دکتر سیامک باقری، کارشناس ارشد مسائل سیاسی در گفتگو با پایگاه بصیرت به واکاوی ابعاد مختلف این توافق نامه می پردازند:
مهمترین محور مذاکرات هستهای ژنو3 حول موضوع «حق غنیسازی هستهای ایران» بوده است. اکنون که توافقنامه نهایی و متن آن منتشر شده، مقامات آمریکایی با تفسیر خاص خود سخن از عدم درج عبارت « حق غنیسازی برای ایران» به میان آوردهاند، این ادعا تا چه میزان با واقعیت منطبق است؟
دکتر باقری: مقامات آمریکایی از جمله جان کری بهصورت مکرر پس از توافق نهایی ژنو3 اعلام میکنند که ما هیچ حق غنیسازی برای ایران در این توافقنامه مورد شناسایی قرار ندادهایم و اساساً معاهده ان.پی.تی چنین حقی را برای کسی قائل نیست. بررسی متن منتشر شده از جهت ظاهر کلمات و عبارات، به طور مستقیم به عبارت «حق غنی سازی» اشاره نکرده است، زیرا در مقدمه توافقنامه بر حق ایران در خصوص بهرهبرداری از انرژی هستهای در چارچوب انپیتی تأکید شده است و موضوع غنیسازی در عبارتی با عنوان «برنامه غنیسازی تعریف شده بین طرفین» اشاره گردیده و بهطور صریح از عبارتهای برخورداری ایران از حق غنیسازی سخنی به میان نیامده است.
آیا بهرهبرداری از انرژی هستهای نمیتواند به معنای حق غنیسازی تلقی شود؟
دکتر باقری: به نظر من واژه انرژی هستهای که با عبارت لاتین «nuclear energy for peaceful purposes » آمده است، در معنای اصطلاحی خود اشارهای به غنیسازی ندارد. در تعریف انرژی هستهای، این موضوع شامل فعالیتهایی که عموماً مربوط به نیروگاههای هستهای و سایتهایی که برای ایزوتوپهای دارویی است، میشود. تاکنون کارشناسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی و مقامات آمریکایی در خصوص انرژی هستهای تعریف مطرح شده را اراده کردهاند. پس چنین حقی که در توافقنامه تصریح شده براساس تفسیری که غربیها از عبارت انرژی هستهای دارند، شامل غنیسازی نمیشود. به این دلیل که غنیسازی دارای یک فرایند استانداردشده خاص است که از استخراج سنگهای اورانیوم، فراوری آن ها و غنیسازی از طریق دستگاههای سانتریفیوژ و یا راههای دیگر صورت میگیرد.
در حالی که انرژی هستهای محصول نیروگاههای هستهای است که با سوخت اورانیوم غنی شده فعالیت میکند، غنیسازی یکی از مراحل مهم چرخه سوخت هستهای است که اورانیوم فراوری شده را به درصدهای مختلف غنی میکند و برای نیروگاههای هستهای و یا نیروگاههای تحقیقاتی مورد بهرهبرداری قرار میگیرد.
با این وجود آیا از نظر شما در توافقنامه ژنو3 هیچگونه اشاره ضمنی هم به حق غنیسازی برای ایران نشده است؟
دکتر باقری: اگر توافقنامه را به صورت کلی و همه بندهای آن را با هم مدنظر قرار دهیم، ممکن است نتایج متفاوتی از آنچه گفته شد حاصل شود. به بیان دیگر عبارتها و بندهایی در این توافقنامه وجود دارد که به صورت غیرمستقیم حقی برای جمهوری اسلامی ایران در زمینه غنیسازی به رسمیت می شناسد. برای نمونه وقتی در این توافقنامه چنین عبارتی ذکر میشود: « این راه حل جامع متضمن یک برنامه غنی سازی با تعریف مشترک و محدودیتهای عملی و اقدامات شفاف ساز به منظور تضمین ماهیت صلح آمیز برنامه هستهای میباشد.»
و نیز در بند پایانی که عناصر گام های نهایی را آورده و می گوید: « گام نهایی راه حل جامع که اعضا قصد دارند مذاکره در خصوص آن را در کمتر از یک سال بعد از تصویب این سند، به پایان رسانده و اجرای آن را شروع کنند» یکی از این عناصر گام های نهایی چنین است:
«متضمن یک برنامه غنی سازی باشد که توسط طرفین تعریف میگردد، برنامهای که شاخصههای آن با موافقت طرفین و منطبق با نیازهای عملی، با محدودیتهای مورد توافق در خصوص دامنه و سطح فعالیتهای غنی سازی، ظرفیت غنی سازی، محلهایی که در آن غنی سازی انجام میشود و ذخایر اورانیوم غنی شده برای دوره زمانی که مورد توافق قرار میگیرد، تعیین میگردد.»
