ارزیابی استراتژیک حلقه‌ی انحراف (2)

نگرانی‌های حلقه‌ی انحراف موجب شده است که برای ماندن در قدرت از تمام توان بهره جویند و از مجموعه‌ی تاکتیک‌های تبلیغاتی و اقدامات عملیاتی برای رسیدن به اهداف خود استفاده نمایند. آشنایی افکار عمومی، با این اقدامات برنامه‌ریزی‌شده، خواهد توانست ملت بصیر ایران اسلامی را در انتخابی هوشمندانه و آگاهانه مدد رساند.

 

بررسی مجموعه‌ی مواضع و تحرکات حلقه‌ی انحراف بیانگر این است که آن‌ها به طور جدی برای انتخابات برنامه‌ریزی و اهداف مختلفی را طراحی کرده‌اند. در بخش نخست  این نوشتار مجموعه‌ی تاکتیک‌های تبلیغاتی‌، اقدامات عملیاتی حلقه‌ی انحراف و تاکتیک «تطهیرسازی» را بررسی کرده است و در این بخش، پس از بررسی نقاط ضعف و قوت، فرصت‌ها، تهدیدها و تحلیل وضعیت و سناریوهای انتخاباتی، سایر تاکتیک‌ها و اقدامات تبلیغاتی‌ـ‌عملیاتی حلقه‌ی انحراف تشریح خواهد شد.

 

قوت‌ها

 

حلقه‌ی انحراف، برای تحقق اهداف خویش، البته از نقاط قوتی برخوردار است که توجه به آن‌ها برای ارزیابی توانایی این جریان در ورود به میدان انتخابات حائز اهمیت است. فهرست قوت‌ها را چنین می‌توان تنظیم نمود:

 

1.  در اختیار داشتن قوه‌ی مجریه و ظرفیت‌های حاصل از آن در سراسر کشور (مجری انتخابات، اشراف اطلاعاتی، اقتدار سیاسی و امنیتی و...)

 

2. در اختیار داشتن امکانات اقتصادی‌ـ‌مالی

 

3. داشتن کارنامه‌ی مثبت در خدمت‌رسانی به طبقه‌ی محروم

 

4.  در اختیار داشتن ابزارهای کنترلی معیشتی

 

5. توانایی ارتباط‌گیری با بخشی از ایرانیان خارج از کشور

 

6. توانایی تعامل با بخشی از بدنه‌ی فرهنگی‌ـ‌هنری جامعه

 

7. در اختیار داشتن رسانه

 

8. توانایی نقش‌آفرینی در جایگاه اپوزیسیون نظام

 

فرصت‌ها

 

همچنین از فرصت‌هایی در شرایط کنونی کشور برخوردار است که اهم آن بدین شرح‌اند:

 

1.  ملاحظات مصلحتی نظام برای تحمل حلقه‌ی انحرافی

 

2.  افزایش فشارهای بین‌المللی و مسئله‌ی تحریم

 

3. پراکندگی و تشتت در اردوگاه رقبا (اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان)

 

4.  پدید آمدن نوعی همگرایی بین باند انحرافی و بخشی از جریان اصلاح‌طلب در عبور از اصول‌گرایی

 

ضعف‌ها

 

در کنار نقاط قوت و فرصت‌های برشمرده، این جریان نقاط ضعف‌هایی نیز دارد که می‌تواند به پاشنه‌ی آشیل آن‌ها در انتخابات بدل گردد. همچنین در معرض تهدیداتی می‌باشند که کسب موفقیت را برای آن‌ها دور از دسترس قرار داده و نگرانشان ساخته است. برخی از مهم‌ترین نقاط ضعف ایشان عبارت‌اند از:

 

1. نداشتن پایگاه اجتماعی نزد نخبگان

 

2.  نداشتن عقبه و عمق استراتژیک تثبیت‌شده در میان جامعه

 

3. تعارض گفتمانی با علما و مراجع عظام تقلید

 

4. آشکار شدن انحرافی بودن قرائت ایشان از آموزه‌ها و مفاهیم دینی

 

5. متهم شدن به رابطه با باندهای فساد اقتصادی

 

6.  متهم شدن به داشتن ارتباط با جریان فتنه

 

7. متهم شدن به ایستادگی در برابر فرامین رهبری

 

8. نگاه منفی بدنه‌ی متدین جامعه به مواضع لیبرالی این باند در عرصه‌ی فرهنگ

 

9. ناکامی‌ها و سوء‌مدیریت یک‌ساله‌ی اخیر در اداره‌ی بازار اقتصادی و افزایش گرانی‌ها

 

10. نداشتن چهره‌ای خوشنام و با سابقه‌ی برجسته‌ی انقلابی برای معرفی به عنوان نامزد ریاست جمهوری

 

تهدیدات

 

تهدیدات محیطی، که فضا را بر حلقه‌ی انحرافی تنگ کرده است، نیز بدین شرح‌اند:

 

1.  پیروزی اصول‌گرایان در انتخابات مجلس نهم و ناکامی ایشان

 

2.  وجود زمینه‌های گسترده‌ی نقد توسط رقبا

 

3.  آسیب‌پذیری در برابر روشنگری و آگاهی‌بخشی مردم

 

4. وجود ریزش‌های فراوان از بدنه‌ی اجرایی دولت نهم و دهم ناشی از نحوه‌ی مدیریت انحصاری و تنگ‌نظرانه

 

5.وجود عناصر مسئله‌دار و دارای پرونده‌ی فساد اقتصادی در تیم انحراف

 

وضعیت‌ها و سناریوهای انتخاباتی پیش رو

 

برای چگونگی حضور باند انحراف در انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم، وضعیت‌ها و سناریوهای مختلفی قابل پیش‌بینی است:

 

 

1. حضور مستقل با نامزدهای اختصاصی: اولین وضعیت آنجایی است که این جریان در برآوردهای خود به این نتیجه برسد که خواهد توانست اقبال حداکثری آرای جامعه را جلب نماید. این در حالتی خواهد بود که این جریان بتواند از تهدیدات برشمرده عبور کند و بر نقاط ضعف خود فائق آید و از نقاط قوتش بهره‌برداری درست نماید. از سویی دیگر، جریان‌های رقیب در وضعیت نابسامان و پرتشتت و اختلاف قرار داشته باشند؛ در این شرایط، میل به رسیدن به اهداف حداکثری و پیروزی در انتخابات با نامزد اختصاصی شدت خواهد یافت.

 

            2. عدم حضور جدی در انتخابات ریاست‌جمهوری و تمرکز بر انتخابات شوراها: یکی از احتمالات پیش رو برای این جریان آن است که نگرانی‌های این جریان برای تأیید صلاحیت نامزد مورد علاقه‌ی خود جدی شود و گزینه‌هایجایگزین   نیز از مقبولیت لازم بهره‌مند نباشند. در این شرایط، این جریان ممکن است از کسب ردای ریاست‌جمهوری چشم‌پوشی کند و تلاش برای پیروزی در انتخابات شوراها را در دستور کار خود قرار دهد.

 

            در این فرض، امکان موفقیت وقتی پررنگ خواهد شد که به این نکته توجه داشته باشیم که با توجه به خدمات دولت در مناطق محروم و شهرهای کوچک، دولت از محبوبیت بالایی برخوردار است و افراد ناشناخته‌ی وابسته به این جریان نیز به راحتی در نبود دستگاه نظارتی شورای نگهبان در انتخابات شوراها تأیید صلاحیت خواهند شد؛ ضمن آنکه امکانات استانداری‌ها و فرمانداری‌ها نیز می‌تواند در اختیار این جریان قرار گیرد.

 

3.  ائتلاف با جریان غیراصول‌گرا: یکی از حالت‌های پیش رو، که نشانه‌هایی برای آن یافت می‌شود، آن است که این جریان به سمت جریان‌های غیراصول‌گرا (اصلاح‌طلبان، فرصت‌طلبان و عمل‌گرایان) میل کند و در ائتلافی نوشته یا نانوشته جبهه‌ی واحد انتخاباتی را تشکیل دهند. این گمانه آنجایی تقویت می‌گردد، که برخی از منسوبین این جریان معتقدند که اصول‌گرایان از پایگاه قابل توجهی در نزد توده‌های ملت برخوردار نیستند و این احمدی‌ن‍ژاد است که توانسته است رأی بخش قابل توجهی از توده‌ها را کسب کند. از طرفی جریان دوم خرداد نیز، ضمن داشتن پایگاه اجتماعی قابل قبول در نزد نخبگان و طبقات متوسط، هواداران فراوانی دارد و حتی ریزش آرای احمدی‌ن‍ژاد نیز نه در سبد اصول‌گرایان، بلکه در سبد اصلاح‌طلبان قرار گرفته است! لذا همگرایی با اصلاح‌طلبان می‌تواند پیروزی در انتخابات را قطعی سازد.

 

4.ائتلاف با بخشی از اردوگاه اصول‌گرا (جبهه‌ی پایداری و...): حالت دیگری که برخی اخبار از احتمال وقوع آن خبر می‌دهند، امکان نزدیکی این جریان با بخشی از بدنه‌ی جریان اصول‌گرایی است که پیشینه‌ی حمایت مطلق از دولت را دارند. جبهه‌ی پایداری، که با شعار «حفظ دستاوردهای دولت نهم» و «گفتمان سوم تیر» و «احمدی‌ن‍ژاد منهای انحراف» در سال 1389 شکل گرفته است، زمینه‌هایی را برای همگرایی با این جریان دارد؛ ضمن آنکه مرور زمان می‌تواند خاطرات تلخ عملکرد حلقه‌ی انحرافی را به فراموشی بسپارد. برای تحقق این هدف در صورتی که حلقه‌ی انحراف مجبور به نزدیکی به جبهه‌ی پایداری گردد، باید منتظر اعلام نظرات انقلابی و نوعی خودسانسوری در آستانه‌ی انتخابات از سوی چهره‌های کلیدی حلقه‌ی انحرافی باشیم.

 

 اتخاذ چنین سیاستی از سوی حلقه‌ی انحراف، که صبغه‌ی عمل‌گرایانه و اپورتونیستی آن بر ابعاد دیگر هویتی آن غلبه دارد، بعید به نظر نمی‌رسد. این سیاست، ضمن آنکه می‌تواند در طهارت چهره‌ی حلقه‌ی انحرافی مؤثر باشد، این دستاورد را برای حلقه‌ی انحرافی خواهد داشت که در اردوگاه اصول‌گرایان نیز شکافی جدی ایجاد خواهد نمود.

