علی آزرمی[1]
إِنَّ الَّذينَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ المَلائِكَةُ أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا وَأَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتي كُنتُم توعَدونَبه یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل میشوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است» (سوره مبارکه فصلت آیه ۳۰).
مقدمه:
بیتردید اسلام دیدگاه خاصی به روابط بینالملل و سیاست خارجی در عرصه عمل و دانش و علم روابط بینالملل، و از جمله نظریههای روابط بینالملل دارد. افزون بر این، اسلام و مسلمین نقش تعیینكنندهای در شكلگیری روابط بینالملل ایفا كردهاند. به عبارت دیگر، اسلام، به فراخور ماهیت سیاسی- اجتماعیاش، دارای قواعد و مقررات مشخص و معینی در مورد چگونگی تعامل و رابطه امت اسلامی با سایر امتها و ملتهاست. از طرفی دیگر، احیای اسلام سیاسی در دوران معاصر به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره)، و در حال حاضر با رهبری شجاعانه و حکیمانه مقام عظمای ولایت آیتالله خامنهای، اسلام را به صورت یك نیروی سیاسی تأثیرگذار در روابط بینالملل درآورده است.متأسفانه مسلمین در سالهای بعد از جنگ دوم جهانی توسط نظامهای سیاسی مرتجع عرب و غیر عرب منطقه در محدودیت قرار داشتند. آنان علیرغم اینکه در کشورهایی چون عراق، لبنان و بحرین اکثریت اجتماعی را تشکیل میدادند، اما سرنوشتی جز محدودیت، سرکوب و حاشیهای شدن پیدا نکردند. حتی در ایران نیز حکومت طاغوت پهلوی، به تأمین منافع دشمنان اسلام یعنی رژیم صهیونیستی و آمریکای جهانخوار میپرداخت. اما انقلاب اسلامی ایران، معادله قدرت سیاسی و اجتماعی را در خاورمیانه (به عبارت درستتر غرب آسیا) تغییر داد. این تحول، به هویتیابی مسلمانان در سایر کشورهای منطقه نیز منجر گردید. اما چگونه انقلاب اسلامی ایران توانست چنین تأثیرگذاری داشته باشد و موازنه قدرت در نظام بینالملل را به نفع جریان اسلامی تغییر دهد؟ جواب در یک چیز خلاصه میشود و آن تاسی به قیام امام حسین(ع) و تأثیر از پارادایم کربلاست که مقاومت یکی از بزرگترین آموزههای آن میباشد. همچنان که رهبر معظم انقلاب، در اجتماع یکصد هزار نفری بسیجیان در مصلی تهران در پاسخ به تهدیدهای غرب فرمودند: ما همانند امام حسین(ع) در این انقلاب وارد شدهایم و همانند او خارج خواهیم شد. بدون شك شکلگیری چنین مقاومتی در انقلاب اسلامی ایران –یعنی مقاومت پویای برخاسته از پارادایم کربلا و نهمقاومت منفعلانه- برگرفته از متن قرآن و سنت رسول الله(ص) و ائمه معصومین(ع) است.با توجه به مطالب ذکرشده در نوشتار پیش رو میخواهیم ضمن تبیین بیشتر مطالب گفتهشده به بررسی تأثیر مقاومتگرایی در سیاست خارجی بر پیروزی و موفقیت نظام جمهوری اسلامی ایران در نظام بینالملل و در برابر نظام سلطه بپردازیم.
