بررسی مقایسه‌ای رویکرد سازش با آمریکا با اندیشه امام و رهبری

تاکید همیشگی امام راحل(ره) و مقام معظم رهبری بر حفظ انسجام ملی، شناخت ماهیت استکبار و اهمیت احترام متقابل و نفی روابط ظالمانه، شروط رابطه با آمریکاست.

خبرگزاری فارس: بررسی مقایسه‌ای رویکرد سازش با آمریکا با اندیشه امام و رهبری

مقدمه

علیرغم رویکرد منفی آمریکا به انقلاب اسلامی ایران و دشمنی های مکرر آن کشور، اما در طول سالهای اخیر همواره و به دلایل گوناگون مقطعی، عده ای در موافقت و اهمیت ارتباط با آمریکا سخن گفته اند. نکته ی قابل توجه آن که برخی از جریانات نظیر گروه های ملی مذهبی و نهضت آزادی از ابتدا به دنبال رابطه با آمریکا و عادی سازی روابط بوده اند اما  برخی گروه های سیاسی که در طول سی سال گذشته در چارچوب نظام تلقی می شده اند نیز با تغییر رویه به دنبال رابطه با آمریکا افتاده و تلاش دارند رهبری را نیز به این امر سوق دهند.

این روزها به دلیل رویکرد "اعتدالی" دولت جدید و تغییر لحن آمریکا، باز هم شاهد اظهار نظرهای متعددی در ضرورت برقراری رابطه با آمریکا هستیم. عده ای برای رسیدن به اهداف خود به تحریف نظرات امام رو اورده و با استفاده از رسانه های متعدد خود از موافقت این بزرگ سفر کرده نسبت به مذاکره با شیطان بزرگ دم می زنند. لذا ضرورت دارد تا با شناختی از جریانات مدعی این رویکرد، ایده های آنان را با عیار نظرات امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری سنجیده و از این میان رویکرد واقعی انقلاب اسلامی درمورد مسئله رابطه با آمریکا را معرفی نماییم.

جریانات سیاسی سازشکار

الف)گفتمان اصلاحات و احزاب دوم خرداد

"اصلاح طلبان" به جریانات سیاسی، احزاب و شخصیت هایی از طیف های مختلفی از سنتی ها، میانه روها و افراطیون رادیکال، اطلاق می شود که در سالهای ابتدایی انقلاب، عمدتا تحت نام "گروههای خط امام" یا "جناح چپ" و در سالهای دهه هفتاد با حضور 18 گروه وحزب، با عنوان "شورای هماهنگی جبهه دوم خرداد" به فعالیت پرداختند. این احزاب شامل؛ مجمع روحانیون مبارز، جبهه مشارکت ایران اسلامی (منحله)، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و ... می شوند که عمدتا در سال‌های 1376 تا 1384، بر بخش قابل توجهی از دستگاه‌های اجرایی و تقنینی(مجلس، شوراهای شهر و . . ) تسلط یافته بودند، و تلاش کردند تا باب مذاکره با آمریکا را باز کنند.

جالب اینکه در جریان چپ سنتی (حد فاصل سال‌های 1358 تا 1368) گرایش شدید به رفتارهای رادیکالی و تند، محدود کردن قلمرو آزادی‌ها و حقوق شهروندی، مخالفت با برقراری رابطه با ایالات متحده و بالاخره فصل‌الخطاب دانستن ولایت فقیه در همه‌ی امور، دیده می‌شود. این در حالی است که اصلاح طلبان مدرن با ویژگی‌هایی چون تساهل و تسامح، اصل تنش‌زدایی در سیاست خارجی، احترام به حقوق شهروندی و نظریه‌ گفت‌وگوی تمدن‌ها شناخته می‌شوند (دارابی، 1390: 249 -259). این مسئله البته ناشی از رویکرد غرب‌باورانه و غرب‌گرایانه‌ی حاکم بر گفتمان مسلط بر این جریان بود.

شاید مبانی معرفتی این دگردیسی را باید در اندیشه های به اصطلاح روشنفکری دینی جستجو نمود. در طول سه دهه تاریخ انقلاب اسلامی، سروش و شاگردان و اطرافیانش کوشیدند تا اصول موضوعه گفتمان لیبرال سرمایه‌داری را از دل اسلام استخراج و استنتاج کنند و این روش را عمدتا در حلقه ماهنامه کیهان فرهنگی، پس از آن در حلقه کیان و مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری پی گرفتند. لذا برای مطالعه گرایش به غرب و هواداری رابطه با آمریکا از سوی اصلاح طلبان باید به مبانی نظری آنان در ادبیات سروش مراجعه نمود.

سروش با نفی ماهیت اومانیستی، سکولاریستی و عقلانیت خودبنیاد غرب، ادعا می کند: «انکار نمی توان کرد که در میان اندیشه و هنر و فلسفه و ادب و صنعت و سیاست اروپایی و امریکایی – که اصطلاحاً غرب جغرافیایی خوانده می شوند – نوعی ملازمه و ارتباط و تشابه برقرار است .... اما این مقدار ربط و پیوند ، بسیار فاصله دارد با آن مدعا که گویی در وراء این آراء و انظار و علوم و آداب و فنون و نظامات ، روحی و گوهری نهفته است. ما با « غرب » طرف نیستیم .