 

 

         5. قهر و تحریم انتخابات: به نظر می‌رسد اگر همه‌ی راه‌های این جریان به بن‌بست برسد، زمینه برای قهر و تحریم انتخابات نیز وجود داشته باشد تا نظام را به نحوی تحت فشار قرار دهد و با افزایش هزینه‌ها برای نظام، روند انتخابات را به نحوی مختل سازد. در صورت رسیدن به این وضعیت، ملاحظات امنیتی خاصی باید مورد توجه مسئولین امر قرار گیرد که توجه به آن از حوصله‌ی این نوشتار بیرون است.

 

تاکتیک‌های تبلیغاتی‌ـ‌اقدامات عملیاتی

 

این جریان، با شناخت ضعف‌ها و قوت‌ها و تهدیدات و فرصت‌های محیطی، برای تحقق اهداف حداکثری خود به تاکتیک‌ها و شیوه‌هایی متوسل شده است که برخی از آن‌ها در زمره‌ی اقدامات عملی به حساب می‌آیند و برخی در شمار شیوه‌های رسانه‌ای قرار می‌گیرند. شناخت و توجه به این ترفندها موجب خواهد شد که ناخواسته در پازل منحرفین بازی نشود و زمینه‌ی مهار این جریان فراهم گردد. برخی از این تاکتیک‌ها را در محورهای چهارگانه‌ی زیر می‌توان تقسیم‌بندی نمود:

 

1.   تطهیرسازی

 

2.  اقدامات تخریبی علیه نظام اسلامی

 

3.  اقدامات تخریبی علیه اردوگاه اصول‌گرایی

 

4.  فریب‌های انتخاباتی معطوف به قدرت

 

1.  تاکتیک تطهیرسازی در بخش نخست  بررسی شد.

 

2. اقدامات تخریبی علیه نظام اسلامی و نهادهای آن

 

 

حلقه‌ی انحراف از آنجا که باید آن را جزء جریان‌های تمامیت‌خواه تقسیم‌بندی نمود، هیچ‌گاه نمی‌تواند خود را در چارچوب و حصار قوانین محدود ببیند. لذا، روحیه‌ی قانون‌گریزی او کافی است تا همواره به جنگ قانون و ساختار برود و تلاش نماید، به نحوی با زیر سؤال بردن ساختار موجود،‌ عملکرد دیگر نهادهای تحدیدکننده‌ی اختیاراتش را نیز زیر سؤال ببرد. بنابراین، در طول چند سال در اختیار داشتن قدرت اجرایی کشور، به طور مستمر درگیر مقابله و مواجهه با ساختار و نهادهایی بوده است که به نحوی حاضر به پذیرش اقدامات غیرقانونی این جریان نبوده‌اند.

 

همچنین این جریان در آستانه‌ی انتخابات هجمه به همه‌ی نهادها و دستگاه‌هایی را که به زعم ایشان، از انتخاب نامزد مورد علاقه‌ی این جریان در انتخابات آتی حمایت نخواهند کرد، در دستورکار خود قرار داده است. لذا ستاد رسانه‌ای حلقه‌ی انحرافی با همه‌ی توان به تخریب آنان مشغول‌اند. در فهرست خودساخته‌ی این جریان، نام مجموعه‌هایی چون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بسیج، مجلس شورای اسلامی، شهرداری تهران، صداوسیما، روزنامه‌ی کیهان و... قرار دارد که در این ایام به شدت مورد هجمه‌ی این جریان قرار داشته است.

 

2.1.  هجمه به مجلس شورای اسلامی

 

ناکامی حلقه‌ی انحراف از به‌دست‌گیری مجلس نهم کافی بود که مجلس نهم نیز همچون مجلس هشتم از لبه‌ی تیز حملات حلقه‌ی انحراف مصون نباشد و هر بار عناصر مربوط به حلقه‌ی انحراف و رسانه‌ای آن به بهانه‌های مختلف در صف مقدم تخریب مجلس قرار گیرند. بخشی از این هجمه‌ها به قوانین مجلس است که به عنوان نمونه، درج مطالبی با این عنوان: «پشت پرده‌ی اصلاح قانون انتخابات/ شبکه‌ی ایران (12 آذر 91)» و «کلیات اصلاح قانون انتخابات با رأی فراکسیونی تصویب شد (حامیان لاریجانی به طرح مورد نظر وی رأی دادند)/ شبکه‌ی ایران (13 آذر 91)» نمونه‌ای از این اقدامات تخریبی علیه جایگاه قانون‌گذاری مجلس است.

 

مخالفت با مجلس در مرحله‌ی نقد عملکرد و مصوبات باقی نمانده و تا زیر سؤال بردن جایگاه و اعتبار نمایندگی مجلس نیز پیش رفته است. کلام احمدی‌نژاد در اولین همایش قوه‌‌ی مجریه در حقوق اساسی جمهوری اسلامی، که مشخص است مبتنی بر مشورت اطرافیان تنظیم شده است، در نقد جایگاه مجلس چنین است:

«بخش مهم مردم‌سالاری و جمهوری در انتخاب رئیس‌جمهور متبلور می‌شود که همه‌ی مردم اعمال اراده می‌کنند. البته همه‌ی ارکان نظام باید بر اساس اراده و رأی مردم باشند و هستند، اما مشکل از کجاست؟ مشکل از آنجاست که بخواهیم، با اقلیتی، کل ملت را کنترل کنیم. اینجا اختلاف‌ها شروع می‌شود... ما مجلس داریم و مجلس هم نمایندگان مردم در حوزه‌های مختلف هستند، اما مقایسه‌ای آماری بکنیم، به واسطه‌ی قوانین عادی، کار به جایی رسیده است که مجموعه‌ی نمایندگان مجلس نماینده‌ی اقلیتی از مردم‌اند، نه اکثریت مردم.

 

قانون انتخاباتِ اول می‌گفت هرکس در حوزه‌ی انتخابیه‌ی خودش باید 50 درصد به اضافه‌ی یک رأی بیاورد. بعداً در اجرا مشکلاتی پیدا شد و به 30 درصد تبدیل شد، باز تبدیل به 25 درصد شد. در بهترین شرایط، متوسط آرای کسانی که در دور اول به مجلس راه پیدا می‌کنند، 30 درصد آراست؛ یعنی 70 درصد شرکت‌کنندگان مشارکت ندارند، اگر به مرحله‌ی دوم برسد که مشارکت هم پایین می‌آید. شما 30 درصد را در مشارکت ضرب کنید و روی واجدین شرایط ببرید و بعد ببینید که چه اتفاقی می‌افتد؛ اما در قانون ریاست‌جمهوری فرق می‌کند، باید 50 درصد به علاوه‌ی یک نفر باشد. معمولاً هم در ریاست‌جمهوری چون تمرکز هست، مشارکت مردم هم بالاتر است، نه اینکه بخواهیم در اینجا حق یا باطلی را اثبات کنیم؛ وقتی می‌گوییم اراده‌ی مردم، اراده‌ی مردم نیرو و سوختی است که اولاً، پشت موتور اداره و حاکمان قرار می‌گیرد و ثانیاً، جهت حرکت آن‌ها را معلوم می‌کند.»[1]

 

رئیس‌جمهور در آن اظهارات پا را فراتر نهاد و عملکرد نمایندگان مجلس را با دوران قاجار مقایسه کرد و حرکت مجلس را در مسیر استبداد دانست و چنین گفت: «برخی خیال می‌کنند هنوز زمان قاجار است که استبداد حاکم است، ملت مبارزه کرده‌اند و کشته داده‌اند و مجلسی پیدا کرده‌اند و همه‌ی حقوق مردم در مجلس متبلور است. نه خیر، جایگاه مجلس بسیار رفیع است، اما دستاوردهای ملت در انقلاب اسلامی فقط مجلس نیست.»[2]

 

2.2. هجمه به قوه‌ی قضاییه

 

قوه‌ی قضاییه نیز در این سال‌ها در هجمه‌ی حلقه‌ی انحرافی مصون نمانده و برای آنکه در انفعال قرار گیرد، مقالات و اظهارات مختلفی در نقد و تخریب آن بیان گردیده است. به عنوان نمونه، در بخشی از مقاله‌ی مندرج در شبکه‌ی ایران، آمده است: «چه کسی موضوع بازدید از زندان اوین را تبدیل به یک ماجرای رسانه‌ای کرد؟ سخنگوی کدام قوه، رئیس قوه‌ی دیگر را متهم کرد که با اهداف سیاسی قصد بازدید از اوین را دارد؟»[3]

 

«محمدحسین حیدری» قلم‌به‌دست شبکه‌ی ایران، در وبلاگ شخصی‌اش با درج مقاله‌ای با عنوان «تأملی بر مرگ یک وبلاگ نویس؛ اگر احمدی‌نژاد به اوین رفته بود...» می‌نویسد: «تصور کنید، یک ماه قبل، منتخب ملت ایران در زندان اوین حضور می‌یافت، به سبک خود پای سخن زندانیان می‌نشست، با زندانبان‌ها و بازجوها سخن می‌گفت و... آیا در این صورت، یک بار برای همیشه نگاه‌های منفی و بدبینانه به وضعیت زندان‌های کشور ریشه‌کن نمی‌شد؟ آیا نمی‌توان احتمال داد، در پی سرکشی رئیس‌جمهور از زندان‌های کشور و جو ناشی از این حضور، امکان بروز حوادث تلخی نظیر قتل زهرا بنی‌یعقوب و کهریزک برای همیشه از بین می‌رفت؟»[4]

 

آخرین نمونه از اقدامات توهین‌آمیز علیه قوه‌ی قضاییه واکنش رئیس‌جمهور به خبر دستگیری «سعید مرتضوی» است که وی به خبرنگاران با تأکید بر اینکه دستگاه قضایی باید قوه‌ی قضاییه‌ی ملت باشد، می‌گوید: «قوه‌ی قضاییه، که یک سازمان ویژه‌ی خانوادگی نیست، کسی تخلف کرده، فردی مطلع شده و آن را اعلام کرده است؛ به جای اینکه متخلف را دنبال کنند، فردی که تخلف را اعلام کرده است مورد برخورد قرار می‌گیرد و این بسیار زشت است.»[5]

 

2.3. هجمه به مجمع تشخیص مصلحت

 

