عربستان كانون افراطي‌گري و تكفير

 

 

اتحاد تاريخي خاندان آل سعود با "محمدبن عبدالوهاب"در سال 1744 م رخ داد و در پي آن خاندان آل سعود متعهد گرديدند در صورت پيروزي و تشكيل حكومت، مذهب وهابيت را به رسميت بشناسند و آن را ترويج دهند، در مقابل ، "‌محمدبن عبدالوهاب"متعهد شد در اين صورت با فتاواي خويش مشروعيت حكومت آنان را اعلام و خلأ ايدئولو‍ژيك و بحران مذهبي حكومت آل سعود را جبران نمايد. از اين پس در پي مبارزات طولاني و كشتار و غارت اموال و ايجاد رعب و وحشت عمومي در نهایت در سال 1932 م حكومت عربستان سعودي شكل گرفت. وهابيت در ميان پيروان مذهب حنبلي پدید آمد و محمدبن عبدالوهاب معتقد است هر كس كه از مذهب حنبلي سلفي پيروي نكند از اسلام خارج و واجب‌القتل است .  بر اين اساس آنان را تكفيري مي‌نامند. از سوي ديگر مديريت محمدبن عبدالوهاب از سوي دولت انگليس بواسطه جاسوس كهنه‌كاري بنام "مستر همفر"خاستگاه بيروني و استعماري و نيابت آنان از نظام سلطه را نشان مي دهد.

 

"ملك عبدالعزيز"اولين پادشاه عربستان ، منشوري دارد كه بر اساس آن تا "زماني كه پسران من زنده‌اند قدرت به نوه‌هايم نخواهد رسيد"،  همواره قدرت به برادرها يكي پس از ديگري مي‌رسد . بنابراين پادشاهان قبلي و بعدي چندان فاصله سني با هم ندارند و نوعي استبداد و اختناق در درون قدرت آنان حاكم است آنان عليرغم رقابت‌هاي درون خانوادگي بر سر كسب قدرت با تمام قدرت در امور داخلي ديگر كشورهاي اسلامي و عربي مداخله مي‌كنند و همه‌جا منشأ نا‌امني و ويراني و تفرقه افکنی هستند، در عين حال پيشرفت خاصي را براي ملت خويش به ارمغان نمي‌آورند .

مصطفي صادق از فعالان عربستان مي گويد 85 درصد ملت عربستان سعودي از داشتن نعمت مسكن بي‌بهره‌اند و به رغم وجود ثروت‌هاي هنگفتي كه در عربستان وجود دارد ، ولي متأسفانه حاكمان رياض شرايط تاريكي را براي مردم ايجاد كرده‌اند ، علاوه بر اين بسياري از مردم عربستان هنوز هم از نعمت خواندن و نوشتن بي‌بهره‌اند.

نقض حقوق بشر در حد گسترده در عربستان وجود دارد، زنان حق رأي و مشاركت سياسي و حقوق اجتماعي ندارند، جوانان فرصتي براي حضور در قدرت ندارند، تحجر و جمود فكري در اركان حكومت نفوذ دارد، انعقاد قراردادهاي سنگين خريد سلاح و مهمات از كشورهاي غربي موجب نارضايتي عمومي گردیده ، از سازمانهای غیر دولتی و آزادی سیاسی خبری نیست .

با اين پيشينيه چند عامل اساسي موجب شكل‌گيري و استمرار دولت آل‌سعود گشت و هم‌اينك نيز بقاي تسلط آنان را تضمين مي‌كند. اگرچه امروزه برخلاف سابق از اقتدار و نفوذ لازم برخوردار نيست اما چند چالش‌هاي دروني و بيروني  اركان حاكميت آنان را متزلزل مي سازد. اين عوامل عبارتند از:

1- وهابيسم:وهابيت خاستگاه مشروعيت عربستان است،‌ اينكه آل‌سعود چرا بايد حكومت كند؟ پاسخ آن از مذهب‌سازي و توليد مباني ايدئولوژيك سران فرقه وهابيت استخراج مي‌گردد.

2- زور و غلبه در داخل:خاندان آل‌سعود از ابتدا با لشكركشي و قتل و كشتار بر سرنوشت مردم غالب گشت و بدين وسيله سلطه خود را نهادينه ساخت، اين عامل با برخي از ديدگاههاي انديشه سياسي كه غلبه را خاستگاه مشروعيت و توجيه تبعيت‌پذيري و قانون‌پذيري و الزام سياسي مي‌دانند انطباق دارد.

3- غيریت‌سازي و تكفير و جهاد: وهابيون هركس غير از مذهب خويش را كافر و واجب‌القتل مي‌دانند و پيروان و طرفداران خود را با اين نوع نگاه مكلف به جهاد با كفار مي‌دانند و حتي با اسيران مانند برده و بنده رفتار مي كنند و اموال و دارايي‌ آنان را غنائم جنگي و حق خويش قلمداد مي‌كنند و آنها را به مالكيت خود در‌ مي‌آورند.

4- تحريك و حمايت انگليسي – امريكايي: سياست مذهب‌سازي و تفرقه بينداز و حكومت كن انگليس‌ها سبب شد تا "مستر همفر"جاسوس كهنه‌كار انگليسي با نفوذ در جهان اسلام به شناسايي فردي ماجراجو، قدرت‌طلب و خودخواه توفيق يابد و او را براي انشقاق در ميان مسلمين و انحراف در مكتب اسلام آماده كند، گردش ايام و جابه‌جايي در اركان نظام سلطه از انگليس به امريكا، اين فرقه را بيش از پيش در خدمت امريكا قرار داد و امروزه مي‌توان گفت دولت عربستان و وهابيت عواملي هستند كه دربست سرسپرده امريكا و آشكار و پنهان مجری سياستهاي كاخ سفيد و ابزار سرويسهاي جاسوسي امريكا و انگليس و رژيم صهيونيستي مي‌باشند.