با غریبان روبروییم ... بلی هر چه از مغرب زمین می رسد ، تکه ای و نکته ای ، ادبی و سنتی ، فنی و علمی ، فکری و فلسفه ای از آن دیار است ، اما نباید پنداشت روح شیطانی غرب ( همان موجود سهمناک ) در کالبد هر اثر و هر فکر آن دیار چنان رخنه کرده که با خریدن هر قطعه ، آن روح را هم خریده ایم» (سروش، 1375: 233).

رویکرد سروش به مقولة فرهنگها را می توان نقطة مقابل تهاجم فرهنگی از یکسو و غربزدگی تمام عیار از سوی دیگر دانست. اساسأ او فرهنگ غربی را یکی از سه رکن اساسی فرهنگ فعلی ما می داند، لذا به تهاجم فرهنگی اعتقادی ندارد (عباسی، 1383:منابع اینترنتی)

بعد دیگر غرب گرایی اصلاح طلبان به نظرات سیدمحمد خاتمی باز می گردد. او به مثابه‌ی یکی از بالاترین مقامات سیاسی جمهوری اسلامی ایران، در آن سالها از جایگاهی رسمی و قانونی، مفهوم «جامعه‌ی مدنی» را وارد ادبیات رایج سیاسی کرد. تأکید وی در دوران کاندیداتوری و ریاست‌جمهوری بر توسعه‌ی سیاسی و به خصوص جامعه‌ی مدنی، ارمغان آشنایی وی با فلسفه و اندیشه‌ی غرب بود که با حضور در حلقه های کیان و آیین نیز تقویت شده بود.

خاتمی، با باور به این امر، توسعه‌ی غرب را میوه‌ی تمدن غرب دانسته و ایران را نیز در جهت رسیدن به این میوه به تقلید «بینش و منش غربی» فرا می‌خواند: «توسعه، به معنای امروزش، میوه یا شاخ‌وبرگ تمدن جدید است. اگر آن تمدن آمده، توسعه هم خواهد آمد و به این معنا سخن کسانی که می گویند ابتدا باید خرد غربی را پذیرفت تا توسعه بیاید، سخن بیراهی نیست و این سخن را کامل کنم که علاوه بر خرد و بینش غرب، باید منش غربی متناسب با این بینش را نیز پذیرفت». این سخنان به معنای متناسب شدن و تطبیق جامعه با غرب بود (حیدری،1391: منابع اینترنتی)

اساسا همه گیر شدن این گفتمان باعث گردید؛ جریان چپ سنتی ضدآمریکایی به موضعی غرب گرا و موافق رابطه با آمریکا بدل شود. همان طور که پیش از این یادآور شدیم، این گروه و افراد آن، از زمان شکل‌گیری تا آغاز دوران اصلاحات بر این باور بودند که آمریکا در مرکز دشمنان انقلاب اسلامی است و مبارزه با آن در دستور کار قرار دارد. به همین ترتیب است که در بیانیه‌ای از سوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی می خوانیم:

"نمی‌توان با عقب‌نشینی و تغییر در رفتار، آمریکا را با انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران بر سر لطف و مهر آورد... امپریالیسم آمریکا دشمن اصلی و فوری ماست... شعار استراتژیک و راهنمای ما، نه تسلیم و نه تهاجم، بلکه دفاع فعال است" (سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، بیانیه شماره 7) اما هم‌زمان با تبدیل چپ سنتی به اصلاح طلبان مدرن در سپهر سیاسی جمهوری اسلامی و قرار گرفتن اصل «تنش‌زدایی» در سیاست خارجی، دیدگاه این سازمان نیز در زمینه‌ی برقراری رابطه با آمریکا دچار تحول می‌شود و اعضای این سازمان نه تنها اعتقادی به مواضع پیشین خود ندارند، بلکه از تئوریسین‌های رابطه با آمریکا هستند و معتقدند که «عده‌ای از شعار مرگ بر آمریکا برای مقابله با مردم سوءاستفاده می‌کنند.» (رسالت، 13 آبان 1378).

و بر همین اساس بهزاد نبوی شعار «مرگ بر آمریکا» را در تعارض با عادی‌سازی رابطه با آمریکا و سیاست‌های تنش‌زدایی تلقی می‌کند و با افتخار تمام می‌گوید: «والله من اعتقادی به مرگ بر آمریکا ندارم.» (کیهان، 21 فروردین 1388). در تداوم همین رویکرد، روزنامه‌ی ایران به نقل از محسن آرمین، عضو سازمان مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت، چنین نوشت: «ما باید بحث رابطه با آمریکا را از مقوله ایدئولوژیک خارج کنیم و این کار باید کاملاً کارشناسی باشد» (روزنامه ایران، 12 آبان 1380).

