بررسی چالش‌ها و شکاف‌های رژیم صهیونیستی

 

 

 

بررسی چالش‌ها و شکاف‌های رژیم صهیونیستی

با تأکید بر راهکارهای حذف این رژیم[1]

 

چکیده

اسرائیل به عنوان رژیمی نامشروع که در سال 1948 تأسیس شد، توانسته است در شش دهه گذشته به حیات خود ادامه دهد، اما این رژیم از آغاز هزاره سوم با چالش‌ها و شکاف‌هایی مواجه شده که علاوه بر تضعیف آن، «بقای» این رژیم را در هاله‌ای از ابهام قرار داده است. بیشترین چالش‌ها و شکاف‌های اسرائیل در بعد اجتماعی و مربوط به تبعیض یهودیان اشکنازی علیه سفاردی‌ها است؛ بنابراین سفاردی‌ها به عنوان نیمی از جمعیت اسرائیل در سالیان اخیر برای فرار از این تبعیض مجبور به مهاجرت شده‌اند و رژیم صهیونیستی را با پدیده‌ای به نام «مهاجرت معکوس» مواجه کرده‌اند. همچنین در کنار این عامل، ایده‌های پست صهیونیسم نیز مبانی نظری تشکیل رژیم صهیونیستی را با چالشی جدی مواجه کرده است به گونه‌ای که در داخل اسرائیل برخی از پایان صهیونیسم سخن می‌گویند. در این مقاله به دنبال پاسخگویی به این سؤال هستیم که چه شکاف‌ها و چالش‌هایی «امنیت وجودی» اسرائیل را با تهدید مواجه کرده است و چه راهکارهایی برای تضعیف بقای اسرائیل وجود دارد؟ راهکارهای ارائه‌شده در این مطلب با توجه به واقعیت‌های موجود ارائه شده است و سعی شده که از طرح مباحث و طرح‌ها و برنامه‌های شعاری بدون پشتوانه عملی و ضمانت اجرایی خودداری شود.

 

کلید واژه:

اسرائیل، اشکنازی، سفاردی، مهاجرت معکوس، پست صهیونیسم، امنیت، شکاف اجتماعی، سکولاریسم، امنیت وجودی.

 

مقدمه

اسرائیل به عنوان رژیمی جعلی که بر خلاف تمام قواعد موجود در علم سیاست شکل گرفته با وجود گذشت بیش از شش دهه از عمر خود نه تنها نتوانسته است مشروعیت حداقلی و ثبات داخلی و درونی خود را حفظ کند بلکه در این سال‌ها متحمل سخت‌ترین ضربه‌های نظامی- سیاسی و اجتماعی شده است. با آغاز هزاره سوم، این ضربه‌ها، خود را در قالب شکاف‌های فعال و نیمه فعال نشان داده‌اند. تا جای که این شکاف‌ها و چالش‌ها به عنوان بزرگ‌ترین مشکلات اسرائیل در عصر جدید معرفی شده‌اند. این چالش‌ها هم در بعد مادی و نظامی بسیار عمیق هستند و هم در بعد اجتماعی و روانی قابلیت تهدیدزا برای اسرائیل دارند؛ بنابراین طی سال‌های اخیر اسرائیل علاوه بر بعد نظامی در تیررس ضربه‌های دیگری از سوی مقاومت فلسطین قرار گرفته است که دیگر با سامانه‌های دفاعی نمی‌توان با آنها مقابله کرد؛ چراکه این حمله‌ها به طور عمده در حوزه «جنگ نرم» تعریف می‌شوند؛ بنابراین شناسایی این شکاف‌ها و چالش‌ها برای وارد کردن ضربه‌های اساسی بر اسرائیل بسیار مفید و حیاتی است. از این رو در این مقاله در ابتدا شکاف‌ها و چالش‌های موجود در اسرائیل شناسایی و تشریح و سپس تأثیر این شکاف‌ها در امنیت اسرائیل بررسی می‌شود و در پایان بر اساس واقعیت کنونی اسرائیل، راهکارهای موجود برای حذف اسرائیل ارائه می‌شود.

 

بررسی شکاف‌ها و چالش‌های رژیم صهیونیستی

1-شکاف‌های اجتماعی

جامعه اسرائیل جامعه‌ای منشعب است؛ بدین معنا که از خرده فرهنگ‌ها و تقسیم‌بندی‌های دینی، طایفه‌ای و نژادی تشکیل شده است. به این دلیل این جامعه با شکاف‌های فعال، نیمه فعال و غیرفعالی روبه‌رو است.

اولین شکافدر جامعه اسرائیل شکافی تاریخی است که در اصل از جنبه قومی(اعراب و یهودیان) برخوردار بوده و همزمان بُعد دینی و نژادی را نیز در بر می‌گیرد. در داخل هر دو مجموعه قومی نیز انشعاب‌هایی وجود دارد و حداقل از لحاظ رسمی یهودی‌ها به دو گروه نژادی یهودیان غربی(اشکنازی) به علاوه اکثریت مهاجران روسیه و یهودیان شرقی(سفاردی) تقسیم می‌شوند. این مجموعه دوم برخی از گروه‌های یهودی مهاجر از جمهوری‌های شوروی سابق مثل یهودیان بخارایی و همچنین یهودیان دیگری چون یهودیان هند و فالاشا را نیز در بر می‌گیرد.

شکاف دوممربوط به انشعاب دینی است که خود دو بعد را در بر می‌گیرد: بعد اول ناشی از این شکاف قومی بین عرب‌ها و یهودیان را بر اساس سه دین اصلی یهود، اسلام و مسیحیت است، اما بعد دوم شکاف دینی، مربوط به رویکردها و گرایش‌های مذهبی و سکولار در درون هر یک از دو جامعه اعراب و یهودیان است.

شکاف سومو آشکارترین شکاف، شکاف موجود بین یهودیان سکولار و یهودیان مذهبی در جامعه اکثریت یهود است.

شکاف چهارمنیز انشعاب ناشی از توزیع و سلسله‌مراتب طبقاتی در جامعه است، که این شکاف با شکاف‌های سابق تداخل پیدا می‌کند.

1-1-شکاف نژادی

اگر ترکیب اجتماعی رژیم صهیونیستی را به مثابه‌ یک کل بررسی کنیم، مسلماً بیشترین تبعیض ضد اعراب و فلسطینیان حقیقی است؛ زیرا آنها غیر یهودی محسوب می‌‌شوند و در نتیجه، تبعیض نژادی علیه آنهاست. کمتر از 20 درصد از ساکنان این رژیم را مسلمانان عمدتاً عرب تشکیل می‌‌دهند و بیش از 75 درصد نیز یهودی هستند. بقیه‌ افراد را دروزی‌‌ها و پیروان دیگر مذاهب تشکیل می‌‌دهند.

سیاست‌‌های رژیم صهیونیستی در قبال اعراب ساکن سرزمین‌‌های اشغالی، مجموعه‌ای از اقدامات امنیتی بوده است. به عبارت دیگر، اقلیت عربی، چه در گذشته و چه در حال حاضر، از سوی بخش مهمی از جامعه‌‌ یهودی، به عنوان اقلیت متخاصم و ستون پنجم شناخته می‌‌شوند. یک نظرسنجی که اخیراً توسط مؤسسه‌‌ای صهیونیستی انجام شده است نشان می‌‌دهد که 69 درصد از یهودیان ساکن سرزمین‌‌های اشغالی معتقدند که در زمینه‌ امور اشتغال و استخدام، یهودیان باید بر شهروندان عرب فلسطینی رجحان داده شوند. 42 درصد از آنها نیز ادعا کرده‌‌اند که نمی‌خواهند در یک ساختمان با عرب‌‌ها زندگی کنند یا نمی‌‌خواهند به فرزندانشان اجازه دهند که با کودکان عرب فلسطینی بر سر یک کلاس بنشینند؛ بنابراین نخستین گسست جامعه‌ اسرائیل را می‌‌توان گسست میان عرب و یهود دانست.