در واقع این عبارت یک برنامه غنیسازی تعریف شده مورد توافق طرفین را مورد تأکید قرار داده و از آن میتوان به عنوان تأیید ضمنی برخورداری ایران از غنیسازی برداشت کرد. در نهایت میتوان اینگونه نتیجه گرفت در این توافقنامه از حق برخورداری از انرژی هستهای سخن به میان آمده، اما در مورد غنیسازی از عبارت یک برنامه غنیسازی استفاده شده است. بهنظر میرسد توافقنامه از تصریح حق غنیسازی خودداری کرده و در عبارتهای ضمنی، غیر آشکار، غیرملموس و تفسیربردار این حق را پنهان کرده است و بهنظر میرسد همین عبارات تفسیربردار است که مقامات آمریکایی با اتکا به آن اصرار دارند که حقی برای ایران شناخته نشده و برعکس تیم هستهای جمهوری اسلامی ایران بر این حق تأکید دارد.
با توجه به عبارات تفسیربردار در این توافقنامه، میتوان گفت طرف غربی راههای گریزی را برای عدم تمکین به خواستههای ایران در توافقنامه محفوظ داشته است؟
دکتر باقری: اگرچه تلاشهای قابل توجهی از سوی تیم هستهای ایران برای تدوین توافقنامه ژنو3 صورت گرفته است، با این حال با توجه به سوابق دولتهای غربی در انعقاد قراردادها و توافقنامهها بهویژه توافقنامههایی که غربیها در سالهای 1382 و 1383 با ایران در موضوع هستهای منعقد کردند، دلالت بر این امر دارد که آن ها همواره با تفسیر خودشان با توافقنامه ها برخورد کردهاند. اگر هیچگونه عبارتهای سیال، کشدار و دوپهلویی هم در توافقنامه موجود نباشد، با این حال نحوه رفتار غربیها همواره براساس منافع آن ها بوده است. اما در این توافقنامه به نظر میرسد واژگان و عباراتی وجود دارد که تفسیربردار است. واژههایی مانند « رفع نگرانیها، اعمال محدودیتها، اقدامات شفافساز، حصول اطمینان، رضایتبخشی، غنیسازی تعریف شده » و... میتواند موجب تفسیرهای خاص از سوی گروه غربی برای تحمیل خواستههایشان بر جمهوری اسلامی ایران شود، به این معنا که نگرانیهای غربیها با چه روشی و به چه اندازه و حجمی از فعالیتهای هستهای، میتواند رفع شود؟ تا چه میزان جمهوری اسلامی ایران باید شفافیت از خود نشان دهد؟ شاخصهای شفافسازی از نظر غربیها چیست؟ و آیا امکان ندارد که پس از شفافسازیها در یک بازه زمانی خاص، دوباره طرح مطالعات ادعایی مطرح شود و یا خبرهای واهی از سوی گروههای معارض و یا سیستمهای اطلاعاتی موساد و... مطرح گردد و بر اساس آن مسئله شفافسازیها مورد خدشه واقع شده و همچنان غرب مدعی عدم شفافیت جمهوری اسلامی ایران گردد؟
همچنین غربیها چگونه میتوانند از ماهیت صلحآمیز انرژی هستهای ایران مطمئن شوند و اساساً حد یقف اطمینانسازی تا کجاست؟
بنابراین واژههای تفسیربردار فوق از جمله مواضعی خواهد بود که پیشروی یک توافقنامه مرضیالطرفین را مورد خدشه قرار میدهد و سوالات فوق را ایجاد میکند که برای ایران نگرانکننده خواهد بود.
علاوه بر واژگان تفسیربردار که راه ایجاد سوالات نگرانکننده را باز میگذارد، آیا موارد دیگری نیز در توافقنامه ژنو3 وجود دارد؟
دکتر باقری: به نظر میرسد که اشاره به قطعنامههای امنیت سازمان ملل در توافقنامه منجر به برداشتهای دلخواه غرب شود و از این طریق مواردی را مطرح کنند که با روح توافقنامه در تعارض باشد.