یکی از آثار دوگانه‌ی ساخته‌شده‌ی هاشمی و احمدی‌ن‍ژاد در انتخابات 84 و تلاش برای حفظ و تداوم و تعمیق آن در افکار عمومی ایجاد اختلافات این جریان با نهاد مجمع تشخیص مصلحت است، به نحوی که تا سال‌ها مانع حضور رئیس‌جمهور در مجمع شده بود. این اختلافات کافی بود تا مجمع به یکی از سوژه‌های تخریبی این جریان بدل گردد و حتی گاه جایگاه قانونی آن نیز زیر سؤال رود! به عنوان نمونه، رئیس‌جمهور، در اولین همایش قوه‌‌ی مجریه در حقوق اساسی جمهوری اسلامی، چنین می‌گوید: «اینکه در قانون اساسی مجمع تشخیص مصلحت پیش‌بینی شده، برای مصالح است که مصالح هم استثناهاست نه قاعده. راهی برای دور زدن و حذف قانون اساسی نیست. اگر در مجلس مصلحتی تشخیص داده می‌شود، باید آن‌قدر برجسته و آشکار باشد که اکثریت مردم بگویند بله، این مصلحت است و اکثریت قاطعی به آن رأی بدهند، نه اینکه مثل قوانین عادی رأی‌گیری شود و شورای نگهبان رد کند و بعد به مجمع برود؛ نمی‌شود عده‌ی قلیلی بگویند که مصلحت ملت را ما تشخیص می‌دهیم، خود ملت قادر به تشخیص مصلحت خود نیست. چطور ملت آن‌قدر تشخیص داد که شما را انتخاب و بر خود حاکم کرد، اما مصالح خود را تشخیص نمی‌دهد؟»[6]

 

2.4. هجمه به صداوسیما

 

صداوسیما نیز همچون دیگر نهادهایی که به نحوی تحت مدیریت رهبری اداره می‌شوند، مصون از هجمه‌ها و تخریب‌ها نبوده است. فردی به نام «حسین مهدیزاده نراقی»، در مقاله‌ای با عنوان «ظلم دامن‌گیر»، مدعی است: «صداوسیما، که همواره سعی کرده بود حداقل در ظاهر بی‌طرفی را رعایت کند، این روزها در سانسور رئیس‌جمهور مکتبی می‌کوشد تا سیاه‌نمایی‌ها را به حداکثر خود رسانیده و در مناظرات دوجانبه نیز کراراً دو مخالف دولت دعوت شده و تا سر حد توان در تخریب دولت می‌کوشند.»[7]

 

«عبدالرضا داوری»، از فعالین محفل انحراف، نیز در نامه‌ای خطاب به مهندس عزت‌الله ضرغامی، رئیس سازمان صداوسیما، نسبت به نحوه‌ی برخورد رسانه‌ِ ملی با موضوعات مهمی همچون اجرای فاز دوم هدفمندی انتقاد کرد و تأکید نمود: «این نحوه‌ی حرکت صداوسیما به نوعی پر کردن جدول دشمن در شرایط حساس فعلی است.»[8]

 

2.5. هجمه به سپاه

 

حمله به مجموعه‌ی سپاه، به عنوان پاسدار انقلاب اسلامی و حاضر در خط مقدم مقابله با جریان‌های انحرافی، یکی دیگر از اقدامات در دستور باند انحراف است. خشم و کینه‌ی این جریان از سپاه را از اغلب نوشته‌های چندماه اخیر رسانه‌هایشان می‌توان مشاهده نمود. آخرین نمونه چگونگی مواجهه‌ی سایت شبکه‌ی ایران با تغییر مدیریت معاونت سیاسی سپاه است که شاید تنها قابل مقایسه با شبکه‌های ضدانقلاب باشد. شبکه‌ی ایران با درج مقاله‌ای با عنوان «معاون سیاسی جدید سپاه کیست؟» (8 آذر 91)، با صراحت، به نماینده‌ی محترم ولی فقیه در سپاه توهین می‌کند و می‌نویسد: «شاید برکناری زودهنگام آقای نوری بی‌ارتباط با انتظارات آقای سعیدی از کارکرد معاونت سیاسی سپاه، به ویژه در آستانه‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری، نباشد. نماینده‌ی ولی فقیه در سپاه پاسداران سال گذشته در جلسه‌ی تودیع و معارفه‌ی معاون سیاسی سپاه، با تمجید از سرتیپ جوانی، گفته بود: «معاونت سیاسی از سی سال قبل در مقابله با انحرافات و جریانات سیاسی منحرف کشور پیشتاز بوده و هم‌اکنون نیز پیشتازی در این معاونت جریان دارد... به نظر می‌رسد عملکرد آقای نوری تناسب چندانی با انتظارات «ضدانحرافی» حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین سعیدی نداشته است؛ به خصوص که آقای نوری ماه گذشته، طی مصاحبه‌ای با شبکه‌ی ایران، سخنان بی‌سابقه‌ای را بیان کرده بود که تا کنون از زبان هیچ‌یک از مقامات سپاه پاسداران شنیده نشده است. آقای نوری با پذیرش تلویحی رفتار نامناسب رسانه‌های وابسته به سپاه پاسداران از جمله فارس، جوان، نسیم و... گفته بود: «اجازه نخواهیم داد رسانه‌های سپاه در انتخابات ریاست‌جمهوری آینده از کسی حمایت کنند.»[9]

 

همچنین این شبکه‌ی خبری دولتی، در مقاله‌ی دیگری با عنوان «رونوشت به حجت‌الاسلام سعیدی/ سرهنگ چگونه می‌اندیشد؟ (مروری بر تفکرات سیاسی رسول سنایی راد، معاون جدید سیاسی سپاه/ 1)» (10 آذر 91)، به تخریب معاون سیاسی جدید سپاه ادامه داده و مدعی است: «اگرچه متأسفانه توهین به رئیس‌جمهور و یاران وی خصوصاً طی 2 سال گذشته به اتفاقی عادی بدل شده و دیگر تعجب کمتر کسی را بر می‌انگیزد، اما انتصاب فردی که چنین دیدگاه‌هایی درباره‌ی دولت دارد، آن هم در آستانه‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری، اتفاقی تأمل‌برانگیز است.»[10]

 

3. اقدامات تخریبی علیه اردوگاه اصول‌گرایی

 

شکل‌گیری دولت دهم، آن هم با رأی قریب به 25میلیونی، کافی بود که حلقه‌ی انحراف، به طور کامل، اردوگاه خود را از اصول‌گرایان جدا سازد و استرات‍ژی «عبور از اصول‌گرایی» علنی گردد. در تکمله‌ی این بحث، عملیات سنگین رسانه‌ای برای تخریب گفتمان و اردوگاه اصول‌گرایی توسط این جریان آغاز گردیده است که البته در فضای انتخاباتی به روزهای اوج خود نیز نزدیک می‌شود. حلقه‌ی انحرافی‌ در تلاش برای قرار دادن جریان اصول‌گرا به عنوان مهم‌ترین رقیب انتخاباتی در پیش روی خود است. این در حالی است که انتظار می‌رفت جریان فتنه و دوم خرداد مورد بیشتر نقد این جریان قرار گیرد. علت این مسئله را باید از یک‌سو در تلاش نیروهای ارزشی اصول‌گرا در رسواسازی حلقه‌ی انحراف و همچنین زیاد دانستن امکان پیروزی اصول‌گرایان دانست.

 

3.1.ناکارآمد جلوه دادن اصول‌گرایان

 

به واقع، باید گفت اصول‌گرایی مصطلح نیز یک جریان انفعالی در برابر اصلاحات بود، اما جریان ناب انقلاب اسلامی جنبشی فعالانه است. اصول‌گرایی موجود، به لحاظ ماهیت، حرکتی محافظه‌کارانه است؛ اما جریان ناب رویکردی انقلابی دارد.[11]

 

3.2. اختلاف‌افکنی و بزرگ‌نمایی اختلافات اصول‌گرایان

 

وجود تشتت و اختلاف در اردوگاه اصول‌گرایان فرصتی را برای حلقه‌ی انحرافی فراهم آورده است که بتواند با بزرگ‌نمایی و تشدید اختلافات جریان رقیب را ناتوان و ضعیف جلوه دهد. به عنوان نمونه، در مقاله‌ای منتشرشده در وبگاه این جریان، آمده است: «امروز وجود جزیره‌های متعدد مدعی اصول‌گرایی دیگر نمی‌گذارد آن‌ها در یک دایره‌ی متحدالمرکز قرار گیرند. تشتت و تکثر موجود در اردوگاه اصول‌گرایان را دیگر باید در چندضلعی‌‌های هندسی تعریف کرد؛ از جمله 6 ضلعی که بابت حضور اصول‌گرایان برای ورود به انتخابات ریاست‌جمهوری 92 تشکیل شده است و تأکیدات مکرر مسئولان این ضلع‌ها مبنی بر حضور مستقلانه در انتخابات، که نشان از فضایی خاص می‌دهد... به نظر می‌رسد جبهه‌ی اصول‌گرایان امروز در سایه‌ی برخوردهای تخریب‌گرایانه‌ی خود علیه دولت و وجود تشتت و تکثر و مشکلات درون‌گروهی قادر نخواهد بود با این وضعیت در برابر اغواگری فتنه‌گران و حیله‌های دشمن قد علم کند... در این میان، تنها یک جریان سوم است که می‌تواند با استفاده از تمام ظرفیت‌های انقلاب این وضع را سروسامان دهد و نتیجه را به نفع مردم و انقلاب رقم زند. مردمی که رئیس‌جمهور این گونه آن‌ها را توصیف می‌کند: "ما کاملاً خیالمان از جانب مردم و انتخابشان در انتخابات آتی راحت است."»[12]

 

این سایت، در یادداشت دیگری با عنوان «جبهه‌ی پایداری ائتلاف نمی‏کند»، با خشنودی تمام، اعلام می‌‌دارد: «تا همین چند هفته‌ی پیش غلامعلی حدادعادل گزینه‌ی اول این جبهه برای انتخابات محسوب می‏شد، حالا اما او در ائتلافی با محمدباقر قالیباف و علی‌اکبر ولایتی می‏خواهد بخت خود را برای رقابت سیاسی سال 92 بیازماید و این بخت‌آزمایی به معنای خارج شدن نام او از لیست گزینه‏های مطرح جبهه‌ی پایداری بوده است»[13] و با صراحت ادعا می‌کند: «اختلافات جدی میان اصول‌گرایان، که از انتخابات ریاست‌جمهوری نهم آغاز شد، تا به امروز و در آستانه‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم ادامه دارد و سبب شده است کم‌کم از نماد اصول‌گرایان، یعنی یک دایره‌ی متحدالمرکز، دیگر نام و نشانی باقی نماند و کار بدان‌جا پیش رود که به گفته‌ی محسن رضایی، جریان اصول‌گرایی در مرز فروپاشی قرار گیرد!»[14]