نتیجه این رویکرد و البته کار کارشناسی اصلاح طلبان در ماجرای مذاکرات هسته ای به روشنی آشکار گردید جایی که نمایندگان مجلس ششم در نامه ای صراحتا  می خواستند رهبر انقلاب را به نوشیدن جام زهر و قبول عقب نشینی کامل در مقابل غرب مجبور کنند. و نهایتا با تعلیق غنی سازی اورانیوم، نه تنها امتیازی از غرب نگرفتند، بلکه استقلال و عزت ملی را به یغمای بیگانگان دادند. همین رویکرد سازشکاری بود که موجب شد آمریکایی‌ها هنوز امید خود را قطع نکنند.

هنری پرکت، مدیر کل سابق وزارت خارجه آمریکا در امور ایران، در شهریور ماه 1380 در این باره می‌گوید: «اگر موجی که در مطبوعات اصلاح طلب ایران با تز امکان ارتباط با آمریکا شروع شد و حالا با تردید در اساسی‌ترین وجوه انقلاب اسلامی مشهود است، بتواند از حریم روحانیت عبور کند و از آن طریق، ولایت فقیه را بر کشتی تردید سوار کند، بار سنگینی از دوش آمریکا برداشته است.

این بار سنگین، همان است که امروز ایران را از غرب دور نگه داشته و امکان صلح با اسرائیل را تا حدی تنزل داده است. اصلاح طلبان ایران، راه دشواری در پیش دارند، اما به خوبی دریافته‌اند که برای نزدیکی به غرب باید نگاه مردمشان را از زشتی‌های غرب به زیبایی‌های آن معطوف کنند» (به نقل از: کرامتی، 1383 : 245).

نگرانی از رویکرد خوش‌بینی ساده‌لوحانه‌ی اصلاح طلبان به غرب، یکی از دغدغه‌های رهبر معظم انقلاب نیز بوده است؛ در این زمینه ایشان می فرمایند: «بعد از انقلاب هم در برهه‌ای مسئولین کشور روی خوش‌بینی‌های خود به این‌ها اعتماد کردند، از آن طرف، اما آنها ایران را محور شرارت خواندند و به ملت ایران اهانتی بزرگ کردند» (بیانات در دیدار فرماندهان و جمعی از کارکنان نیروی هوائی ارتش جمهوری اسلامی ایران، 19/11/1391).

بنابراین بی جهت نیست که جرج بوش، رئیس جمهور پیشین و جنگ طلب آمریکا، اصلاح طلبان را خط مقدم آمریکا می خواند و می گوید؛ چشم امید آنها به ماست. جایی دیگر نیز بوش گفته بود: «اصلاح طلبان در کشورهایی چون ایران و کوبا نباید احساس کنند آمریکا حکومت های این کشورها را مشروع می داند» (سایت الف، 19 اسفند 1386).

رهبر انقلاب طی سخنانی در جمع مردم قم به مناسبت 19 دی در واکنش به این سخنان بوش اعلام کردند: «نکته سوم اینکه مراقب فعالیت های دشمن باشند ، حالا پریروز –دو روز قبل از این – بوش ،رئیس جمهور آمریکا گفت ما از فلان دسته در ایران حمایت می کنیم . این ننگ است برای هر کسی که آمریکا بخواهد او را تحت الحمایه خود بگیرد . اول، خود آن کسانی که دشمن وحشی می خواهد از آنها حمایت کند، بعد هم مردم فکر کنند، ببینند چرا می خواهد حمایت کند. کدام نقص  در این ها هست که موجب شده دشمن بخواهد از او حمایت کند. در داخل یک خانواده ممکن است دوتا برادر، یک برادر و خواهر با هم اختلاف داشته باشند اگر دشمن، دزد، خائنی که بیرون خانه است، با یکی از این ها ارتباط برقرارکرد و گفت من طرف تو هستم، آن بایستی به خود بیاید، بگوید من چه غلطی کردم، چه اشتباهی کردم که این دشمن خانوادگی می خواهد از من حمایت کند. مردم هم باید حواسشان جمع باشد؛ نگذارید انتخاب بشود ملعبه دست بیگانگان » (بیانات در 1386/10/19)

ب) گفتمان عمل گرایی اقتصادی

یکی از دیگر از  اصلی ترین جریانات فکری پس از انقلاب که اتفاقا از مدیران اجرایی نظام محسوب می شده و در برخورد با امریکا رویکردی موافق داشته اند؛ عمل گرایان هستند. عمل گرایی اساسا یک نحله فکری محسوب می گردد که در سیاست گذاری ها و فرصت- تهدید بودن موضوعات، به نتیجه توجه می کنند و عمدتا همه چیز را با مطلوبیت اقتصادی مورد سنجش قرار می دهد.

