بنابر اخبار رسانهها قرار است مخالفان و طرفداران محمد مرسی، رئیسجمهور مصر، امروز در قاهره و برخی شهرهای این کشور در مخالفت و طرفداری از وی تظاهرات کنند. صفآرایی دو طرف در یک سالی که از ریاستجمهوری مرسی گذشته، به خسارات مالی و جانی زیادی منجر شده است. جایگاه تاریخی و جغرافیایی مصر و نیز روند تحولات منطقه ایجاب میکند که مسائل مصر جدیتر پیگیری و دقیقتر تجزیه و تحلیل شود. در تحلیل چرایی رخت بر بستن ثبات و آرامش از این کشور مهم آفریقایی، باید گفت گروههای سیاسی طرفدار حذف حسنی مبارک، دیکتاتور مصر، پس از سقوط وی به سبب نداشتن درک درست از مسائل پس از سقوط و نشناختن محیط پیرامونی و فقدان برنامهای که در زمان لازم تغییرات ضروری ایجاد کند، نتوانستند از فرصت اولیه که مناسبترین زمان برای انجام برخی تغییرات بود، استفاده کنند؛ از این رو حرکت انقلابی آغازشده در میانه راه باز ماند و بهناگاه انقلاب به تحول شکلی در رأس هرم قدرت تغییر یافت، بدون آنکه مناسبات عمیق سیاسی اجتماعی نظام گذشته، دستخوش تحولات بنیادی شود. این مسئله باعث شد تا طرفداران و عوامل رژیم گذشته که موقعیتشان را تثبیتشده دیدند، رفتهرفته در قالب مجموعهای مخالف و تشکلیافته در برابر نظام جدید قد علم کنند و آن را به چالش بکشانند. آنچه که به شکلگیری این روند کمک کرد، سطحینگری اخوانالمسلمین مصر و بهویژه مشخص محمد مرسی بود که خوشبینی وی را موجب شد و در عرصه سیاسی، نتوانست وضعیت کشورش را نسبت به وهابیت، استکبار، صهیونیسم و مقاومت درست تشخیص دهد. اشتباه در تشخیص، وی را در قید و بندهایی گرفتار کرد که برآمده از همین عوامل بود. با تأثیر عوامل فوق بر عرصه اجتماعی، مرسی در سر و سامان دادن به عرصه اجتماعی نیز ناتوان ماند. مهمترین رکن ثباتبخش در عرصه اجتماعی برای کشورهای فقیری مانند مصر، بهبود حداقلی وضعیت رفاه و معیشت است که دولت مرسی نتوانست در این زمینه گام کوچکی بردارد. بهبود حداقلی وضعیت رفاهی معیشتی مردم میتوانست هزاران نفر از مخالفان امروز مرسی را که علیه وی در خیابانها شعار میدهند، در صف حامیان وی قرار دهد و یا حداقل از حضور در صف مخالفان باز دارد. شاید مشکل اصلی امروز مصر، مسئلهای به نام انقلاب ناتمام باشد!
دیدگاه ها