 

3.3. متهم کردن اصول‌گرایی به بازی در سناریوی هاشمی و همسویی با اصلاح‌طلبان

 

          حلقه‌ی انحرافی، که در اندیشه‌ی بازی دوقطبی ساختگی خود است، این بار در تلاش است تا با دروغ‌پردازی از ائتلاف اردوگاه اصول‌گرایی و هاشمی سخن بگوید و اصول‌گرایی را متهم به وادادگی کند. به عنوان نمونه، در نوشتاری با خطاب قرار دادن اصول‌گرایان با عنوان «خودعمارپندارها»، مدعی آن‌اند که اصول‌گرایان در حال بازی در پازل هاشمی قرار دارند! لذا می‌نویسد: «به راستی، چرا درهای دولت وحدت ملی به روی خودعمارپندارهایی که مدعی هستند پرچم سوم تیر را از احمدی‌نژاد ربوده‌اند بسته نیست؟»[15]

 

این نویسنده گامی فراتر نهاده است و از همگرایی اصول‌گرایان و فتنه‌گران سخن به میان می‌آورد و می‌نویسد: «قیاس محمود احمدی‌نژاد با سیدمحمد خاتمی شاید فحش بزرگی برای رئیس‌جمهور باشد و اعصاب مدیرمسئول کیهان را آرام کند، اما دستاوردی برای کیهان ندارد؛ چرا که امروز این کیهان است که در کنار سیدمحمد خاتمی و جریان فتنه در برابر محمود احمدی‌نژاد ایستاده است.»[16]

 

در مقاله‌ی «مختصات جریان ناب انقلاب اسلامی» نیز می‌خوانیم: «اگر روزگاری پروژه‌ی سکولاریزه کردن جامعه توسط اصلاح‌طلب‌ها بر پایه‌ی پروپاگاندای رسانه‌ای بی‌رحم آنان استوار شده بود، امروزه نیز مدعیان اصول‌گرایی پا جای پای مدعیان اصلاحات گذارده و به همان سبک و سیاق هجوم بی‌وقفه رسانه‌ای خود برای منکوب کردن جریان ناب بر پایه‌ی تبلیغات رسانه‌های پرشمار خود پایه‌ریزی کرده‌اند.»[17] در جایی دیگر، می‌نویسند: «امروز این کیهان است که در کنار سیدمحمد خاتمی و جریان فتنه در برابر محمود احمدی‌نژاد ایستاده است.»[18]

 

همچنین ادعا می‌کنند: «اما مدعیان اصول‌گرایی که از ابتدا هم محمود احمدی‌نژاد گزینه‌ی مطلوب و مورد تأییدشان نبود با یک اشتباه استراتژیک امروز سمت‌و‌سوی توپخانه‌شان را به سوی خودی گرفتند و نوک پیکان حملات و انتقاداتشان تنها دولت را نشانه گرفته و به راحتی، در پروژه‌ی حلقه‌ی انحرافی هاشمی بازی خورده‌اند.»[19]

 

در مقاله‌ای با عنوان «اصول‌گرایان پشت دفتر آیت‌الله صف بسته‌اند!» که این نوشتار نیز در شبکه‌ی ایران درج گردیده است، می‌خوانیم: «اکنون روشن است که اجماع 92 علیه احمدی‌نژاد به مراتب از مقاطع سوم تیر 84 و 22 خرداد گسترده‌تر است. به عبارت دیگر، عمق شکاف بین جبهه‌ی "حامیان احمدی‌نژاد" و جبهه‌ی "نه به احمدی‌نژاد" به بی‌نهایت میل کرده و حامیان گفتمان انقلاب اسلامی، که سال 88 منازعه با جریان فتنه و اکبر هاشمی رفسنجانی را تجربه کرده است، حالا باید شاهد اضافه شدن صریح‌تر جریان اصول‌گرایی و جاماندگان در سوم تیر به خیمه‌ی اکبر هاشمی رفسنجانی باشد... محمود احمدی‌نژاد سر جای خود باقی است، این اصول‌گرایان و جاماندگان در سوم تیر هستند که در چرخشی بعضاً 180 درجه‌ای از ابراز دوستی با احمدی‌نژاد و تقابل با گفتمان اکبر هاشمی رفسنجانی به دشمنی با محمود احمدی‌نژاد رسیده‌اند و قرار است خیمه‌ی 92 آقای هاشمی را شلوغ‌تر کنند.»[20]

 

3.4. ناتوانی اصول‌گرایان در جذب جدید

 

تیم رسانه‌ای برای تخریب اصول‌گرایی حتی مدعی است که اصول‌گرایی تا آنجا ناتوان است که «جریان راست تا کنون از جمع‌آوری ریزش‌های احمدی‌نژاد در پی نوسانات اقتصادی ناکام بوده و این ریزش‌ها عمدتاً وارد سبد اصلاح‌طلبان شده است.»[21]

 

3.5. نداشتن ظرفیت گفتمانی

 

حلقه‌ی انحراف در مسیر تخریب رقیب اصول‌گرایی را حتی فاقد گفتمان معرفی می‌کند؛ در حالی که این شکل‌گیری گفتمان اصول‌گرایی در ابتدای دهه‌ی 80 بود که توانست گفتمان اصلاح‌طلبی را به حاشیه براند و زمینه‌ی به قدرت رسیدن احمدی‌نژاد در سال 84 را فراهم آورد؛ اما یادداشت‌نویس تیم رسانه‌ای جریان انحراف مدعی است: «مخالفان درون حاکمیتی آقای رئیس‌جمهور فقیرترین جریان در حوزه‌ی گفتمانی هستند. این جریان، که متشکل از چند گروه است، در بهترین حالت بخشی از خدمات دولت در طی 7 سال اخیر را ترجمان دلخواه گفتمانی کرده و به خود وصله نموده است که از قضا با سایر منویات در تضاد است! این جریان، به دلیل الگوریتم فکری خاص خود، اساساً نمی‌تواند منبع زایش تفکر و گفتمان گسترده باشد. عمده‌ی تحرک این جریان معطوف به استفاده از ظرفیت‌های نظام است که در درازمدت بسیار هزینه‌ساز است. بر همین اساس، تصور یک رقابت درون جریانی با شرکت گروه‌های این جریان قاعدتاً نمی‌تواند محقق‌کننده‌ی یک فضای پرشور انتخاباتی باشد.»[22]

 

3.6. حمله به رسانه‌های اصول‌گرا

 

در این ایام، رسانه‌های جریان اصول‌گرا نیز در معرض شدیدترین اقدامات تخریبی تیم جنگ روانی انحرافیون قرار داشته‌اند؛ از جمله مطبوعات ارزشی، که در آگاه‌سازی و بصیرت‌بخشی به افکار عمومی در سال‌های اخیر نقش‌آفرین بوده، روزنامه‌ی کیهان است. نمونه‌ی از قلم تند و هجوگونه‌ی نویسندگان شبکه‌ی خبری منسوب به انحراف، خطاب به مدیرمسئول کیهان، چنین است: «فقدان خودآگاهی سیاسی در حسین شریعتمداری و بی‌خبری وی از ظرفیت منفی کیهان و جریان راست در افکار عمومی یکی دیگر از وجوهی غریزه‌گرایی این جریان است. شریعتمداری هیچ‌گاه متوجه ظرفیت منفی کیهان بین مردم نشده است و در این صورت طبیعی خواهد بود که قدرت مدیریت این ظرفیت منفی را هم نداشته باشد.»[23]

 

محمدجعفر بهداد، معاون سیاسی دفتر ریاست جمهوری، که ارتقای سیاسی‌اش را مرهون تجربه‌آموزی در روزنامه‌ی کیهان و دیگر رسانه‌های اصول‌گراست، مدعی است: «اگر رویکرد انحرافی و رفتار غیراخلاقی عناصر سیاسی و رسانه‌ای مدعی ولایت‌مداری و اصول‌گرایی اصلاح نشود، بیشترین خسارات را به اسلام و نظام و رهبری خواهند زد و بی‌شک خطر این جماعت از ساختارشکنان مرتبط با جرج سورس کمتر نیست.»[24]

 

3.7.   تخریب حرکت ائتلاف سه‌گانه‌ی اصول‌گرایی

 

همان طور که گفته شد حلقه‌ی انحرافی، که جدی‌ترین رقیب خود در انتخابات را جریان اصول‌گرایی می‌داند، در تلاش است تا با اختلاف‌افکنی مانع وحدت اصول‌گرایان گردد. لذا، طبیعی است که با هر نوع حرکت وحدت‌بخش به هراس آید. تلاش مثلث اصول‌گرایان برای رسیدن به وحدت، که با عنوان مدل 2+1 شهرت یافته، از جمله اقداماتی است که به شدت مورد هجمه‌ی این جریان قرار گرفته است. انتشار مقاله‌ای با عنوان «همه‌ی ابهامات و واکنش‌ها پیرامون 1+2» در همان ابتدای فعالیت ائتلاف سه‌گانه، از نگرانی‌های این جریان نسبت به وحدت اصول‌گرایان حکایت دارد. نویسنده‌ی آن مقاله می‌نویسد: «اصول‌گرایان، که تجربه‌ی شکست‌ سازوکارهای وحدت‌آفرین و ائتلاف‌های گروهی را در کارنامه‌ی خود ثبت کرده‌اند، این روزها فارغ از کار حزبی و گروهی با اتخاذ تاکتیکی جدید تحت عنوان 1+2 به ائتلاف‌ها و سازوکارهای فردی و شخصی روی آورده‌اند! امری که البته با شعارهای سابق آن‌ها، مبنی بر برنامه‌محوری به جای فردمحوری، در تناقضی آشکار قرار دارد.»[25]

 

3.8.  تخریب نامزدهای اصول‌گرا

 

حلقه‌ی انحرافی از آنجا که چهره‌ی شناخته‌شده‌ای برای حضور در میدان رقابت سیاسی نداشته است و از سوی دیگر، برنامه‌ی مدون و قابل قبولی نیز برای ارائه به ملت ندارد، در اقدامی انفعالی، تخریب رقیبان را در دستور کار خود قرار داده است. لذا تخریب چهره‌هایی چون قالیباف، لاریجانی، حداد عادل، ولایتی، متکی، پورمحمدی و حتی جلیلی و لنکرانی به طور جد در دستورکار رسانه‌ای این جریان است.

