پایان یک رویا

مهدی فضائلی
مقوله رفع سایه جنگ هم که یک شوخی بیش نیست؛مگر اینکه بگوییم عملیات روانی دشمن روی این افراد اثر کرده است! این ادعا را فقط می توان از باب کم آوردن در ارائه یک دستاورد ملموس برای برجام و طرح یک ادعای غیرقابل اثبات از جنس اینجا وسط زمین است!ارزیابی کرد.
این روزها مصادف است با سالگرد انعقاد برجام یا همان برنامه جامع اقدام مشترک. برنامه ای که با تعابیر مبالغه آمیز حامیانش "پیروزی عظیم ملت ایران" و"آفتاب تابان" خوانده شد و در قلم و زبان توأم با اغراق منتقدانش هم "خیانت محض" و امثال آن نام گرفت!
به نظر می رسد عموم مردم نه به آن تعاریف مبالغه آمیز و نه به این انتقادهای تند وتیز اعتنای چندانی ندارند و بر اساس انتظار خودشان در باره برجام و یا مذاکرات هسته‌ای قضاوت می کنند.
حال این پرسش مطرح می شود که انتظار مردم از مذاکرات هسته ای و توافق صورت گرفته چه بوده؟ و آیا این انتظار برآورده شده است یا نه؟
به جرات می توان گفت با توجه به اعمال تحریم‌های بی سابقه از سویی و بزرگ نمایی آن در ایجاد مشکلات اقتصادی و معیشتی از سوی دیگر، مهمترین توقع و انتظار مردم رفع تحریم ها و رفع مشکلات اقتصادی و ایجاد گشایش در معیشتشان بوده است. این مساله آنقدر اهمیت و موضوعیت پیدا کرده بود تا در جریان رقابت های انتخاباتی سال ۹۲،در این جمله بیاد ماندنی جناب روحانی تجلی یابد که:«چرخیدن سانتریفیوژها بسیار خوب است، اما به شرط آنکه چرخ تمام کارخانه‌ها و اقتصاد نیز بچرخد.» وعده ای که ضمن حفظ عزت و توانمندی هسته‌ای کشور،به مشکل مردم توجه داشت و طبیعی بود که مورد استقبال قرار گیرد.
حال پس از یک سال از توافق برجام و شش ماه از اجرای آن،ارزیابی آن وعده و میزان تحقق آن چندان دشوار نیست.ارزیابی که بعید است با گذشت زمان تغییری پیدا کند!
واقعیت قضیه این است که تا الآن آن وعده محقق نشده و به رغم حداقل کند شدن چرخش سانتریفیوژها، بدلیل استمرار برخوردهای خصمانه امریکا و تصویب طرح های جدید علیه ایران، چرخش چرخ تمام کارخانه‌ها و اقتصاد نیز اگر کندتر نشده باشد که شده است حتما" بهبود نیافته!
اگراز این مساله بسیار مهم که به زندگی جاری مردم مربوط می شود و از نظر مردم، علت اصلی مذاکره و توافق بوده است عبور کنیم،این نکته باقی می ماند که در سطح راهبردی چه دستاوردی را برای برجام می توان برشمرد؟
حامیان برجام،"شکست ایران هراسی" را بزرگترین دستاورد برجام می دانند.دستاوردی که در بیان بخش دیگری از مدافعان برجام با عنوان" دوری از امنیتی سازی ایران" مطرح می شود و در تعابیر تندتر و اغراق آمیزتر به "رفع سایه جنگ از ایران" می رسد!
اگر بخواهیم واقع بینانه نگاه کنیم، مقوله ایران هراسی توسط سردمداران غربی هنوز در حوزه هسته‌ای تمام نشده به حوزه موشکی منتقل شده و اکنون با تجربه برجام تلاش می کنند به حریم امنیت ملی ایران وارد شوند که قطعا" ناکام خواهند بود.عوامل منطقه‌ای آنها نظیر عربستان هم چندین برابر قبل در کوره ایران هراسی می دمند و با تشدید خصومت ها رسما"از تروریست‌ها علیه کشورمان حمایت می کنند.
مقوله رفع سایه جنگ هم که یک شوخی بیش نیست؛مگر اینکه بگوییم عملیات روانی دشمن روی این افراد اثر کرده است!
وقتی بنابر تصریح اوباما،جنگجوترین رییس‌جمهور آمریکا یعنی بوش،فاقد طرح نظامی علیه ایران بوده است.وقتی کشورهایی که پس از حادثه مرموز ۱۱ سپتامبر براساس مصوبه شورای امنیت سازمان ملل، عراق را اشغال کردند،آنگونه مجبور به ترک عراق و تحویل دولت این کشور به هم پیمانان ایران شدند؛در شرایطی که قویترین رژیم هم پیمان غرب در منطقه در برابر یک مجموعه محدود بنام حزب‌الله لبنان عاجز و شکست خورده دندان به هم می ساید و در زمانه ای که ۸۳ کشور دشمن سوریه از جمله امریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان و ایتالیا و هم پیمانان منطقه‌ای آنان مانند ترکیه و عربستان و قطر در بحران سوریه کم می آورند و بتدریج بدنبال راه حلی برای خروج از آن هستند و در دورانی که مجاهدان محروم و کم بنیه اما مصمم و مقاوم یمنی عرصه را بر نظامیان سعودی و اماراتی مجهز و برخوردار از حمایت قدرت های فرامنطقه ای تنگ می کنند؛چگونه می توان باور کرد کسی به فکر حمله به ایران قدرتمند و بلامنازع در این منطقه باشد؟!
این ادعا را فقط می توان از باب کم آوردن در ارائه یک دستاورد ملموس برای برجام و طرح یک ادعای غیرقابل اثبات از جنس اینجا وسط زمین است!ارزیابی کرد.
در مقابل این دستاورد موهوم،اما یک دستاورد بسیار مهم و راهبردی و ارزشمند برای برجام می توان ذکر کرد و آن تجربه چندباره دشمنی مستمر امریکا و غیر قابل اعتماد بودن این کشور است.
نکته‌ای که به شکل سوال برانگیزی از ناحیه جریانی در داخل کشور مغفول گذاشته شده و تلاش می شود به نحوی توجیه و کمرنگ گردد!
این تجربه یکبار دیگر در سالهای ۸۲ تا۸۴ ودر همین موضوع هسته‌ای با تروئیکای وقت اروپا یعنی انگلیس،فرانسه و آلمان،آموخته شده بود اما شاید بدلایلی لازم بود یکبار دیگر ابن تجربه تکرار گردد تا حجت بر همه تمام شود و کسی نتواند مسئولان کشور را به لجبازی متهم کند و مقاومت در برابر فشارهای شیطان بزرگ را حمل بر غرب ستیزی بی منطق نکند.

این تجربه پرهزینه اما لازم یکبار دیگر ثابت کرد،خوش بینی به غرب و آمریکا و رویای تمام شدن خصومت امریکا نسبت به ما چقدر از عقل و خردمندی فاصله دارد و بی اعتمادی به امریکا و شیطان بزرگ تا چه حد عاقلانه و خردمندانه است.
آنچه تا کنون از برجام برای ما مانده"بَرج"است و بدلیل بد عهدی های آمریکا و سکوت دیگر اعضای ۱+۵ خبری از اقدام مشترک نیست!لذا حداقل این تجربه را پاس بداریم چرا که
بی توجهی دوباره به این تجربه، ندامت مورد اشاره خواجه شیراز را بدنبال خواهد داشت که من جرب المجرب حلت به الندامه!

 

فارس

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.