تبیین نظام سلطه از دیدگاه مقام معظم رهبری:
مقام معظم رهبری میفرمایند که معنای استکبار جهانی یا همان نظام سلطهگری در این است که دولتها و قدرتهایی در دنیا هستند که نسبت به ملتهای دیگر، با برخورد استکباری مواجه میشوند؛ ثروت آنها را میبرند، در حکومتهای آنها دخالت میکنند، در سیاستهای آنها اعمال نظر میکنند و آنها را به این سمت و آن سمت میکشانند. این استکبار بینالمللی است. همان چیزی که در قرن هجدهم و نوزدهم، با استعمار شروع شد و بعد در قرن بیستم به استعمار نوین مبدل شد و امروز، یا در دوران اوج قدرتهای استکباری، به شکل استکبار جهانی در آمد؛ که دنیا را بین دو قطب و دو قدرت تقسیم کرده بودند. هر کدام یک جور ملتی را میدوشیدند و در پنجه خود میفشردند. امروز چیزی که اضافه شده است -که استبداد بینالمللی مناسب آن است- عبارت است از این که قدرتهای مستکبر جهانی و در رأس آنها قدرت ایالات متحده آمریکا برای ملتهای دیگر، حق حرف زدن و اظهار نظر کردن هم قائل نیستند؛ هر کاری که برای سیاست خودشان مفید و لازم بدانند ولو به ضرر ملتی یا ملتهایی باشد انجام میدهند... یعنی یک طرف، فشار یک عده قدرتمند است که اگر درصد مسأله هم با هم اختلاف دارند، در تقسیم دنیا به مناطق نفوذ و فشار آوردن بر اکثریت مردم عالم، یک دست هستند و با هم اختلافی ندارند. اگر در تقسیم منابع غارت زده ی جهان سوم یا کشورهای فقیر، با هم درگیری دارند که دارند، اما در اصل غارت منابع و فشار بر روی دولتهایی که مقاومت کنند، با هم هیچ اختلافی ندارند! استکبار، یعنی روح تکبر و بیاعتنایی به ارزشهای ملتهای دیگر و دخالت در امور ملتها و به خود حق دادن؛ همین چیزی که الان در کلمات رؤسای آمریکا ملاحظه میکنید. راجع به دخالت خودشان در عراق یا هر جای دیگر طوری حرف میزنند، مثل این که اینها صاحبان دنیایند! واقعاً انسان کمتر دولتی را میتواند پیدا کند که با لحنی حرف بزند که اینها راجع به کشورهای خاورمیانه حرف میزنند! این کشورها را مال خودشان میدانند. استکبار یعنی این.
رهیافت مقاومت در روابط بینالملل:
امروزه مقاومت نه تنها به عنوان الگوی کنش سیاست خارجی کشورهایی همانند ایران محسوب میشود، بلکه باید چنین فرآیندی را به عنوان بخشی از فضای نظریهپردازی در نظام جهانی دانست. به این ترتیب، نظریهپردازان مختلفی تلاش دارند تا از طریق نقد الگوهای سیاست خارجی آمریکا، زمینههای لازم برای تغییر در سازوکارهای سیاست جهانی را به وجود آورند. رهیافت مقاومت در طیف گستردهای از نظریات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و راهبردی مورد ملاحظه قرار میگیرد. هر یک از نظریهپردازان تلاش دارند تا مقاومت را به عنوان بخشی از ضرورت سیاست امنیتی بازیگران مختلف در برابر سلطه گری آمریکا و نظام سرمایهداری تبیین نمایند.
عناصر و ویژگیهای اصلی گفتمان مقاومت:
اسلامخواهی: یکی از مهمترین ویژگیهای گفتمان مقاومت تأکید بر آموزههای اسلامی است. این گفتمان بیشترین تمرکزش بر اسلامگرایی و اسلامخواهی است. در واقع محور مرکزی این گفتمان اسلامخواهی میباشد و به تبعیت از آموزههای اسلام شکل گرفته است.
صلحطلبی: گفتمان مقاومت ضمن تأکید بر ایستادگی در برابر استکبار و نظام سلطه همواره خود را به عنوان گفتمانی صلحطلب معرفی کرده است. معنای این سخن این است که بیشترین تمرکز این گفتمان در برابر پدیدههای بینالمللی تأکید بر صلحطلبی و دوری از جنگ و خشونت است.
استقلالطلبی: گفتمان مقاومت همواره با رد هرگونه وابستگی به بیگانگان بر استقلالطلبی تأکید داشته است. در واقع عنصر استقلالطلبی به این گفتمان در بین جنبشها و مکتبهای سیاسی جایگاه ویژهای بخشیده است.
مبارزه با استکبار و استبداد و سلطهستیزی: شاید بتوان فلسفه وجودی گفتمان مقاومت را مقابله با گفتمان سلطه تعریف کرد. در واقع این گفتمان زمانی قوام یافت که در مقابل خود نظام و گفتمانی به نام سلطه را یافت که فارغ از هرگونه چارچوب اخلاقی علیه ملتها ظلم میکند. گفتمان مقاومت پاسخی به این ظلم و جور بود. از طرف دیگر از آنجاکه این گفتمان بر اسلامخواهی، آزادیخواهی، استقلالطلبی، صلحطلبی و... تأکید میکند کاملاً مشخص است که با هرگونه استکبار و استبدادی مخالف است.
