مصر به كدام سو مي رود؟

 

آيا جامعه مصر دو قطبي شده است؟ پس از آنچه كه در مصر كودتا ناميده شد و بركناري محمد مرسي را در سوم جولاي (12 تير) رقم زد بسيار شنيده مي شود كه جامعه مصر به دو قطب تقسيم شده است كه در يك طرف اخوان المسلمين و حاميان مرسي قرار دارند كه بر مبناي انديشه اسلام گرايي رفتار مي كنند و در طرف ديگر مخالفان اين طيف كه علاقه اي ندارند اسلام گراها در در راس سياست و حاكميت قرار بگيرند. نوع اعتراضات شكل گرفته در اين كشور نيز دو قطبي شدن جامعه مصري را تاييد مي كند به اين دليل كه اخوان و حاميان مرسي معمولا در اطراف مسجد (میدان) رابعة العدویه قاهره تجمع مي كنند و مخالفان آنها در ميدان التحرير كه تبديل به نمادي براي انقلاب شده است.

با اين اوصاف نمي توان گفت كه مصر تبديل به جامعه اي دو قطبي شده است. اين نشانه ها تنها براي كوتاه مدت بوده و در آينده فضاي سياسي اين كشور دچار تحولات ديگري خواهد شد. دليل اصلي آن نيز در متراكم شدن انديشه هاي مختلف و حتي متضاد در طيف مخالفان محمد مرسي نهفته است. اخوان السملمين با تمام تفاوت هاي فكري كه دارد و از تندورها (عموما جوانترها) تا ميانه روها را تشكيل مي هد، داراي روش و منش يكساني است كه مشخصه آن اسلام گرايي برآمده از 80 سال فعاليت سياسي است.

اما در طيف مخالف ، اوضاع بسيار متفاوت است. به اين دليل كه در حال حاضر مخالفان از طيف هاي مختلف به ناچار جبهه اي ناپايدار را تشكيل داده و پشت ارتش پناه گرفته اند تا قدرت سياسي را از دست اخوان المسلمين خارج كنند،‌. خواسته اي كه تا به حال به آن رسيده اند. اما آيا اين وضعيت مي تواند ادامه پيدا كند؟ قبل از هر چيز بايد گفت كه مصر كنوني در حال تمرين سياسي براي رسيدن به دموكراسي است. حال تا چه اندازه مي تواند به آن نزديك شود بستگي به نوع رفتار بازيگران و پتانسيل جامعه مصري دارد.

آنچه كه در حال حاضر ديده مي شود اين است كه مخالفان اخوان السملمين نمي توانند به راحتي سياست و قدرت را در اين كشور اداره كنند به اين دليل كه طيف هاي متفاوت و متضادي را تشكيل مي دهند كه هر لحظه انتظار مي رود اين جبهه فرو بپاشد. در اين طيف به همان اندازه مي توان سكولارهاي معتقد به دموكراسي ليبرال را مشاهده كرد كه حاميان غيرليبرال حسني مبارك و سنت پيشين حاكميتي وجود دارد. به همان اندازه كه ناسيوناليسم عرب ديده مي شود، ناسيوناليسم چپ گراي ناصريستي نيز قابل مشاهده است كه هر دو در طيف غيرليبرال قابل تجميع هستند اما با انديشه هايي كه يك سر آن به انديشمندان غرب و آمريكا و اروپا باز مي گردد و در طرف ديگرش به تفكرات انتقادي برآمده از انديشه كارل ماركس.

از آنجا كه شكاف هاي اجتماعي مصر در طول تاريخ بخصوص در دوران معاصر بسيار زياد است،‌ تفكرات و ايدئولوژي هاي متفاوتي در آن رشد كرده است. بنابراين در چنين شرايطي تقابل انديشه ها در عرصه سياسي قابل پيش بيني است.

در اين ميان بايد دو مولفه ديگر را نيز بايد اضافه كرد. ابتدا اقتصاد ضعيف و محتاج مصر كه مردم را به معترضان سياسي تبديل كرده است و همين مسئله يكي از بزرگ ترين ضعف هاي اخوان و مرسي در يك سال گذشته بود. چالشي كه ديگر گروه ها نيز نمي توانند در ميان مدت چاره اي براي آن بيانديشند. اما مسئله مهم ديگر وجود نهادي قدرتمند به نام ارتش است. بي شك ارتش پشت همه تحولات كلان مصر وجود دارد اين مسئله از رويارويي ها و جنگ ها با رژیم صهیونیستی گرفته تا قرارداد كمپ ديويد دوران سادات، نوع بركناري حسني مبارك و همچنين كودتا عليه محمد مرسي ديده مي شود. نبايد از اين مسئله گذشت كه قرارداد كمپ ديويد كه مصر و حتي دنياي عرب را وارد مرحله اي ديگر از سياست منطقه اي كرد،‌ عايدش به ارتش مصر رسيد و بر آن اساس كمك هاي ساليانه حدود يك و نيم ميليارد دلاري آمريكا به مصر، در اختيار اين نهاد نظامي قرار مي گيرد. اين يعني استقلال ارتش در برابر دولت و با توجه به وضعيت اقتصادي مصر حتي مي تواند به معناي نيازمندي دولت به ارتش باشد.

در حال حاضر مخالفان اخوان و مرسي بخصوص طيف ليبرال آن كه از كودتا خوشحال هستند به هيچ وجه نمي پذيرند كه ارتش، پدرسالار سياست مصر باشد، اصولا خصيصه تفكر ليبرال دموكراسي همين است. اين در حالي است كه عمده كساني كه بعد از كودتا بر سر سفره قدرت نشسته اند، ليبرال هستند. يعني كودتا و انتقال قدرت در مصر از ابتدا با تضادهاي فكري همراه بوده است كه تنها به دليل حذف انديشه اسلام گرايي اخواني دور هم جمع شده اند. با اين چشم انداز مي توان گفت كه چالش ها در مصر ادامه پيدا خواهد كرد بخصوص كه اخوان نيز از حق خود به عنوان تشكيل دولت قانوني نمي گذرد.    

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.