 

درج اخباری با تیترهایی چون: «حمایت نشریه‌ی انگلیسی از نامزدی قالیباف!»، «سایت توکلی کارش به انتشار فحش‌نامه ضد انقلاب علیه رئیس‌جمهور رسیده است»، «سریال سفرهای خارجی رئیس مجلس» و «رایزنی با برخی نامزدها به نفع یک فرد خاص» (منظور قالیباف) نمونه‌ای از این نوع تخریب هدفمند است. به عنوان نمونه، مقاله‌ای با عنوان «همیشه ناکام/ چرایی شکست پی‌درپی قالیباف در میدان سیاست» در تاریخ 23 دی 91، در شبکه‌ی ایران، منتشر گردیده که تداعی‌گر قلم نویسندگان روزنامه‌های زنجیره‌ای دوم خرداد است و حکایت از پیوستن این قلم به دستان این محفل انحرافی دارد. نویسنده، با رویکرد ماکیاولیستی، هدف از فعالیت سیاسی را صرف پیروزی و کسب قدرت می‌داند و بر این باور است که «خودآگاهی سیاسی ابتدایی‌ترین ویژگی لازم برای حضور در میدان سیاست است، چیزی که تقریباً اکثر نظامی‌های سیاست‌مدارشده از آن بی‌بهره یا کم‌بهره‌اند؛ نه محیط سیاست را می‌شناسند نه جنسِ عملِ سیاسی را. این بدین معنی است که اکثر نظامی‌های سیاست‌مدارشده در مرحله‌ی "ماقبل سیاست‌ورزی" قرار دارند.»[26]

 

نویسنده‌ی مقاله مدعی است: «ناتوانی در شناخت جامعه، ناتوانی در تولید گفتمان به روز، نیاموختن زبان مردم، تلقی پیش‌پاافتاده از افکار عمومی، فقدان قدرت بازی‌سازی و... از عمومی‌ترین ضعف‌های نظامیانِ سیاسی شده‌ای است که همگی از "فقدان خودآگاهی سیاسی" نشئت می‌گیرد.»

 

        4. فریب‌های انتخاباتی معطوف به قدرت

 

4.1.  دوقطبی‌سازی کاذب فضای انتخابات

 

تجربیات انتخابات 84 و 88 نشان داد که افکار عمومی به برخی جریان‌های تمامیت‌خواهی که از منظری پدرسالارانه و بالا به پایین به ملت می‌نگرند، واکنش منفی نشان خواهد داد. احمدی‌نژاد، با شناخت این مسئله، سیاست تبلیغاتی خود را در هر دو انتخابات بر دوقطبی کردن انتخابات بر مبنای احمدی‌نژاد و هاشمی قرار داد و توانست پیروز میدان گردد. این جریان همچنین در انتخابات مجلس نهم نیز به دنبال القای این دوقطبی ساختگی بود، به نحوی که در 26 آذر 90 با انتخاب تیتر «دوباره هاشمی رفسنجانی!» بر صفحه‌ی اول روزنامه‌ی ایران به استقبال آن رفت؛ اما وضعیت بغرنج این جریان و هوشیاری اصول‌گرایان موجب شد که انحرافیون وزنی در رقابت انتخاباتی اسفند 90 نداشته باشند.

 

جالب آن است که علاوه بر حلقه‌ی انحراف، جریان هاشمی نیز بی‌میل به ادامه‌ی این بازی نیست؛ چرا که معتقد است از یک‌سو پایگاه اجتماعی احمدی‌نژاد آن‌قدر دچار ریزش شده است که وی این‌بار خواهد توانست بر جریان احمدی‌نژاد غلبه کند و از دیگر سو، با طرح این دوگانه، مدیریت جبهه‌ی مقابل حلقه‌ی انحرافی را در اختیار بگیرد.

 

در این شرایط ادبیات قطبی‌سازی جامعه، که حاصلی جز محوریت یافتن افراطیون را به همراه ندارد، مورد توجه ویژه‌ی حامیان حلقه‌ی انحرافی است. به عنوان نمونه، می‌توان به یادداشت شبکه‌ی ایران توجه نمود که با عنوان «سومین جبهه "نه به احمدی‌نژاد" چگونه تشکیل می‌شود» منتشر شده است که در بخشی از آن آمده است: «تأکید بی‌سابقه‌ی حامی حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی، بر دو قطبی "احمدی‌نژاد‌ـ‌هاشمی" در شرایطی صورت می‌گیرد که معارضان اصول‌گرای رئیس‌جمهور بیش از یک‌سال‌ونیم است که برای تضعیف این دوقطبی، همه‌ی توان خود را به میان آورده‌اند. گزاره‌ی اصلی مخالفان اصول‌گرای دولت این بود که رئیس‌جمهور، به دلیل گرفتار شدن در انحرافات، از شعارهای خود کوتاه آمده و در حال نزدیک شدن به حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی است!» (28 آبان 91)

 

این جریان، در راستای همین دوقطبی‌سازی، همه‌ی مخالفین احمدی‌نژاد را در یک جبهه قرار داده و به دروغ مدعی است که «امروز با عظمت یافتن جبهه "نه به احمدی‌نژاد" و تقویت اتحاد احزاب سیاسی در نفی اسفندیار رحیم مشایی به بهانه‌ی انحراف، شعار بالقوه‌ی "چپ، راست، کارگزار، علیه اسفندیار" در افکار عمومی پدید آمده است.» ارگان این جریان با صراحت اعلام می‌دارد که «احمدی‌نژاد همچنین صراحتاً گفت که از همان ابتدا از مسیر اکبر هاشمی رفسنجانی، کیهان و اصول‌گرایان سنتی منحرف بوده است؛ در واقع او توانست ظرفیت منفی کیهان و راست سنتی در افکار عمومی را در کنار ظرفیت منفی اکبر هاشمی رفسنجانی به نفع خود به کار گیرد.» مقاله‌ی «یک بام و دو هوای اصول‌گرایان؛ از انکار دوقطبی احمدی‌نژاد‌ـ‌هاشمی تا پیوستن به دولت وحدت ملی» منتشرشده در شبکه‌ی ایران (5 آذر 91) نیز بر تداوم همین خط تأکید دارد.

 

صریح‌ترین مقاله در این زمینه «مختصات جبهه‌ی مخالفان احمدی‌نژاد» نام گرفت که در ارگان رسمی حلقه‌ی انحرافی انتشار یافت. نویسنده، با صراحت تمام، جبهه‌ی مخالفین احمدی‌نژاد را شامل «هاشمی و فرماندهی جبهه‌ی مخالفان،‌ مدعیان اصول‌گرایی و راست سنتی!، اصلاح‌طلبان و فتنه‌گران ، ضدانقلاب و اپوزیسیون در کنار استکبار جهانی و صهیونیزم و جریان متحجر!» دانست که همگی علیه احمدی‌نژاد به ائتلاف خواهند رسید! نویسنده می‌نویسد: «واژگان جریان (موهوم) انحرافی، انفعال در سیاست خارجی و سوءمدیریت، در حوزه‌ی اقتصادی، جملگی فصل مشترکی هستند که مدعیان اصول‌گرایی، اصلاح‌طلبان و هاشمی رفسنجانی را در جبهه‌ای واحد به نام جبهه‌ِ مخالفان احمدی‌نژاد به هم می‌رسانند»[27] و در نهایت اظهار می‌دارد: «اما جبهه‌ی ترسیم‌شده‌ی مخالفان احمدی‌نژاد تنها جبهه موجود این روزهای ایران اسلامی نیست، بلکه احمدی‌نژاد در میان جریان امام و امت حامیانی دارد که با اتکای بر آنان می‌تواند فارغ از هیاهوی اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان، با استفاده از تمام ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های موجود انقلاب اسلامی، جریان سومی را داعیه‌دار باشد که دربرگیرنده‌ی تمام ظرفیت‌های موجود انقلاب است.»[28]

 

این خط همچنان ادامه دارد و باید منتظر تلاش بیشتر برای این دوقطبی‌سازی از سوی هر دو قطب آن بود! همچنین باید به این نکته توجه کرد که دوقطبی شدن جامعه دستاوردی جز میدان‌دار شدن افراطیون نخواهد داشت. حلقه‌ی انحرافی نیز که بنیان فعالیت‌های انتخاباتی خود را بر تخریب و افراطی‌گری گذاشته، با پایان دولت احمدی‌نژاد، چیزی برای از دست دادن ندارد. لذا، باید برای جلوگیری از ایجاد چنین فضایی اندیشید.

 

در این بین «عبدالرضا داوری» که در جایگاه تئوری‌پرداز برای حلقه‌ی انحراف قرار گرفته است و با طرح مسئله‌ی قدیمی تولید و توزیع ثروت و مسئله‌ی تقدم و تأخر توسعه بر عدالت، که روزگاری در دهه‌ی 70 به موضع مورد مناقشه‌ی احزاب و گروه‌های سیاسی تبدیل شده بود،‌ ادعا می‌کند: «ما یک نگرش در موضوع توسعه و عدالت اجتماعی داریم. این تفکر معتقد است در توزیع ثروت و عدالت اجتماعی و رفع نابرابری‌ها باید بعد از تولید ثروت صورت گیرد. در واقع، تولید ثروت را بر توزیع ثروت مقدم می‌دانند و اگر توزیع ثروت با تولید ثروت هم‌زمان شود یا بر آن مقدم شود، در جامعه توزیع فقر شکل می‌گیرد. در این نگرش، می‌توان اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان را مشاهده کرد؛ یعنی آقایان علی لاریجانی، خاتمی، هاشمی رفسنجانی و کروبی و جمعیت مؤتلفه و بسیاری از طیف‌های اصول‌گرا و اصلاح‌طلب این نگرش را قبول دارند. بنده این گروه را بازارگرایان می‌نامند. این‌ها کسانی هستند که اقتصاد بازار برای آن‌ها اصالت دارد و عدالت اجتماعی برای این طیف بعد از تولید ثروت مفهوم پیدا می‌کند...یک طیف دیگر در کشور داریم با این نگاه که اگر توزیع عادلانه‌ی ثروت و رفع نابرابری‌های درآمدی را در کشور دنبال نکنیم، به هیچ وجه تولید ثروت در کشور اتفاق نمی‌افتد؛ یعنی توسعه و تولید ثروت در یک جامعه منوط به این است که نابرابری‌های درآمدی و فاصله‌ی طبقاتی کاهش پیدا کند. آقای احمدی‌نژاد و هم‌فکرانش در این طیف قرار می‌گیرند... ما باید از دوقطبی اصول‌گرایی و اصلاح‌طلبی کاذب عبور کنیم و تضاد و شکاف اصلی را در جامعه ببینیم. معتقدان به تولید و توزیع هم‌زمان ثروت را باید جامعه‌گرایان نامید که این طیف جامعه را نادیده نمی‌گیرند و احمدی‌نژاد در این طیف جامعه‌گرایان قرار دارد؛ در حالی که بازارگرایان جامعه را نادیده می‌گیرند و اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان، که تخریب‌گران دولت فعلی هستند، به دلیل مبانی نظری مشترک در یک طیف قرار دارند. لذا به جای تضاد و شکاف بین اصلاح‌طلبی و اصول‌گرایی تضاد و شکاف واقعی بین بازارگرایی و جامعه‌گرایی اتفاق می‌افتد که احمدی‌نژاد سرسلسه‌ی جامعه‌گرایان در حوزه‌ی سیاست ایران است.»[29]

