هادی نیوز: آوریل سال ۲۰۰۷ یعنی همان سالی که عراق عرصه شدیدترین درگیریها بود، من در استان الانبار که در آن سال، پرتنشترین استان عراق به شمار میرفت، حضور داشتم و در جریان یک تماس تلفنی از امریکا از زنده و سالم بودن دخترم در دانشگاه ویرجینیا مطمئن شدم. البته یکی از دوستان نزدیک او کشته شده بود و چندین نفر دیگر از دوستانش هم زیر تیغ جراحی با مرگ دست و پنجه نرم میکردند. آن روز ۳۲ نفر در دانشگاه کشته شدند که این رقم به میزان قابل ملاحظهای از مجموع کشتههای ما در عراق و افغانستان در طول یک روز بیشتر بود.
خشونت با استفاده از سلاح گرم در امریکا به یک موضوع اضطراری ملی تبدیل شده است. فقط در طول یک هفته در جریان چهار حادثه جداگانه در کشور، دستکم ۳۶ نفر کشته و ۵۰ نفر هم زخمی شدند. این در حالی است که در دو دهه گذشته صدها هزار امریکایی با به کارگیری سلاح از پای درآمدهاند و اگر چه آمارها در منابع مختلف متفاوت هستند، اما تخمین زده میشود این تعداد، با مجموع تمامی کشتههای نظامیان امریکا از آغاز جنگ جهانی اول تاکنون برابر باشد. به عنوان فردی که در جنگهای عراق و به خصوص در افغانستان آسیب جسمی دیده است، کاملاً با تهدید خشونت ناشی از استفاده از سلاح و گسترش تسلیحات کشنده آشنا هستم. با چنین تجربهای، برای من بیشتر ناراحتکننده است که میبینم امروزه احتمال اینکه امریکاییها خشونت ناشی از استفاده از سلاح را در کشور خودشان تجربه کنند، بیشتر از مناطقی است که من با عنوان دفاع از کشورمان به آن نقاط رفته بودم. هیچ کشور دیگری حتی نیمی از کشتههای ناشی از استفاده از سلاح در امریکا را ندارد و با فاصله زیادی هیچکدام از کشورها به آمارهای امریکا نزدیک نیستند و باید گفت از این نظر، ایالات متحده با دیگر کشورها وضعیت متفاوتی دارد. افراطگرایی و ملیگرایی سفیدپوستها و حس برتری در امریکا رو به افزایش است و اظهارات توأم با خشونت و نژادپرستانه شعله بسیاری از کشتارهای اخیر را شعلهور کرده است. تیراندازی در الپاسو در پی مرامنامهای انجام شد که در آن به «حمله اسپانیاییتبارها به تگزاس» و تقسیم امریکا بر اساس نژادهای مختلف اشاره شده بود.
چنین دیدگاههای نفرتانگیزی که میتوان آنها را محکوم کرد چهره زشتشان را هر چه بیشتر در مناطق بیشتری نشان میدهد و بسیاری از کارشناسان پیشبینی میکنند که چنین روندی همچنان تداوم داشته باشد و قطعاً اظهارات نژادپرستانه شخص رئیسجمهور هم شرایط موجود را تشدید میکند و ضمن بیاثر کردن اقدام نمایندگان ما به شکاف در کشورمان دامن میزند. من در مقابله با گروه داعش دیدم که چطور افراطگرایی به ویژه در اینترنت میتواند به عنوان عامل اصلی در جذب تروریستها کارایی داشته باشد. ما باید درباره اینکه امریکا در حال رادیکال شدن و گرایش به افراطگرایی است و در شرایط کنونی، پایگاههای اینترنتی مانند ۴ chan و به تازگی ۸ chan به چنین وضعیتی دامن میزنند، صداقت داشته باشم. ما باید چشم خود را به روی این حقیقت باز کنیم که خویشتنداری ملی ما برای خشونت و افراطگرایی امریکاییها در اینترنت و به ویژه سفیدپوستانی که به صورت منفی تحت تأثیر قرار گرفتهاند، تهدیدی است که متوجه امنیت ملی ماست. من و بسیاری از افراد دیگر بنا بر قانون اساسی، قسم خوردهایم تا از حقوق امریکاییها مبنی بر مالکیت و استفاده از سلاح گرم دفاع کنیم و در این مورد تردیدی نیست، اما ما نمیتوانیم اجازه دهیم که این آزادی، مانع حفاظت از جان افراد و حمایت از کشورمان شود.
