آمريكا در سوريه چه هزينه هايي مي پردازد؟

 

سال 2012 باراك اوباما اعلام كرد كه «خط قرمز ما در سوريه استفاده از سلاح شيميايي است.» يعني اينكه اگر دولت بشار اسد عليه مخالفان از اين سلاح استفاده كند، آمريكا به سوريه حمله خواهد كرد. در همين راستا دولتمردان آمريكا طي چند روز اخير با اين استدلال كه در سوريه سلاح شيميايي استفاده شده و دولت سوريه مسئول آن است، ديپلماسي جنگي بي وقفه اي را به راه انداختند تا به سوريه حمله كنند. اما شواهد نشان داد كه اين اتفاق نمي افتد. بخصوص پس از سخنان باراك اوباما در روز سه شنبه كه به كنگره پيشنهاد داد فعلا به جاي اينكه به حمله فكر كند درباره چگونگي استفاده از ديپلماسي به دنبال راه حلي غير نظامي باشد.

البته شواهد هم گوياي آن است كه احتمال آنكه كنگره به جنگ راي منفي بدهد، زياد است. با اين وجود پيش از آنكه نمايندگان خود را با چالش راي منفي يا مثبت مواجه كنند،‌ دولت يك گام به عقب گذاشته و اعلام كرده كه ابتكار روسيه را مي پذيرد. يعني اينكه اگر سلاح هاي شيميايي سوريه از كنترل دولت خارج و به مديريت بين المللي واگذار شود از حمله صرف نظر مي كند. طي چند هفته اخير اين مهمترين موضع واشنگتن براي عقب نشيني از جنگ است.

 

چرا آمريكا از جنگ عقب نشست؟

 

مواضع دولتمردان آمريكا باعث شده بود كه دنيا به اين نتيجه برسد كه بار ديگر جنگي شكل مي گيرد كه سخت تر از جنگ هاي پيشين خواهد بود. اما اين اتفاق رخ نداد. چرا چنين چرخش و رويكردي انتخاب شد؟ در حالي كه جان كري، وزير امور خارجه آمريكا سفرهاي زيادي را به كشورهاي مختلف انجام داد تا براي جنگي جديد متحداني دست و پا كند. اينكه چرا آمريكا جنگي جديد را آغاز نكرد، دست كم پنج مسئله را مي توان مورد بررسي قرار داد.

1.      ژست صلح طلبي و گريز از جنگ باراك اوباما كه از اواخر سال 2008 و در هنگام مبارزات انتخاباتي آن را به همراه داشت. همين مسئله باعث شد تا جايزه صلح نوبل به وي داده شود. اوباما يكي از مهمترين سياست هاي خود را خروج از يكجانبه گرايي آمريكايي و ورود به چندجانبه گرايي و دخيل كردن ديگر نظرات در رفتارهاي بين المللي اعلام كرد. در روزهاي اخير ديده شد كه در اين رويكرد نمي تواند متحداني جدي را براي جنگ عليه سوريه تشكيل دهد. انگليس مهمترين آنها بود زيرا در دوره هاي گذشته بزرگ ترين حامي حمله به كشورهايي همچون افغانستان، عراق و عمليات هاي متعدد در كشورهاي آفريقايي بود. يكجانبه گرايي دوران بوش سبب شده بود تا وي بر اساس نظرسنجي ها منفورترين رئيس جمهور تاريخ 300 ساله آمريكا انتخاب شود. حال اگر اوباما در همين مسير گام بردارد بيش از بوش مورد انتقاد قرار خواهد گرفت به اين دليل كه رئيس جمهور پيشين اگر چه به سازمان ملل چندان توجهي نكرد اما دست كم متحداني را در كنار خود داشت. اما اوباما همان ها را هم در اختيار ندارد. بنابراين اگر دست به چنين كاري بزند و نظرسنجي ها بار ديگر وي را در افكار عمومي منفورترين رئيس جمهور اعلام كنند، «رويه اي مداوم» در آمريكا شكل خواهد گرفت كه دامان روساي بعدي را هم خواهد گرفت. اين روند مشروعيت بين المللي آمريكا را به شدت مخدوش خواهد كرد.       

2.      شرايطي كه آمريكا در آن قرار دارد به راحتي اين اجازه را نمي دهد كه جنگي جديد را آغاز كند. اين شرايط هم به مسائل اقتصادي و بحراني كه هنوز كنترل نشده ربط دارد و هم به مسائل سياسي و ضربه پذير بودن اين كشور. آنچه امروز آمريكا با آن مواجه است «اصطكاك قدرت»ي است كه ديگر كشورها در برابرش ايجاد كرده اند. بنابراين هر رفتار سياسي مي تواند به شدت در اقتصاد بحران زده آن تاثير منفي شديد بگذارد.