مبارزه با فتنه مذهبی و طایفهای:ایجاد درگیریهای مذهبی و طایفهای در کشورهای منطقه بعد از 11 سپتامبر به صورت جدی در اولویت آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار گرفت. افغانستان، پاکستان، عراق و لبنان نقاط بحرانی بودند که پتانسیلهای این فتنه را داشته و هدف اصلی هم ضربه به منافع جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت بوده است. در این چارچوب برای خنثیسازی این فتنه، دیپلماسی نظام جمهوری اسلامی ایران منطبق بر بیانات مقام معظم رهبری «اصل همدلی امت اسلامی» به صورت فعال در آمد و تلاشهای زیادی نیز در این راستا صورت گرفت که دستاوردهای خوبی، هم برای مقاومت و هم برای جمهوری اسلامی ایران به همراه داشت.
تشکیل جبهه ضد امپریالیستی:پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و حرکت به سمت مرکززدایی از غرب با محوریت ایران، نگاه دیگری نسبت به تعامل با دیگر کشورهای جهان صورت گرفت.
با توجه به این اصل و وجود دولتهای استقلالخواه و مردمگرا در دیگر مناطق جهان که در امر مبارزه با امپریالیسم ایالات متحده کاملاً با ایران همسو بودند، فرصتی تاریخی برای تشکیل یک جبهه ضد امپریالیستی فراهم شده است. این وضعیت برای جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت بسیار مهم است؛ چرا که به این وسیله به مقابله با آمریکا و جلوگیری از استمرار هژمونی آن پرداخته است.
تلاش برای اتحاد جهان اسلام:اتحاد به عنوان مهمترین راهبرد برای جامعهپذیری و امتسازی در آموزههای قرآنی و سیره نبوی(ص) و ائمه معصومین(ع) همیشه مورد اهتمام و توجه بوده است. برای ساخت و ایجاد امتی یگانه و واحد، با ویژگیهای جامعه نمونه و برتر نیاز به تغییر در بینش و نگرش در کل جهان اسلام است. جهان اسلام در حال حاضر در حساسترین مراحل تاریخ زندگانی خود قرار گرفته و در شرایط کنونی همبستگی کامل دشمنان اسلام برای مقابله با اسلام و مسلمانان در هر سوی جهان مشاهده میشود. جهان اسلام با توجه به اهرمهای قوی اقتصادی و موقعیت خاص جغرافیایی و سابقه غنی فرهنگی، به خوبی قادر به ایفا نقش مهم در جهان آینده خواهد بود. و در صورتی که آنان متحد شوند، کشورهای مسلمان به عنوان یک محور قوی و مؤثر در شرایط نوین بینالمللی مطرح خواهند شد. جمهوری اسلامی ایران با قدرت فرهنگی و پرستیژی که در جامعه جهانی و جهان اسلام دارد، راهبرد وحدت را به عنوان یکی از اصول خود در سیاست خارجی مطرح نمود. جمهوری اسلامی این امکان را دارد که مرکزیت این اتحاد را داشته باشد و با مطرح کردن آن با دیگر کشورها قدم مؤثری برداشته است. لازم به ذکر است که پیوستگی و اتحاد دولتها و ملتهای اسلامی باعث ایجاد یک قدرت بزرگ خواهد شد و این قدرت بزرگ در جهت حفظ صلح جهانی و کرامت انسانها خواهد بود. همچنین به تقویت روابط اقتصادی بین کشورهای مسلمان، مبارزه با رژیم غاصب صهیونیستی و رفع تهدیدات نظام سلطه علیه کشورهای مسلمان منجر خواهد شد.
دلایل مقاومتگرایی در جهتگیری سیاست خارجی ایران:
مقاومت در سیاست خارجی ایران واکنشی به الگوی تهاجمی آمریکا در نظام جهانی محسوب میشود. در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، غرب و نظام سلطه یا به عبارت دیگر ایالات متحده تلاش میکند تا از طریق تهدید، ابزار نظامی یا مهندسی امنیتی، محدودیتهای فراگیرتری را علیه کشورهای انقلابی ایجاد نماید. به همین دلیل است که سیاست تهدید و دیپلماسی اجبار بخشی از رویکرد امنیتی آمریکا در برخورد با جبهه مقاومت محسوب میشود. این تلاشهای غرب به افزایش اراده معطوف به مقاومت در سیاست خارجی ایران منجر شده است که در ادامه خواهیم دید که چگونه همین سیاست مقاومت رمز پیروزی و پایداری جمهوری اسلامی ایران نیز بوده است.
