همانطور که بسیاری انتظار داشتند، تغییر لحن مقامات ایران و آمریکا در همین حد باقی نماند و سفر دکتر روحانی به نیویورک با رویدادهای دیگری در همین راستا همراه شد. رویداد اول، جلسه وزیر امور خارجه ایران با اعضای 1+5 بود که وزیر امور خارجه آمریکا نیز در آن حضور داشت و این دو وزیر خارجه در حاشیه این جلسه، گفتوگوی دوجانبه نیز داشتند. رویداد دوم هم گفتوگوی تلفنی باراک اوباما با دکتر روحانی بود که هنگام حرکت آقای روحانی به سمت فرودگاه به مدت پانزده دقیقه انجام گرفت. آمریکاییها ابتدا ادعا کردند که تماس تلفنی به درخواست رئیسجمهور ایران بود؛ اما پس از اینکه نظر مقامات ایرانی دال بر درخواست آقای اوباما برای تماس تلفنی منتشر شد، طرف آمریکایی هم پذیرفت و اعلام کرد که در این تماس، اوباما پیشقدم بوده است. با اینکه چند ساعتی نیست که از این تماس تلفنی گذشته است؛ اما برخی از موافقان و مخالفان، واکنش نشان دادهاند. واکنش مخالف برخی به این تماس تلفنی، کاملاً طبیعی به نظر میرسد چرا که مربوط به موضوع بسیار مهمی مانند اختلافات ایران و آمریکا است که بخش ظاهری آن، سابقه سیوچهار ساله دارد و نظام هم تاکنون در برخورد با آن، انعطافی نداشته است؛ اما برای درک وضعیت جدید، بازفهمی برخی از مسائل از جمله علت طولانی شدن تخاصم ایران و آمریکا، خواسته ایران، ویژگیهای وضعیت حاضر و مدیریت ایرانی سیاست برخورد با آمریکا و... ضروری است. با گفتوگوی ظریف و جانکری و تماس تلفنی اوباما و روحانی، تحول بنیادینی رخ نداده؛ استکبار، استکبار است و در حال حاضر، آمریکا هم اصلیترین نماد آن. در حالی که استکبار نشانههای انعطافپذیری و بازنگری در رفتارش را هر چند ظاهری آشکار کرده و ویژگی مواجهه کاملاً خصمانه را تغییر داده و آن را با نوعی نرمش آمیخته، لازم است طرف مقابل هم هوشمندانه در روش مقابله، تغییرات لازم را بدهد بهویژه اگر از قبل برای چنین وضعیتی برنامه داشته است. از آنجایی که ارکان رویارویی با آمریکا به قوت در جای خود باقی است، به محض مشاهده حرکت فریبکارانه دشمن میتوان همه چیز را به وضعیت گذشته بازگرداند. حتماً چنین اتفاقی بدون هزینه نیست؛ زیرا هزینه از اصول دیپلماسی است، افزون بر آنکه دستاورد یک توافق احتمالی عزتمندانه هم امکان دارد که در صورت تحقق، بسیار ارزشمند است.
دیدگاه ها