2-1-شکاف قومی - طبقاتی

سفارد یا سفاردا واژه‌ای عبری به معنای اسپانیاست. سفاردی‌ها یهودیانی هستند که در شبه جزیرة «ایبریا» شامل اسپانیا و پرتغال می‌زیستند و پس از سقوط خلافت اسلامیِ اندلس در سال 1492 میلادی، از آن کشور گریختند و در جنوب اروپا، شمال آفریقا و شهرهای لندن، آمستردام و هامبورگ سکونت گزیدند. امروزه واژه سفاردی از نظر معنایی توسعه‌یافته و تمامی جوامع یهودیان شامل آفریقا، عراق، سوریه، یونان، ترکیه و سایر یهودیان (غیر اشکنازی) را شامل می‌شود. سفاردی‌ها از فرهنگ بالاتری نسبت به اشکنازی‌ها برخوردار بودند. زبان سفاردی‌ها «لادینو» و عربی است. زبان عبری که امروزه در اسرائیل متداول است، عبری سفاردی است؛ زیرا سفاردی‌ها پیش از اشکنازی‌ها به فلسطین آمدند و با یهودیان مقیم فلسطین مخلوط شدند. سفاردی‌ها یک شبکه تجارت بین‌المللی ایجاد و در سرمایه‌داری عرب نقش بسیاری ایفا کردند. آنان از لحاظ شعائر دینی و نماز و عبادت دارای آداب خاصی هستند و زبان عبری آنان نیز با عبری اشکنازی متفاوت است. سفاردی‌ها در محیط تمدن خود بیشتر ادغام شده و تمدن عبری را بیش از تمدن غربی فرا گرفتند.

اشکنازی‌ها نیز گروه قدرتمند دیگر اسرائیل هستند. واژه اشکناز نام عبری آلمان است؛ بنابراین اشکنازی در اصل به معنی یهودی آلمانی است که به تدریج بر همة یهودیانی که از تمام اروپا و آمریکا به فلسطین آمدند اطلاق شد. امروزه اشکنازی، یهودیان آلمان، اروپای شرق و شوروی را نیز شامل می‌شود؛ بنابراین اصلیت آنها آلمانی بود. هرچند اغلب اشکنازی‌ها به زبان «یدیش» صحبت می‌کردند، اما عده‌ای از آنها هم به دیگر زبان‌های اروپایی سخن می‌گفتند. هنگامی که مهاجران اشکنازی، لهستان را به مقصد هلند، انگلیس و آمریکا ترک کردند، گروه‌های کوچکی بودند که بیشتر به تجارت دریایی می‌پرداختند و معمولاً به غل و غش و کلاهبرداری و فساد مشهور بودند. طرز لباس پوشیدن و مدل موی آنها از دیگران متمایز بود و دین آنها از دین سفاردی کاملاً جدا بود. تمامی جنبش‌های فکری معاصر یهودیان در میان اشکنازی‌ها ظهور کردند. جنبش صهیونیسم در ابتدا یک جنبش اشکنازی و با هدف تأسیس دولتی اشکنازی شکل گرفته بود، ولی بعدها یهودیان سفاردی و جهان اسلام جنبش مزبور را قبضه کردند.[2]

بین سفاردی‌ها و اشکنازی‌ها دشمنی دیرینه‌ای وجود دارد.

به طور کلی اشکنازی‌ها در پنج زمینه علیه سفاردی‌ها تبعیض قائل می‌شوند:

- در زمینة اسکان و میزان بهره‌مندی از امکانات اعتبار خارجی. مثلاً مهاجران اشکنازی در خانه‌های به اشغال درآمدة اعراب که دارای امکانات کافی بود، اسکان داده می‌شوند، حال آنکه محلات خراب و نامناسب و اینک شهرک‌های دورافتاده را به مهاجران سفاردی واگذار می‌کنند.

- سیاست غربی کردن اسرائیل به مثابه کشوری غربی که در آن روش‌ها، آداب و رسوم اشکنازی ترویج می‌شود. محو رسم‌الخط عبری شرقی، از بین بردن شعر و ادبیات و نیز به فراموشی سپردن شاعران و ادبیات سفاردی در این سیاست قرار می‌گیرد.

- از نظر اقتصادی سیاست‌های کلی به گونه‌ای طراحی شده‌اند که به تقویت بنیان اقتصادی اشکنازی‌ها و فقر و بیکاری و ناامیدی سفاردی‌ها منجر می‌شود. نتیجة آن ایجاد دو طبقة فرادست و فرودست در میان جامعة یهودیان است.

- از نظر سیاسی راه نیل به مناصب عالیه حکومتی برای سفاردی‌ها مسدود و یا حداقل همراه با دشواری‌های بسیاری است. آمار مربوط به تعداد سفاردی‌ها در کنست و یا کابینه، مبین تبعیض سیاسی حاکم بر این گروه است.

- در حوزه مسایل نظامی نیز اکثر مناصب مهم تحت کنترل اشکنازی‌ها قرار دارد و امور سخت و جانفرسای نظامی معمولاً به عهدة یهودیان سفاردی است.[3]

 

2-3-شکاف مذهبیون- سکولارها

در کنار گسست یهودی‌ـ‌‌عربی و قومی‌ـ‌طبقاتی، یکی از شکاف‌های جدی در رژیم صهیونیستی اختلافات بین یهودیان مذهبی و سکولارهاست. در واقع می‌توان گفت اختلاف اصلی در جامعه صهیونیستی، پیرامون مفاهیمی اساسی مانند یهودیت، صهیونیسم و دولت است. در یک طرف این تضاد بنیادگرایان مذهبی طرفدار صهیونیسم و در طرف دیگر، سکولارهای منادی پست‌صهیونیسم قرار دارند. احزاب و جریان‌های مذهبی، خواهان تعریف رژیم صهیونیستی به عنوان یک رژیم یهودی و نهادینه کردن تبعیض مذهبی هستند. حال آنکه احزاب و جریان‌های سکولار با تأکید بر ماهیت سکولار این رژیم می‌کوشند اقلیت‌های غیر یهودی را در این جامعه ادغام کنند.

2-1-مهاجرت معکوس

یکی دیگر از مشکلاتی که در سال‌های اخیر گریبان‌گیر رژیم صهیونیستی شده است مربوط به بازگشت مهاجران به کشورهای دیگر است. بنیان رژیم صهیونیستی بر اساس مهاجرت گذاشته شده است. اهمیت مهاجرت تنها در تأثیر آن بر میزان جمعیت و نرخ رشد آن نیست، بلکه می‌توان گفت مهاجرت متغیر مهمی در تعیین ویژگی‌های نژادی و فرهنگی و شکل‌دهی به ساختار طبقاتی جامعه اسرائیل محسوب می‌شود. این تأثیر در ماهیت مهاجرت نهفته است.

