تحول در مفهوم نفوذ

کانون اصلی در مفهوم جدید نفوذ، تغییر در قالب­ های ادراکی و بینشی و همچنین فراهم آوردن بستر لازم برای شبکه­ سازی از نیروهای سیاسی – اجتماعی در داخل کشور است...

نویسنده: محسن محمدی

بلافاصله پس از اعلام جمع بندی مذاکرات و در حین مطرح شدن مسئله تصویب یا عدم تصویب توافق هسته ای، رهبر معظم انقلاب در دیدارهای مکرر به یک مسئله اساسی اشاره کردند که نباید اجازه داد؛ آمریکا در زمینه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه ما نفوذ کند: «نقشه‌ی دوم دشمن نفوذ است.... نیت آن‌ها این بود که از این مذاکرات و از این توافق، وسیله‌ای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور. ما این راه را بستیم و این راه را به‌طور قاطع خواهیم بست» (بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با میهمانان اجلاس مجمع جهانی اهل‌بیت (ع) و اجلاس اتحادیه‌ی رادیو و تلویزیون‌های اسلامی، مورخ 2/6/1394).

نکته قابل توجه و مهمی که باید بدان اشاره کرد این است که اساسا مساله نفوذ ( به معنای رایج آن یعنی نفوذ اطلاعاتی) در جمهوری اسلامی مربوط به پیش از برجام است و شاید عمری به درازای انقلاب اسلامی داد، ولیکن چنین به نظر می­رسد که بیانات رهبری بیشتر ناظر به مفهوم و قالب جدیدی از نفوذ است.

تاکنون بحث نفوذ در حوزه اطلاعاتی و شبکه­ های جاسوسی تعریف می شد که ماهیت سلسله مراتبی و کاملا پنهان داشت. بدین معنا که در گذشته ما با نفوذ اطلاعاتی مواجه بودیم و اثرگذاری حوزه نفوذ در جمع ­آوری، تجزیه و تحلیل و کاربست اطلاعات کسب شده در جهت طراحی و یا اجرایی کردن اهداف طرح ریزی شده ( توسط دشمن علیه خودی) معنا پیدا می­کرد. در چنین فضایی، شبکه نفوذ دارای افراد مشخص، ارتباطات تعریف شده و اهداف مشخص و از پیش برنامه­ ریزی شده بود.

اما پس از شکل­ گیری جامعه اطلاعاتی ( تولید انبوه اطلاعات و شبکه ­ای شدن جامعه) و موضوعیت پیدا کردن افکار عمومی و نقش آن در جهت دهی و پیشبرد سیاست کشورها، شاهد تغییر ماهیت قدرت در عرصه روابط بین الملل و مناسبات جهانی هستیم که به تبع این تحول، موضوع نفوذ و اثرگذاری نیز تحول یافته است. در واقع پس از رشد ارتباطات و محوریت یافتن رسانه ها در تولید و توزیع اطلاعات و به تبع آن شکل دهی به افکار عمومی، دیگر عناصر قدرت یک کشور صرفا به عناصر سنتی قدرت ( توان نظامی، جمعیت و ...) محدود نمی­شود و مفهومی جدید به نام قدرت نرم یا هوشمند شکل گرفته است و حوزه تقابل و اثرگذاری کشورها بر محور فرهنگی و هویتی متمرکز شده است.

بنابراین می توان ادعا کرد که دیگر موضوع نفوذ در قالب شبکه­ای مخفی، مبتنی بر ارتباطات تعریف شده و با ماموریتی خاص معنا پیدا نمی­کند بلکه آن چه که امروزه به عنوان نفوذ مطرح است و موضوعیت دارد، فرآیند تغییر در قالب­های ارزشی و ادراکی است. به تعبیری دیگر، در گذشته، نفوذ ماموریت­محور و مبتنی بر ساختاری تعریف شده بود اما با تحول به وجود آمده در ماهیت قدرت، نفوذ اساسا در فضایی فراگیرتر و در پهنه ­ای وسعیتر به نام ادراک­سازی معنا می­یابد؛ لذا در مفهوم جدید نفوذ، به جای آن که با ساختاری سلسله مراتبی و مکانیکی روبرو باشیم، با نفوذ در فضایی آشکار مواجه هستیم که ماهیتی ارگانیکی دارد و البته مبتنی بر دانش است.