آمریکا مصداق اصلی استکبار است؛ چه توافق بشود، چه نشود:
این روزها و در کوران تحولات مربوط به مذاکرات هستهای، نگاههای تحلیلگران به آینده روابط جمهوری اسلامی ایران و غرب و بهطور مشخص ایالاتمتحده آمریکا دوخته شده است؛ به ویژه آن که گاه شنیده میشود مسیر مذاکرات هستهای، آغازی است برای تنشزدایی و کاهش تخاصم با آمریکا. این موضوع به چند دلیل قطعاً رد میشود و سیاست جمهوری اسلامی مبارزه با استکبار و ایادی آن است.
قواعد دیپلماسی برای حفظ موازنه قوا در جهانی صورت گرفته است که ایالات متحده آمریکا و چند قدرت غربی سعی دارند بر آن سیطره داشته باشند. این سیطره بعد از فروپاشی شوروی سابق که از باورهای کمونیستی حمایت میکرد، این تفکر را به وجود آورده است که تنها ابرقدرت جهان آمریکاست. بنابراین کشورهای دیگر جهان در مناسبات خود باید اصل را بر پذیرفتن هژمونی آمریکا قرار دهند. انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن (جمهوری اسلامی ایران)، معتقد است نه شرق کمونیستی و نه غرب لیبرال دموکرات، توانایی پاسخ به نیازهای جهان امروز را ندارند. نظام جمهوری اسلامی ایران و نفیها و اثباتهای آن، مکاتب فکری و اندیشهای در غرب و مناسبات حاکم بر سیاست و روابط بینالملل را با تأکید بر اصل هستیشناختیِ «نفی سلطهگری و سلطهپذیری» (چه از نوع غربی و یا شرقی آن) به چالش کشانده است. از این منظر انقلاب اسلامی که به دنبال بازنگری جدی و شالودهشکنی بنیادین در ساختار و قواعد بازی حاکم بر نظام بینالملل است، هرگز نمیتواند و نباید با نظام سلطه که همواره به دنبال استعمار، استثمار، استضعاف، استکبار، استحمار، استبداد، استخفاف و تحقیر سایر ملتها است، همزیستی مسالمتآمیز راهبردی دائمی داشته باشد؛ در غیر این صورت هویت و امنیت هستیشناختی آن مورد خدشه و تهدید جدی قرار خواهد گرفت.
رهبری معظم انقلاب اسلامی نیز، اساس این رویکرد ادراکی غربی و آمریکایی را نشانه رفته و هرگونه تصور تسلیم در برابر دشمن را در هر حوزهای از جمله حوزه هستهای امری نادرست شمرده است. بر این اساس، تسلیمناپذیری به عنوان اساس راهبرد کلان نظام در همه ابعاد است و البته دولت یا هر نهاد و مجمعی که باشد، موظف است بر اساس این سیاست کلان و راهبرد تغییرناپذیر عمل نماید. به تعبیر معظمله، «دشمنان ما - كه البته هميشه ملت ايران را بد شناختند و نشناختند، هميشه دچار اين اشتباه بودند، الان هم همين اشتباه را دارند ميكنند؛ ملت ما را نميشناسند، كشور ما را نميشناسند - خيال ميكنند كه بهخاطر فشار تحريم و محاصره اقتصادى، ملت دستهايش را در مقابل آنها بالا برده و تسليم شده؛ نه آقا، اشتباه ميكنيد. اين ملت، ملتى كه دستهايش را به علامت تسليم بالا ببرد نيست. در شرايطى سختتر از اين [هم]، اين ملت تسليم نشده است».