پس از تأسیس دولت اسرائیل، سازمان‌هایی که مسئول جذب مهاجران شدند مجهز به ابزارهای اداری شده و اختیارات لازم برای کنترل رفتار مهاجران به آنان تفویض شد. اعتقاد بر این بود که کنترل رفتار مهاجران، آنان را به معیارهای اجتماعی و فرهنگی مورد قبول ساکنان قدیمی سرزمین و به ویژه نخبگان حاکم نزدیک خواهد کرد. این سیاست را «بوته ذوب» می‌نامند. بر این اساس، مهاجران باید در فاصله کوتاهی خود را با جامعه جدید وفق دهند بدون آنکه به میزان تمایل آنان به فرایند جامع دقیق و تربیت و توانایی آنان به این امر توجه شود.[4]

یکی از پژوهش‌های جدید صورت‌گرفته در رژیم صهیونیستی نشان می‌دهد که طی دو دهه گذشته یک میلیون صهیونیست سرزمین اشغالی را ترک کرده‌اند که آمار تکان‌دهنده‌ای برای رهبران این رژیم به شمار می‌آید.

بنابر گزارش نشریه فارین پالیسی آمریکا بر اساس گزارش‌های رسمی، کمترین جمعیت صهیونیست‌های مقیم خارج ۷۵۰ هزار نفر و یا به عبارت دیگر بیش از ۱۰ درصد جمعیت کل رژیم صهیونیستی گزارش شده است. در حالی که طی دهه نخست حیات رژیم صهیونیستی، شمار صهیونیست‌های مهاجر به خارج ۱۰۰ هزار نفر گزارش شده بود، اداره مرکزی آمار رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۸۰ اعلام کرد که ۲۷۰ هزار صهیونیست به مدت بیش از یک سال مقیم خارج بوده‌اند که این میزان مهاجر، ۷ درصد جمعیت کل رژیم صهیونیستی را شامل می‌شد، اما این آمار بعد از چند دهه از عمر این رژیم، رشدی کاملاً تصاعدی داشته است.

در این مسأله جای تردید نیست که مهاجرت معکوس زیان‌های اقتصادی سنگینی به رژیم صهیونیستی وارد می‌کند؛ چراکه شمار زیادی از مهاجران به خارج را افراد دارای تخصص‌های علمی بالا به ویژه در حوزه فناوری‌‌های مدرن و پیشرفته تشکیل می‌دهند، این در حالی است که صنایع پیشرفته از جمله منابع درآمدزای این رژیم به شمار می‌رود و سالیانه حدود 7 میلیارد دلار درآمد عاید این رژیم می‌کنند.

به هر حال، مهاجرت مغزها در رژیم صهیونیستی بازتاب‌ منفی گسترده‌ای بر حوزه‌های امنیتی و اطلاعاتی خواهد داشت و همین موضوع بیش از پیش بر نگرانی مقامات صهیونیستی افزوده است.[5]

 

2-شکاف‌ها و مشکلات اقتصادی

در سال 2011 جرقه اعتراضات مردمی با خودسوزی برخی از ساکنان اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی زده شد تا جایی که حتی برخی از اصطلاح «بهار عبری» برای این اعتراضات استفاده کردند. یکی از دلایل این اعتراضات شرایط و اوضاع اقتصادی مردم این منطقه بود. می‌توان گفت مهم‌ترین عاملی که باعث شکل‌گیری اعتراض‌ها شده، افزایش هزینه‌های زندگی مثل قیمت انواع کالا و خدمات است. این در حالی است که مالیات‌های دریافتی از مردم نیز بسیار سنگین است. گفته می‌شود این رژیم سنگین‌ترین مالیات‌ها در جهان را از مردم می‌گیرد؛ چراکه دولت به شدت وابسته به درآمد مردم است. به گفته‌ ساکنان سرزمین‌های اشغالی، دست دولت همیشه در جیب مردم است. یکی از مشکلات عمده معیشتی در سرزمین‌های اشغالی که بخش بزرگی از درآمد اقشار متوسط را می‌بلعد، بحران مسکن است.[6]

«استنلی فیشر» رئیس بانک مرکزی اسرائیل، در کنفرانسی با عنوان بلاتکلیفی جهان و سیاست اقتصادی اسرائیل در دانشگاه بار ایلان، گفته بود معضل بزرگی که در اسرائیل وجود دارد، مشکل فقر است و حل این مشکل یکی از مهم‌ترین چالش‌هایی است که جامعه‌ اسرائیل با آن درگیر است. جمعیت زیر خط فقر در این رژیم به شدت افزایش یافته است. این جمعیت که در سال 2001م، 18 درصد اسرائیلی‌ها را شامل می‌شد، در سال 2011م به رقم 23.6درصد رسیده است.[7]

نکته‌ دیگر اینکه جمعیت فقیر این رژیم به هیچ وجه به طور یکسانی میان گروه‌های اجتماعی و قومی پراکنده نشده است، به طوری که 60 درصد از جمعیت فقیر ساکنان سرزمین‌های اشغالی از بین عرب-یهودها و یهودیان حریدی (ارتدوکس افراطی) هستند. این در حالی است جمعیت این دو گروه تنها 28-25 درصد از کل جمعیت اسرائیل را تشکیل می‌دهد. از سوی دیگر طبق آخرین آمارها، شکاف بین ثروتمندان و فقرا در حال گسترده‌تر شدن است. همچنین بدهی‌های خارجی اسرائیل از سال 2000م تاکنون تقریباً همواره یک روند صعودی را طی کرده است. این بدهی در سال 2011م به 89.68 میلیارد دلار رسیده است که نسبت به سال 2000م، حدود 4.7 برابر شده است.

 

3-چالش‌های نظامی- امنیتی

1-3-شکست‌های پی‌در‌پی در یک دهه اخیر

اسرائیل در هشت سال گذشته در چهار جنگ مهم با حزب‌الله لبنان و گروه‌های مقاومت فلسطین شکست خورده است. این جنگ‌ها در حالی شروع شد که اسرائیل از پیشرفته‌ترین سلاح‌ها برخوردار بود.

الف)جنگ33روزه: این جنگ كه در بین لبنانی‌ها به «نبرد تموز» شهرت یافته براساس یك «نقشه جامع» كه توسط آمریكا، انگلیس، فرانسه، رژیم صهیونیستی، مصر، اردن، عربستان و احزاب شاخص طیف 14 مارس لبنان طراحی شده بود، به اجرا در آمد. در همان حال حزب‌الله كه به فراست دریافته بود توطئه‌ای در كار است، برای «تست وضعیت» یك عملیات محدود را در مرز بین لبنان و فلسطین اشغالی (در نزدیكی روستای لبنانی عیتا الشعب) به اجرا گذاشت. اسرائیلی‌ها كه براساس «نقشه جامع» قرار بود اواخر سپتامبر 2006 (اوایل مهر 1385) عملیات هوایی، دریایی و زمینی خود را علیه حزب‌الله آغاز نمایند ناچار به واكنش شدند و این موضوع سبب شد كه- به گفته حسنین هیكل روزنامه‌نگار سرشناس مصری جهان عرب- بخشی از برنامه نیروهای مختلف با آشفتگی مواجه شود. رژیم صهیونیستی سه ساعت پس از آنكه عملیات مرزی حزب‌الله در جوار عیتاالشعب به اجرا گذاشته شد، با شدت تمام وارد عمل شد و بمباران بی‌سابقه یك كشور عربی را به اجرا گذاشت. تصور اولیه رژیم صهیونیستی این بود كه با وجود شناسایی نقاط استقراری نیروهای حزب‌الله و رهبری آن، می‌تواند در روز اول تحرك نظامی- سیاسی حزب‌الله را مهار نماید. در همان هفته اول ارتش اسرائیل كه توانایی جنگیدن با حزب‌الله را نداشت، مایل بود پایان جنگ را اعلام كند ولی آمریكایی‌ها اصرار داشتند كه اسرائیل چیزی را به دست آورد و سپس آتش‌بس را اعلام کند. از این‌رو سه هفته دیگر با اصرار آمریكایی‌ها جنگ ادامه پیدا كرد، ولی در نهایت آمریكا نیز تسلیم شد و با تصویب قطعنامه 1701 شورای امنیت- كه شباهت زیادی به قطعنامه 598 دارد- بر پایان آن مهر تأیید كوبید.