حاكمان سعودي هيچگونه تحول و دمكراسي را بر نمي‌تابد و با مداخله مردم در حكومت و سياست به شدت برخورد برخورد مي‌كنند.

رخدادهای سرنوشت ساز

دو رخداد سرنوشت ساز در کانون تحولات کنونی قرار دارد که عبارتند از :

الف )گرايش به اسلام و معنويت در جهان و افزايش روزافزون بيداري اسلامي در جهان اسلاماز شاخصه هاي عصر كنوني است اين رخداد نسبتاً تازه متأثر از صدور پيامها و فرهنگ انقلاب اسلامي است، ملت‌هاي عرب، كارآمدي و توفيق آن را در فلسطين و لبنان بطور ملموس احساس كرده و بدان تمسك جستند لكن دولت‌هاي سرسپرده منطقه موقعيت خويش را بدين واسطه در معرض خطر ديدند و به انحاء مختلف در مقابلش صف‌آرايي كردند و حتي براي مهار آن حاضر شدند با صهيونيست‌ها ائتلاف نمايند و نهايت سرسپردگي و همراهي خود را به امريكا و انگليس نشان دادند.

ب)برهم خوردن نظم و توازن ساختار جهاني مركز پيرامون، در چند دهه اخير قدرتهاي بزرگ جهاني بر كشورهاي پيرامون سلطه مطلق داشته و انگيزه مقاومت و مقابله در برابر خويش را نمي‌ديدند لكن امروزه اين نظام بهم خورده است و منطقه‌گرايي و ائتلافهاي منطقه‌اي و افزايش نقش كشورهاي پيرامون در معادلات جهاني و منطقه‌اي اركان قدرت جهاني را به لرزه در آورده است،‌ در چنين شرايطي تنها راهبرد سلطه‌گران اين است كه اوضاع كشورهاي پيرامون را مديريت نمايند و اين هدف را با اختلاف‌افكني و تحريك برخي از كشورهاي منطقه عليه برخي ديگر و تحريك عصبيت‌هاي قومي و مذهبي به انجام برسانند.

فرقه‌هاي تكفيري با قساوت تمام به كشتار مسلمانها در كشورهاي اسلامي روي آورده‌اند، بديهي است كانون اين افراطي‌گري و حمايت فرقه‌هاي سلفي و تكفيري در عربستان نهفته است . انفجار، ترور، شكنجه،‌ تهديد و ارعاب،‌ تخريب و غارت اموال و خشونت در سوريه و لبنان، در كشورهاي حوزه خليج فارس چون بحرين و قطر، عربستان، در كشورهاي شمال آفريقا و ديگر نقاط منطقه به طور کلی با پشتوانه دولت عربستان انجام مي‌گيرد. در منازعات اخیر منطقه سعوديها به مقابله با نفوذ انقلاب اسلامي ايران برخواسته اند و مي‌خواهند حوزه نفوذ ايران در سوريه و لبنان را در هم‌ بكوبند، علاوه بر آن با طرح هلال شيعي جنگ مذهبي شيعي- سني را به نيابت از امريكا و انگليس دامن مي‌زنند و با فتاواي فقهاي افراطي تكفيري موج مسلمان‌كشي به راه انداخته اند. تركيه در صدد تثبيت نفوذ خود در كشور همسايه يعني سوريه است،‌ امريكايي‌ها در پي امنيت رژيم صهيونيستي از يك سو و استمرار سلطه خود بر كشورهاي پيرامون و تغيير جغرافيايي سياسي منطقه در چارچوب طرح خاورميانه جديد و مهار اسلام گرايي هستند.

با اين وجود روند تحولات نشان مي‌دهد جبهه غربي- عربي- عبري و تركي در منطقه شكست خورده است و سوريه همچنان در دستان پرقدرت بشاراسد قرار دارد، سقوط دولت قطر و كودتاي خزنده براي جابجايي امير قطر،‌ ناآرامي‌هاي داخلي تركيه و اعتراضات مردمي در اين كشور، به تأخير افتادن مذاكرات ژنو2 براي بررسي اوضاع سوريه،‌ تغييرات و تحولات در مصر و دهها مصداق ديگر از قرائن و شواهد بن‌بست جبهه ياد شده به شمار مي روند. در چنين شرايطي جنگ مسلمان –مسلمان تنها اميد نظام سلطه و صهيونيسم بين‌الملل است كه سعوديها در آن سنگ تمام گذاشته اند،‌ بريدن سر مسلمانان و اسيران جنگي با چاقو در ملأ عام و انتشار تصاوير آن در فضاي مجازي دل هر انساني را به درد مي‌آورد، اين جنايات و قساوت‌ها تا جايي غير انساني و شنيع است كه حتي صهيونيست‌ها و امريكايي‌ها از به قدرت رسيدن معارضان سوري و القاعده و وهابيت پس از بشار اسد احساس نگراني كرده‌اند. سعوديها با اين جنايات چهره‌اي خشن و غير انساني از خود نشان داده‌اند و بدين واسطه مسلمانان را در جهان بد نام می کنند . امید است این لکه ننگ از دامن جهان اسلام زدوده شود و مسلمانان جهان از هر قوم و مذهبي در كنار يكديگر زندگي مسالمت‌آميز داشته باشند و ثبات و آرامش و حسن هم جواري در منطقه حكفرما گردد.

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.