لذا یکی از اولین گروههای سیاسی کشور که از جمله‌ی موافقان تجدید رابطه با آمریکا بوده‌اند، تکنوکرات‌های دولت آقای هاشمی هستند که با عنوان «کارگزاران سازندگی» شناخته می‌شوند. کم نیستند کسانی که اعتقاد دارند؛ کارگزاران سازندگی  اساسا حول «پدر معنوی حزب» علی اکبر هاشمی رفسنجانی شکل گرفته است. هاشمی توسعه اقتصادی را از طریق انتصاب تکنوکرات هایی انجام داد که دارای گرایش اجرایی بودند، وی بر تخصص، مهارتهای فنی و توانایی های اداری وزرای خود در ادارۀ امور محوله تأکید داشت و فضایل اسلامی و گرایشهای انقلابی را امری لازم اما ناکافی می دانست. این امر روند عملگرایی در رفتار اجرایی کابینه را سرعت بخشید (احتشامی،  1385: 100).

این حزب که از همان ابتدا جهت تحکیم پایه‌های دولت هاشمی رفسنجانی آغاز به کار نمود، ناگزیر در سیاست خارجی خود، از اصولی مانند؛ تشنج‌زدایی، طرفداری از مذاکره و رابطه با آمریکا، جذب سرمایه‌های خارجی، گسترش رابطه با اروپا و دیپلماسی کارآمد، پیروی می‌کرد (دارابی، : 344).  برای مثال، محسن نوربخش رئیس بانک مرکزی وقت در اظهار نظری پیرامون رابطه با آمریکا می‌گوید: «رابطه‌ی اقتصادی با آمریکا به نفع ماست» (روزنامه‌ صبح امروز، 10 آذر 1378).

از همین منظر البته تعارض با آمریکا نیز بی معنی تلقی می شود. لذا در سال 1369 و در حالی که هنوز اولین سالگرد رحلت حضرت امام (ره) فرا نرسیده بود، عطاالله مهاجرانی که معاونت ریاست جمهوری را بر عهده داشت، با انتشار مقاله‌ای تحت عنوان «مذاکره مستقیم» و طرح این که «مذاکره با دشمن ضدارزش نیست؛ ایستادگی در برابر کاخ سفید را شعارگرایی خوانده و خواستار پایان آن شد».

مهاجرانی در بخشی از مقاله خود که در واکنش به اظهارات «جیمز بیکر» - وزیر امور خارجه وقت آمریکا- که خواستار مذاکره با ایران شده بود، نگاشته بود، نوشت: «به گمانم می‌توان از زاویه‌ای دیگر نیز، مذاکره مستقیم را سنجید و بین مذاکره مستقیم و غیرمستقیم طرف بهتر و یا لااقل آن که شرش کمتر است را برگزینیم... به گمانم اگر در شرایط ویژه‌ای که هستیم، مصلحت‌های کشور و انقلاب را بر سایر امور ترجیح ندهیم، بهره‌اش از دست رفتن فرصت ها برای انقلاب و کشور و ملتی خواهد بود که دشمنانش می‌خواهند فرصت‌های او را بگیرند و سال ها پس از سال ها بگذرد و ما در وادی بازی با شعار، مثل بازی با یخ متوقف بمانیم» (به نقل از: کرامتی، 1383: 149- 154).

اما واکنش قاطع مقام معظم رهبری درباره این موضوع تکلیف را یکسره کرد و به بحث ها خاتمه داد. رهبر معظم انقلاب در پاسخ به مهاجرانی، پس از توصیه به ملت خصوصاً نویسندگان و صاحب نظران به خویشتن داری از برخوردهای غیرمنطقی نسبت به نظر مخالف، فرمودند: «من معتقدم، من معتقدم، آن کسانی که فکر می‌کنند ما باید با رأس استکبار، یعنی امریکا مذاکره کنیم یا دچار ساده لوحی هستند یا مرعوبند » (بیانات در دیدار با گروهی از معلمان و کارگران، 1 اردیبهشت 1369).

واقعیت آن است که تکنوکرات‌ها هنوز هم منادی مذاکره با آمریکا هستند. لذا می بینیم  که پس از گذشت سالهای متمادی از دوران دولت سازندگی، آقای هاشمی در عرصه سیاست خارجی فعال شده و از منظر عملگرایی همچنان از رابطه با امریکا دفاع می کنند. ایشان معتقد است که همواره باید رویکرد متعادل در امور کشور جاری و ساری باشد. از این رو از منظر ایشان رویه ای که در آن نه با امریکا رابطه داشته باشیم و نه مذاکره کنیم رویه ای متعادل نبوده و بیشتر جنبه ی افراطی دارد.

منظور از این مفهوم آن است که باید هر عملی ناظر به نتیجه ای باشد که از آن به دست می آید. به عبارت دیگر باید عملگرا بود و عملیاتی عمل نمود تا به نتیجه رسید. این رویکرد با اصول بنیادنی که در تفکر امام خمینی (ره) وجود داشت مبنی بر اینکه ما مأمور به تکلیفیم نه مأمور به نتیجه همخوانی ندارد.

همچنین آقای هاشمی معتقد است؛ آمریکا کشوری مانند سایر کشورهای قدرتمند نظیر انگلیس، فرانسه، چین و روسیه و حتی قدرتمندتر از آنهاست و به عبارت دیگر ابر قدرت محسوب می شود. از این رو در فضای همکاری متقابل می توان با آمریکا وارد مذاکره شد. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره می‌کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است (خبرگزاری فارس، 15 فروردین 1391).