بر اساس گزارش مرکز فرانسوی "محور منطق" «axs of logic» که در ایالت ماساچوست آمریکا فعالیت می‌کند، در این جنگ 2300 صهیونیست به هلاکت رسیده و بیش از 700 نفر زخمی شده‌اند، این در حالی است که اسرائیل آمار تلفات این جنگ را 119 نفر ذکر کرده‌ است.همچنین تعداد 160 تانک متعلق به اسرائیل منهدم شده‌اند که 65 دستگاه از آنها به طور کامل از بین رفته است، 38 دستگاه از این تانک‌ها نیز از نوع «مرکاوا» بودند که اسرائیل ادعا می‌کرد این تانک‌ها غیر قابل انهدام هستند. تنها در ناوشکن ساعر که توسط نیروهای حزب‌الله منهدم شد بیش از 24 صهیونیست به هلاکت رسیده‌اند که اسرائیل این رقم را چهار تن اعلام کرده بود.[8]

همچنین در این جنگ حدود 5000 موشك كاتيوشا به سوي اسرائيل شليك شد كه پنج درصد اين موشك‌ها با برخورد مستقيم به اهداف اسرائيلي موجب خسارات هفتگي در 11 هزار منزل، 50 مؤسسه صنعتي، 550 مكان تجاري و 1200 خودرو شد. در زمينه كشاورزي نيز، پرتاب موشك‌هاي كاتيوشا مانع برداشت محصولات كشاورزي در شمال اسرائيل شد.

اسرائيل در اين جنگ روزانه 110 ميليون دلار متضرر شد. اتحاديه صنعت‌گران، خسارت اقتصادي اين رژيم را بين 68 تا 90 ميليون دلار اعلام كرد؛ زيرا 90 درصد تأسيسات اقتصادي كريات شمونه و 80 درصد تأسيسات اقتصادي منطقه كرميل واقع در الجليل و 45 درصد اين تأسيسات در منطقه حيفا تعطيل شد.

پيامدهاي اقتصادي اين جنگ براي اسرائيل، در تصويب بودجه سال 2007 اين رژيم نمود داشت؛ به طوري كه در بودجه سال 2007، دو ميليارد شيكل (حدود 450 ميليون دلار) به بازسازي مناطق شمالي اختصاص داده شد. همچنين اين جنگ، به طور متوسط 3/3 درصد، هزينه‌هاي تمامي وزارتخانه‌ها را در مقايسه با بودجه سال 2006 افزايش داده است.

 

ب) جنگ22روزه: اسرائیل بعد از شکست از حزب‌الله لبنان وارد جنگ با نوار غزه شد. جنگ 22 روزه از 27 دسامبر 2008 تا 17 ژانویه 2009 به طول انجامید و در نهایت اسرائیل نتوانست به اهداف اعلامی خود برسد. رژیم صهیونیستی علاوه بر ناکامی در دستیابی به اهداف خود در این جنگ متحمل خسارت‌ها و آسیب‌های فراوانی شد. یکی از مهم‌ترین حوزه‌های متأثر از جنگ 22 روزه غزه حوزه امنیتی ـ نظامی رژیم صهیونیستی بود:

توان رژیم صهیونیستی که در جنگ 33 روزه به شدت زیر سؤال رفت سبب شد تا بسیاری از تحلیل‌گران با توصیف نتیجه این جنگ به عنوان اولین شکست اسرائیل نظریات بن‌گوریون را به یاد آوردند که گفته بود «رژیم اسرائیل باید همیشه قوی و پیروز باشد و اولین شکست این رژیم به معنای شروع دورة سقوط و زوال خواهد بود».[9]نتیجه جنگ 33 روزه یک بار دیگر در جنگ 22 روزه تکرار شد و ناکارآمدی توان ارتش کلاسیک رژیم صهیونیستی در برابر گروه‌های مبارز به اثبات رسید.

از طرف دیگر گروه‌های مبارز نوار غزه در پی عقب‌نشینی نیروهای اسرائیلی از این منطقه در سال 2005 و تشدید نبردها میان دو طرف طی جنگ 22 روزه موجب شد تا حماس و دیگر گروه‌های مبارز، برد موشک‌های خود را از 20 تا 30 کیلومتر به حدود 50 کیلومتر رسانده و بدین ترتیب شعاع وسیع‌تری را مورد تهدید خود قرار دهند.

همچنین در جنگ 22 روزه غزه، تعدادی از سربازان اسرائیلی با مشاهده کشته شدن غیر نظامیان بی‌گناه در این منطقه، با وجود تهدید سران نظامی، از نبرد دست کشیدند و تعدادی از آنان با تشبیه غزه به گورستان ارتش اسرائیل اعلام کردند که ادامه جنگ، سرنوشتی جز مرگ برای آنها به همراه ندارد. در میان این مخالفان اسامی12 فرمانده نظامی به چشم می‌خورد که ضمن سرپیچی از دستورهای مقامات بالادستی خود، اعلام کردند: تنفر و خشمی که ما در غزه ایجاد کردیم سرانجام به خود ما باز خواهد گشت. آنان طی تظاهراتی با همراهی صدها نظامی ارتش اسرائیل، در برابر وزارت دفاع، و با حمل پلاکاردهایی با مضامین «به جنگ غزه نمی‌رویم» اعتراض خود را ابراز داشتند.

کابینه اولمرت برای جنگ در غزه، 800 میلیون شیکل (بیش از 200 میلیون دلار) بودجه در نظر گرفته بود. طولانی شدن جنگ و افزایش هزینه‌ها (روزانه 50 میلیون شیکل) موجب شد تا وزارت دفاع درخواست بودجه اضافی کند که از سوی وزارت اقتصاد رد شد و اعلام کرد: وزارت دفاع باید از بودجه وزارتی‌اش، کمبود را جبران کند.

علاوه بر هزینه‌های نظامی تأمین نیروهای انسانی (سربازان و ذخیره‌ها)، تعطیل شدن فعالیت‌های اقتصادی طی ایام جنگ نیز قابل ملاحظه است. بر اساس اظهارات «اسرائیل بن کنعان» یکی از روسای ادارات اقتصادی در بئرسبع، طی ایام جنگ، مناطق جنوبی با 25 تا 30 درصد افت فروش و کاهش تقاضا از سوی خریداران مواجه بود.

ج)جنگ هشت روزه: اینجنگ در ۱۴ نوامبر ۲۰۱۲ با ترور احمد الجعبری، معاون فرمانده گردان‌های عزالدین قسام ـ شاخه نظامی حماس ـ از سوی اشغالگران صهیونیست با عنوان عملیات «ستون ابرها» آغاز شد و پس از گذشت 8 روز از این جنگ، سرانجام صهیونیست‌ها در 21 نوامبر با رایزنی‌هایی که با کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای انجام دادند، شرایط حماس برای آتش‌بس را پذیرفتند و متعهد شدند که گذرگاه‌ها را برای ورود کالاها به غزه باز کنند و در حرکت افراد و کالاها محدودیتی اعمال نکنند؛ هر چند که هیچ وقت به این تعهدات عمل نکردند.