به واقع، مقام معظم رهبری با احیای گفتمان مقاومت بر حق ملی، به تشریح نکتهای پرداختهاند که در پاسخ به نامه رئیس جمهور در مورد توافق ژنو نیز پایه آن را مستقر فرموده بودند: «اینکه اگر دستاوردی از آن نوع که رئیس جمهور در نامه مذکور بیان داشته، محقق شده باشد، چیزی نیست جز دستاورد مقاومت ملت ایران در برابر زیادهخواهیهای غرب». در این رابطه، مقام معظم رهبری به صراحت تمام هرگونه تصور دشمن در زمینه تسلیم شدن ملت ایران در برابر آمریکا و فشارهای غرب را رد میکند و بدین ترتیب، به برخی از داخلیها هم تذکر میدهد که دست از این تحلیلهای بیپایه و به زیان منافع ملی بردارند: «اينكه خيال میكنند، میگويند ما تحريم كرديم، ايران مجبور شد بيايد پاى ميز مذاكره، نه، [اينطور نيست]. ما قبلاً هم اعلان كرديم، قبل از اين حرفها هم ما گفتيم [كه] نظام جمهورى اسلامى درباره موضوعات خاصى كه مصلحت بداند، با اين شيطان براى رفع شرّ او و براى حل مشكل، مذاكره ميكند؛ معناى اين آن نيست كه اين ملت مستأصل شده است، ابداً».
مقاومت رمز پیروزی و پایداری جمهوری اسلامی ایران:
الگوی سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی متاثر از دو بلوک شرق و غرب بود. اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) شعار “نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی” را سر دادند و مقام معظم رهبری نیز شعار “عزت، حکمت و مصلحت” را همراه با راهبرد تعاملگرای ضد نظام سلطه مطرح نمودند. بر این اساس جنبشهای اسلامی پویای منطقه تحت تأثیرپذیری از انقلاب اسلامی ایران شکل گرفته یا بازتعریف شدند. در حقیقت، انقلاب اسلامی ایران مولد اسلام سیاسی فقاهتی در نظام بینالملل و منطقه است. در این نوع اسلامگرایی پویا و نوین، قاعده نفی سبیل به عنوان اصلی بدیهی جاری بوده و سرسپردگی به قدرتهای سلطهگر محلی از اعراب ندارد.
ظهور انقلاب اسلامی ایران و پایداری آن طی بیش از سه دهه اخیر اثبات نموده است که هر گاه پویایی ذاتی اسلامی با مدیریتی هدفمند و ارادهای جمعی توام شود، بزرگترین قدرتهای جهانی نیز توان مقابله با آن را ندارند. این همان مسألهای است که در جنگ 33 روزه و مقاومت 22 روزه به اثبات رسیده است. انقلاب اسلامی ایران ریشه در آرمانهای دینی، سیاسی و فرهنگی ملتهای مسلمان و بلکه سایر ملتهای جهان دارد. پیام اصلی انقلاب اسلامی ایران آزادیخواهی و ایستادگی در برابر ظلم و سلطه است. پیامی که دقیقاً منطبق بر خواسته و فطرت انسانهاست. به اعتقاد صاحبنظران سیاسی، انقلاب اسلامی دگرگونی بزرگی در عرصه مفاهیم سیاسی و مباحث نظری ایجاد کرد و سبب شد ظرفیتهای جدیدی در نظام بینالملل با الهام از آموزههای دینی ایجاد شود. این دگردیسی مقدس نقطه گذار “خاورمیانه ایستا” به “خاورمیانه پویا” بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، خاورمیانه به منطقهای تبدیل شد که در آن “مقاومت” و ”پایداری” از یک آرمان به یک اصل ملموس تبدیل گردید.
این تأثیرگذاری در وقایع سیاسی دهه هشتاد و نود در منطقه و جهان که حاکی از شکلگیری خیزش رو به تکامل در جهت بیداری اسلامی و رشد حرکتهای آزادیخواهانه نزد بسیاری از ملل جهان است، کاملاً نمود دارد و حاکی از تمایل به بازگشت به سیاستهای عدالتخواهانه و نفی نظامهای سیطرهجویانه و سلطهطلب است. این نظامهای سلطهطلب همواره در طول تاریخ سعی داشتهاند از رخوت ایجادشده در میان مسلمانان در راستای گسترده نمودن دامنه نفوذ مهلک خود به درون ممالک اسلامی استفاده نمایند. اما ظهور انقلاب اسلامی عملاً روزنه این نفوذ را بر دشمنان دیرینه اسلام بست و به مسلمانان خاورمیانه و جنبشهای منطقهای آموخت که چگونه باید با اتکا بر آخرین و کاملترین دین الهی پیروزی خود بر کفار را تضمین نمایند. پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) به گسترش موج بیداری اسلامی و تقویت نهضتهای رهاییبخش در سراسر جهان اسلام منجر شد. یکی از دلایل اولیه تفکر و ایدئولوژی تأسیس حزبالله، ناشی از ایدئولوژی جهانشمول حضرت امام(ره) بوده است که در میان شیعیان لبنان به بار نشست. پس از تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی به لبنان در خردادماه 1361 و بطلان تمامی طرحهای آمریکایی-صهیونیستی، اصل تأییدشده توسط انقلاب اسلامی ایران-یعنی مقاومت و ایستادگی در برابر ظالم- در لبنان "مقبولیت عام"یافت. در نتیجه زمینه برای ادغام مجموعههای کوچک اسلامگرای شیعه و تأسیس یک تشکیلات واحد به نام حزبالله لبنان فراهم آمد. این تشکیلات اسلامگرای جدید، بیشترین آمادگی را برای پذیرش آموزهها و ارزشهای انقلاب اسلامی از خود نشان داد.