اندیشه های امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری

شاخص‌های هنجاری - ادراکی سیاست خارجی ایران نشان می‌دهد که جهت‌گیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر مبنای جلوه‌هایی از راهبرد عدم تعهد منتقدانه به سلطه جهانی، سازماندهی و تبیین شده است. و لذا در برابر استکبار جهانی که در اشکال گوناگون به دنبال سلطه همه جانبه فرهنگی سیاسی اقتصادی و ... بر جهان است، انقلاب اسلامی ایران با رهبری امام خمینی(ره) و سپس مقام معظم رهبری، داعیه دار شناخت اشکال مختلف سلطه، دسیسه های گوناگون آنان و مبارزه بر علیه آنان است.

در اصلی ترین تقابل، نظام سلطه و انقلاب اسلامی اساسا از هویت هایی معارض برخوردارند، چرا که اساسا انقلاب اسلامی هدف غایی خود را در نابودی استکبار و پیروزی مستضعفان عالم قرار داده است. لذا بین ایران و امریکا تضاد ذاتی وجود دارد و آن؛ به ماهیت نظام سیاسی اسلامی در ایران، و جهت گیری های سلطه طلبانه ابرقدرت غرب باز می گردد.

سطح دوم تعارض با آمریکا به سابقه تاریخی منفی، عهد شکنی و غیرقابل اعتماد بودن آمریکا باز می گردد. روابط منفی و سلطه جویانه امریکا در قبال ایران که با حمایت از رژیم استبدادی پهلوی خود را به گونه ای کریه تر نمایان ساخت، در پیدایش فرهنگ سیاسی بیگانه ستیزی و احساس بی اعتمادی نسبت به امریکا در بین آحاد ملت ایران بسیار موثر بوده است. به گونه ای که سیاست خارجی ایران در تقابل با امریکا و نفی روابط سلطه جهانی سامان یافته است.

سطح سوم تضاد میان ایران و آمریکا، به منافع متضاد دو کشور باز می گردد. اهداف راهبردی و دراز مدت آمریکا با ادغام خاورمیانه در نظام اقتصاد سیاسی جهانی، حضور نظامی در خلیج فارس، حاکمیت بر جریان نفت و تامین امنیت اسرائیل دنبال می‌ شود. در این میان البته اهداف سیاسی جمهوری اسلامی در تضادی صد در دصدی با اهداف آمریکا در خاورمیانه قرار دارد. لذا برای جلوگیری از گسترش توانمندی ها و سلطه منطقه ای ایران، اقداماتی از قبیل تحریم های اقتصادی، فشار سیاسی- دیپلماتیک، تهدید به استفاده از زور، تلاش برای جلوگیری از رشد علمی، تکنولوژیکی و مخصوصاً دانش هسته ای و ... برای جلوگیری از قدرت یابی ایران در دستور کار امریکا قرار داشته و دارد.

دراین باره مقام معظم رهبری می فرمایند: وضع کنونی - یعنی قطع رابطه ی ما با آمریکا - اول این را بیان می کند که این وضع، نتیجه رفتار و وضع طبیعی استکبار آمریکایی است؛ در واقع، نتیجه ی مظلومیت ملت ایران است. حرف دوم این است که مذاکره با آمریکا، هیچ فایده ای برای ملت ایران ندارد. حرف سوم این است که مذاکره و رابطه ی با آمریکا، برای ملت ایران ضرر دارد (بیانات در خطبه ی نماز جمعه26/10/76).

در واقع بی توجهی به هریک از ابعاد سه گانه فوق در تحلیل روابط ایران و آمریکا، باعث ضعف و انحراف در تحلیل می گردد. عمده کسانی که درباره ضرورت رابطه با آمریکا داد سخن سر می دهند نیز یقینا از یک و یا هر سه سطح تعارض فوق چشم پوشی کرده اند. به ویژه سطح تحلیل اول که مربوط به هویت است. در این باره امام خمینی، فضایی که در آن روابط خصمانه با استکبار به روابطی غیر خصمانه منجر شود، را مساوی دست کشیدن از اسلام می‌دانستند:

«ممکن است بعضی‌ها که این چیزها را ندیده‌اند با خود بگویند خوب با قدرت‌ها باید ساخت، ولی باید بدانند که سازش امروز نابودی تا آخر است، دفن اسلام است تا آخر دنیا، مردم باید محکم بایستند و از اسلام و کشور دفاع کنند و از توطئه‌ها هراس به خود راه ندهند که اگر کمی عقب بنشینند، باید دست از اسلام بکشیم و تکلیف ما خلاف این است» (صحیفه نور، ج 56:19).لذا مروری بر نظریات حضرت امام خمینی(ره) در سیاست خارجی جمهوری اسلامی نشان می دهد که ایشان، نگاه خاص و ویژه ای به آمریکا به دلیل خلق و خوی استکباری و شیطانی آن دارند. در واقع امام راحل بیشتر به سطح تحلیل تعارض ذاتی و هویتی میان ایران و آمریکا عنایت دارند.

