دغلکاری، وجه مشترک ترامپ و کلینتون

دغلکاری، وجه مشترک ترامپ و کلینتون

در طول چرخه انتخابات ریاست جمهوری، لیبرال ها بی جربزگی و بزدلی خود را به نمایش می گذارند. سازمان های لیبرالی چون MoveOn.org به شکل مشمئزکننده ای مطیع حزب دمکرات می شوند. رسانه های لیبرال که ام اس ان بی سی مظهر همه آنهاست، کسانی را که تشکیلات حزب دمکرات را به چالش می کشند، بی رحمانه تصفیه می کنند. سران لیبرال نظیر پل کروگمن، منتقدان عرصه سیاسی را به باد انتقاد می گیرند و آنها را متهم به یاری رساندن به نامزد جمهوریخواهان می کنند. لیبرال ها بی اعتنا به حقایق، یکصدا دم می گیرند که رالف نیدر نباشید، همان «برهم زننده بازی» که جرج دبلیو بوش را به ما داد.

طبقه لیبرال از مبارزه برای ارزش هایی که مدعی است برایش اهمیت دارند، امتناع می کند. این حزب فلج شده و در وحشت تولید شده از سوی سیستم های تبلیغات شرکتی گرفتار شده است. تنها فشار در درون سیستم سیاسی، از ناحیه قدرت شرکتی اعمال می شود. بدون هیچ هماوردی، بدون هیچ تمایلی از جانب طبقه لیبرال برای به چالش کشیدن وضع موجود؛ ما بیشتر و بیشتر در دنیای تیره و تار شرکتی می لغزیم. استدلال تکراری ضرورت انتخاب بین «بد و بدتر» فقط اوضاع را بدتر می کند.

تغییر سریع حاصل نخواهد شد. این کار یک دهه یا بیشتر زمان می برد. و با تسلیم شدن در برابر تشکیلات حزب دمکرات نیز هرگز رخ نخواهد داد. ما یا جایگاه خود را در برهوت سیاسی خواهیم پذیرفت و جنبش ها و احزاب بدیل را برای به زیر کشیدن قدرت شرکتی تشکیل خواهیم داد یا همچنان شاهد تبدیل شدن دمکراسی مان به یک دولت پلیسی و نابودی محیط زیستمان خواهیم بود.

ظهور عوام فریبی چون دونالد ترامپ نتیجه مستقیم تصمیم حزب دمکرات مبنی بر استقبال از نئولیبرالیسم، تبدیل شدن به یک ندیمه برای امپریالیسم آمریکا و فروختن ما به پول های شرکتی است. ترامپی پیدا نمی شد اگر بیل کلینتون و حزب دمکرات با توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی به مردان و زنان کارگر خیانت نکرده بودند، سیستم رفاه اجتماعی را نابود نکرده بودند، جمعیت زندانیان را تقریبا به دو برابر نرسانده بودند، برنامه های خدمات اجتماعی را مثله نکرده بودند، با قانون زدایی از کمیسیون ارتباطات فدرال کنترل امواج رسانه ای را به مشتی شرکت نسپرده بودند، دیواره های آتش بین بانک های تجاری و سرمایه گذاری را که حذف آنها به فروپاشی مالی جهانی و رکودی طولانی منجر شد از میان برنداشته بودند، و جنگی را با آزادی های مدنی ما آغاز نکرده بودند که باعث شد به نسبت هر مردم دیگری در سراسر تاریخ بیشتر زیرنظرگرفته شویم و بیشتر عکس و پیشینه از ما تهیه شود. اگر کلینتون ها و حزب دمکرات از جمله باراک اوباما تصمیم نگرفته بودند خود را به زینت المجالس حاکمیت شرکتی تبدیل کنند، اکنون ترامپی هم  نمی بود.

هنرمندان محافظه کار انواع و اقسام دارند. در وال استریت آنها می توانند دانش آموختگان دانشگاه پرینستون و مدرسه حقوق هاروارد، با مهارت های اجتماعی جلاخورده و کت و شلوار های طرح ایتالیایی که ده ها هزار دلار قیمت دارند، باشند. در برج ترامپ آنها می توانند دارای پوششی ارزان قیمت، پوست های برنزه تقلبی، کازینو و ارتباطاتی با مافیا باشند. در بنیاد کلینتون می توانند در صدها میلیون دلاری که از طرف کمک کنندگان شرکتی و خارجی، از جمله سرکوبگرترین دولت های جهان که در عوض الطاف سیاسی به آنها پرداخت شده غوطه ور باشند ولی همگی آنها متقلب و شیادند.

