ندای یک عنایت؟!

 

مردم بی‌صبرانه و مشتاق به استقبالشان رفتند و تنها پس از چند ساعت، سرخوش از زدوده شدن زنگار قلبشان با دل‌هایی آزرده و چشمانی بارانی آن‌ها را بدرقه کردند. به کجا؟! به آنجایی که باید می‌رفتند. اگر قرار بود نباشند، پس چرا آمدند؟ فلسفه این آمدن و دیدار کوتاه و متلاطم ساختن روح‌ها چه بود؟ این معنویت و لطافت کوتاه، در پشت صحنه چه داشت؟ پاسخ ساده و حقیقت‌گریز این است: این‌ها همه تصادف است و از پشت صحنه خبری نیست! پاسخ برآمده از صفای درون که تاریکی‌های برون را نیز روشن می‌کند، این است: تصادفی در کار نیست جزء‌جزء آن، همه حکمت است، اگر موهبت فهم و درک لازم وجود داشته باشد. پیام مشترکی که از این 92 تابوت به گوش می‌رسید، این بود: شاید در سی سال گذشته بسیاری چیزها تغییر کرده باشند که تغییر در ذات آفرینش است؛ اما به گوش داشته باشید که راه، همان راه است و اجازه ندهید چرب و شیرین دنیا آنقدر قد بکشند که راه دیده نشود. ما یکبار دیگر نه تصادفاً که عنایتاً آمدیم تا از نشانه‌های این راه، غبارزدایی کنیم تا راه گم نشود. این راه استقامت بر موضع حق با نتیجه رستگاری است، همان‌گونه که ما عمل کردیم. ما‌ آمدیم و رفتیم تا این میراث، ماندگار شود، قدرش را بدانید تا رستگار شوید. شادی روحشان صلوات

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.