هادي نيوز: شاید هیچ تقویمی بهاندازۀ تقویم ایرانی، یادآور روزهای سخت و حوادث تلخ نیست؛ آنقدر که این خاک، زخمخوردۀ چکمههای استبداد است؛ از اسکندر و مغول گرفته تا قاجار و پهلوی. این را که زخمهای حاصل از ظلم عمیقتر بوده یا جراحتهای ناشی از بیلیاقتی حکام، باید تاریخ قضاوت کند؛ زخمهایی که شاید دردشان زیر گردوغبار زمانه و گذر سالها کمتر شده باشد؛ اما هرگز به فراموشی سپرده نمیشود. یکی از این حادثهها واقعۀ گوهرشاد بود که در تیر سال ۱۳۱۴ شمسی رقم خورد.
در این تاریخ، مردمی که در اعتراض به کشف حجاب در مسجد گوهرشاد تجمع کرده بودند، قتلعام شدند. این فاجعه منجر به کشتهشدن بیش از هزار نفر از اهالی مشهد شد و همگی بدون آداب مسلمانی در گورهای دستهجمعی دفن شدند. در سالهای بعد از انقلاب، هنرمندان و پژوهشگران فراوانی در قالب آثار هنری و مستند، این واقعه را بازگو کردهاند.
سعید تشکری یکی از هنرمندانی است که همواره دغدغۀ این حادثه را داشته و در آثار مختلفی به مسجد گوهرشاد و گوهرشاد بانو اشاره کرده؛ اما در رمانک فانتزی اوسنۀ گوهرشاد، با نگاهی متفاوت این واقعه را روایت کرده است.
فاطمه سلیمانی ازندریانی درباره این کتاب طی یادداشتی نوشته است؛
«اوسنۀ گوهرشاد»؛ افسانه یا واقعیت
آنهایی که با آثار و قلم سعید تشکری آشنا هستند، میدانند که در همۀ آثار این نویسندۀ مشهدی، ردپایی از مشهد و ارادت به امامرضاj به چشم میخورد. به قول خود نویسنده، نقل به مضمون از کتاب اوسنۀ گوهرشاد، چه کسی که لباس فراشی پوشیده، چه کسی که تبلیغات میکند و چه پیشنماز و چه کسی که قلم میزند، همه خود را خادم میدانند و این خادمی برایشان افتخار است. این خادم خوشقلم این بار هم با مکتوبکردن اوسنۀ گوهرشاد به آستان حضرت سلطان عرض ارادت کرده است.
کمتر کسی است که نداند گوهرشاد کیست و چه کرده است. شاهبانوی مغول که بهخاطر ارادت به ضامن آهو، موقوفات بسیاری در مشهدالرضا از خود به جا گذاشته که معروفترین آنها مسجد گوهرشاد است؛ مسجدی جنب حرم که برای خیلیها باب ورود به حرم است و رمز و راز و کششی در خود دارد که گفتنی نیست.
اما چرا اوسنۀ گوهرشاد؟ مگر نه اینکه اسطورهها و افسانهها در هالهای از رمز و راز و خیال پیچیده شدند؟ و مگر نه اینکه تشخیص مرز واقعیت و خیال در افسانهها مرز باریکی است که بخش رؤیاگونۀ آن پررنگتر است؟ پس چرا اوسنۀ گوهرشاد؟ گوهرشاد که افسانه نبود. یک شخصیت حقیقی و واقعی بود که در روزگاری نه چندان دورتر از ما میزیست. چند سده پیشتر از ما، در قیاس با هبوط آدم بر زمین، روزگاری طولانی نیست. بنابراین گوهرشاد هم نمیتواند افسانه باشد؛ اما سعید تشکری گوهرشاد را تبدیل به افسانه کرده است؛ افسانهای در دل یک داستان فانتزی، یا به قول خودش رمانک فانتزی؛ عنوانی که در اولین صفحه و پیشانی کتاب ذکر شده است.
این عنوان تکلیف مخاطب را روشن میکند که این کتاب مناسب ذائقهاش هست یا نه. مخاطب آثار سعید تشکری میداند که در آثار او همیشه هالهای از رؤیا وجود دارد. شاید این هاله خیلی هم پررنگ نباشد؛ اما وقتی با عنوان «فانتزی» مواجه میشود، راحتتر دست به انتخاب میزند. این عنوان هوشمندانه باعث میشود مخاطب اگر این کتاب را برای خواندن انتخاب کرد، در میانه دلزده نشود. قبل از بررسی داستان، لازم است تا از ادبیات فانتزی، تعریفی جزئی کنیم. «ادبیات فانتزی یک گونۀ ادبی است که در آن از جادو و دیگر اشکال فراطبیعی، بهعنوان عنصر اولیۀ طرح و توطئه، درونمایه یا فضای داستان استفاده میشود.
در این سبک، قواعد و قوانین فیزیکی و طبیعی زیر پا گذاشته میشود و موجودات ناموجود تصویر میشوند. این نوعِ ادبی معمولاً شامل حوادث خارقالعاده و موجودات خیالی است. ویژگی اصلی ادبیات فانتزی، داشتن عناصر خیالی در فضایی خاص است؛ فضایی که منطق و قوانین خاص خود را دارد که متفاوت با منطق عادی است و داستان، آن قوانین را نمیشکند. در این ساختار، هر مکانی برای عناصر خیالپردازی ممکن است.
شاید این مکان مخفی باشد، یا در جهان ظاهراً واقعی ما رخنه کرده باشد یا شاید کاملاً در دنیایی خیالی رخ بدهد. در هر اثری، عناصر نه فقط باید از قوانین پیروی کنند، بلکه بهدلیل انسجام طرح و توطئه، داستان باید شامل محدودیتهایی باشد تا به قهرمانان و تبهکاران داستان اجازه بدهد با هم بجنگند. عناصر جادویی باید بیقیدوبند استفاده نشوند؛ وگرنه ساختار داستان از بین میرود.»