این یکی دیگر از شکست‌هایی بود که بر اقتدار نظامی صهیونیست‌ها خدشه‌ای جبران‌ناپذیر وارد کرد؛ چراکه آنها مدعی بودند چهارمین قدرت نظامی جهان هستند. همچنین جنگ 8 روزه با ایجاد ناامنی در شهرهای رژیم صهیونیستی، شمار گردشگران را به شکل محسوسی کاهش داده و یک میلیارد و 200 میلیون دلار به اقتصاد این رژیم ضرر وارد کرد.

هرچند وقوع جنگ‌های 33 روزه میان حزب‌الله و رژیم صهیونیستی در سال 2006 و جنگ 22 روزه با مقاومت فلسطینی در غزه در سال 2008، سرآغاز فروپاشی راهبرد بازدارندگی این رژیم برای تأمین امنیت بوده است، اما جنگ 8 روزه راهبرد بازدارندگی این رژیم را به طور جدی به چالش کشید؛ چراکه یکی از مهم‌ترین اهداف این رژیم برای شروع جنگ، بازیابی توان بازدارندگی خود، در مقابل مقاومتِ فلسطینی بود که در جنگ 22 روزه آسیب دیده بود. به عنوان مثال، این رژیم با صرف میلیون‌ها دلار به ایجاد سامانه موشکی دفع گنبد آهنین پرداخت تا از اصابت موشک‌های مقاومت به اراضی اشغالی جلوگیری کند، اما نه تنها نتوانست از شلیک بخش عمده‌ای از این موشک‌های پرتاپی جلوگیری کند، بلکه مقاومت با شلیک موشک‌هایی با برد بیشتر، توانست بیت‌المقدس و تل‌آویو را نیز هدف قرار دهد. از سوی دیگر جنگ 8 روزه اولین جنگی بود که اسرائیل مجبور شد شروط مقاومت را بپذیرد که شکست سیاسی سختی برای تل‌آویو بود.

د) جنگ 2014: رژیم صهیونیستی که در سال‌های گذشته متحمل تلفات سختی شده بود تصمیم گرفت این بار به صورت محتاطانه و حساب‌شده علیه گروه‌های مقاومت در نوار غزه وارد عمل شود. اسرائیل هدف اصلی خود برای جنگ را کاهش توان موشکی حماس و تخریب تونل‌های مقاومت و یا به عبارتی خلع سلاح مقاومت اعلام کرد. جنگ به بهانه ربوده شدن سه شهروند اسرائیلی شروع شد و به مدت 51 روز ادامه یافت. در طول این مدت بارها توافق برای آتش‌بس حاصل و بلافاصله از سوی اسرائیل نقض می‌شد تا اینکه نیروهای مقاومت به بزرگ‌ترین پیروزی خود در برابر اسرائیل دست یافتند. اسرائیل سرانجام در مقابل مقاومت تسلیم شد و با شروط حماس و دیگر گروه‌های نوار غزه برای آتش‌بس موافقت کرد. در واقع پس از هفت سال اسرائیل از تصمیم خود برای رفع محاصره غزه خبر داد. این یک دستاورد بزرگ و عظیمی است که جز در سایه مقاومت حاصل نمی‌شد.

در این جنگ حماس و گروه‌های مقاومت با ابداعات خود نیروهای اسرائیلی را به شگفتی وا داشتند که به برخی از این شگفتی‌‌ها و غافل‌گیری‌ها اشاره می‌شود:

اول: غافلگیری‌هایی که موشک‌های مقاومت ایجاد کرد و طولانی‌تر شدن برد موشک‌ها یکی از این غافلگیری‌ها بود که بیشتر آنها نیز تولیدات داخلی بودند.

دوم: پهپادهای ابابیل در انواع مختلف و متنوع خود از دیگر ابعاد شوکه شدن اسرائیلی‌ها بود.

سوم: در زمینه تونل‌ها نیز مقاومت روشی را ابداع کرده است که حتی هواپیماهای شناساسی نیز قادر به شناسایی تونل‌ها نیستند. جنگ تونل‌ها تأثیر زیادی در روند جنگ زمینی داشت.

چهارم: عملیات بی‌سابقه زمینی و ورود در پشت خطوط دشمن و کشتن و اسیر کردن تعداد زیادی از نظامیان و افسران اسرائیلی در این عملیات صورت گرفت.

پنجم: عملیات کوماندویی و عملیاتی دریایی در این جنگ به دستاوردهای مقاومت اضافه شد.

بعد از این جنگ طولانی مقبولیت دولت نتانیاهو به شدت کاهش یافت و نظرسنجی‌های شبکه دو تلویزیون رژیم صهیونیستی نشان داده که 80 درصد جامعه صهیونیستی از عملکرد کابینه نتانیاهو ناراضی هستند و 90 درصد نیز از توافق آتش‌بس رضایت ندارند، این همه ماجرا نبوده و گزارش‌های مطبوعاتی نشان می‌دهد که نیمی از اعضای کابینه امنیتی، مخالف این توافق هستند؛ چراکه اکثر اعضای این کابینه این سؤال را مطرح می‌کنند که چگونه ممکن است بعد از 50 روز جنگ مجبور به پذیرش واقعیتی شویم که با آن مخالف بودیم؟! در این جنگ اسرائیل به سلاح مقاومت رسماً اعتراف کرد و خود را در برابر آن بی‌پناه نشان داد. این جنگ فلسطینی‌ها را یک گام تا آزادی قدس نزدیک‌تر کرد.

 

4- تأثیر شکاف‌های سه‌گانه بر آینده اسرائیل

بیش از یک میلیون و ششصد هزار نفر از جمعیت هشت میلیونی اسرائیل را عرب‌ها تشکیل می‌دهد؛ یعنی 25 درصد ساکنان فلسطین اشغالی عرب‌هایی هستند که به صورت کاملاً آشکار مورد تبعیض قرار دارند. بر اساس مستنداتی که در بخش شکاف‌های نژادی مطرح شد 69 درصد از یهودیان ساکن سرزمین‌‌های اشغالی معتقدند که در زمینه‌ امور اشتغال و استخدام، یهودیان باید بر شهروندان عرب فلسطینی رجحان داده شوند. 42 درصد از آنها نیز ادعا کرده‌‌اند که نمی‌خواهند در یک ساختمان با عرب‌‌ها زندگی کنند یا نمی‌‌خواهند به فرزندانشان اجازه دهند که با کودکان عرب فلسطینی بر سر یک کلاس بنشینند. این تبعیض باعث به وجود آمدن نخستین گسست در جامعه اسرائیل شده است. وجود این عرب‌ها در جامعه اسرائیل زمانی حائز اهمیت است که به آمارهای تکان‌دهنده مهاجرت معکوس در اسرائیل توجه شود. اگر نرخ مهاجرت معکوس با این شدت ادامه داشته باشد و در مقابل جمعیت عرب‌ها نیز افزایش داشته باشد این امر می‌تواند سرزمین‌های اشغالی را روز‌به‌روز خالی از یهودی کند. براساس آمارهای ارائه‌شده از یونسکو، نرخ رشد جمعیت یهودیان ساکن اسرائیل7/1 درصد است، در حالی که این نرخ در میان عرب‌ها 2/2 گزارش شده است.این یعنی روز‌به‌روز به جمعیت عرب‌ها اضافه و برعکس از جمعیت یهودیان کاسته می‌شود.

