مروری بر وضعیت زندگی سیاهان آمریکایی
برای پرداختن به این موضوع باید به تاریخ آمریکا نگاهی داشته باشیم. تبیعض نژادی در آمریکا سابقه تاریخی دارد؛ کشوری که امروزه ادعای حقوق بشر را دارد و خود را مرکز دموکراسی می داند، کنگره اش با استثمار برده های سیاه پوست ساخته شده است. واقعیتی که از مردم آمریکا پنهان می ماند. در یک مقایسه ای تاریخی با ایران به نکات قابل تاملی خواهیم رسید. چنانچه در دوران هخامنشی تخت جمشید توسط کارگرانی ساخته شد که در قبال کار حقوق نیز دریافت می کردند. حال آنکه در آمریکای قرن هجده و هفده برده داری حاکم بوده است.
تبعیض نژادی به اندازه ای در آمریکا افزایش یافته بود که برای سیاهان غیر قابل تحمل بوده است. در پنجاه سال پیش مارتین لوترکینگ اظهار داشت که آرزوی برابر شدن حقوق سیاهان و سفیدان در آمریکا را دارد. پنجاه سال اخیر اتفاق های بسیاری صورت گرفت و برخی قدم های در جهت حذف تبعیض نژادی برداشته شده است؛ آخرین نمونه این تلاش آن است که برای اولین بار در تاریخ آمریکا، یک سیاه پوست رئیس جمهور شده است، حال آنکه هنوز در بطن جامعه آمریکا، تبعیض بین سیاه و سفید پوستان وجود دارد.
علل بروز شورش های سیاه پوستان امریکایی
ذهنیت سفیدپوستان و تبعیض نژادی امریکایی : در ایالت های آمریکا به ویژه ایالت های جنوبی، برخوردی نیروهای امنیتی و پلیس با افراد سفید و سیاه از یکدیگر متفاوت است. در همین راستا بارها بی دلیل جوانان سیاه پوست مورد حمله و تیراندازی قرار می گیرد، در صورتی که به ندرت با سفیدپوستان اینگونه اعمال انجام می گیرد. در ذهن پلیس آمریکا همچنان تبعیض نژادی و اینکه (یک سیاه پوست بیشتر از سفید پوست به طرف مسائل جنایی جذب می شود) وجود دارد ، و نیروهای جامعه این واکنش را درک می کنند. به همین دلیل جوانان سیاه پوست آمریکایی که نظاره گر این تبعیض نژادی هستند، به خیابان ریخته و با پلیس درگیر می شوند.
در آمریکا تعداد اشخاصی که به مطبوعات مراجعه می کنند، به مراتب کمتر از افراد اروپا است. چراکه آمریکا یک جامعه مصرفی است، و بیشترین تماس مردم با رسانه هایی مانند تلویزیون است . تلویزیون های آمریکایی (به استثنای چند شبکه خبری) به طور کلی پاسخگوی مصرف گرایی مردم هستند. دراین چرخه دور باطلی از سیاست مدارن ناآگاه و مردمان ناآگاه شکل میگیرد. رسانه ها بی آنکه بازتاب وضعیت واقعی جامعه باشند بر میزان بی خبری مردم می افزایند. این روند عادی است و در این بین هیچ یک از افرادی که در سیاست حضور دارند هرگز شهامت ندارند که سخنان ضد تبعیض نژاد گونه را عنوان کنند.
وضعیت اجتماعی و اقتصادی سیاهان آمریکایی : بیشترین آمار بیکاری، زندانی ها و تحصیلات پایین تر به سیاهان تعلق دارد. امکان به دست آوردن امتیازها و شغل های بهتر برای سیاه پوستان بسیار کم است. با وجود همه قوانین تبعیض نژادی ذهنیت های تبعیض نژادی همچنان به قوت خود باقی است.
از منظری دیگر با توجه به امکانات تصویری و ارتباطی که در اختیار همگان قرار دارد، جوانان سیاه پوست اعتراضشان را رسانه ای و خبری می کنند. اگر چه قبلا هم تبعیض نژادی با شدت بیشتر وجود داشته است اما پوشش رسانه ای گذشته به اندازه اکنون نبوده است .
افزایش درک جوانان سیاه آمریکایی: مسئله دیگر مهم در بروز شورش افزایش درک جوانان آمریکایی است . آنها عقیده دارند این موضوع نباید نادیده گرفته شود. آنان به مرحله ای رسیده اند که عقیده دارند تعلل جایز نیست. به نظر می رسد امید جوانان آمریکایی برای دفاع از حقوقشان کم رنگ شده است و همین موضوع باعث خیابانی شدن اعتراض ها می شود.
در واقع عامل اصلی بروز شورش ها این است که جامعهی سیاهپوست امریکا، بخصوص نسل کنونی، از خواب پدرانشان( پدران سیاهپوستی که خود را با وضع موجود وفق داده بودند) بیدار شده اند. یعنی یک جوان سیاهپوست میداند که دقیقاً همان حقی را در جامعه امریکا دارد که سفیدپوست هم دارد؛ این موجب میشود که در برابر بی عدالتی و ظلم مقاومت کنند.