 

4.2.به هم زدن صف‌بندی‌های سیاسی کشور

 

شگرد تبلیغاتی دیگر حلقه‌ی انحراف القای آشفته‌بازاری و در هم آمیختگی سیاسی و غیرقابل پیش‌بینی بودن رفتار گروه‌های سیاسی است و این در حالی است که این جریان خود پیش رو در اقدامات غیرقابل پیش‌بینی است؛ اما «علی‌اکبر جوانفکر»، عضو زندانی این جریان، در گفت‌وگویی، در مردادماه به خبرنگار روزنامه‌ی ابتکار گفته بود: «این‌ها بیشتر شبیه محفل و باند طالب قدرت هستند که هیچ هدفی جز دستیابی به کرسی‌ها و منابع قدرت آن‌ها را ارضا و اقناع نمی‌کند. تجربه نشان داده است عناوینی مانند اصلاح‌طلب و اصول‌گرا بیشتر یک پوشش فریبنده است تا یک واقعیت ذاتی یا نهادینه‌شده.»[30]

 

4.3. استفاده از ادبیات دینی برای فریب افکار عمومی

 

در آستانه‌ی انتخابات، حلقه‌ی انحراف برای فریب افکار عمومی، بالاخص از میان اقشار متدین و انقلابی، بیش از گذشته دست به دامن آموزه‌های دینی خواهد شد و تلاش خواهد نمود، با بهره‌گیری از ادبیاتی اسلامی و مؤمنانه، حرکت خود را معتقد و پایبند این مقدسات جلوه دهد. به عنوان نمونه، در مقاله‌ای با عنوان «مختصات جریان ناب انقلاب اسلامی»، می‌نویسد: «اما جریان ناب انقلاب اصالت را نه به سرمایه، بلکه به توده‌های متراکم دهک‌های پایین مناطق محروم و شهرهای کوچک و روستاها می‌دهد. توده‌هایی که در طول تاریخ همواره پایگاه اجتماعی پیامبران الهی بوده‌اند و بی‌تردید حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله فرجه الشریف) نیز بر شانه‌های همین اقشار محروم قابلیت برپا شدن خواهد داشت. برای همین است که جریان ناب داعیه‌ی زمینه‌سازی برای ایجاد حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله فرجه الشریف) را دارد.»[31]

 

4.4. مظلوم‌نمایی و نابرابر نشان دادن صحنه‌ی رقابت انتخاباتی

 

این جریان در تلاش است تا با مظلوم‌نمایی، مخالفین و منتقدین خود را قدرت‌طلبانی جلوه دهد که از همه‌ی ابزارها برای سرنگون کردن دولت دهم بهره‌برداری می‌کنند.

 

حجت‌الاسلام مسعود شفیعی‌کیا در گفت‌وگو با شبکه‌ی ایران اعلام می‌دارد: «با ورود رهبر معظم انقلاب و تبعیت ارزشمند نمایندگان مجلس، پروژه‌ی پایین کشیدن دولت از راه‌های قانونی سوخت و راه آن بسته شد... کل پروژه با ورود رهبر معظم انقلاب منهدم شد، اما یقیناً این جریان تاکتیک خود را عوض خواهد کرد؛ لذا باید به طور مداوم اقدامات این جریان رصد شود؛ چرا که تلاش برای پایین کشیدن دولت تا سال 92 دنبال خواهد شد.»[32]

 

این جریان برای مظلوم‌نمایی چنین القا می‌کند که دیگر جزء عده‌ی قلیلی برای دفاع از رئیس‌جمهور کسی باقی نمانده است: «طی یک سال گذشته، فضای سیاسی در ایران به گونه‌ای مهندسی شده که هزینه‌ی دفاع از رئیس‌جمهور به میزان قابل توجهی افزایش یابد!... اتهامات علیه رئیس‌جمهور فقط از سوی اصول‌گرایان مطرح نمی‌شود، این روزها اصلاح‌طلبان هم فضا را مساعد دیده‌اند و انواع و اقسام اتهامات و توهین‌ها را روانه‌ی دولت می‌کنند. در این طرف اما آیا واکنشی دیده می‌شود؟ پاسخ، منفی است؛ چرا که از یک طرف هزینه‌ی دفاع از آقای احمدی‌نژاد بالا رفته است و از طرف دیگر ابزار دفاع، یعنی رسانه، برای حمایت از آقای احمدی‌نژاد وجود ندارد.»[33]

 

4.5. فرافکنی مشکلات و متهم ساختن رقبای سیاسی به کارشکنی

 

با توجه به ایجاد نابسامانی‌های در حوزه‌ی معیشت و اقتصاد، که محصول تحریم‌های اقتصادی و سوءمدیریت حلقه‌ی انحرافی است، حلقه‌ی انحراف همواره تلاش نموده است تا برای جلوگیری از کم‌رنگ شدن اعتبار خود نزد توده‌ها، با فرار به جلو و به جای پذیرش خطاهای مدیریتی خویش فرافکنی کند و دیگران را به سنگ‌اندازی متهم نماید. به عنوان نمونه، علی اکبر جوانفکر مدعی است: «برخی بهترین راه برای ضربه زدن به جایگاه دولت احمدی‌نژاد و کاستن از محبوبیت وی در میان مردم را در این دیدند که با استفاده از نفوذ خود در ارکان نظام، کشور را با مشکلات اقتصادی مواجه کنند. آن‌ها در ابتدا فکر می‌کردند که دولت آقای احمدی‌نژاد در پیشبرد سیاست‌های مهم و تعیین‌کننده‌ی اقتصادی زمین‌گیر خواهد شد؛ اما اجرای موفق طرح دولت برای بهینه‌سازی مصرف سوخت در کشور، که با سهمیه‌بندی بنزین انجام شد، مخالفان حسود و کینه‌توز آقای احمدی‌نژاد را به فکر چاره‌جویی انداخت و تمام تلاش خود را برای کارشکنی در اجرای طرح‌های اقتصادی دولت به کار گرفتند.»[34]

 

4.6. القای ناکام ماندن منتقدین و مخالفین در مواجهه با حلقه‌ی انحراف

 

منحرفین همچنین، برای موفق جلوه دادن خود، چنین القا می‌کنند که نظرات مخالفین و منتقدین با اقبال توده‌های ملت مواجه نگردیده و نه موجب کاهش محبوبیت آنان شده، بلکه جواب عکس داده و بر گستره‌ی هواداران این جریان افزوده است! نکته‌ی قابل تأمل آنکه در مسیر اقدامات دشمن‌تراشانه‌ی این جریان، همه‌ی منتقدین دلسوز را نیز دشمن در نظر گرفته که جز تخریب و لجاجت هدف دیگری را از نقدها دنبال نمی‌کنند. به عنوان نمونه، نویسنده‌ی سایت شبکه‌ی ایران متعلق به این جریان در مقاله‌ای با عنوان «مشورت به شریعتمداری برای برخورد با حلقه‌ی انحرافی» مدعی می‌شود: «حسین شریعتمداری و هم‌فکرانش با پرسشی مهم روبه‌رو هستند: چرا نفوذ سیاسی و اجتماعی حامیان محمود احمدی‌نژاد، علی‌رغم این جنگ روانی گسترده، گسترش یافته است؟ مگر نه اینکه فقط یکی از اتهامات برشمرده‌شده برای ریشه‌کن شدن قدرتمندترین جریانات سیاسی هم کفایت می‌کند؟

 

آیا مردم حساسیت‌های خود را از دست داده‌اند و از نظر آن‌ها دیگر ضدیت با ولایت فقیه و براندازی و ارتباط با انجمن حجتیه و بهاییت و... عملی مذموم نیست؟ چرا هیچ‌کس به خیابان نمی‌ریزد و فریاد مرگ بر منحرفان را سر نمی‌دهد؟ ملت 9 دی را چه شده است؟ پاسخ این پرسش‌ها روشن است. مخالفان محمود احمدی‌نژاد، از جمله حسین شریعتمداری، به عنوان مهم‌ترین چهره‌ی رسانه‌ای این جریان، در اجتماعی کردن گزاره‌های خود شکست خورده‌اند. جریان ضدانحراف اگرچه در فضای ایزوله و نخبگانی رسانه موفقیت‌هایی را به دست آورد، اما هرگز نتوانست خطر آنچه را انحراف می‌نامید، اجتماعی کند. به همین دلیل است که امروز «حلقه‌ی انحرافی» واژه‌ای ناآشنا و مبهم برای توده‌های ملت است.»[35]

 

4.7. کاریزماسازی از احمدی‌نژاد

 