در پیام حضرت امام(ره) به تاریخ (3/12/1367) خطاب به مراجع اسلام، روحانیون و ... که از آن به عنوان استراتژی آینده انقلاب و حکومت اسلامی یاد شد، این مطلب با صراحت مورد اشاره قرار گرفته است. این پیام کمتر از چهار ماه مانده به رحلت امام نگارش شده است:

"آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر کنیم و ما خامی کردیم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقع گرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی می کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می گذارند، این یک نمونه است که خدا می خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز آیات شیطانی در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت، چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده اندیشی به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بی تجربگی خود نگذاریم" (صحیفه نور، جلد21: 291)

مقام معظم رهبری، حضرت آیت الهگ خامنه ای نیز با همین حساسیت درباره هویت اسلامی و ذات استکباری امریکا، مذاکره با آمریکا را مساوی با «فنای همه چیز» می‌دانند. با این وصف برقراری رابطه با آمریکا به معنای دست کشیدن از راه امام و گفتمان انقلاب و رهبری است و این به معنای تمام شدن دوران انقلاب اسلامی و قربانی شدن انقلاب است: «رابطه و مذاکره برای ملت ایران و برای نهضت جهانی (اسلام) مضر است. اولین ضرر این است که آمریکاییها با ورود در این میدان، اینجور تفهیم خواهند کرد که جمهوری اسلامی از همه حرفهای دوران امام، دوران جنگ و دفاع مقدس، دوران انقلاب صرف‌نظر کرده است و گذشته است. اولین چیزی که آمریکائیها ادعا می‌کنند این است. اولین مطلبی که در دنیا شایع می‌کنند این است که انقلاب تمام شد» (بیانات در خطبه های نماز جمعه ی تهران 26/10/1376).

از سوی دیکر مقام معظم رهبری از منظری عملگرا هم، به مسئله رابطه با آمریکا عنایت دارند: «رابطه و مذاکره با دولت امریکا، به حال ملت ایران هیچ فایده‌ای ندارد. امروز از چیزهای جالب این است که دست‌های امریکایی و تبلیغات امریکایی در دنیا این‌گونه شایع می‌کنند که ملت ایران مشکلاتی دارد؛ راه‌حل و کلید این مشکلات هم این است که بیاید با امریکا مذاکره کند! تو گفتی و من باور کردم! مذاکره، هیچ فایده قابل ذکری برای ملت ایران ندارد.... کسی که خیال کند اگر ما با امریکا مذاکره کردیم، محاصره اقتصادی و قانون «داماتو» و ... از بین خواهد رفت، اشتباه کرده است. این‌طور نیست که رابطه با امریکا یا مذاکره با امریکا، مانع از دشمنی امریکا شود. الآن کشورهایی هستند که سفارت‌هایشان در امریکاست، سفارت‌های امریکا نیز در پایتخت‌های آن‌ها باز است و فعّالیت می‌کند؛ از لحاظ سیاسی و کنسولی و غیره هم با یکدیگر ارتباط دارند؛ اما امریکا آن‌ها را جزو لیست تروریست‌های دنیا معرفی می‌کند» (بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‌های نماز جمعه، 26/10/76).

لذا عدم برقراری رابطه با آمریکا امری ابدی نیست، بلکه به سه سطح تعارض آمریکا با ایران و پایان دشمنی های استکبار نسبت به ایران باز می گردد. رهبر معظم انقلاب شرط برقراری رابطه را احترام متقابل و روابط عادلانه می دانند هر چند همچنان نسبت به هویت استکبار هشدار می دهند: «ملت ایران آرمان‌ها و مقاصدی دارد که در دنیا هر کس به این مقاصد و نیز به ملت ایران احترام گذاشته و نظام جمهوری اسلامی را قبول کرده، ملت ایران در طول زمان با او مثل یک طرفِ برابر و مساوی وارد میدان مذاکره و معامله شده است. ما با شوروی هم ارتباطات داشتیم، با اروپا و همه دنیا هم ارتباطات داریم. مسأله امریکا این است که هویّت اسلامی و ملی ما را قبول ندارد و این را به زبان می‌آورد. چرا عدّه‌ای از مدّعیان سیاست و فهم، نمی‌فهمند؟! واقعاً جای تأسّف است. حکومتی که این‌طور صریحاً می‌گوید می‌خواهم علیه نظام اسلامی و خواستِ ملت ایران عمل کنم و برای براندازی این نظام بودجه می‌گذارد، ارتباط و مذاکره با آن، هم خیانت و هم حماقت است» (بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانواده‌های شهدا،1381/3/1]

بنابراین اینک می توان به نقد سخنان طرفداران مذاکره با آمریکا پرداخت. در این میان در بررسی مبانی نظری اصلاح طلبان در اندیشه عبدالکریم سروش و سید محمد خاتمی دیدیم که اساسا، تلقی استکباری از غرب و آمریکا و ماهیت سلطه گرانه آمریکا اشتباه است. لذا اصلاح طلبان اساسا سطح اصلی تعارض میان آمریکا و ایران را که به ماهیت استعماری آمریکا مربوط می شود را قبول ندارند. امری که جزو بدیهیات اندیشه انقلاب اسلامی قرار دارد. این عبور اصلاح طلبان از آرمان های انقلاب اسلامی در حالی است که حضرت امام خمینی(ره) اعتقاد دارند که حتی در صورت سازش طلبی ما، استکبار به دلیل ماهیت شیطانی خود بازهم در برابر ایران کوتاه نخواهد آمد.