اگر ۳۶ نفر در طول یک هفته به دست القاعده، گروه داعش، بوکوحرام یا هر کدام از دیگر گروههای تروریستی که من با آنها جنگیدهام کشته میشدند، هر رئیسجمهوری از جمله رئیسجمهور فعلی، نیروها را به خاک (کشوری) بیگانه میفرستاد تا ریشههای تهدید را نابود کنند. گروههای جهادی، هواداران خود را درگیر باورهای افراطی میکنند تا دچار نفرت شوند و طبق همان نفرت تمامی جامعه و مردم را نابود کنند.
با این حال وقتی چنین تهدیدهایی (در داخل کشور) مطرح میشوند، ما نمیتوانیم منابع و قابلیتهای خود را به صورت معناداری به کار گیریم. واقعیت بدتر این است که از ۱۱ سپتامبر تاکنون، در مقایسه با تروریستهای خارجی افراد بیشتری به دست تروریستهای داخلی و سفیدپوستها به روشهای عجیب کشته شدهاند. نتیجه این شده که همه جا در ایالات متحده، فضاهای عمومی شامل اماکن مذهبی در حال برنامهریزی برای تدابیر امنیتی مشابه پایگاههای نظامی هستند. اگر چنین وضعیتی به معنای تهدیدی علیه شیوه زندگی ما و تهدیدی علیه امنیت ملی ما نیستند، من نمیدانم این چه چیزی است؟!
پاسخ ما (به چنین وضعیتی) به عنوان یک ملت، اگر میخواهیم مدارس و جوامع ما امن باشند، باید هم شامل ابعاد دفاعی و هم پیشگیرانه باشد. جوامع مجری قانون و فعال در امنیت ملی خط مشیهای بسیار روشن و حتی پاسخهای مشخصتری به این نوع تهدیدها دارند و اقدامات گسترده حمایتی در جریان است. در داخل هم آنهایی که سلاح میسازند، برای آن هزینه میکنند یا سلاح میفروشند هم دلایل اخلاقی دارند تا بخشی از راهکار باشند ولی ما به صورت مؤثر در سطح فدرال، ایالتی و محلی برای چنین اقدامی مهیا نشدهایم تا از فهرست تقریباً بیانتهای اهداف بالقوه در جامعه آزادمان حمایت کنیم. تدابیر حمایتی باید هر چه سریعتر اعمال شوند تا به این وسیله از سوءاستفاده از تسلیحاتی که قدرت تهاجمی بالا دارند، جلوگیری شود. هیچ ضرورتی ندارد یک فرد غیرنظامی، تسلیحاتی مشابه آنچه من در عراق داشتم، داشته باشد. همچنین لازم نیست هیچ امریکایی همان تفنگی را که دشمنان ما در عراق و افغانستان به کار میبردند در اختیار داشته باشد. وقتی یگانهای ویژه سلاحها و تکنیکهای ویژه (سوات) به دفاع از ما میپردازند، آنها در مواجهه با (مجرمان) تقریباً با همان تسلیحاتی مواجه میشوند که خودشان در اختیار دارند. همه ما باید از چنین وضعیتی خشمگین باشیم، اما در عوض ما بیحس شده و در برابر این موضوع به ادله بیپایان در اینترنت و کنگره عادت کردهایم. اظهار نگرانی و ناراحتی سیاستمداران هم در شرایطی که آنها نمیتوانند قوانینی را تصویب کنند و اقدامات ضروری را برای حمایت امریکاییها صورت دهند، بیمعناست. ما نمیتوانیم بگذاریم که این چرخه ادامه داشته باشد و اگر آمادگی نداشته باشیم تا با توانمان به این روند پایان دهیم، در این صورت شرم بر ما باد. خشونت با استفاده از سلاح یک موضوع مهم در ارتباط با امنیت ملی است و آینده صلح و خوشبختی امریکاییها به یافتن راهکاری برای این مسئله بستگی دارد.
نویسنده: جان آلن (رئيس مؤسسه بروكينز)
ترجمه: آزاده سادات عطار
منبع: روزنامه جوان
دیدگاه ها