اما شکاف طبقاتی که در اسرائیل بین سفاردی‌ها و اشکنازی‌ها وجود دارد شاید از شکاف یهود- عرب نیز برای امنیت اسرائیل خطرناک‌تر نیز باشد. سفاردی‌ها که نیمی از جمعیت یهودیان را تشکیل می‌دهند و در گذشته از جایگاه و شأن بالایی برخوردار بوده‌اند اکنون مورد ظلم و تبعیض قرار گرفته‌اند و در برابر اشکنازی‌ها بسیار پایین‌تر هستند. این امر باعث شده که این جمعیت زیاد احساس حقارت کرده و به ویژه نسل جوان آنها به فکر مهاجرت بیفتند.

چالش و شکاف بین طرفداران صهیونیسم و طرفدارن پست‌صهیونیسم نیز خطر بالقوه‌ای را متوجه امنیت اسرائیل در بعد گفتمانی کرده است. براساس تعریفی که خود پست‌صهیونیست‌ها ارائه کرده‌اند، پست‌صهیونیسم مترادف ضد ضهیونیسم است؛ زیرا به اعتقاد آنها عملکرد صهیونیسم موجب بی‌اعتباری ارزش‌های اخلاقی شده و بنابراین باید به کناری نهاده شود. مهم‌تر از آن اینکه پست صهیونیست‌ها مبانی اخلاقی مذهب و دین خود را زیر سؤال برده‌اند. هدف کنونی آنها تخریب و بی‌اعتبار ساختن ایده صهیونیست‌ها درباره تأسیس دولت اسرائیل است. جهت‌گیری و هدف آنها کاملاً منفی است و برای اصلاح صهیونیسم نیست، بلکه برای تخریب صهیونیسم است؛ بنابراین پست‌صهیونیست‌ها نیز تهدیدی جدی برای اسرائیل هستند به ویژه که آنها ایده تشکیل دولت یهودی را نژادپرستانه می‌دانند و به شدت با آن نیز مخالفت می‌کنند. قرائت پست‌صهیونیستی نخستین نتیجه‌ای که دارد از بین رفتن باورها و اصول به ظاهر خدشه‌ناپذیر صهیونیسم است که موجب بی‌اعتباری و فروپاشی اسطوره‌های بنیادینی خواهد شد که اسرائیل بر آنها استوار است.

بی‌اعتباری اسطوره‌های بنیادین صهیونیسم، نظریه دولت یهود را بی‌اعتبار می‌سازد. با این بی‌اعتباری نظری، اسرائیل در تعریف هویت خود، مشروع معرفی کردن قدرت خود و انسانی جلوه دادن اهداف و آرمان‌های خود با بحران روبه‌رو خواهد شد. بحران هویت و مشروعیت نه تنها از کارایی سیاست‌های اسرائیل می‌کاهد بلکه موجودیت این دولت را در معرض خطر قرار می‌دهد.

با توجه به این مسائل، پست‌صهیونیسم موجب تقویت جنبش‌های عربی و فلسطینی و قدرت گرفتن فلسطینیان می‌شود. قدرت گرفتن فلسطینیان با توجه به درخواست دائمی و همیشگی آنها برای تشکیل دولت فلسطینی، فلسطینیان ساکن سرزمین‌های اشغالی1948 را با سایر فلسطینیان پیوند خواهد زد.

در بعد مادی نیز اسرائیل با بحران نظامی و اقتصادی مواجه است. سال‌ها است که بودجه‌های کلان اقتصادی برای پیشرفت سامانه‌های موشکی اسرائیل در نظر گرفته می‌شود و نتیجه آن چیزی جز شکست برای این رژیم نبوده است. با توجه به رشد پایین اقتصاد اسرائیل و بدهی حدود100 میلیارد دلاری این رژیم باید شاهد روزهای سختی در مورد جوانان اسرائیلی بود. بسیاری از مردم به دلیل رفاه اقتصادی به این سرزمین مهاجرت کرده‌اند و اکنون به دلیل بحران اقتصادی می‌توان شاهد بازگشت آنها می‌توان بود.

همچنین رژیم صهیونیستی از سال 2006 تا 2014 یعنی در هشت سال چهار بار از نیروهای مقاومت شکست خورده است. این شکست‌های پی‌درپی در بعد مادی باعث کسری بودجه و افزایش شکاف‌های داخلی در داخل جامعه اسرائیل شده است و در بعد روانی نیز هیمنه پوشالی اسرائیل در ذهن برخی کشورهای منطقه‌ای برای همیشه شکست.

 

5- راهکارهای موجود برای تسریع نابودی اسرائیل

در بخش‌های قبلی شرایط و وضعیت نابسامان اسرائیل در بخش‌های مختلف به صورت مبسوط بررسی شد. حال با توجه به این بستر مناسب برای غلبه بر اسرائیل و حذف همیشگی آن چه باید کرد؟ به صورت مشخص‌تر چه راهکارها و راه‌حل‌هایی برای تسریع نابودی اسرائیل وجود دارد؟ در ادامه سعی می‌شود به این راه‌حل‌ها و راهکارها اشاره شود:

1-5-وحدت مسلمین

شاید بتوان مقدمه تمام راه‌حل‌ها برای نابودی و حذف رژیم صهیونیستی را وحدت مردم مسلمان منطقه دانست. از سال 1948 که رژیم نامشروع اسرائیل در سرزمین‌های فلسطین تأسیس شد به جز در دوره کوتاهی تحت‌تأثیر آموزه‌های پان عربیسم جمال عبدالناصر هیچ‌گونه تحرکی از سوی کشورهای عربی برای دفاع از فلسطین دیده نشد و حتی برخی مانند اردن و مصر توافقنامه صلح نیز با اسرائیل امضا کرده‌اند؛ بنابراین طی این سال‌ها ملت فلسطین تنها با حمایت‌های ایران و سوریه و گروه حزب‌الله توانسته در برابر ارتش مدرن و مسلح اسرائیل مقاومت کند و مانع اشغالگری‌های بیشتر آن شود. مردم مسلمان منطقه باید علیه اسرائیل با یکدیگر متحد شوند و کار این رژیم را تمام کنند. اگرچه ملت‌های مسلمان هم اکنون نیز علیه اسرائیل با یکدیگر متحد هستند، اما این کافی نیست و آنها باید با فشار بر دولتمردان و سران کشورهای خود به صورت رسمی علیه اسرائیل موضع‌گیری کنند. این اقدام می‌تواند در عرصه جهانی نیز تکرار شود و فشار ملت‌ها و کشورها بر رژیم لرزان اسرائیل پایه‌های غیر مستحکم صهیونیست‌ها را در هم بشکند.

2-5-تقویت سامانه موشکی حماس

راهکار دیگری که در پیروزی نهایی مقاومت فلسطین بر اسرائیل می‌تواند بسیار تأثیرگذار و تعیین‌کننده باشد کمک به ظرفیت و توانایی موشکی حماس و جهاد اسلامی است. گروه‌های مقاومت از لحاظ امکانات و توان نظامی به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ گردان‌های قسام و گروهان‌های قدس که دارای امکانات نظامی بیشتری هستند، در گروه نخست قرار می‌گیرند. گروه دوم نیز شامل گروه‌هایی مانند تیپ‌های ناصر صلاح‌الدین، گردان‌های جهاد جبریل، گردان‌های مقاومت ملی و جیش الإسلام است که از امکانات نظامی کمتری برخوردارند. در میان این گروه‌ها، گردان‌های شهید عزالدین قسام نسبت به سایر گروه‌ها از امکانات و قدرت نظامی بیشتری برخوردار است.