متاسفانه اصلاح طلبان حتی از حافظه ای تاریخی نیز برخوردار نیستند. صرف نظر از مبانی اسلامی، حتی اگر کاملا ملی گرایانه به مسئله روابط با آمریکا بنگریم؛ فراموشی کودتای 28 مرداد، سرکوب ملت ایران و حمایت از شاه، تحریم های اقتصادی، حمله به سکوهای نفتی ایران، بلوکه کردن دارایی های ایران، حمله به ایرباس ایرانی و ... به آسانی نخواهد بود. در مقابل امام راحل به عنوان رهبر یک ملت انقلابی به غیر قابل اعتماد بودن آمریکا و جنایات آن دولت نیز اشاره دارند:

«آن چیزی که از بیست و چند سال پیش از این به وسیله‌ی امریکا بر مملکت ما گذشته است، سال‌های طولانی لازم است تا ما ترمیم کنیم این‌ها را. ما می‌خواهیم چه کنیم روابط داشته باشیم با آن‌هایی که می‌خواهند ما را بچاپند؟ رابطه‌ی ما با آن‌ها غیر از این است که رابطه‌ی چپاولگر و چپاول‌بشو است؟ برای چه ما می‌خواهیم این را؟ ... این استقلالی که ما پیدا کردیم و این آزادی که ما پیدا کردیم یک هدیه‌ی آسمانی است، یک هدیه‌ی الهی است به ما رسیده، و ما مکلفیم این را حفظش کنیم" (صحیفه نور،  ج 12: 379).

لذا به نظر می رسد، اصلاح طلبان در برابر آمریکا دچار نوعی شیفتگی هستند و به جهت بزرگ بودن آمریکا در اذهان آنان، از هرگونه مقاومت در برابر آمریکا توسط انقلاب اسلامی دچار رعب می گردند. دراین باره مقام معظم رهبری حامیان مذاکره با آمریکا را صریحا مرعوب و یا ساده لوح می دانند: «من معتقدم،‌آن کسانی که فکر می‌کنند ما باید با راس استکبار، یعنی آمریکا مذاکره کنیم یا دچار ساده لوحی هستند یا مرعوبند. من بارها این نکته را عرض کرده‌ام که استکبار بیش از اینکه نان قدرت و توانایی خودش را بخورد نان هیبت و تشر خودش را می‌خورد. اصلا استکبار با تشر و ابهت و شکلک درآوردن و ترساندن این و آن زنده است»

در کنار اصلاح طلبان دیدیم که جریان تکنوکرات ها یا عمل گرایان قرار دارند. جناب اقای هاشمی صریحا درباره آمریکا می گوید: «چه فرقی بین اروپا، روسیه و چین با آمریکا هست؟ اگر با آنها مذاکره داریم چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟» در نقد این سخن باید تاکید نمود که ایشان نیز متاسفانه از ماهیت استکباری امریکا و تضاد ذاتی آن با انقلاب اسلامی غفلت نموده اند. البته در همگام نبودن کشورهایی چون چین، روسیه ، اروپا و ... با انقلاب اسلامی و یا حتی مخالفت های انان تردیدی نیست، ولیکن واقعیت اینست که اینک امریکاست که در موضع استکبار و سلطه جهانی قرار دارد. چه اینکه حضرت امام خمینی(ه) فرمودند:

«آمریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستعضف جهان است» مشکل عمده ای که در  این زمینه تکنونکرات ها با آن مواجه هستند اینست که، به دلیل ماهیت اقتصادی و منفعت جویانه اندیشه خود تلقی می کنند که تضاد منافع ایران و آمریکا  در یک یا چند جلسه مذاکره قابل حل است. چرا که در طول مذاکرات دو کشور متوجه فرصت ها و منافع متقابلی می گردند که آنها را وادار به همکاری می کند. اما رفتار کاخ سفید و سخنان سردمداران دولت آمریکا به وضوح نشان داده است که آمریکایی ها بیش از همه چیز به منافع اسرائیل در منطقه می اندیشند و در این زمینه نیز برای راضی نگاه داشتن سران رژیم صهیونیستی حاضر هستند که حتی از حرف های گذشته خود باز گردند.

