گرچه وجود درگيريهاي پراكنده و آرايش نظامي بين دو طرف قبل از آغاز جنگ هم مشكلي خطرناك به خود گرفته و آتشهاي پراكنده بين طرفين رد و بدل شده بود و ترور الجعبري با استفاده از آتش هوايي به شروع اين جنگ 8 روزه انجاميد، اما انگيزههاي اين تهاجم احمقانه و مولد شرايط شكننده و خفتبار براي صهيونيستها را بايد در موارد ذيل جستجو كرد:
1- بدست آوردن برآورد جديد از توان نظامي حماس كه از نگاه دستگاه امنيتي رژيم صهيونيستي متأثر از چند عامل بود:
1/1 – ميزان و نوع سلاحهاي دريافتي پس از وقوع انقلاب ليبي.
2/1- تأثير ايجاد شكاف در حماس و پديد آمدن يك گرايش طرفدار مذاكره با آمريكا و اسرائيل در بخشي از مسئولان ارشد حماس مثل دكتر اسامه حمدان و تأثيرپذيري آنان از تحولات بيداري اسلامي، ارتباط با اخوانيها و گرايش به تركيه و قطر
3/1- بازتاب جنگ سوريه بر مقاومت كه علاوه بر فاصله افتادن بين حماس و بشار اسد، حمايت جمهوري اسلامي ايران از وي هم ميتوانست واكنش بخشي از حماس و واگرايي نسبت به ايران را ايجاد كرده باشد.
4/1 – آثار تحريم بر جمهوري اسلامي ايران و پديد آمدن شرايط سخت براي كمك به مقاومت.
2- فراهم آوردن شرايط واقعي براي آزمايش سامانههاي ضدموشكي مثل گنبد آهنين.
نگراني از پيشرفتهاي موشكي جمهوري اسلامي ايران و نوع و ميزان واكنش و همراهي برخي متحدان و همپيمانان راهبردي ايران در صورت عملي شدن تهديد نظامي عليه جمهوري اسلامي ايران، ضرورت تست سامانههاي ضد موشك براي رفع معايب و اشكالات احتمالي را براي آمريكا و رژيم صهيونيستي مطرح ساخته بود كه ميدان كم هزينهي آن در يك جنگ محدود و كوتاه تعريف شده بود. لذا احتمال هماهنگي با آمريكاييها براي آزمايش سامانههايي چون گنبد آهنين در يك فضاي واقعي وجود دارد.
3- آزمايش مواضع كشورهاي اسلامي پس از بيداري اسلامي براي تعيين ميزان مديريت مؤثر آمريكا بر تحولات منطقهاي.
4- بهره برداري از جنگ محدود و قدرت نمايي براي تغيير نتايج انتخابات پيش رو كه نه تنها بحرانهاي اقتصادي و اجتماعي، بلكه احساس ناامني ناشي از تحولات منطقهاي صهيونيستها را در داخل هم در شرايط پيچيده و شكنندهاي قرار داده و نياز به مانور قدرت را براي جريان حاكم ضروري ساخته بود.
5- مانور قدرت و پرهزينه معرفي كردن هرگونه واكنش در برابر اقدامات احتمالي آيندهي آمريكا و اسرائيل و ايجاد شرايط بازدارنده به نفع امنيت شكننده رژيم صهيونيستي.
سؤال : چه سناریوهایی برای ورود رژیم صهیونیستی به جنگ 8 روزه پس از تجربه جنگ های گذشته متصور بود؟ و طراحان جنگ 8 روزه در سرزمينهاي اشغالي فضا و صحنه نبرد را چگونه ديدند و شرايط را چگونه ترسيم كردند كه به اين جنگ كه منجر به شكستي جديد براي تلآويو شد دست زدند؟
پاسخ : پس از جنگهاي 22 روزه و 33 روزه در سالهاي 2009 – 2008 و 2006 و شكست رژيم صهيونيستي تصور دست زدن اين رژيم به جنگ ديگر دور از انتظار بود، بنابراين ورود به جنگي بينتيجه كه پس از 3 روز از شروع آن، شاهد التماس اين رژيم براي پايان دادن به آن و پذيرش مطالبات مقاومت پس از 8 روز را به دنبال داشت، كنشي غيرمنطقي است كه ميتواند در قالب يكي از سناريوهاي ذيل اتفاق افتاده باشد:
1- كشيده شدن رژيم صهيونيستي به جنگ ازسوي آمريكا، براي مهار روحيهي تهاجمي و جنگطلبانهي سران تلآويو و پاسخ عملي به آنان دربارهي چرايي اجتناب آمريكاييها از بكارگيري راهبرد مقابله نظامي عليه جمهوري اسلامي ايران.
