فتنه گران در روياي بازگشت به قدرت

مقاومت امثال خاتمي در برابر فشار برخي عناصر فتنه براي نامزدي در انتخابات، به واكنش مردم به فتنه و فتنه گران در حماسه 9 دي ماه 1388 برمي گردد كه به تنهايي توانست توهم قدرت را در هم بشكند و يادآوري اين مانور بصيرتي، حس تلخ ناكامي براي فريب را به درون نفاق جديد بنشاند. بنابراين در شرايطي كه يك آقازاده فتنه گر با ....

تجديدنظرطلبان مدعي اصلاحات، از اين رو به فتنه گر شهرت يافته اند كه دو غائله و فتنه سال هاي 78 و 88 را در پرونده خود به ثبت رسانده و نشان داده اند كه با ادعاي حق، ولي مراد باطل، از هر شيوه و ابزاري براي دستيابي به قدرت استفاده مي كنند. همان گونه كه فتنه سال 78 در سايه تئوري فتح سنگر به سنگر و سياست فشار از پايين - چانه زني از بالا به وقوع پيوست، در سال 88 هم به بهانه حمايت از رأي مردم و قانون و با هدف باج گيري از نظام، با اردوكشي هاي خياباني و ظلم بزرگ عليه نظام و مردم، آن را دنبال كردند به گونه اي كه تجديدنظرطلبان تحت تأثير آموزه هاي نظريه پردازان جنگ نرم و طراحان انقلاب هاي رنگي امثال جورج سوروس، جين شارپ، روتي و... در پيوند با بيگانگان و ضدانقلاب، جنبشي رنگين كماني به راه انداختند كه هشت ماه فتنه را به كشور تحميل كرد. اين فتنه با چند عامل عليه نظام مقدس جمهوري اسلامي، نقاب از چهره تجديدنظرطلبان كه در دوران حاكميت دوم خرداد نفاق جديد ناميده مي شدند، كنار زد:

1- شعارهاي ضدانقلابي مثل «نه غزه، نه لبنان»، «جمهوري ايراني» و «مرگ بر اصل...»؛

2- پيوند و اتحاد فتنه گران با منافقين، بهائيان، سلطنت طلبان، كمونيست ها و جلب حمايت گروهك هاي تروريستي مثل پژاك و گروهك ريگي؛

3- گرفتن پول از سران ضدايراني كشورهاي عربي مثل ملك عبدالله سعودي؛

4- جلب حمايت سران كشورهاي بدسابقه اي مثل آمريكا، انگليس و رژيم صهيونيستي كه دستگيري 9 عامل سفارت انگليس و شركت دبير سوم سفارت انگليس با لباس سبز در اردوكشي خياباني فتنه گران، پديده اي تاريخي براي اصلاح طلبان به حساب مي آيد؛

5- اهانت به تصاوير حضرت امام در روز 16 آذر؛

6- آتش زدن مساجد و حرمت شكني در روز عاشورا؛

7- حمله به ساختمان هاي دولتي و آسيب زدن به اموال مردم؛

8- حمله به مراكز نظامي و دست زدن به خشونت سازمان يافته كه موجب كشته و زخمي شدن عده اي از فريب خوردگان و يا شهيد كردن تعدادي از مدافعان نظام شد.

دست زدن به چنين اقداماتي و يا ميدان داري براي پديد آمدن چنين وقايعي كافي بود تا پرونده فتنه گران را در عرصه سياست و قدرت بسته و مختومه سازد؛ اما تحركات ماه هاي گذشته حاكي از تلاش فتنه گران براي بازگشت به قدرت، آن هم بدون عذرخواهي از مردم و نظام است. پس از فرو نشستن غائله فتنه 88، لشكر آنها به سه گروه تقسيم شد:

 1- كشورهاي خارجي حامي فتنه گران؛

2- ضدانقلاب و فتنه گراني كه از ايران گريختند و به آنها ملحق شدند؛

3- فتنه گراني كه در داخل ماندند. گروه اول و دوم به سبب دور بودن از فضاي داخل كشور نمي توانستند كار چنداني انجام دهند. حداكثر تلاش آنها نوشتن چند تحليل و مقاله و يا مصاحبه با شبكه هاي بدنام ضدانقلاب و يا خارجي بود كه بازتاب چنداني در داخل پيدا نمي كرد و بعضاً به دليل دور بودن از كشور و احساس آزادي براي گفتن برخي مطالب، نكاتي را مي گفتند كه در نزد افكار عمومي داخل براي خود آنها مشكل ايجاد مي كرد. در اين بين، وضعيت گروه سوم با دو گروه اول كاملاً متفاوت بود. اينها كساني بودند كه قصد داشتند در اين كشور زندگي و كار سياسي كنند، بنابراين به عنوان افرادي كه زماني بيشترين قدرت را در كشور داشتند، نمي توانستند ساكت و نظاره گر باشند، از طرفي هم به سبب همراهي و حمايت از فتنه گران، مورد غضب مردم و نظام واقع شدند. در نگاه اول، راه پيش و پس آنها بسته است و تحرك خاصي براي آنها متصور نيست. با اين حال چون آنها سكوت و بي تحركي را براي خود مرگ تدريجي مي دانسته و مي دانند، برخلاف بخش افراطي در بند كه همه چيز را از دست رفته مي داند، علاقه اش به بازگشت به عرصه قدرت را با از سرگيري نشست هاي تشكيلاتي و آشكار كردن ديدگاه هاي شان با همراهي رسانه هاي همسو آغاز كردند و پس از مدتي توانستند دوباره خود را مطرح كنند؛ اما فقط در بين اهل سياست و گروه هاي سياسي؛ و بدون اينكه نظام درباره آنها نظر مثبتي پيدا كرده باشد. تحمل اين وضعيت براي آنها بسيار سخت و بي فرجام بود و خاتمي به گمان خود براي تغيير بنيادي اين وضعيت، حركت جديدي را آغاز كرد. حركتي كه از رأي باطله وي در انتخابات مجلس نهم شروع شد و امروز هم التماس براي پذيرش، جاي خود را به شرط گذاري و حتي تهديد به قهر و تحريم از سوي افراطيون داده است به گونه اي كه بدلي ناميدن اصلاح طلباني كه آماده ورود به عرصه انتخابات هستند، از سوي حزب منحله مشاركت و سازمان غيرقانوني مجاهدين، حمايت دوباره امثال موسوي خوئيني ها از فريب خوردگاني چون كروبي و ميرحسين و ناميده شدن چهره هايي مثل نجفي، جهانگيري و عارف به عنوان نيروهاي دست دوم و سوم از سوي خاتمي... خط جديدي براي مطالبه گري و يا فشار بر نظام است كه با اهداف ذيل دنبال مي شود:

1- فشار بر نهادهاي قانوني مثل شوراي نگهبان براي سوابق و صلاحيت ها و اخذ تأييد؛

2- بهره برداري از راهبرد تحريم - تهديد دشمن و واداشتن نظام به پذيرش اين جريان براي ورود به عرصه رقابت به نفع مشاركت؛

3- جلوگيري از ريزش آراي خاكستري و عدم همراهي طيف ضدانقلابي مشهور به جنبش سبز؛

4- فرار از پاسخگويي به فريب خوردگاني كه هزينه فتنه گران را با رفتن به زندان ها، محكوميت و يا فرار به خارج از كشور پرداخته اند و امروز شاهد بازگشت به قدرت از سوي فتنه گران هستند؛

5- نگراني از نتايج احتمالي و رأي نياوردن.

به نظر مي رسد مقاومت امثال خاتمي در برابر فشار برخي عناصر فتنه براي نامزدي در انتخابات، به واكنش مردم به فتنه و فتنه گران در حماسه 9 دي ماه 1388 برمي گردد كه به تنهايي توانست توهم قدرت را در هم بشكند و يادآوري اين مانور بصيرتي، حس تلخ ناكامي براي فريب را به درون نفاق جديد بنشاند. بنابراين در شرايطي كه يك آقازاده فتنه گر با وثيقه 10 ميلياردي مي تواند از بازداشت بگريزد و نفس گذاشتن اين وثيقه در نزد افكار عمومي به معناي پيوند بين ثروت و قدرت است، به نظر مي رسد عملكرد فتنه گران مستلزم پرداخت هزينه است و لذا دوران دلخوشي به فشار از بيرون براي دستيابي به قدرت سپري شده و مسير بازگشت به قدرت تنها با فاصله گرفتن از تجديدنظرطلبان فتنه گر و اعلام موضع نسبت به فتنه گران براي برخي از اصلاح طلبان باز خواهد بود. هرگونه افراطي گري، طوفاني توليد مي كند كه نقاب نفاق را به ضرر آنها جابه جا خواهد كرد. حماسه 9 دي نشان داد كه ديگر نمي توان مردم را با نفاق و فتنه از ميدان دفاع از انقلاب و ارزش ها عقب راند.

 

منبع : بصیرت

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.