با توجه به سخنان شما، چرا لاوروف، وزیر خارجه روسیه و فابیوس، وزیر خارجه فرانسه، برخلاف وزیر خارجه آمریکا اعلام کردند که در مذاکرات حق غنیسازی ایران به رسمیت شناخته شده است؟
دکتر باقری: به اعتقاد من سخنان وزرای خارجه روسیه و فرانسه ناظر به چند موضوع است: یکی اینکه با توجه به بحثهایی که در مذاکرات طرفین صورت گرفته به صورت شفاهی همه اعضای 5+1 بر حق غنیسازی ایران اذعان کردهاند و به نوعی سخن وزرای خارجه فرانسه و روسیه بازنمایی همان گفتوگوهای انجام شده است، نه عبارتگزینیهایی که در توافقنامه صورت گرفته است.
دومین نکته اینکه ممکن است ادعای این وزرای خارجه ناظر بر روح حاکم بر توافقنامه باشد که در مجموع وجود غنیسازی در ایران را به شکل ضمنی تأیید کرده و در ارتباط با حدود و ثغور غنیسازی، محدودیتها و اقدامات شفافسازی را تجویز کرده است.
در مجموع آیا توافقنامه ژنو3 این خواسته ایران را که به دنبال بازی برد ـ برد بود، تأمین میکند؟
دکتر باقری: اگرچه ما در ابتدای توافقنامه هستیم و نمیتوان با قاطعیت آینده موضوع را پیشبینی کرد، اما با این حال نفس توافقنامه ناظر بر توافق بر حداقلهایی است که بیانگر رضایت طرفین بوده و هر یک از آنها احساس برد و موفقیت در آن میکنند. بنابراین گویا یک بازی برد ـ بردی اتفاق افتاده است. اما از منظر واقعیت قضیه مبنی بر اینکه ارزشهایی که طرفین مبادله کردهاند، یک مبادله متوازن و برابر بوده یا نه؟ می توان دو نکته را گفت:
1ـ بین آنچه در توافقنامه آمده و آنچه در عمل قرار است اجرا شود باید تفکیک قائل شویم. به نظر میرسد که در توافقنامه تا حدودی میتوانیم شاخصهای قاعده برد ـ برد را مشاهده کنیم. از جمله این شاخصها داوطلبانه بودن اقدامات و زمانبندی مشخص آن در طی شش ماه است و همچنین امتیازاتی که ایران میدهد بهگونهای است که فعالیتهای اصلی هستهای محفوظ میماند و بخشی از تحریمها و خدمات مرتبط با آن ها برداشته میشود.
از سوی دیگر غربیها هم بازرسیهای بیشتری را انجام میدهند و اطمینان حاصل میکنند که ایران نگرانیهای فوری آنها را برطرف کرده و همچنین پیشرفت هستهای خود را به تناسب پیشرفت در عدم افزایش تحریمها متوقف میکند.
2ـ اما آیا این که برد ـ برد مطرح شده در عمل هم تعمیم خواهد یافت، قابل تأمل است، چون هنوز به غرب اطمینان نداریم. مواضع مقامات آمریکا پس از توافقنامه این بیاطمینانی را افزایش داده است و همچنین سابقه توافقات گذشته نیز بر این نکته صحه میگذارد که غرب آنچه روی کاغذ توافق کرده، درعمل خواستهها و توقعات دیگری را مورد توجه قرار میدهد.
با عبارتهای موجود در توافقنامه این سؤالات باقی می ماند: آیا برنامه غنیسازی ایران محدود نخواهد شد؟ آیا جمهوری اسلامی ایران میتواند از غنیسازی صنعتی برخوردار شود؟ آیا جمهوری اسلامی ایران میتواند پس از شفافسازیهای مبتنی بر این توافقنامه ظرفیت سایت نطنز (که تاکنون حدود 60 درصد آن استفاده شده است) را تکمیل کند؟ آیا جمهوری اسلامی ایران میتواند فناوری بومی که برای نسلهای جدید سانتریفیوژها به دست آورده در آینده حفظ کند و تداوم دهد؟ سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران با توجه به توقف و تضعیف شدن غنیسازی 20 درصد و عدم راهاندازی آب سنگین اراک چگونه تأمین خواهد شد؟
اینها سؤالاتی است که اعضای تیم هستهای باید در فرایند مذاکرات آینده در جهت حفظ حقوق هستهای ایران، آنها را مدنظر داشته باشد./
دیدگاه ها