سران تل‌آویو با مسدود کردن تمامی مسیرها و گذرگاه‌های مرزی، سعی کردند مانع ورود سلاح به غزه شوند، اما همین محدودیت به انگیزه‌ای برای مبارزان گردان‌های قسام تبدیل شد و آنها را ترغیب کرد تا اقدام به ساخت برخی از سلاح‌ها در نوار غزه کنند. در همین زمینه گردان‌های قسام، یگانی را برای ساخت سلاح تشکیل داد تا مسئولیت ساخت انواع سلاح‌های مورد نظر را ـ با توجه به امکانات موجود در نوار غزه ـ بر عهده داشته باشد. این یگان دارای پنج بخش است که عبارتند از: بخش موشکی، بخش بمب‌ها (ضدتانک) و نارنجک، بخش استحکامات و موانع، بخش مواد منفجره و بخش توسعه و آزمایش سلاح‌ها. شواهد و قرائن نیز نشان می‌دهد این گردان‌ها در مأموریت‌های خود تا حدود زیادی موفق بوده‌اند.

از سوی دیگر در سال‌های گذشته برخی از حامیان مردم فلسطین نیز از لحاظ نظامی کمک‌هایی را برای این مردم ارسال کرده‌اند. در حقیقت تهیه بسیاری از سلاح‌های پیشرفته گردان‌های قسام، از خارج از نوار غزه تأمین می‌شود. باز هم در این زمینه مبارزان از محدودیت‌های اعمال‌شده از سوی صهیونیست‌ها بیشترین استفاده را برده و با حفر تونل‌های متعددی در بسیاری از مناطق نوار غزه سعی کرده‌اند ضمن کاهش محاصره اقتصادی، در هنگام هجوم شدید رژیم صهیونیستی به این منطقه از خود دفاع کرده و به مواضع دشمن حمله کنند. این تونل‌ها که به عنوان یک مجموعه در زیر زمین است، عاملی اصلی در ساختار قدرت نظامی حماس و ورود سلاح به نوار غزه است.

هم‌اکنون گروه‌های نظامی غزه با استفاده از موشک‌های خود به ویژه فجر5 توانسته‌اند شهرهای حیفا و تل آویو را هدف قرار دهند و این یعنی اینکه تمام نقاط مهم اسرائیل در تیررس موشک‌های مقاومت است.

مجهز شدن مقاومت فلسطین به سامانه‌های موشکی مدرن به دو صورت است یا باید از طریق بومی‌سازی صورت گیرد یا از طریق کشورهای مسلمان و حامی این موشک‌ها و سامانه‌ها در اختیار آنها قرار بگیرد. روند چند سال اخیر نیروهای مقاومت نشان‌دهنده پیشرفت سطح موشک‌ها و سلاح‌ها در این منطقه است؛ بنابراین به روز شدن سلاح‌های مقاومت فلسطین نیز می‌تواند یکی از عواملی باشد که ضربه دیگر را در کنار سایر راهکارها بر مشروعیت و حیات اسرائیل وارد کند.

3-5-استفاده از سلاح تبلیغات و رسانه

در دنیای امروز «بود» یک مسأله مهم نیست و «نمود» آن حائز اهمیت است. به عبارتی دیگر یعنی مهم نیست در واقعیت چه اتفاقی و به چه شکلی روی می‌دهد مهم آن است که این مسأله به چه شکلی معرفی و اطلاع‌رسانی شود. حال که اسرائیل و کشورهای پشتیبان آنچه در سطح منطقه و چه در بین کشورهای غربی با استفاده از سلاح قدرتمند رسانه توانسته‌اند نسبت به جنایت‌های خود بیشترین توجیهات را به گوش مردمان جهان برسانند و با فضاسازی رسانه‌ای مانع از محاکمه خود در مجامع جهانی شوند شایسته و بایسته است که کشورهای اسلامی نیز با حمایت رسانه‌ای از مقاومت فلسطین و همچنین محکوم کردن جنایات اسرائیل فضا را در جامعه جهانی علیه اسرائیل آماده کنند. در واقع تا زمانی‌که فضاسازی رسانه‌ای به سود اسرائیل باشد نمی‌توان در مجامع جهانی که تحت سلطه کشورهای غربی هستند اقدامی علیه اسرائیل انجام داد. در این میان تشکیل یک خبرگزاری مشترک بین تمام کشورهای مسلمان منطقه در جهت پوشش واقعیت‌های فلسطین می‌تواند در تغییر فضا به سود فلسطین بسیار مؤثر باشد.

4-5- مسلح شدن مردم کرانه باختری

یکی دیگر از راهکارهایی که می‌تواند روند فروپاشی رژیم صهیونیستی را شدت ببخشد راهکار مقام معظم رهبری است. ایشان در دیدار دانشجویان در تاریخ 25 رمضان امسال، در مورد راه‌حل پیروزی مردم فلسطین بر صهیونیست‌ها تأکید کردند: «بنده عقیده‌‌ام این است، این اعتقاد ماست که کرانه‌‌ باخترى هم مثل غزه باید مسلح بشود. دست قدرت [لازم است‌‌]. کسانى‌‌ که علاقه‌‌مند به سرنوشت فلسطین‌اند، اگر می‌توانند کارى بکنند، کار این است؛ در آنجا هم باید مردم را مسلح کنند. تنها چیزى که ممکن است از محنت فلسطینى‌‌ها بکاهد، عبارت است از همین که دست قدرت داشته باشند، بتوانند قدرت‌‌نمایى بکنند؛ والا با برخورد رام و مطیع و سازشکارانه، هیچ‌کارى به نفع فلسطینى‌‌ها انجام نخواهد گرفت و از خشونت این موجود خشن و خبیث و گرگ‌‌صفت چیزى کاسته نخواهد شد».

رهبر معظم انقلاب با توجه به ویژگی‌ها و پتانسیل‌های این منطقه این راهکار را ارائه دادند. کرانه‌ باختری در مقایسه با نوار غزه، از لحاظ جغرافیایی و جمعیتی و برخی دیگر از جنبه‌ها، برتری محسوسی دارد. مساحت غزه 6 درصد از مساحت کل فلسطین است، در حالی که مساحت کرانه باختری و قدس‌ شرقی 16 درصد از فلسطین است و از نظر جمعیتی نیز جمعیت غزه حدود یک میلیون و هشتصد هزار نفر و جمعیت کرانه حدود دو میلیون و هشتصد هزار نفر است و از این رو، اگر انتفاضه‌ سوم شکل بگیرد، این دو مجموعه‌ جمعیتی به هم می‌پیوندند و پیروزی بزرگی بر اسرائیل را رقم خواهند زد.