یکی از مهم‌ترین پشتوانه‌هایی که حلقه‌ی انحراف بدان دل‌خوش کرده و مبتنی بر آن برنامه‌ریزی انتخاباتی خود را سامان داده است، مسئله‌ی توانمندی‌های شخصیتی احمدی‌نژاد است. این جریان این توانمندی‌های شخصیتی را که در مواجهه با توده‌ها از آن با عنوان «کاریزمای احمدی‌نژاد» یاد می‌کند، در خدمت موفقیت نامزد نهایی خود در انتخابات قرار خواهد داد. تیم رسانه‌ای این جریان نیز مدت‌هاست که در شرح و بسط این توانمندی‌ها دست به قلم شده‌اند. به عنوان نمونه، در یادداشتی منسوب به این جریان آمده است: «ویژگی‌های فردی محمود احمدی‌نژاد نیز یکی از مهم‌ترین عوامل شکست پروژه‌ی اجتماعی کردن انحراف است. شجاعت احمدی‌نژاد در به چالش کشیدن جبهه‌ی مقابل و همچنین قرار داشتن خدمات او پیش چشم ملت بیشترین کمک را به رئیس دولت دهم کرد. از نظر ملت، فرد منحرف قطعاً ترسو است و ناگریز از زد‌و‌بند با احزاب و متنفذین سیاسی است؛ در حالی که محمود احمدی‌نژاد در دو سال گذشته حداکثر فاصله‌ی ممکن با جریانات سیاسی کشور را تجربه کرده است. احمدی‌نژاد همچنین به صراحت گفت که از همان ابتدا از مسیر اکبر هاشمی رفسنجانی، کیهان و اصول‌گرایان سنتی منحرف بوده است؛ در واقع، او توانست ظرفیت منفی کیهان و راست سنتی در افکار عمومی را در کنار ظرفیت منفی اکبر هاشمی رفسنجانی به نفع خود به کار گیرد.»[36]

 

4.8. ورود به عرصه‌ی انتخابات با بهره‌برداری از تابلوی «احمدی‌نژاد»

 

این جریان برای تحقق رؤیاهایش به شدت به محبوبیت رئیس‌جمهوری دولت نهم و دهم چشم دوخته است و معتقد است اگرچه نامزد بنامی برای حضور در صحنه‌ی رقابت‌های انتخاباتی ندارد، اما هر کس که به احمدی‌نژاد منسوب باشد خواهد توانست با حمایت وی و مطرح ساختن نام وی پیروز میدان انتخاباتی شود. لذا با انتخاب عنوان انتخاباتی «یاران احمدی‌نژاد» یا عناوینی مشابه وارد میدان خواهد شد. طبیعی است که این جریان تلاش خواهد کرد که همه‌ی دستاوردهای دولت نهم و دهم را مصادره به مطلوب کند و از دیگر سو با فرافکنی، ناکامی‌ها را به پای اصول‌گرایان و جریان هاشمی و... بنویسد!

 

4.9. شکل دادن حرکت انتخاباتی بر مدل پوپولیستی و مستظهر دانستن خود به رأی ملت

 

حلقه‌ی انحراف، که معوج بودن افکار و عقاید ایشان برای نخبگان آشکار است، از همان روز اول نیز به خوبی می‌دانست که جایگاه مناسبی در میان صاحب‌نظران و نخبگان نخواهد داشت. لذا تلاش نمود تا با تخریب این بخش از جامعه ایشان را به عافیت‌طلبی،‌ سهم‌خواهی و قدرت‌طلبی، منفعت جویی، خودبزرگ‌بینی و... متهم سازد و افتخار خود را برای به قدرت رسیدن بدون حمایت هیچ‌کدام از گروه‌های سیاسی بداند! در حالی که این حمایت چهره‌ها و جریان‌های سیاسی اصول‌گرا بود که موجب اعتماد ملت به رئیس‌جمهور دولت نهم و دهم گردید.

 

گذر زمان نه تنها موجب اعتماد نخبگان به حلقه‌ی انحرافی نشده، بلکه روز‌به روز از حداقل حمایت ایشان نیز کاسته است و تنها افرادی چون صادق زیباکلام‌اند که گاه از برخی اظهارات منسوبین به این جریان به وجد می‌آیند![37] لذا بار دیگر نفی جریان‌های سیاسی و مواجهه‌ی مستقیم با توده‌ها با شیوه‌های عوام‌فریبانه در دستور کار این جریان قرار گرفته است.

 

نویسندگان این جریان چنین ادعا دارند که «بی‌اعتمادی تاریخی ملت ایران به نخبگان سیاسی علت اصلی اقبال به محمود احمدی‌نژاد در سال‌های 84 و 88 مرزبندی او با تمام شخصیت‌های سیاسی بود که در به وجود آمدن وضع موجود نقش داشته یا فاقد جرئت انتقاد و قیام علیه آن بوده‌اند. از نظر مردم نخبگان سیاسی، که جرئت قیام علیه حلقه‌ی بسته‌ی مدیریتی نظام را در سال84 نداشته‌اند، قابل اعتماد نیستند.»[38] البته این جریان از نخبگان ناامید نشده و برای جذب آن‌ها نیز برنامه دارد، ‌لذا متوهمانه معتقد است: «طبقات متوسط به بالا و روشن‌فکران و تحصیل‌کردگان جامعه، که بغض متقابلی با کیهان دارند، مدت‌هاست که حرکت خود به سمت اسفندیار رحیم مشایی را آغاز کرده‌اند. این مهم در حالی رخ داده است که راست سنتی کمترین موفقیتی در جلب توجه طبقات پایین و مستضعف جامعه کسب نکرده و احمدی‌نژاد همچنان یکه‌تاز این عرصه است.»[39]

 

رویکرد پوپولیستی و ضدیت با نخبگان و همچنین نهادهای جامعه‌ی مدنی را در این عبارات نویسنده‌ی مقاله مذکور می‌توان مشاهده نمود: «اصولاً اثرگذاری و قدرت جهت‌دهی نخبگان سیاسی و رسانه‌ها به افکار عمومی در نظام امت و امامت به حداقل می‌رسد. در جمهوری اسلامی، نخبگان سیاسی و رسانه‌های وابسته بدان حداکثر می‌توانند نقش یک کاتالیزور را ایفا کنند، نه قدرت راه‌اندازی موج را دارند و نه می‌توانند موجی را از حرکت باز نگه‌دارند، فقط می‌توانند شتاب مثبت و منفی القا کنند. موتور محرکه‌ی تحولات اجتماعی در جامعه‌ی ایرانی اراده‌ی رهبری و مردم است و نخبگان و احزاب سیاسی همواره توسط مردم دور خورده‌اند.»[40]

 

4.10.  دعای مستظهر بودن به حمایت مستضعفین

 

این جریان علاقه‌مندان است تا این گونه جلوه دهد که پایگاه اجتماعی اصلی این جریان در میان محرومین و مستضعفین قرار دارد. به عبارتی کامل‌تر، مدعی است که تنها جریانی است که پرچم‌داری طبقات مستضعف جامعه در جامعه‌ی امروز را در دست دارد! در بخشی از مقاله‌ی «مختصات جریان ناب انقلاب اسلامی» می‌خوانیم: «جریان ناب انقلاب در صدد نهادینه کردن الگویی از دولت اسلامی است که کارگزاران آن در شیوه‌ی اداره‌ی کشور همواره بر قاعده‌ی هرم اجتماع نظر دارند. به واقع، پایگاه اجتماعی این جریان را مستضعفان و ولی‌نعمتان واقعی انقلاب اسلامی تشکیل می‌دهند، اما در سویی دیگر پایگاه اجتماعی جبهه‌ی بزرگ سیاست‌مداران کشور همواره شامل طبقه‌ی متوسط به بالای شهری بوده است. با این تفاوت که درباره‌ی اصلاح‌طلب‌ها این پایگاه را همواره اقشاری با گرایش‌های فرهنگی غرب‌گرایانه و شبه‌روشن‌فکر تشکیل داده‌اند، اما در عوض پایگاه اجتماعی اصول‌گرایان بیشتر شامل اقشار سنتی طبقه‌ی متوسط است. اینکه چرا در نگاه جبهه‌ی سیاسی اصول‌گرا و اصلاح‌طلب، که تا سال 84 قدرت را میان خود دست به دست می‌کردند و هنوز هم نفوذ و حضور قابل توجهی در ساختار قدرت دارند، همواره توده‌های محروم جامعه مورد بی‌مهری و بی‌اعتنایی قرار گرفته‌اند از زاویه گرفتن دو طیف این جبهه با اندیشه‌ی سیاسی "امامت و امت" که مورد نظر حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) ناشی می‌شود.»[41]

 

4.11. نظرسنجی‌های ساختگی

 

این جریان برای ماندن در کورس رقابت‌های انتخاباتی و مقبول نشان دادن خود نیازمند نظرسازی‌هایی است که کلید آن توسط تیم رسانه‌ای این جریان زده شده است. این نظرسنجی‌ها حول محور مشایی و دیگر گزینه‌های احتمالی این جریان برای نامزدی در انتخابات چرخ می‌زند. به عنوان نمونه، چندی پیش یکی از سایت‌های حامی این جریان مدعی نظرسنجی از بین 7 گزینه‌ی برجسته شد با این سؤال که «به نظر شما رئیس‌جمهور بعدی کیست؟» شبکه‌ی ایران مدعی شده است که در میان گزینه‌هایی همچون سعید جلیلی، سیدمحمد خاتمی، محمدباقر قالیباف، علی لاریجانی، باقری لنکرانی، اسفندیار رحیم مشایی و علی‌اکبر ولایتی اسفندیار رحیم مشایی 50 درصد آرا را به دست آورده است! هرچند در ساختگی بودن چنین نظرسنجی تردید نیست، اما طرح آن در راستای مطرح کردن رحیم مشایی به عنوان کاندیدای ریاست‌جمهوری است.

 

4.12. استفاده‌ی ابزاری از اختیارات اجرایی در جهت کسب آرا (توزیع یارانه‌ها و...)

 

یکی از نگرانی‌هایی که معمولاً در آستانه‌ی هر انتخاباتی برای دلسوزان نظام وجود داشته است، بهره‌گیری جریان‌های سیاسی از خدماتی است که دولت‌ها ارائه‌ی آن را به عنوان وظیفه و کار ویژه‌ی خود تعریف کرده‌اند. این خدمات می‌تواند فرصتی برای بهره‌برداری و جلب آرای توده‌ها قرار گیرد. این خطر وقتی بیشتر خواهد شد که جریانی انحرافی، که به اصول اخلاق سیاسی پایبندی ندارد، در این میدان مبسوط الید باشد و از سویی دیگر دولت حاکم نیز سیاست‌های مردم‌گرایانه و مدل عدالت توزیعی را سرلوحه‌ی برنامه‌هایش قرار داده باشد.