جوان سیاهپوست که میخواهد در برابر این موج مخالف مقاومت کند، با دو مشکل رو به رو میباشد: مشکل اصلی او این است که نمایندهای ندارد که بتواند از منافع وی دفاع کند. و از طرف دیگر احساس میکند که اگر بخواهد به طریقی که پدرانش برخورد کردند، رفتار کند، ره به جایی نمیبرد. بنابراین منتظر یک موقعیت است تا قدرت مقاومت و اعتراض خود را نشان دهد. این انتظار کشیدن برای مقاومت باعث میشود، جرقهای تبدیل به آتش شود. آنگاه که یک جوان سیاهپوست به دست یک پلیس کشته میشود، بلافاصله با رسانههای امروز (تلفن، تلفن همراه، و ....) این جرقه به آتش تبدیل میشود؛ و این آتش به مرور زمان از یک شهر به یک ایالت و ... ادامه پیدا میکند.. همچنین مشکل دیگر اینکه لابی سیاه اکنون در امریکا وجود ندارد. لذا در حقیقت آن جوان سیاهپوستی که در شب به خیابان میرود بیشتر این احساس را دارند که از حقوق سیاهان دفاع میکنند.
پیامدهای شورش سیاهپوستان در امریکا
از منظر داخلی: تأثیرات منفی شورش سیاه پوستان بر امریکا را باید از چند بعد دید. تأثیرات منفی آن در درجهی اول تأثیرات داخلی است. ممکن است شهری به دلیل این مسائل فلج شود، باید با جوانان شورشی مبارزه کنند، نیروهای نظامی وارد شوند و این امر بر جامعه آمریکا بیشتر تأثیر روانی دارد تا تأثیر اقتصادی. در واقع اقتصاد امریکا با چند شورش دچار معضل حساسی نخواهد شد، اما اقتصاد منطقهای ممکن است دچار معضل شود. لذا در کوتاه مدت در وضع اقتصاد داخلی امریکا تأثیر چندانی ندارد.
مسلما دولت امریکا به این موضوع واقف است که چالش وجود دارد. بنابراین به عناوین مختلف سعی میکنند که در وضع قوانین استخدامی و قوانین دیگر مسائلی را پیشبینی کنند و تا جایی که امکانپذیر هست، تبعیض نژادی را کمتر نمایند. ولی قانون به تنهایی کافی نیست، بلکه تبعیض نژادی باید از ذهن مردم دور شود که بعید است چنین شود.
پیامد ها ی خارجی: تأثیر بسیار منفی در زمینه دیدگاه مردم دنیا نسبت به امریکا است. واکنشی که مردم خارج از امریکا دارند و متوجه واقعیت میشوند مهم است. درحقیقت آنها متوجه میشوند بسیاری از ادعاهای امریکا رنگ باخته است. در اذهان عمومی جهانی مسلما این سوال خطور میکند که شما که دم از دموکراسی میزنید، چگونه است که این دموکراسی در کشور خودتان آنگونه که باید و شاید حاکم نیست؟
آینده ی شورش های سیاهپوستان در امریکا
این شورش ها واقعیت های مهمی را نشان داد. اولین واقعیت این است که جامعهی ساکت سیاهپوست امریکایی متوجه میشوند که بعد از پنجاه سال تبلیغات وسیع مبنی بر محو تبعیض نژادی هنوز آن مهم اتفاق نیفتاده و باید در عمل کاری انجام شود. یعنی در عمل باید قوانین جدید وضع و راههای مختلفی پیدا شود و این تبعیض از بین برود. لوتر کینگ در حقیقت طرفدار یک جنبش صلحجویانه و به اصطلاح بدون خشونت بود که بعد از پنجاه سال هنوز به جایی نرسیده است. نکتهی دیگر این است که شورشهای خشونتزا هم به اصطلاح راه به جایی نبرده است. بنابراین نداشتن یک لابی سیاه پوست مشکل مورد قبول همهی گروههای سیاه آن جامعه است. تا وقتی که شخصی مثل مارتین لوترکینگ، سیاهان را نمایندگی و از حقوق آنها دفاع نکند ، این چالش وجود دارد. در واقع سیاهپوستان امریکا در سالهای بعد از مارتین لوترکینگ در حقیقت هرگز شخصی، که آنها را مقتدرانه نمایندگی کند، نداشته اند.
با اتفاقات امروز آنها ممکن است درس بگیرند و سعی کنند راههای مبارزهی تازه را پیدا کنند. این راههای مبارزه تازه میتواند راههای مختلف (مبارزهی خشونتبار یا مبارزهی رو در رو یا مبارزهی پنهانی) باشد. همچنین این شورشها میتواند به جایی برسد که در حقیقت یک نمایندهی واقعی برای جامعه سیاه آمریکا برسازد.
این اعتراض ها به سهولت آرام نخواهد شد و تا زمانی که در ضمیر ناخودآگاه مردمان یک کشور عدم وجود تبعیض بین رنگ پوست ها شکل نگیرد، بحران ادامه خواهد داشت. این داستان تا روزی ادامه دارد که در جامعهی امریکا این ذهنیت (که بین سیاه و سفید تفاوت وجود دارد) از بین برود.
دیدگاه ها