فضای جدیدی که نفوذ در آن معنا پیدا می­کند، فضایی به وسعت ادراک و بینش یک ملت و مسئولان آن کشور است و چون ماهیت قدرت و به تبع آن نفوذ مبتنی بر دانش است، ماندگاری و اثر بخشی آن به مراتب بیشتر است چرا که دانش، قدرت را مشروع، متکثر و متنوع می­کند و به تبع آن حوزه ­های جدید امنیت بازتولید می­شود.

بنابراین با توجه به تحول در ماهیت قدرت و امنیت، شاهد تحول در مفهوم نفوذ نیز می­باشیم و باید ادبیات و مختصات جدید نفوذ، در فضای قدرت نرم و امنیت جدید، مورد واکاوی و بررسی قرار گیرد و البته خطایی راهبردی است اگر با نگاهی کمی و ساختاری به تبیین و بررسی مفهوم جدید نفوذ بپردازیم.

باید بیان داشت که کانون اصلی در مفهوم جدید نفوذ، تغییر در قالب­ های ادراکی و بینشی و همچنین فراهم آوردن بستر لازم برای شبکه­ سازی از نیروهای سیاسی – اجتماعی در داخل کشور است.

« نفوذ جریانی، یعنی شبکه‌سازی در داخل ملّت؛ به‌وسیله‌ی پول که نقش پول و نقش امور اقتصادی اینجا روشن می­شود. عمده‌ترین وسیله دو چیز [است‌]؛ یکی پول، یکی هم جاذبه‌های جنسی. افراد را جذب کنند، دور هم جمع کنند؛ یک هدف جعلی و دروغین مطرح کنند و افراد مؤثّر را، افرادی که می­توانند در جامعه اثرگذار باشند، بکشانند به آن سمت مورد نظر خودشان. آن سمت مورد نظر چیست؟ آن عبارت است از تغییر باورها، تغییر آرمانها، تغییر نگاه‌ها، تغییر سبک زندگی؛ کاری کنند که این شخصی که مورد نفوذ قرار گرفته است، تحت تأثیر نفوذ قرار گرفته، همان چیزی را فکر کند که آن آمریکایی فکر میکند؛ یعنی کاری کنند که شما همان‌جوری نگاه کنی به مسئله که یک آمریکایی نگاه میکند -البتّه یک سیاستمدار آمریکایی، به مردم آمریکا کاری ندارد- همان‌جوری تشخیص بدهی که آن مأمور عالی‌رتبه‌ی سیا تشخیص میدهد؛ در نتیجه همان چیزی را بخواهی که او میخواهد. بنابراین خیال او آسوده است؛ بدون اینکه لازم باشد خودش را به خطر بیندازد و وارد عرصه بشود، شما برای او داری کار میکنی؛ هدف این است، هدف نفوذ این است؛ نفوذ جریانی، نفوذ شبکه‌ای، نفوذ گسترده؛ نه موردی». (1)

در فضای جدید، کارکرد دشمن هم از وضعیت سنتی به یک وضعیت جدید به معنای اهرم سازی و ایجاد بازوی های اجرایی در داخل تغییر پیدا می­کند، تا بتواند از این اهرم ها برای مقابله و مهار و در صورت لزوم براندازی استفاده کند.