این مقبولیت عام به سرتاسر ممالک اسلامی نیز تعمیم پیدا نمود؛ یعنی در خصوص پذیرش مقاومت اسلامی در میان ملتهای منطقه نوعی آگاهی و اقناع شکل گرفت.این آگاهی و اقناع روزبهروز در منطقه بیشتر میشود. رمز اصلی پیروزی حزبالله لبنان بر دشمن صهیونیستی و رقم خوردن شکستهای مکرر تل آویو و غرب در برابر این جنبش مقتدر، پیروی آن از اصل مترقی ولایت فقیه است. حزبالله لبنان با پذیرش این اصل اساسی شیعه، عملا ًخود را در برابر حوادث و خطرات موجود بیمه ساخته است. تا آنجاکه سرسختترین دشمنان حزبالله نیز در خصوص آسیبناپذیری این جنبش متفقالقول هستند. سیدحسن نصرالله نیز در خصوص پیروی حزبالله از رهبری امام خمینی(ره) میگوید: «از نظر ما امام خمینی، مرجع دینی، امام و رهبر به تمام معنای کلمه است، همان گونه که هر رهبر بزرگ دینی در هر کیشی در جهان این گونه است، اما امام برای ما بیش از این است، ایشان سمبل و نماد انقلاب علیه طاغوتها و مستکبران و نظامهای استبدادی میباشد. به طوری که موفق شد روح امید را در جانهای مستضعفان بدمد. ایشان، نظریه اراده ملتها در مقابل اراده مستکبران را احیا کرد. بدین ترتیب، امام برای ما بیش از یک سمبل دینی مطرح است، نه تنها برای ما، بلکه برای همه مستضعفان جهان این رابطه روحی و معنوی بین ما و امام، حتی قبل از تجاوز نظامی رزیم صهیونیستی در سال 1982 نیز وجود داشت».
در هر صورت اندیشه امام خمینی به عنوان یگانه اندیشه تعیینکننده در حزبالله لبنان پذیرفته شد. امروزه نیز حزبالله لبنان با تبعیت از مقام معظم رهبری جایگاه خود را در معادلات منطقهای و بینالمللی تقویت نموده است. از سوی دیگر، مقاومت اسلامی به طور کلی نگرش و اندیشهای برخاسته از ذات اسلام است. پیروزی انقلاب اسلامی ایران تجلی این اندیشه نهفته در ذات اسلام بود. به عبارت بهتر، پیروزی انقلاب اسلامی مترادف با احیای مفهوم مقاومت اسلامی در منطقه و تبدیل شدن آن به یک اصل در مبارزات علیه جریانهای کفر شد. جنبش حماس و جهاد اسلامی نیز با استناد به این اصل مقدس بارها در برابر دشمن صهیونیستی خودایستادگی نموده و رژیم صهیونیستی و حامیانش را به ذلتی سخت واداشتند.
در این راستا به صراحت میتوان ادعا نمود که پدیده حزبالله، حماس و مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی از نتایج انقلاب اسلامی است که مردم ما توانستهاند بر اساس همین ایده آن را منتقل کنند. حتی حرکتهای آزادیخواهانه دیگری که در دنیا به وجود میآید، یقینا ریشه در انقلاب اسلامی ایران دارند.
