جنگ با بديل ها

عليرغم تبليغات گسترده و تلاش هاي ديپلماتيك، امنيتي و سياسي مختلفي كه از سوي غرب تدارك ديده شده است، «جبهه مقاومت» در سطح منطقه به «مهمترين قدرت» تبديل شده و مي تواند هر رخداد را به نقطه اي خاص سوق دهد. شكست غرب در تلاش براي تغيير سوريه دقيقاً از اين جا آب مي خورد و اين نزديكترين رخدادي است كه مي تواند حقيقت را به روشني بيان نمايد.
اگر مي بينيم كه آمريكا، اروپا، عربستان، قطر و... آشكارا از «تروريزم» حمايت مي كنند و ابايي از اين ندارند كه در كنار آدمكشان و بمب گذاران قرار گيرند براي آن است كه اوضاع را براي خود بسيار وخيم ارزيابي مي نمايند.
واقعيت اين است كه جبهه مقاومت طي دهه گذشته بطور عمودي (تغيير معادله قدرت) و به طور افقي (تغيير در جغرافيا) رشد كرده و گسترش يافته است. اگر تا 10 سال پيش ايران در عرصه تحولات به تنهايي يك طرف ماجرا بود امروزه چند كشور مهم با هم يك طرف ماجرا شده و از عقبه صدها ميليوني حمايت مردمي برخوردارند. براي اينكه معلوم شود طي سالهاي اخير چه اتفاقي افتاده است بد نيست، خاطره اي را باهم مرور كنيم. سال 72 يا 73 بود، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي وزارت امور خارجه سمينار سالانه خليج فارس را برگزار مي كرد در اين سمينار كارشناس هاي خارجي و داخلي شركت مي كردند. اگر چه موضوع سمينار خليج فارس بود ولي با توجه به نزديك بودن زمان برگزاري با زمان مذاكرات اسلو و مادريد، بحث سازش با رژيم صهيونيستي سايه خود را بر سمينار مستولي كرده بود و هر سخنران داخلي يا خارجي به اختيار يا به ناچار درباره اهميت مذاكرات و بروز يك تحول عمده در موضوع فلسطين سخن مي گفتند. از جمله يكي از ميهمانان انگليسي كه خود را علاقه مند ايران هم نشان مي داد در سخنراني خود اظهار داشت (نقل به مضمون) قطار صلح در حال حركت است و هيچ چيز نمي تواند مانع حركت و رسيدن آن به مقصد شود در اين ميان تنها كساني ضرر مي كنند كه از شركت در جمع مسافران اجتناب كرده اند. سخنرانان ميهمان ديگر هم با همين مضمون صحبت كردند تا جائيكه حوصله ميزبان- آقاي دكتر عباس ملكي- به سر آمد و با تأكيد بر اينكه بنا ندارد پيرامون آنچه كارشناسان و بخصوص كارشناسان ميهمان صحبت مي كنند و نظرات خود را بيان مي نمايند سخن بگويد اما در اظهارات دوستان يك موضوع نادرست آنقدر تكرار شد كه عدم پاسخ ميزبان ممكن است به نداشتن پاسخ يا نشنيدن نظرات تعبير گردد. بعد آقاي ملكي اضافه كرد:«اگر اين قطار سازش در حال حركت است و مشكل ندارد، پس چرا اصرار داريد حتما جمهوري اسلامي هم بر آن سوار شود. اگر بدون ما مي رود بگذاريد برود». آقاي ملكي ادامه داد: «اما واقعيت اين است كه اين قطار اصلا حركت نمي كند تا به جايي برسد و دليل آنهم اين نيست كه جمهوري اسلامي بر آن سوار نيست بلكه دليل اصلي آن اين است كه اين قطار گويا اصلا براي حركت ساخته و تنظيم نشده است.» در آن روزها جمهوري اسلامي واقعا تنها بود ولي البته با وجود تنهايي، يك طرف مهم و تعيين كننده ماجرا بود. موضع ايران عليرغم تنهايي در صحنه اثر مي كرد و ديگران در جا مي زدند و راه به جايي نمي بردند راز آن اين بود كه اين يك كشور حرف حق، عادلانه و منطقي داشت و طرف هاي ديگر اگرچه پرشمار و پرتوان تر هستند ولي موضع ناعادلانه داشته و قادر به محقق ساختن نظرات خود نيستند.
جمهوري اسلامي در آن زمان ها در مرحله «تثبيت» خود قرار داشت و پا فشاري او بر حقي كه فريادهاي به اوج رسيده نمي توانست آن را انكار نمايد، آن را تثبيت كرد و كالاي خواستني آن را به سوپر بازاري برد. امروز جمهوري اسلامي از مرحله اثبات (مرحله اثبات تئوريك در دهه اول) و از مرحله تثبيت (جا افتادن در عرصه سياسي) عبور كرده و به مرحله گسترش رسيده است. كما اينكه جبهه مقاومت در بخش عمده از مرحله انقلاب عبور كرده و به مرحله «دولت سازي» رسيده است و ساخت نظام هاي حقوقي براساس نظريه مقاومت (تركيب سه عنصر دين، مردم و نفي سلطه) شروع شده و به مرحله بلوغ نزديك مي شود.
