نگاهی تاریخی به سیاستهای آمریکا در منطقه و میزان نفوذ و اثرگذاری لابیهای صهیونیستی بر ساختار قدرت در آمریکا نشان میدهد که اسرائیل در این کار تاکنون موفقیتآمیز عمل کرده است. فراموش نکنیم که ساختار قدرت در ایالات متحده به نحوی شکل گرفته است که دولت فقط بین 30 تا 60 درصد قدرت در این کشور را در اختیار دارد و وقتی ما از آمریکا حرف میزنیم نباید فقط به دولت آمریکا توجه کنیم. بقیه قدرت در این کشور به کنگره، سنا، گروههای فشار و لابیها تعلق دارد. آن چیزی که امروز ما تحت عنوان تمایل دولت آمریکا به پیشرفت مذاکرات و حل مسائل با ایران مطرح میکنیم، فقط به 30 تا 60 درصد دولت مربوط میشود. به هر حال در شرایط کنونی کنگره با دولت دموکرات همراه نیست. بنابراین بیش از چهل درصد قدرت در آمریکا در اختیار دولت نیست و اسراییلیها برای پیشبرد اهداف خود به خصوص در زمینه رابطه آمریکا با ایران، تلاش میکنند با بخشهای دیگر قدرت در آمریکا کار کنند. آنها به شدت تلاش میکنند که رسانهها، لابیها، نمایندگان کنگره و بعضاً سنا را تحتتأثیر خود قرار دهند و با اهداف خود همراه کنند.
بنابراین در یک ارزیابی کلی میتوان گفت که خیلی مشکل است که آمریکا بتواند سیاستی را طراحی و اعمال کند که از دسترس تاثیر لابیهای قدرتمند صهیونیستی که به نفع سیاستهای رژیم صهیونیستی در منطقه خاورمیانه به شدت برنامهریزی و لابی میکنند و پول هنگفت هزینه مینمایند دور باشد. لذا با مرور زمان، معلوم میشود که منافع طرفین چه اقتضایی دارد و با چه مکانیزمی آمریکاییها میخواهند بر عوامل مزاحم از جمله لابیهای اسرائیلی غلبه کنند. اما آنچه تا کنون مطابق با سابقه و عملکرد آمریکا به یاد داریم این است که اهداف و خواستههای صهیونیستها برای سران آمریکا و غرب دارای اولویت و ارجحیت بوده است.
دیدگاه ها