در هر حال، انقلاب اسلامی ایران با تأثیرگذاری مستقیم خود بر جنبشهای اسلامی منطقه توانسته است معادلات ترسیمشده از سوی جریان سلطه را به گونهای آشکار با چالش مواجه نماید. هم اکنون ملتهای منطقه با تأثیرپذیری از اصولی که با پیروزی انقلاب اسلامی بازتعریف و در عمل احیا گردید، آگاهی خود را نسبت به دنیای امروز افزایش داده و تلاش مذبوحانه و وقیحانه دشمنان اسلام در راستای تحدید قدرت اسلام را رصد مینمایند. لازم به ذکر است که دامنه و بازه تأثیرگذاری انقلاب اسلامی ایران بر جنبشهای اسلامی خاورمیانه بسی فراتر از پایداری در برابر نظام سلطه است و این تأثیرگذاری وارد عرصههای مدیریتی، خلاقیت، نو آوری و دوراندیشی شده است.
انقلاب اسلامی ایران “برنامه مقابله با کفر” را به مسلمانان و جنبشهای اسلامی منطقه آموخته و این بزرگترین دستاورد انقلاب برای مردم خاورمیانه بوده است. شبکههای استکباری صهیونیسم و سازمانهای جاسوسی آمریکا و انگلیس همواره در جهان اسلام بهدنبال فتنهانگیزی بودهاند و تلاش کردهاند تا با تخریب وجهه انقلاب اسلامی مانع از تأثیرات الهامبخش آن به ویژه نزد ملتهای مسلمان شوند. حضرت آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها در بیاناتشان درباره توطئههای دشمنان انقلاب اسلامی و القائات آنان در این زمینه هشدار دادهاند و دراین باره در یکی از بیاناتشان با اشاره به قضیه فلسطین، شکستهای نظامی و سیاسی پیدرپی صهیونیستها در لبنان و فلسطین در سالهای اخیر را ناشی از اقتدار روزافزون نسل به پا خواسته فلسطین میدانند و بر این نکته تأکید دارند که این جهاد عظیم بخش برجستهای از جهاد گسترده دنیای بیدارشده اسلام با مستکبران و متجاوزان است.
بنابراین مقاومتگرایی میتواند رمز پایداری و پیروزی جمهوری اسلامی ایران و ملتهای منطقه در برابر غرب و نظام سلطه باشد. همین مقاومتگرایی در سیاست خارجی ما بوده که باعث شده است تا غرب نتواند به اهداف شوم خود در نابود کردن فناوری هستهای در ایران به موفقیت برسد. در همین راستا مقام معظم رهبری میفرمایند: «ده سال، دوازده سال کشمکش با جمهورى اسلامى، نتیجه[اش] این شد که این شش قدرت، امروز ناچار شدند که گردش چند هزار سانتریفیوژ را در کشور تحمل کنند؛ ناچار شدند ادامه این صنعت را در کشور تحمل کنند؛ ناچار شدند ادامه تحقیقات و توسعه این صنعت را تحمل کنند. تحقیق و توسعه صنعت هستهاى ادامه خواهد یافت؛ گردش صنعت هستهاى ادامه خواهد یافت؛ این چیزى است که آنها سالها تلاش کردند، [ولى] امروز روى کاغذ آوردند و امضا دارند میکنند که حرفى ندارند. این معنایش چیست جز اقتدار مّت ایران؟ این بر اثر ایستادگى ملت، مقاومت ملت، و بر اثر شهامت و ابتکار دانشمندان عزیز ما است. رحمت خدا بر شهریارىها و رضایى نژادها و احمدى روشنها و علیمحمدىها؛ رحمت خدا بر شهداى هستهاى، رحمت خدا بر خانوادههاى اینها، رحمت خدا بر ملتى که پاى حرف حق خود و احقاق حق خود مىایستد». بنابراین باید گفت که رمز موفقیتهای نظام جمهوری اسلامی ایران و رمز پیروزی و موفقیت این نظام مقدس در برابر نظام سلطه، مرهون مقاومت و ایستادگی ملت ایران در هشت سال جنگ تحمیلی، رشادتهای شهدا و جانبازان و ایثارگران، ایستادگی و مقاومت در دیپلماسی و سیاست خارجی، مبارزه با دشمن در جنگ نرم و در نهایت باید گفت که بیشک این موفقیتها مرهون رهبری حکیمانه، هوشمندانه و شجاعانه امام خمینی(ره) و مقام عظمای ولایت حضرت آیت الله خامنهای و گوش به فرمان ولی فقیه بودن این ملت صبور و مقاوم است.
[1]- دانشجوی دکترای علوم سیاسی، دانشگاه اصفهان
دیدگاه ها