 

اخبار نقل‌شده نگرانی‌هایی را از جانب حلقه‌ی انحرافی برای بهره‌برداری از خدمات دولت دهم ایجاد کرده است که حکایت از برنامه‌ریزی این جریان برای بهره‌برداری از این ظرفیت قوه‌ی مجریه دارد. به عنوان نمونه، خبرنگار جهان گزارش می‌کند که این جریان تلاش دارد تا با دادن وعده‌هایی به رانندگان تاکسی و اتوبوس، آن‌ها را برای انتخابات یازدهم ریاست‌جمهوری و همچنین دوره‌ی چهارم شوراها سازمان‌دهی کند. این جریان برنامه‌ریزی کرده است تا با تخفیف 50 درصدی بلیط قطار و تسهیلاتی برای اسکان حدود 100 هزار نفر از رانندگان و خانواده‌هایشان برای سفر به مشهد، موفق به ارتباط و جلب نظر آن‌ها شود. همچنین این جریان برنامه‌هایی اقتصادی موقتی را برای قشرهای دیگر جامعه از جمله بازنشستگان با هدف همراه سازی آن‌ها در نظر دارد.[42]

 

4.13. تشنج‌آفرینی و افشاگری علیه دیگران

 

یکی دیگر از اقدامات در دستور کار تیم جنگ روانی افزایش تنش‌ها و درگیری‌هایی است که زمینه‌ی تخریب رقیبان را فراهم آورد. این کار با توجه به امکانات اطلاعاتی این جریان از پشت پرده‌های سیاست در قالب افشاگری طرح‌ریزی شده است و این در حالی است که اغلب فعالین منسوب به محفل انحرافی، خود متهمینی هستند که دارای پرونده‌های سنگینی در دستگاه قضایی هستند. کلید رسمی سناریوی افشاگری و متهم‌سازی در جلسه‌ی استیضاح وزیر کار زده شد، آنجایی که فیلمی مقطع در صحنه‌ی علنی مجلس پخش شد که از فساد یکی از نزدیکان رئیس مجلس خبر می‌داد و این در حالی بود که ارتباطی بین فیلم مربوطه و موضوع استیضاح وزیر وجود نداشت و این کار تنها با هدف تحت فشار دادن و تخریب مجلس و ریاست آن صورت پذیرفت.

 

جالب آنکه بلافاصله وابستگان رسانه‌ای حلقه‌ی انحرافی وارد میدان شدند و به توجه به این اقدام ناشایست پرداختند. عبدالرضا داوری مدعی است: «اقدام رئیس‌جمهور نه تنها غیراخلاقی نبود، بلکه منطبق بر منافع ملی و مردمی بود، اما برخورد رئیس‌مجلس خارج از عرف بود؛ زیرا رئیس‌جمهور به دنبال آگاهی دادن به مردم بود، اما آقای لاریجانی برخورد شخصی کردند.»[43] وی با صراحت اعلام می‌دارد که «احمدی‌نژاد فقط یک برگ از هزاران برگه‌اش را افشا کرد!» به واقع، اعلام می‌دارد که سناریو افشاگری تازه آغاز گردیده است!

 

بی‌شک این حربه در دوره‌ی تبلیغات انتخاباتی با شدت بیشتری دنبال خواهد شد و با ابزاری برای تهدید رقیبان انتخاباتی خواهد بود. نویسنده‌ی مقاله‌ی «با ما رقابت می‌کنید؟» در شبکه‌ی ایران با صراحت از این مسئله پرده برداشته است: «با این وجود انتخابات بهترین فرصت برای تبیین اختلاف سلیقه‌هاست. آیا مخالفان اصول‌گرای رئیس‌جمهور به جای فحاشی و توهین حاضر خواهند شد در فرصت انتخابات به تبیین و روشنگری متقابل تن دهند؟»[44]

 

4.14.  متهم کردن مخالفین به تشنج‌آفرینی

 

در حالی که روزی نیست که حلقه‌ی انحرافی، با اظهار نظرات غیرمنطقی و اقدامات عوام‌فریبانه و غیرقانونی، سوژه‌ی جدیدی برای ایجاد اختلاف و تنش بین خود و بخشی از جامعه و مسئولین و دیگر قوای کشور نیافریند، اما وابستگان مطبوعاتی این جریان مخالفین را به تشنج‌آفرینی و به هم ریختن آرامش و ثبات کشور متهم می‌کنند. به عنوان نمونه، حجت‌الاسلام مسعود شفیعی‌کیا در گفت‌وگو با شبکه‌ی ایران، با بیان اینکه هرگونه التهاب و تشنج به ضرر جریان عدالت‌خواهی و به سود طرفداران دولت وحدت ملی است، گفت: «بر اساس تدبیر رهبر معظم انقلاب، فضای سیاسی کشور باید تا زمان برگزاری انتخابات آرام و باثبات باشد و این همان چیزی است که مخالفان احمدی‌نژاد را آزار می‌دهد.»‏[45]

 

جمع‌بندی

 

حلقه‌ی انحرافی، محفلی خودساخته و مبتنی بر «منفعت» است که نه از مبانی روشن‌فکری برخوردار است و نه در کنش سیاسی، خود را در چارچوب مبانی و اصولی پیشینی طراحی می‌کند. این جریان نوظهور بیش از آنکه بتوان آن را در چارچوب تشکلی سیاسی با مرام‌نامه‌ای مشخص تعریف نمود، محفلی است پشت پرده که با رویکردی معطوف به قدرت، سیاست‌ورزی را پیشه‌ی خود کرده است. این جریان با پایان کار دولت دهم دارای چند دغدغه‌ی اساسی است:

 

اول: احساس تحقیر بدان جهت که فشار جریان‌های رقیب و افکار عمومی، در نقد عملکرد ایشان، منسوبین به این جریان را در انفعال قرار داده است. دوم: احساس انزوا و تنها ماندن در عرصه‌ی سیاست و ریزش شدید هواداران با آشکار شدن ابعاد انحرافی ماهیت این جریان برای افکار عمومی است و سوم: نگرانی از آینده و اینکه با شکست در انتخابات و ترک قدرت، برای همیشه از صحنه‌ی سیاست کشور حذف گردند!(*)

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]سایت تابناک، 16 آذر 91، کد خبر: 289524.

 

[2]سایت تابناک، 16 آذر 91، کد خبر: 289524.

 

[3]شبکه‌ی ایران، 4 دی 91، کدخبر: 126317.

 

[4]وبلاگ «طرح تمدن فردا»، 4 دی 91.

 

[5]سایت رجانیوز، 17 بهمن 91، کد خبر: 149726.

 

[6]سایت تابناک، 16 آذر 91، کد خبر: 289524.

 

[7]شبکه‌ی ایران، 7 بهمن 91، کد خبر: 131328.

 

[8]شبکه‌ی ایران، 3 بهمن 91، کد خبر: 131203.

 

[9]شبکه‌ی ایران، 8 آذر 91، کد خبر: 121901.

 

[10]شبکه‌ی ایران، 10 آذر 91، کد خبر: 122246.

 

[11]شبکه‌ی ایران، 7 بهمن 91، کد خبر: 131328.

 

[12]شبکه‌ی ایران، 27 آذر 91، کد خبر: 125067.

 

[13]شبکه‌ی ایران، 10 دی 91، کد خبر: 127462.

 

[14]شبکه‌ی ایران، 28 دی 91، کد خبر: 130321.

 

[15]رمزگشایی از روایت یار هاشمی، سومین جبهه‌ی «نه به احمدی‌نژاد» چگونه تشکیل می‌شود؟، شبکه‌ی ایران، 28 آبان 91.

 

[16]همان.

 

[17]شبکه‌ی ایران، 8 بهمن 91، کد خبر: 132026.

 

[18]شبکه‌ی ایران، 13 آذر 91، کد خبر: 122888.

 

[19]سایت خبرآنلاین، 19 آذر 91.

 

[20]شبکه‌ی ایران، 26 دی 91، کد خبر: 129889.

 

[21]مشورت به شریعتمداری برای برخورد با جریان انحرافی، انحراف چطور دوسوم جهان را گرفت؟، شبکه‌ی ایران، 13 آذر 91.

 

[22]شبکه‌ی ایران، 25 دی 91، کد خبر: 126814.

 

[23]همان.

 

[24]خبرگزاری آریا، 27 آذر 91، کد خبر: 20121217183355276.

 

[25]شبکه‌ی ایران، 3 دی 91، کد خبر: 126190.

 

[26]سایت شبکه‌ی ایران، 23 دی 91، کد خبر: 128018.

 

[27]روزنامه‌ی ایران، 21 آذر 91.

 

[28]روزنامه‌ی ایران، 21 آذر 91.

 

[29]خبرگزاری آریا، 19 آذر 91، کد خبر: 20121209154227872.

 

[30]روزنامه‌ی ابتکار، 17 مرداد 91.

 

[31]روزنامه‌ی ایران، 8 بهمن 91.

 

[32]سایت شبکه‌ی ایران، 6 آذر 91، کد خبر: 121414.

 

[33]شبکه‌ی ایران، 25 دی 91، کد خبر: 126814.

 

[34]سایت خبرآنلاین، 19 آذر 91.

 

[35]شبکه‌ی ایران، 13 آذر 91، کد خبر: 122888.

 

[36]شبکه‌ی ایران، 13 آذر 91، کد خبر: 122888.

 

[37]صادق زیباکلام، در گفت‌وگو با مهر، درباره‌ی سخنان اخیر رئیس‌جمهور درباره‌ی آزادی بیان و حقوق شهروندی گفت: «رئیس‌جمهور در همایش قانون اساسی یک سری مباحث جدی را در خصوص حقوق شهروندی و دفاع از این حقوق و وظیفه‌ی دولت مطرح کرد و سؤالی که مطرح می‌شود این است که ما اصلاح‌طلبان چه موضع‌گیری‌ای باید در قبال این رویکرد جدید آقای احمدی‌نژاد داشته باشیم.» (سایت الف، 20 آذر 91، کد خبر: 172642)

 

[38]مشورت به شریعتمداری برای برخورد با جریان انحرافی، انحراف چطور دوسوم جهان را گرفت؟، شبکه‌ی ایران، 13 آذر 91.

 

[39]همان.

 

[40]شبکه‌ی ایران، 13 آذر 91، کد خبر: 122888.

 

[41]شبکه‌ی ایران، 8 بهمن 91، کد خبر: 132026.

 

[42]سایت جهان‌نیوز، 8 بهمن 91، کد خبر: 268621.

 

[43]خبرگزاری آریا، 16 بهمن 91، کد خبر: 20130204135103778.

 

[44]شبکه‌ی ایران، 25 دی 91، کد خبر: 126814.

 

[45]سایت شبکه‌ی ایران، 6 آذر 91، کد خبر: 121414.

 

 

*مهدی سعیدی و مجید میری؛ کارشناس‌ ارشد علوم سیاسی و عضو تحریریه برهان/ انتهای متن/

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.