همچنین برخلاف غزه که منطقه‌ای بسته است و اطراف آن را عمدتاً رژیم صهیونیستی در اختیار دارد و کمی از مرزهای آن (38 کیلومتر) با مصر مرتبط است، منطقه‌ کرانه به مناطق حساس متصل است و دارای موقعیت راهبردی است. از یک‌سو مهم‌ترین مکان‌های مقدس فلسطین در کرانه و قدس شرقی قرار دارند که از جمله باید به مسجدالاقصی، مسجدالخلیل و قبه‌الصخره اشاره کرد. این مکان‌ها برای همه‌ ادیان ابراهیمی شامل اسلام، مسیحیت و یهود، محترم و حساس هستند. از سوی دیگر، کرانه‌ باختری به دو منطقه‌ امنیتی و سیاسی رژیم صهیونیستی مرتبط است. کرانه‌ باختری در شمال منطقه‌ امنیتی اسرائیل (تأسیسات اتمی دیمونا) و در جنوب و شرق منطقه‌ سیاسی رژیم صهیونیستی (یعنی حیفا و تل‌آویو) قرار دارد و هرگونه تغییر هویتی در کرانه، دو منطقه‌ امنیتی و سیاسی رژیم صهیونیستی را از هم خواهد گسست. اگر کرانه‌ باختری نیز به موشک‌های مقاومت مجهز شود، آن‌گاه ادامه‌ فعالیت منطقه‌ امنیتی این رژیم و تأسیسات اتمی آن ناممکن می‌شود و از آنجا که قوه‌ نظامی و امنیتی تنها ابزار بقای رژیم غاصب است، پرواضح است که از کار افتادن تأسیسات جنوب کرانه و آنچه در استان بئرالسبع قرار دارد، امکان حیات سیاسی را در پایتخت نیز از رژیم صهیونیستی سلب می‌کند. از اینجا می‌توان فهمید که منطقه‌ کرانه باختری از چه حساسیتی نزد رژیم تل‌آویو و حامیان غربی آن برخوردار است.

بنابراین بار دیگر باید یادآور شد که با توجه به عقب‌نشینی بزرگ اسرائیل در برابر مردم محصور نوار غزه، آینده فلسطین بسیار روشن‌تر از قبل است؛ به ویژه که برای نخستین‌بار بیش از 80 درصد مردم کرانه باختری نیز از اقدامات گروه‌های مقاومت و به ویژه حماس و جهاد اسلامی در برابر اسرائیل حمایت کرده‌اند. در نظرسنجی‌های اخیر نیز مردم کرانه باختری با مسلح شدن موافقت کرده‌اند. پایگاه اینترنتی «مرکز سیاست و نظرسنجی فلسطین» نتایج نظرسنجی‌ خود در کرانه باختری و نوار غزه را اخیراً منتشر کرده است که در فاصله زمانی 4 تا 8 شهریور ماه سال جاری(1393) انجام شده است. بر اساس این نظرسنجی، 94 درصد از شرکت‌کنندگان در این نظرسنجی از عملکرد نظامی حماس در رویارویی با صهیونیست‌ها خرسند بوده و 78 درصد نیز از نحوه دفاع حماس از غیرنظامیان در غزه ابراز رضایت کرده‌اند. 72 درصد از فلسطینی‌ها نیز از مجهز شدن کرانه باختری به سلاح قویاً استقبال کرده‌اند؛ بنابراین این شاید از مهم‌ترین راهکارها برای حذف اسرائیل از سرزمین‌های فلسطین باشد.

 

نتیجه

بر اساس تجزيه و تحليل آینده‌پژوهان سازمان جاسوسي مركزي آمريكا (سيا) كه به تازگي به نمايندگان سناي منتخب در امور اطلاعات و كميته منتخب دائم مجلس نمايندگان در امور اطلاعات ارائه شده است، اسرائيل تا 20 سال ديگر(یعنی تا سال 2029) بيشتر دوام و بقا نخواهد يافت. براساس این تحلیل طي 15 سال آينده بيش از دو ميليون اسرائيلي از جمله 500 هزار شهروند اسرائيلي داراي كارت سبز يا گذرنامه آماده عزيمت به آمريكا خواهند بود.

همچنین بر اساس اطلاعات منتشرشده از سوی سازمان سیا حدود يك ميليون و 600 هزار اسرائيلي مستعد و متمايل به بازگشت به سرزمين آبا و اجدادي‌شان در روسيه، اروپاي شرقي و اروپاي غربي هستند.[10]

با توجه به این گزارش و برآورد سازمان سیا و همچنین زمینه‌ها و شکاف‌های مذکور در این مقاله می‌توان پیش‌بینی کرد که اسرائیل نمی‌تواند با وضعیت کنونی به بقای خود ادامه دهد. هم‌اکنون وضعیت این رژیم بسیار نامناسب است و در صورتی که راهکارهای ارائه‌شده در این مقاله نیز به کار بسته شوند حتی می‌توان شاهد فروپاشی اسرائیل زودتر از پیش‌بینی سازمان سیا نیز بود.

در این مقاله سعی شد به صورت مختصر مهم‌ترین چالش‌های داخلی و خارجی اسرائیل برجسته شود. در قسمت چالش‌ها بزرگ‌ترین معضل برای اسرائیل چالش بین سفاردی‌ها و اشکنازی‌ها نشان داده شد و بررسی شد که به چه صورت تا چند سال دیگر نیمی از جمعیت اسرائیل (سفاردی‌ها) به دلیل تبعیضات فراوان در جامعه اسرائیل از این سرزمین مهاجرت خواهند کرد. همچنین در بعد نظری بزرگ‌ترین تهدید برای اسرائیل و آموزه‌های صهیونیسم مکتب فکری پُست‌صهیونیسم معرفی شد. این جریان فکری تمام تلاش خود را برای حذف بقایای صهیونیسم بسته و تاکنون طرفداران فراوانی به خود جذب کرده است. مهم‌ترین پیام پُست‌صهیونیست‌ها این است که دوران صهیونیست‌ها به پایان رسیده است. در بعد نظامی نیز بررسی شد که سیر پیشرفت گروه‌های مقاومت فلسطین در هشت سال گذشته نشان‌دهنده این است که اسرائیل روز‌به‌روز در برابر موشک‌های مقاومت ضعیف‌تر می‌شود و وضعیت نظامی مقاومت روز‌به‌روز پیشرفته‌تر و مدرن‌تر می‌شود. همچنین با مروری بر جنگ‌های 2006، 2008، 2012 و 2014 پیامدهای شکست اسرائیل در سال‌های اخیر بررسی شد. در نهایت با توجه به بررسی تأثیر شکاف‌ها و چالش‌های موجود بر بقای اسرائیل راهکارهایی برای نابودی و حذف اسرائیل ارائه شد که به نظر نگارنده مهم‌ترین راهکار موجود در این مورد وحدت بین شیعیان و اهل تسنن برای مقابله با دشمنان اسلام است.

 

 

 

 

 

[1]- محمدرضا مرادی، کارشناس ارشد علوم سیاسی

[2]- مراجعه شود به: عبدالعالی، عبدالقادر، رژیم اسرائیل و گسست‌های سیاسی‌ـ‌اجتماعی آن، ترجمه‌ محمد خواجویی، مؤسسه‌ ابرار معاصر، 1391.

[3]-http://tahoor.com/fa/Article/View/114846?term=%D9%85%D9%87%D8%A7%D8%AC%D...

 

[4]- موشه لیساک و الیعیزر لیشیم، من روسیا الی اسرائیل: ثقافه و هویه فی حاله تحول. تل أبیب: الکیبوتس الموحد، 2001 صص251-250

[5]http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900629000197

[6]http://en.wikipedia.org/wiki/2011_Israeli_social_justice_protests

[7]http://www.indexmundi.com/g/g.aspx?c=is&v=69

[8] http://www.rasekhoon.net/Article/Show-35644.aspx

[9]- رضوی سلمان، «پیامدهای جنگ غزه بر عرصه داخلی رژیم صهیونیستی»، پایگاه اطلاع‏رسانی فلسطین

[10]- http://www.globalresearch.ca/cia-report-israel-will-fall-in-20-years/1270

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.