاب اسلامی چنین اتفاقی صورت نگرفت.
پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن ماه سال 1357 شمسی و به دنبال آن تأسیس نظام مقدّس جمهوری اسلامی ایران به مثابۀ مولود و مولّد ارزشهای الهی انقلاب اسلامی بر پایه نظریۀ مترقی ولایت فقیه به عنوان ناموس نظام اسلامی، در تاریخ یازدهم و دوازدهم فروردینماه سال 1358 با رأی 2/98% ملّت، اعتبار و مشروعیت مکاتب فکری و اندیشهای در غرب و مناسبات حاکم بر سیاست و روابط بینالملل را با تأکید بر اصل هستیشناختیِ «نفی سلطهگری و سلطهپذیری» (چه از نوع غربی و یا شرقی آن) برگرفته از آیه شریفه «لاتَظلمون و لاتُظلمون».(بقره،279) بطور جدّی به چالش کشاند. از این منظر انقلاب اسلامی که براساس سیاست مسلم غربزدگی زدایی dewesternoxication از ساحت حیات علمی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، حقوقی و اقتصادی مان، به دنبال بازنگری جدّی و شالودهشکنی بنیادین در ساختار و قواعد بازی حاکم بر نظام بینالملل میباشد، هرگز نمیتواند و نباید با نظام سلطه که همواره به دنبال استعمار، استعباد، استثمار، استضعاف، استکبار، استحمار، استبداد، استخفاف و تحقیر سایر ملّتها است (اشاره به آیه شریفه «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْماً فَاسِقِینَ»)، همزیستی مسالمتآمیز استراتژیکِ دائمی داشته باشد؛ در غیر این صورت هویت و بلکه امنیت هستیشناختی آن مورد خدشه و تهدید جدّی قرار خواهد گرفت.
پیروزی انقلاب اسلامی که میشل فوکو از آن به «انقلابی با دستهای تهی» و «ایران، روح یک جهان بیروح» تعبیر کرده است، نه تنها موجب بروز تحولات عظیمی در نظام بینالملل گردید، بلکه درست مثل سرازیر شدن بهمن از ارتفاعات سربه فلک کشیده، مشروعیت و اعتبار کلیه مکاتب فکری و اندیشهای در غرب بویژه نظریهپردازان در زمینه بروز انقلابها و همچنین تبیین تحولات در سیاست و نظام بینالملل را از متن به حاشیه کشاند و حتی مدفون نمود. در چنین فضایی، ایران اسلامی به عنوان پایگاه اصلی و گهواره بیداری اسلامی و حتی بیداری هسته ای، رهبری اردوگاه جدیدی از سلطه ستیزان در حوزه های مختلف مثل تشکیل طبقه متوسط هسته ای در جهان را برعهده گرفته است و می رود که آینده روابط بینالملل را در تقابل با نظام سلطه غرب محور و پارادایم «برخورد با سلطه» شکل داده و پایههای جدیدی بر این روابط ریخته که چه از نظر ساختاری و چه از نظر محتوایی با ادبیات علوم سیاسی و روابط بینالملل رایج شباهتی نخواهد داشت.
از مسائل مهمی که به ویژه در صحنه روابط بینالملل مطرح بوده و اغلب موجب سردرگمی تحلیلگران و محققان بعد از انقلاب گردیده است، موضوع انفکاک و یا عدم انفکاک میان انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی میباشد. تجربه انقلابهای دیگر نشان داده است انقلابها عموماً بعد از پیروزی تبدیل به نظام گردیده و از حالت انقلابی درآمده و روحیه محافظهکاری پیدا میکنند؛ در حالی که در انقلاب اسلامی چنین اتفاقی صورت نگرفت و انقلاب در عین ایجاد نظام جمهوری اسلامی، همچنان راه خود را دنبال کرده است. لذا انقلاب به مثابۀ یک موومان و نهضت در حرکت است و هیچ مرزی را نمی شناسد، اما نظام ایستا است. به تعبیر منطقیون رابطه عموم و خصوص مطلق است. یعنی انقلاب اسلامی اعم از جمهوری اسلامی است؛ از این رو همواره بر این اعتقاد بوده و هستیم که نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نهاد institution ، موتور محرکه قوام بخش و الهام بخش انقلاب اسلامی به مثابه یک نهضت movement می باشد و از اینجا فرمایش امام راحل (ره) که «حفظ نظام از اوجب واجبات است» برای ما قابل فهم و قابل درک است. و این درست وجه تفاوت و تفاضل انقلاب اسلامی ما با سایر انقلاب های شرقی و غربی است. در طول تاریخ وقتی انقلاب ها به ثمر رسیده و به نظام سیاسی و اجتماعی جدیدی تبدیل می شود، ساختارها و کارگزاران آن نظام محافظه کار شده و درصدد حفظ وضع موجود برمی آیند، اما انقلاب اسلامی درست زمانی که به ثمر رسید نظام برآمده از آن انقلابی تر از قبل به مسیر برحق خود ادامه دادند.