2- اشتباه محاسباتي صهيونيستها در برآورد توان نظامي مقاومت و شرايط منطقهاي پس از بيداري و ميزان نفوذ قطر و تركيه در مقاومت و بحران در سوريه.
3- بهرهبرداري مقاومت و حاميان آن از اشتباه محاسباتي صهيونيستها و كشاندن آنها به ميدان مهلكه و راندن صهيونيستها و آمريكائيها به كنج رينگ انفعال.
به نظر ميرسد نشانگان مربوط به سناريو دوم و زمينهسازي آن براي سناريوي سوم بيشتر از نشانگان مربوط به سناريوي اول ميباشد. چرا كه آمريكا عليرغم پرهزينه بودن حمايت آن از رژيم صهيونيستي همچنان متأثر از قدرت لابي صهيونيستها بوده و منافع راهبردي خود در منطقه را به امنيت و ثبات رژيم صهيونيستي پيوند زده است.
علاوه بر این زمینه های دیگری نیز وجود دارد که رژیم صهیونیستی را به اشتباه محاسباتی و راهبردی وادار کرد از جمله:
1- رژيم صهيونيستي با برآوردي كه از تحولات منطقه با محوريت سوريه داشت، به اين احساس رسيد كه فضاي منطقهاي با توجه به موضوع سوريه و تمركز ارتجاع غربي ـ عربي بر مديريت تحولات اين كشور به عنوان حلقه مياني خط مقاومت، از موضوع فلسطين و غزه رويگردان بوده و خلأ توجه افكار عمومي به مسئله فلسطين فرصتي است تا رژيم صهيونيستي تهاجم همه جانبه خود را به منطقه غزه از سر گيرد.
2- وضعيت ايران نيز در اين برآورد با اشتباه محاسباتي ديگري مواجه بود. به زعم تصميمسازان صهيونيستي در تلآويو كه قطعاً با حمايت و پشتيباني فكري و نظامي غربيها همراه بوده، جمهوري اسلامي ايران به دليل ارائه تصويري وارونه از آن در اذهان و افكار عمومي مردم منطقه به دليل حمايت از سوريه در وضعيتي آچمز و نامناسب قرار دارد. در واقع، در اثر القاء رسانههاي عربي ـ غربي، افكار عمومي مردم مسلمان منطقه عليه ايران مديريت شده است. خروجي اين برآورد وضعيتي از ايران به معني حذف حمايتها و پشتيبانيهاي سياسي و معنوي بزرگترين حامي مسئله فلسطين در بين كشورهاي اسلامي و عربي است. در نتيجه زمان مناسب براي حمله به غزه فراهم شده بود.
3- خروج گروههاي مقاومت فلسطيني مثل حماس از سوريه و تعطيلي دفاتر مقاومت در دمشق به دليل نوع نگاه حماس به تحولات سوريه كه به نگاه تركيه و مصر نزديكتر است، عامل ديگري بود كه رژيم صهيونيستي را به اين قطع ارتباط گروههاي مقاومت فلسطيني با ديگر حامي معنوي خودشان اميدوار ساخت و زماني كه صهيونيستها عقبه حمايتي غزه را از حمايت سوريه و ايران به زعم خود تهي تصور و ترسيم كردند، دست به حمله نظامي به غزه زدند. البته برخي از كشورهاي انقلابي چون مصر از حماس اعلام حمايت كردند اما به دليل اينكه اين حمايتها به لحاظ كمي و كيفي چون حمايتهاي سوريه نبود، خيلي در برآورد رژيم غاصب اسرائيل وقعي پيدا نكرد. ضمن اينكه مصر به لحاظ سياسي نيز گرفتار مباحث جديد در داخل خود بود و توان ورود به اين موضوع را نداشت.
4- زمينه بسيار مهم ديگر، تشكيك و ترديد نظاميان صهيونيستي در توانمنديهاي نظامي ـ دفاعي فلسطينيها در غزه بود. مطابق با برآورد و اطلاعات نظامي رژيم صهيونيستي، فلسطينيها به لحاظ توانمنديهاي دفاعي و نظامي در دو سال اخير رشدي نكرده و هيچ تفاوتي با زمانهاي گذشته كه آنها حمله ميكردند و هرجا را كه ميخواستند به زير آتش ميگرفتند، نكرده است. ضمن اينكه كارخانه اسلحهسازي مستقر در شرق خارطوم را نيز كه تنها امكان احتمالي تقويت و تجهيز آنها بود، توسط اسكادران هوايي رژيم صهيونيستي قبل از حمله به غزه بمباران شده بود. تمايل رژيم صهيونيستي به تست سامانه دفاعي گنبد آهنين نيز در اين بخش مزيد بر علت شده بود.
دیدگاه ها