پیتر هارل، از پژوهشگران اندیشکده‌ی «مرکز امنیت آمریکایی جدید»، به مقامات کاخ سفید چنین تجویز می‌کند: «آمریکا باید یک استراتژی تهاجمی ترویج اصلاحات سیاسی و اجتماعی در ایران را دنبال کند تا تعامل بیشتر مؤسسات غیردولتی آمریکایی و بین‌المللی و نهادهای جامعه‌ی مدنی در ایران تسهیل شود. واشنگتن باید به باقی ماندن در کنار فعالانی در ایران، که به‌دنبال اصلاحات سیاسی در کشور هستند، ادامه دهد». (2)

همچنین در این راستا اندیشکده‌ی «بنیاد دفاع از دموکراسی» در گزارشی صراحتاً به این موضوع اشاره می‌کند که «در توافق هسته‌ای، این جنبه‌ی مثبت وجود دارد که شاید این توافق برایمان تنها ده سال زمان به ‌منظور نابود ساختن حکومت ایران خریده باشد. با در نظر داشتن این مسئله، این مدت ‌زمان باید به‌طور کارآمد مورد استفاده قرار گیرد. تکرار موضع ایالات‌متحده درباره‌ی تضمین فروپاشی پرده‌ی آهنین، یک نقطه‌ی آغاز محسوب می‌شود. آنچه در فاصله‌ی سال‌های ۸۰-۱۹۷۹ در لهستان اتفاق افتاد، یک نمونه‌ی برجسته قلمداد می‌شود. اعتصاب سال ۱۹۸۰ در کارخانه‌ی کشتی‌سازی لنین در گدانسک، در نهایت به فروپاشی امپراتوری شوروی منجر شد. ایالات‌متحده می‌بایست از فضای به‌وجودآمده از مذاکرات هسته‌ای با ایران استفاده کرده و شبکه‌ی حامیان غرب در ایران را فعال کند تا از این طریق، تغییرات سیاسی در ایران به وجود آورد. در واقع توافق هسته‌ای کنونی، فرصت منحصربه‌فردی را برای تمرکز بر تغییر ایران به دست می‌دهد». (3)

 پس باید بیان داشت که در صورت تحول در قالب­های بینشی و ادراکی، دشمن برای نفوذ در داخل نیازمند تلاش نیست، بلکه جریان­های داخلی به قطب جاذبه ای برای کشاندن دشمن به داخل کشور تبدیل می شوند که در این مسیر ورود هم، هیچ­گونه مدیریت و یا کنترلی موضوعیت ندارد.

بنابراین، در مفهوم جدید نفوذ، نیازمند شناخت و واکاوی عمیق و همه جانبه ماهیت جدید قدرت، تحولات صورت گرفته در مفهوم امنیت و سپس شناخت تهدیدات برساخته و تولید شده توسط چنین فضایی هستیم. در چنین فضایی، ماهیت دشمن، تعریف دشمن، روش­ها و حجم عملیات دشمن، نیازمند ادبیات جدید و تعریفی جدید است. در گذشته همه تمرکز کشور بر مسیرهای نفوذ و ورود دشمن بود تا پس از شناسایی، مقابله قانونی در تمامی عرصه های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حتی امنیتی – نظامی با آن صورت گیرد. اما در فضای جدید، اساسا نمی­توان مسیرهای نفوذ دشمن را تشخیص داد. چرا که این مسیرهای نفوذ دشمن که سابقا غیرقانونی و نامشروع تلقی می شد، طبیعی نشان داده می­شود.

پی نوشت:

1-http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=6592

2-هارل، پیتر، باید به‌دنبال ترویج اصلاحات سیاسی در ایران پساتوافق باشیم/ ارتباط با نهادهای غیردولتی و مدنی ایران باید تقویت شود، به نقل از مؤسسه‌ی مطالعات آمریکا، قابل رؤیت در:
۳ http://asipress.ir/vdci۵wa۳.t۱aqw۲bcct.html

3-Weinthal, Benjamin, Analysis Iran Nuclear agreement wont improve Human Rights, Foundation for Defense of Democracies, ۲۳ jul ۲۰۱۵, available in: http://www.defenddemocracy.org/media-hit/benjamin-weinthal-analysis-iran...

فارس

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.