  از سوی دیگر به نظر نمی رسد آمریکا نگرش خود را نسبت به ایران تغییر داده باشد و نمی توان انتظار داشت که تعامل سازنده ای با این رویکردی که امریکایی ها در پیش گرفته اند، میان سران دو کشور برقرار شود. لذا تکنوکرات ها باید پاسخ دهند که در صورت وجود منافع مشترک میان دو کشور، با مسئله اسرائیل و سابقه تاریخی ستمگرانه آمریکا نسبت با ایران و مهم تر از همه خلق و خوی استکباری آمریکا چه خواهند کرد؟

در این باره مقام معظم رهبری می فرمایند: «مذاکره یعنی چه؟ صرف اینکه شما بروید با آمریکا بنشینید حرف بزنید و مذاکره کنید، مشکلات حل می‌شود؟ این طوری که نیست. مذاکره در عرف سیاسی،‌یعنی معامله، مذاکره با آمریکا، یعنی معامله با آمریکا. معامله، یعنی داد و ستد؛ یعنی چیزی بگیر، چیزی بده، تو از انقلاب اسلامی،‌ به آمریکا چه می‌خواهی بدهی تا چیزی از او بگیری؟ آن چیزی که شما می‌خواهید به آمریکا بدهید تا در مقابل از او چیزی بگیرید چیست؟ ما چه می‌توانیم به آمریکا بدهیم؟ او از ما چه می‌خواهد؟ آیا می‌دانید که او چه می‌خواهد؟ "و ما نقموا منهم الا ان یومنوا بالله العزیز الحمید" و الله آمریکا از هیچ چیز ملت ایران، به قدر مسلمان بودن و پایبند بودن به اسلام ناب محمدی (ص) ناراحت نیست. او می‌خواهد شما از این پایبندیتان دست بردارید. او می‌خواهد شما این گردن برافراشته و سرافراز را نداشته باشید؛ حاضرید؟..» (12/2/69)

جمع بندی

در این مقاله تلاش گردید موضوع رابطه با آمریکا را از نظر مدعیان این رابطه از میان جریانات سیاسی امروز کشور مورد بررسی قرار دهیم و سپس آن نظرات را در ترازوی اندیشه های امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری وزن کشی نماییم. باید توجه داشت برقراری رابطه با آمریکا را باید در یک زمینه واقع گرایانه و به همراه دغدغه اسلامی مورد بررسی قرار داد.

چه اینکه رویکرد اصلاح طلبان و تکنوکرات ها در تائید رابطه با آمریکا چنانکه دیدیم، علیرغم ادعاهای پرطمطراق واقع گرایی، از بدیهیات نگاه راهبردی تهی است. واقعیت آن است که سه سطح تعارض میان ایران و آمریکا وجود دارد؛ سطح تعارض هویتی مربوط به خوی استکباری و سلطه جویانه آمریکا، سطح تاریخی که به دلیل سابقه منفی آمریکا در اذهان ایرانی وجود دارد و سطح تضاد منافع منطقه ای که به اختلافات منطقه ای دو کشور و منافع و امنیت ملی آنان باز می گردد.

در این مقاله به وضوح آشکار گردید که دو نحله فوق الذکر هیچگاه تحلیل جامعی از مسئله رابطه با آمریکا نداشته اند، بلکه از سر شیفتگی به غرب، مرعوب بودن و یا بی اطلاعی و سطحی نگری، رابطه با آمریکا را تجویز کرده اند. در مقابل نیز اما مواضع امام و رهبری با درک صحیح از واقعیات بین المللی، همواره از موضع عزت، دفاع از منافع ملی و پیشرفت کشور بیان گردیده است. لذا مشکل، عدم برقراری رابطه با آمریکا نیست بلکه مشکل عدم درک صحیح مدعیان سیاسی درون کشور و نیز خوی استکباری و ظالمانه آمریکاست. به همین جهت تاکید همیشگی امام راحل(ره) و مقام معظم رهبری بر حفظ انسجام ملی، شناخت ماهیت استکبار و اهمیت احترام متقابل و نفی روابطه ظالمانه به عنوان شروط رابطه با آمریکا بوده است. نقطه اوج این نگاه در بیان مقام معظم رهبری است که  تاکید می کنند: آن روزى که رابطه‌ى با آمریکا مفید باشد، اول کسى که بگوید رابطه را ایجاد بکنند، خود بنده هستم (بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه‌هاى استان یزد، 13/10/1386)

منابع

امام خمینی، روح اله (1378)، صحیفه نور، تهران: حفظ و نشر اثار امام.

احتشامی، انوشیروان (1385)، سیاست‌خارجی ایران در دوران سازندگی، ترجمه ابراهیم متقی و زهره پوستین‌چی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

دارابی، علی (1390)، جریان‌شناسی سیاسی در ایران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

حیدری، علیرضا (1391)، توشه‌ای که خاتمی از غرب آورد، قابل رویت در

سروش، عبدالکریم  (1375)، تفرج صنع، تهران: صراط.

کرامتی، محمد تقی (1383)، وسوسه شیطان بزرگ: جریان شناسی فعالان رابطه با امریکا از دولت موقت تا دولت اصلاحات، قم: همای غدیر.

عباسی، خیام (1383)، سروش و غرب شناسی، قابل رویت در  www.drsoroush.com

 

* دانشجوی دکتری روابط بین الملل

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.