3.      مواضع بازيگران منطقه اي تاثير انكارناپذيري در تصميم گيري هاي باراك اوباما و در كل آمريكا در حوزه خاورميانه و جنگ با سوريه گذاشته است. در حال حاضر منطقه تقريبا به دو قطب تبديل شده كه هر گونه خطا در رفتار آمريكا مي تواند كل خاورميانه و حوزه هاي حاشيه اي آن را با بحران مواجه كند. بخصوص كه امنيت و وجود اسراييل هنوز براي آمريكا از اهميت بالايي برخوردار است. عميق شدن بحران منطقه اي مي تواند اين حلقه ايالتي آمريكا را در منطقه با بحران جدي مواجه كند. «وئام وهاب»، رئيس حزب التوحيد العربي پس از تاكيدهاي مكرر آمريكا در خصوص آمادگي براي حمله گفت: «با شليک نخستين مرمی به سمت سوريه 500 موشک در تل آويو فرود خواهد آمد... شهرهای واقع در فلسطين اشغالی... تركيه ... و برخي كشورهاي خليج {فارس} هدف قرار مي گيرند.» يكي از مشكلاتي كه آمريكا با آن مواجه است و همين مسئله دولتمردانش را در حالت انفعال قرار داده چگونگي ارتباط گيري با مخالفان دولت سوريه است. اين تنها يك نمونه از واكنش ها نسبت به حمله به سوريه است كه از سوي مخالفان بشار اسد اتخاذ شده است. در حالي كه مخالفان منطقه اي حمله به سوريه مي توانند كاملا ميداني عمل كرده و آمريكا را وارد مرحله نامشخصي از «جنگ شبكه اي» كنند.

4.      نوع و شدت مواضع اي كه در عرصه بين المللي بخصوص از سوي روسيه و همچنين چين اتخاذ شده، تاثير غيرقابل انكاري بر عقب نشيني آمريكا از جنگ با سوريه داشته است. طي سال هاي اخير قدرت هاي ضد هژمون از جمله روسيه، چين، ايران و ... به دنبال تغيير و تقسيم قدرت و نفوذ در عرصه هاي مختلف بين المللي بوده اند. در دوره پساكمونيسم، آمريكا علاقه داشت قدرت به نفع اش انحصاري شود و كشور ديگري در آن سهيم نباشد. اما مسئله سوريه و كنش بازيگران مختلف به طور جدي به اين خواسته پاسخ منفي داده است.

5.      افكار عمومي دنيا در تغيير تصميم آمريكا براي حمله به سوريه تاثير فوق العاده اي داشته است. طي روزهاي اخير كمپين ها و راهپيمايي هاي متعدد و بزرگي در كشورهاي مختلف دنيا از جمله آمريكا و اروپا شكل گرفته كه مخالف حمله و جنگي جديد هستند. با توجه به اينكه واشنگتن متحدان سنتي خود را در اين تصميم در كنارش ندارد حال اگر افكار عمومي و اين سطح از اعتراض مردمي را ناديده بگيرد، به طور علني خود را در برابر مردم دنيا قرار مي دهد. نظرسنجي مشترك س ان ان و او آر سي نشان مي دهد كه حتي 70 درصد مردم آمريكا مخالف جنگ با سوريه هستند.

 

هزينه هاي آمريكا در قبال سوريه

بي شك واشنگتن در عقب نشيني از جنگ جديد هزينه هاي زيادي خواهد داد كه كمتر از هزينه هاي حمله به سوريه نيست. اين مسئله نشانگر آن است كه آمريكا در تصميم گيري هاي خود در آينده با مشكلات زيادي مواجه خواهد شد. اولين هزينه اي كه واشنگتن خواهد پرداخت، حيثيتي است. در دوره پساجنگ سرد اين اولين باري است كه آمريكا در اين سطح تصميم خود را قطعي و علني كرده اما به دليل مخالفت هاي متعدد از جانب كشورها و قدرت هاي مختلف و همچنين افكار عمومي مجبور به بازپس گيري آن شده است. همانگونه كه در رسانه هاي مختلف غربي به طور مكرر منتشر مي شود اعتبار آمريكا در اين زمينه كاملا با سوال مواجه شده است.

آمريكا دومين هزينه را در زمين تقسيم قدت و تغيير ساخت قدرت در عرصه بين المللي خواهد پرداخت و در اجبار به عقب نشيني اين مسئله را خواهد پذيرفت كه در مواقع حساس نمي تواند و نبايد تنها تصميم گيري كند. بنابراين مجبور است مواضع مخالفان خود را در نظر بگيرد و حتي گوي را به آنها بسپارد. كشورهاي ضد هژمون طي چند روز اخير واشنگتن را مجبور به تغيير رويكرد از جنگ به ديپلماسي كرده اند يعني آنكه اين توانايي وجود دارد تا رفتارهاي كلان آمريكا را با مقاومت تغيير داد. حتي در اين مسير واشنگتن مجبور شده با راه حل هايي موافقت كند كه از سوي قدرت هاي مخالف ارائه شده است.

مسئله بعدي به عقب نشيني متحدان از دور آمريكا بازمي گردد. پديده اي كه پارلمان انگليس در راي ندادن به جنگ و همكاري با آمريكا ايجاد كرد،‌ فصل نويني از عقب نشيني اروپا در ائتلاف و همكاري با آمريكا است. اروپا اگر چه پس از جنگ جهاني دوم سعي كرده در كنار آمريكا باقي بماند اما همواره در پي راهي بوده تا از زير چتر آن خارج شود. مسئله سوريه اين پتانسيل را دارد كه چنين تغيير رفتاري را در اختيار اروپا قرار دهد.

مجموع اين مسائل زمينه اي را ايجاد مي كند تا ساخت قدرت در عرصه بين المللي با تغييراتي مواجه شود كه نتايج آن را بايد در آينده جستجو كرد. اما شايد بتوان خطري را در همين مسير پيش بيني كرد. اين امكان وجود دارد كه روساي آينده جمهور آمريكا در قبال بازگرداندن قدرت و حيثيت بين المللي آمريكا در برابر قدرتي جديد و مخالف كه در حال شكل گرفتن است به سمت راديكاليسم پيش بروند و سياست آمريكا را تندروانه تعريف كنند. 

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.