کلینتون ها نیز همان مشخصه های شخصیتی ترامپ را دارند. کلینتون ها به وفور چنین نشان داده اند که به همان اندازه زن ستیز و از نظرمالی فاسد هستند که ترامپ است. ترامپ نمونه کمتر واکس و جلا خورده کلینتون هاست. ولی ترامپ و کلینتون ها در  دغلکاری، جنون خود بزرگ بینی و بی صداقتی ژرف با هم وجه اشتراک دارند. نژادپرستی به سختی به ترامپ محدود می ماند. کلینتون ها با طعمه قرار دادن مردمان نژادهای دیگر، با فرستادن متخلفان مواد مخدری رنگین پوست و فاقد سابقه خشونت آمیز به زندان های حبس ابد و تبدیل شدن به دمکرات های «نظم و قانون»، توانستند در حزب دمکرات اوج بگیرند. کلینتون ها در کار نقاب زدن بر افعی زهرآگین درونشان بهتر عمل می کنند، ولی آنها نیز چون ترامپ همه را خواهند فروخت.

کلینتون ها و تشکیلات حزب دمکرات اطمینان می دهند که طبقه لیبرال بار دیگر تسلیم قدرت شرکتی خواهد شد و در پیشگاه ایدئولوژی نئولیبرال زانو خواهد زد. برنی سندرز  همچون یک سگ گله تنبیه شده برای کشاندن دوباره طرفدارانش به آغل، سگدو خواهد زد. نخبگان حزب دمکرات انتظار خواهند داشت که خشم اخلاقی طرفداران سندرز نسبت به جرایم وال استریت، دولت نظارت های فراگیر، تضعیف آزادی های مدنی، قصور در جلوگیری از نابودی محیط زیست، جنگ بی پایان، کاستن از حجم برنامه های رفاه اجتماعی و ریاضت اقتصادی خود به خود دود شود و به هوا برود. شاید آنها درست فکر کنند. با توجه به تاریخ طبقه لیبرال، شاید حق با آنان باشد.

اما طرفداران سندرز درس ناخوشایندی در زمینه چند و چون تقلب در روند سیاسی گرفتند. برخی  از آنها که به شدت متنفر شده اند، از نظر سیاسی فراست کافی دارند تا دنبال حزب سبز بروند. ولی زمانی که آنها دیگر بر اساس قواعد بازی نمی کنند، زمانی که آنها به «برهم زننده بازی»تبدیل شدند، مطبوعات شرکتی آنها را نادیده یا به باد استهزایشان خواهند گرفت، نخبگان لیبرال نیز بر  شدت این بازی می افزایند و نامزد پیشینشان از آنها انتقاد خواهد کرد.

لیبرال ها، همچون سگ های تازی در خدمت نگهداشتن ما در آغوش مرگبار سرمایه داری شرکتی هستند. لیبرال ها به این دلیل از طرف نخبگان شرکتی تحمل می شوند که آنها خصلت های سرمایه داری شرکتی را به پرسش نمی گیرند و حداکثر، خواستار اصلاحات نیم بند و بی اثر می شوند. لیبرال ها کسانی را که از رفاه طبقاتی صحبت می کنند، نکوهش می کنند.

نخبگان شرکتی لیبرال ها را در دانشگاه ها، رسانه ها، سیستم های سرگرمی ساز و سازمان های تبلیغاتی برای استمرار قدرت شرکتی به کار می گیرند. بسیاری از آنها دستمزد های بالایی دریافت می کنند. آنها در سلطه شرکتی از نظر مالی ذینفع هستند. نخبگان تحصیل کرده درطبقه لیبرال، احمق های سودمند برای سرمایه داری اند. آنها تحمل می شوند چون با بی اعتبار کردن چپ، در تداوم بخشیدن قدرت شرکتی مشارکت دارند. آنها فکر یا عملکرد مستقلی ندارند و در رسانه های صوتی و تصویری دارای تریبون هایی هستند که آنها را برای به حاشیه راندن و تقبیح کسانی که مستقل فکر و عمل می کنند، به کار می گیرند.