به نظر میرسد در شرایط کنونی، بزرگترین مصیبت جهان اسلام که به واسطه دوری از روح حقیقی اسلام و قرآن عارض شده است، «افراطگرایی» و «بیتفاوتی» است؛ افراطگرایی دیگران و بیتفاوتی ما...!! در سوره مبارکه بقره آیۀ 143 آمده است «وَکَذلِکَ جَعَلناکُم أُمَّةً وَسَطًا لِتَکونوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ وَیَکونَ الرَّسولُ عَلَیکُم شَهیدًا» یعنی شما را نیز، امت میانهای قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید؛ و پیامبر هم بر شما گواه است. در اینجا «امه وسط» یعنی پرهیز از هر نوع مصداق افراط مثل خشونت و تکفیر و پرهیز از هر نوع مصداق تفریط یعنی بیتفاوتی و بیتعهدی، غفلت و درنگ نسبت به سرنوشت هم نوعان خودمان و بدتر از همه و همه چیز عافیتطلبی و دنیاطلبی. و این مستلزم نکته دومی است که انسانهای آزادیخواه همیشه در «وسط میدان» هستند و صحنه را تا ظلم و ستم است ترک نخواهند کرد. البته که منظور و مقصود ما حرکت در میانه افراط و تفریط است یعنی اعتدال و نه حرکت در میانه حق و باطل یعنی نفاق!! پناه برخدا از افتادن در دام نفاق؛ به تعبیر حضرت مولانا:
صد هزاران دام و دانه است ای خدا ما چو مرغان حریص بی نوا
مع الوصف از آنجا که جهان اسلام عمق راهبردی جمهوری اسلامی است، توجه عمیق و جدّی در توسعه برنامههای فرهنگی برون مرزی و در جهت تقویت و توسعه بیداری اسلامی، احیاء تفکر اسلام ناب -یعنی اسلام تمدن خواه در مقابل اسلام تقلید گرا و تقلیل گرا - و ایجاد زمینه برای وحدت عملی اسلامی در تقابل با طرحهای سلطهطلبانه نظام سلطه ضرورتی راهبردی به نظر میرسد. در این راستا الگوی تعاملگرایی ضدنظام سلطه مورد عنایت رهبری معظم انقلاب یعنی همکاری با تمامی بازیگران دولتی و غیردولتی در شرق و غرب عالم علیه نظام سلطه و مهار سلطهگران منوط به پذیرش فکری و کاربست عملی یک گفتمان فراملی، فرادینی، فرانسلی و فراتاریخی میباشد؛ در این خصوص توجه به سه اصل طلایی «عزّت»، «حکمت» و «مصلحت» نظام جمهوری اسلامی و در صورت لزوم «نرمش قهرمانانه» heroic flexibility مورد تأکید رهبر معظم انقلاب ضامن حرکت و عبور از پیچ تاریخی کنونی است. در این راستا وظیفه قانونی و تکلیف شرعی همه ما بسترسازی کاربست دیپلماسی معنوی رهبر معظم انقلاب جهت بیدارسازی، آگاه سازی و جسارت بخشی به نسل های بعدی است؛ درست به همین دلیل غرب به تعبیر معظم له بیش و پیش از هرچیز نگران ایران اسلامی است و نه ایران هسته ای!!
در نهایت اینکه از نظر حقیر، پیام اصلی و محوری انقلاب اسلامی به همه مسئولان و صاحب منصبان و خادمان ملت این است که اگر می خواهی و می توانی خدمتی بکنی، بمان و اگر نمی توانی، برو تا خیانتی نکنی...!! ؛ «وَلاَ تَکُونُواْ کَالَّذِینَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لاَ یَسْمَعُونَ» انفال/21 .
منبع: دیدبان آمریکا
دیدگاه ها