البته در مقابل آن، غرب براي كنترل مقاومت به چند حربه سلبي متوسل شده است. بديل سازي از طريق تاكيد بر دو الگوي اسلام سكولار و اسلام خشن سعي مي كند تا بر اسلام ناب محمدي(ص) كه در عين تكيه بر جهاد مقدس با محاربين روي روابط سازنده و رحماني بين اعضا و اجزاء تاكيد دارد غلبه كند. جالب اين است كه اين روزها در صحنه تحولات سوريه شاهد به هم رسيدن و وحدت اين دو نوع اسلام به ظاهر متضاد، هستيم. آنچه اردوغان طي 10 سال گذشته بعنوان نسخه اي عقلاني و آرام از اسلام ارائه مي كرد و مدعي بود كه اين نسخه مي تواند درمان بسياري از دردهاي مسلمانان باشد امروز در كنار اسلام منحرف شده اي قرار گرفته است كه ريختن خون زنان و بچگان مسلمان در نيمه هاي شب را مثل خوردن آب روا مي دارند و روزانه صدها نفر از مسلمانان را مي كشند بهم رسيدن اين دو نوع از اسلام انحرافي و جعلي اساسا عجيب نيست چرا كه وقتي نسخه اصل نباشد هر نسخه ديگر بدلي و غيرواقعي است چه از راست خوانده شود و يا ازچپ. غرب البته از بديل سازي راه به جايي نمي برد چرا كه نسخه اصلي در دستان مردم است و درخشش آن هم همه جا را گرفته است.
نكته مهم ديگري كه در اين ميدان به دشمن اميد مي دهد، تاثيرپذيري سران كشورهاي اسلامي بخصوص آن دسته از سراني كه در جبهه مقاومت تعريف مي شوند و يا مي توانند در آينده در جبهه مقاومت تعريف شوند. دشمن به طرق مختلف تلاش مي كند تا بر «جمعبندي» سران مورد اشاره تاثير بگذارد. كاملا پيداست كه اگر شخصيتي در ايران يا در مصر و يا يك جريان اسلامي در ايران يا يكي ديگر از كشورهاي انقلابي و يا در حال انقلاب، كه تا قبل از اين بعنوان يك شخصيت و يا گروه انقلابي شناخته شده است در تور دشمن دچار انحراف گردد، دشمن به هدف خود كه به بن بست كشاندن جبهه مقاومت است، نزديك شده است بر اين اساس «مصر» و «ايران» دو كانون مهم مورد توجه دشمن هستند چرا كه اين دو اگر بر محور مقاومت بمانند، محور مقاومت در جهان اسلام- در ميان شيعيان و اهل سنت- گسترش مي يابد و اگر اين دو از محور مقاومت فاصله بگيرند، محور غرب گسترش پيدا كرده و به تضعيف جبهه مقاومت منجر مي شود. براين اساس حضرت امام خميني-ره- چندين نوبت مي فرمودند: اگر اسلام در اينجا شكست بخورد در همه جا شكست مي خورد و اگر شكست بخورد تا سالها نمي تواند سر بلند كند بنابراين كاملا پيداست كه انحراف يك مقام ارشد در اين دو كشور چه قيمتي دارد. همين الان دشمن همزمان با اينكه تلاش مي كند محمد المرسي رئيس جمهور مصر را به قرارهاي گذشته از جمله به رژيم صهيونيستي نزديك گرداند، با تبليغات گسترده تصوير دروغين به انحراف افتاده او را در رسانه هاي مختلف خود تبليغ مي كند براي اينكه دروغ چنين خبري هم اهميت ويژه دارد.
در اين فضا جبهه مقاومت بايد بتواند با «چابكي»، «موقع شناسي» و «تاكيد بر مباني و اصول» مسير تحولات را هموار كند و زائده هايي كه با توطئه دشمن در جغرافياي در حال گسترش مقاومت پديد مي آيد را كنار بگذارد. در جبهه مقاومت بايد از سطحي نگري پرهيز شود اينكه گمان شود يك خيزش دو ساله مي تواند در يك دوره كوتاه و با يك جابجايي در قدرت آثار نظام هايي را كه 30 تا 40 سال حكومت كرده و فرهنگ خاصي را غالب كرده اند از بين برده و بر ويرانه هاي آن يك نظام سياسي مردمي انقلابي به وجود آورند، اشتباه است كما اينكه اگر كسي با نگاه به رفتار غيراصولي بعضي از بازيگران سياسي در جغرافياي مقاومت گمان كند كه كار اين انقلاب ها ساخته است و غرب بار ديگر به عرصه تاثيرگذاري بر نظام هاي سياسي بازگشته و كار انقلاب ها ساخته شده است، اشتباه است. انقلاب مصر، انقلاب ليبي و انقلاب تونس يك نياز جدي بوده كه به وسيله توده ها به وجود آمده و همان مردمي كه انقلاب كرده اند هنوز وجود دارند كما اينكه جبهه مقاومت كه از نظر تئوريك، سياسي و عاطفي اين مردم را كمك مي كرد حضور دارد با اين وصف بايد در نظر داشت كه آن تحول اساسي هنوز در مصر و... اتفاق نيفتاده است و در راه است. اخوان المسلمين مصر و رئيس جمهور آن محمدالمرسي البته در اين صحنه يك «فرصت» به حساب مي آيند اما نبايد تصور كرد كه نماينده نهايي آن تحول بزرگي كه همه نشانه هاي آن را ديده و محتوم بودن وقوع آن را تأييد كرده اند، اين ها هستند اگر اينگونه بود كه اين ها نخستين كساني بودند كه در بهمن ماه دو سال پيش به صحنه مي آمدند.
در اين ميان نيروهاي جبهه مقاومت بايد بدانند كه در اين دو سال هيچ چيز به قدرت آمريكا، اروپا و رژيم هاي وابسته به آن اضافه نشده تا بيم آن منطقي باشد و گمان به اينكه غرب دارد به پيروزي دوباره اي مي رسد، روا باشد. سوريه يك نمونه مجسم است كه غرب عليرغم آنكه همه توانايي هاي خود را بسيج كرد نتوانست موفقيتي در سوريه داشته باشد.
 
 
منبع: کیهان چهارشنبه 24 آبان 1391 - شماره 20357
 

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.