آنچه که قابل پیش بینی و تاسف آور است، این است که تعداد زیادی از افراد مترقی خودخوانده و سازمان هایشان، یک بار دیگر به عنوان آلت دست های نئولیبرالیسم عمل خواهند کرد. آنها سانسور را اعمال خواهند کرد. سایت های مترقی در انتخابات مقدماتی از بازنشر مطالب منتقدانی چون پل استریت که سندرز را به چشم مسیح سیاسی جدید نمی دید، امتناع کردند. و هر چه به زمان انتخابات نزدیک تر شویم، این سایت ها خصومت بیشتری نسبت به چپ خواهند ورزید و در دفاعشان از کلینتون پیش ترخواهند رفت.

سیستم قدرت شرکتی که کلینتون یا ترامپ هیچ تفاوتی در آن به وجود نخواهند آورد، همچنان نادیده گرفته خواهد شد. از کنار سم امپریالیسم و سرمایه داری شرکتی که دارد کشور را عمیقا از درون تهی می کند و آن را به سوی فروپاشی می راند، عبور خواهد شد. رقابت های انتخاباتی چیزی جز یک رئالیتی شوی سیاسی نخواهد بود، نمایشی که در این فصل از یک به معنای واقعی ستاره خاص این نمایش ها در قالب یکی از نامزدهای ریاست جمهوری نیز برخوردار است. در رقابت های انتخاباتی افکار و نظرات نادیده گرفته می شود تا به عواطف- ترس، خشم و امید- میدان داده شود. توهین ها از سرگرفته خواهند شد و در رسانه های اجتماعی جولان خواهند داد. رقابت ها از محتوا عاری خواهد شد. کلینتون و ترامپ در این جهان اقناع سازی سیاسی، هرچه را که شنوندگانش می خواهند بشنوند برزبان خواهند آورد. و زمانی که انتخابات به پایان رسید، یکی از آنها به واشنگتن خواهد رفت، جایی که شرکت ها، اعطاکنندگان ثروتمند کمک های مالی و لابی گران- که آن فرد آنها را نمایندگی می کند- همچنان به کسب و کار حکومتگری خود ادامه خواهند داد.

بعد از نوامبر نقش ما نیز به آخر خواهد رسید. دیگر از ما خواسته نخواهد شد به پرسش های نظرسنجی هایی که برای رسیدن به پاسخ هایی مشخص طراحی شده اند، جواب دهیم. دیگر از ما خواسته نخواهد شد  در نمایشی آبکی و بی رمق به اسم دمکراسی نقش خود را ایفا کنیم. درتلویزیون، کارناوال های دیگر جای کارناوال سیاسی فعلی را خواهند گرفت. حاکمیت شرکتی مدعی مشروعیت دمکراتیک خواهد شد. ما همچنان در قید و بند بردگی خواهیم ماند.

چهره واقعی حاکمیت شرکتی و شواهد دال بر پایمال شدن دمکراسی ما، در طول گردهمایی های حزبی در خیابان های کلیولند و فیلادلیفا خود را نشان خواهند داد. تا چندین محله اطراف تالارهای گردهمایی، حالت نظامی به خود خواهند گرفت و انبوه نیروهای پلیس در آنها حضور خواهند یافت.  هر تحرکی ممنوع خواهد شد. عابران به شکل تصادفی متوقف و مورد تفتیش قرار خواهند گرفت. هلی کوپترها در آسمان گشت خواهند زد. مجوزها برای برگزاری راه پیمایی ها تنها برای کسانی صادر خواهد شد- همچنان که در مورد طرفداران سندرز دیدیم- که در چهارچوب معیارهای تحمیلی نمایش سیاسی بگنجند. گروه هایی که مظنون به طراحی اعتراضات به منظور به چالش کشیدن سیاست های شرکتی شده اند، پیشاپیش از این کار منع شده اند. آنها به شدت تحت نظارت قرار خواهند گرفت. کسانی که بکوشند اعتراضات بدون مجوز را سازماندهی کنند، پیش از شروع گردهمایی ها دستگیر و زندانی خواهند شد.

اگر می خواهید سراسر آمریکا چنین شکل و شمایلی را به خود نگیرد، تمرکز خود را از تالارهای گردهمایی ها به خیابان های کلیولند و فیلادلفیا متمرکز کنید. در خیابان هاست که اربابان شرکتی ما برنده یا بازنده خواهند شد. و آنها این را می دانند.

 نوشته:کریس هجز

ترجمه: هادی سعادت

فارس

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.