نویسنده در کتاب اوسنۀ گوهرشاد بهخوبی از این عنصر بهره برده است؛ جایی که گوهرشاد بیگم را از قصر شاهرخشاه سوار بر کالسکۀ خیال کرده و به روزهایی میبرد که واقعۀ گوهرشاد در حال وقوع است. حضور گوهرشاد در مشهد آن روزگار، تعلیق و حس کنجکاوی زیادی به مخاطب تزریق میکند. آیا گوهرشاد بیگم به قصد جلوگیری از فاجعۀ گوهرشاد وارد ماجرا شده؟ یا اینکه قرار است تاریخ تکرار شود؟ آیا میشود به زمان سفر کرد و جلوی وقوع حوادث را گرفت؟ یا حتی در صورت سفر در زمان هم فقط باید نظارهگر بود؟
فارغ از نقش گوهرشاد در وقوع یا بهوقوعنپیوستن حادثۀ مسجد گوهرشاد، حضور او در داستان خوش نشسته است. مخاطبی که از گوهرشاد فقط اسمی شنیده، با خواندن این کتاب با زندگی و نقش او در تاریخ آشنا میشود. هرچند بخش اندکی به این مسئله اختصاص داده شده و بیشترِ اطلاعات بهواسطۀ مکالمۀ نویسنده و گوهرشاد بیگم به مخاطب منتقل میشود، میزان این اطلاعات به اندازهای هست که ابعاد وجودی او معرفی شود.
شاید با خواندن جملات بالا تعجب کرده باشید: مکالمۀ نویسنده با گوهرشاد! اما جای تعجب نیست؛ چون در دنیای فانتزی، وقوع هر اتفاقی ممکن است؛ حتی حضور نویسنده در داستان و گفتوگو با شخصیتها و مخاطب.
«سلام! خوشوقتم از زیارتتون. خیلی خوش اومدید... نه نه، اشتباه نکنید. این اصلاً گفتوگوی اون خانم و آقا در فصل قبل نیست. این منم که با شما صحبت میکنم. مستقیم و بیواسطه. چی؟ باید خودم رو معرفی کنم؟ بله... به روی چشم. من بهعنوان نویسندۀ کتابی که میخونید و شما بهعنوان مخاطب عزیز، حق داریم با هم آشنا بشیم.»
«خیلی چیپ شد. اهل دلا که اینطوری خواستگاری نمیکنن. شما ببخشید.»
و نمونههایی از این دست که در کتاب فراوان به چشم میخورد که به کمک طنازی کتاب آمده و به این ماجرای تراژیک، رنگوبوی طنز داده است؛ طنزی که مثل پاگرد و برای نفسگرفتن مخاطب عمل میکند؛ اما شگرد نویسنده فقط این نیست. استفاده از زاویهدیدهای مختلف در فصلها نیز باعث تنوع شده؛ بهطوری که خوانندۀ کتاب در هر فصل، منتظر غافلگیری جدیدی است. زیباترین زاویهدید که در چند فصل کتاب از آن استفاده شده، زاویهدید دومشخص یا تکگویی نمایش است: یکی از زاویهدیدهای دشوار در داستاننویسی، خصوصاً رمان.
«از وقتی شنیدی تلگرافی فوری برایت رسیده، به دفتر کارت رفتی و تلگراف را خواندی و برگشتی. ساعتی گذشته و تو دوباره اینجایی. عطر او را همیشه از میان آن همه دود و سیگارهای برگ و عطرهای فرانسوی زنان دیگر و بوی الکل و شراب میتوانی حس کنی؛ همان عطر روز اول که تو را کنار ساحلی در استانبول جذب خودش کرد.»
نثری خیالانگیز که اگر کل کتاب با همین زاویهدید ادامه پیدا میکرد، در نوع خود نمونهای میشد منحصربهفرد، خاص و مثالزدنی؛ اما بهدلیل فضای داستان و استراتژی نویسنده، اعمال این زاویهدید در کل کتاب ممکن نبود. همان طور که پیش از این اشاره شد، ماجرای اصلی کتاب حادثۀ کشتار مردم در مسجد گوهرشاد است؛ حادثهای که در پی فرمان کشف حجاب به وقوع پیوست. اگر از این حادثه اطلاعی ندارید، این کتاب را بخوانید تا سوار بر بال خیال، برگی از تاریخ را ورق زده و با مسببان اصلی این فاجعه آشنا شوید؛ مخصوصاً که در فصلی از کتاب، مستنداتی دراینباره ارائه شده است. شاید با خواندن این فصل، این سؤال پیش بیاید که آیا ارائۀ سند، آن هم بهصورت یک فصل در کتاب و بدون روایت داستانی، منطقی است یا نه؟ بله، منطقی است؛ چون ما با یک داستان فانتزی روبهرو هستیم و استفاده از هر آیتمی که در خدمت پیشبرندگی داستان باشد، منطقی است؛ مگر اینکه با قراردادهای خود کتاب همخوان نباشد.
واقعهٔ مسجد گوهرشاد مشهد یا قیام گوهرشاد در تیر ماه سال ۱۳۱۴ هجری خورشیدی، از رخدادهای مهم دوران حکومت رضا شاه پهلوی و نخستوزیری محمدعلی فروغی بهشمار میآید. خیزش مردم در جریان این واقعه، در اعتراض به اجباری شدن بر سرنهادن کلاه شاپو توسط حکومت مرکزی، رخ داد.
فارس
آخرین اخبار