اشاره
نشست وین 10 در حالی به تمدید 7ماهه مذاکرات هستهای انجامید که در طول یک سال گذشته، مذاکرات ایران با گروه 1+5 به یکی از مهمترین موضوعات سیاسی دوران معاصر تبدیل شده و در حاشیه اغلب جلسات آن رسانههای معتبر جهان برای انعکاس اخبار لحظه به لحظه آن با هم رقابت میکردند.
پرونده هستهای ایران اگرچه بر مبنای یک دروغ بزرگ «برنامه ایران برای تولید بمب اتم» شکل گرفته است، اما آنچه که فارغ از آن دروغ بزرگ به این پرونده اهمیت میدهد، نوع صفآرایی قدرتهای بزرگ جهانی در برابر ایران در پشت میز مذاکرات و ایستادگی ایران در برابر فزونخواهی غرب است. ایستادگی ایران در این عرصه با اتکاء به مؤلفههای قدرت ملی خود، همانند ایستادگی در برابر تجاوز رژیم بعثی عراق که با پشتوانه همین قدرتها(1+5) صورت گرفته بود، میتواند به الگویی در عرصه تعاملات دیپلماتیک در جهان معاصر تبدیل شود. و به همین دلیل نیازمند اجماع ملی و بسیج ظرفیتهای درونی و بیرونی برای «ادامه» این راه دشوار برای تحقق اهداف ملی است.
در زمینه پیشینه مذاکرات هستهای ایران، قابل ذکر است که پس از گذشت دو سال از تعلیق داوطلبانه فعالیت هستهای ایران در سال 82 و به رغم همکاری همهجانبه ایران باآژانس، زمانیکه قدرتهای سلطه حاضر نشدند حق قانونی ایران در بهره برداری از انرژی هستهای را به رسمیت بشناسند و فشارها و تهدیدهای خود علیه ایران را همچنان حفظ و تشدید میکردند، در زمانی که هنوز دولت آقای خاتمی بر سر کار بود، ایران اعلام کرد تعلیق داوطلبانه غنیسازی به پایان رسیده است و با فک پلمب، فعالیتهای UCFاصفهان را تحت نظارت آژانس ادامه میدهد. همچنین ایران در ژانویه ۲۰۰۶در حضور بازرسان آژانس بینالمللی انرژی هستهای تأسیسات مجتمع تحقیقاتی هستهای نطنز را نیز فک پلمب کرد.
در آوریل ۲۰۰۶دانشمندان ایرانی موفق به تولید چرخه کامل سوخت هستهای در مقیاس آزمایشگاهی شدند و ایران به کشورهای عضو باشگاه اتمی پیوست. در ادامه به دلیل عدم فروش سوخت نیروگاه تهران، ایران ناچار شد که با غنیسازی 20درصد توان خود در تولید صفحه سوخت تهران و بارگذاری آن را به اثبات برساند که این امر البته بیانگر توان دانشمندان و تلاشگران ایرانی در عرصه فعالیتهای صلحآمیز هستهای به رغم تحریمهای گسترده و همهجانبه کشورهای نظام سلطه بود. شورای امنیت در ژوئیه ۲۰۰۶قطعنامه ۱۶۹۶را تصویب کرد که خواستار تعلیق غنیسازی اورانیوم در ایران بود. شورای امنیت در دسامبر همان سال قطعنامه ۱۷۳۷را تصویب کرد که بیشتر فعالیتهای تجاری، مالی، صنایع موشکی و هستهای ایران را براساس بند ۴۱فصل هفتم منشور ملل متحد، هدف قرار داده بود. این قطعنامه نخستین سند بینالمللی حقوقی بود که فعالیتهای هستهای ایران را بهعنوان تهدیدی علیه صلح و ثبات منطقهای معرفی میکرد. تهران با تأکید بر بند ۴معاهده انپیتی این اتهامات را غیر مستند خواند و خواستار رفتار غیر تبعیضی با فعالیتهای اتمی خود شد.
گروه 1+5 در راستای ادامه فشار بر توقف برنامه اتمی ایران، قطعنامههای ۱۷۴۷ (در مارس ۲۰۰۷)، ۱۸۰۳ (در مارس ۲۰۰۸)٬۱۸۳۵ (در سپتامبر ۲۰۰۸) و ۱۹۲۹ (در ژوئن ۲۰۱۰ –خرداد1389) را نیز تصویب کردند؛ که منشأ تحریمهای اخیر است. بر اساس این قطعنامهها محدودیتهای مالی بر شرکتها و افراد و سازمان انرژی اتمی افزایش یافته بود، اما به رغم فشارها و تحریمها، مذاکرات ایران با آژانس و تروئیکای اروپایی و پس از آن با گروه 1+5 تاکنون ادامه داشته است.
اما سؤال اساسی این است که چرا به رغم همکاری همهجانبه ایران با آژانس انرژی اتمی و کشورهای عضو1+5 در طول سالهای اخیر و به ویژه در دور جدید مذاکرات در دولت یازدهم و تعلیق اغلب فعالیتهای هستهای، در هر مرحله از مذاکرات، رسیدن به توافق دشوارتر میشود؟ برای درک بهتر این مسأله، ضروری است ابعاد آن بررسی شود.
الف:تفاوت معنادار اهداف ایران و آمریکا در مذاکرات هستهای
با روی کار آمدن دولت یازدهم متناسب با رسیدن ایران به اهداف مورد نظر در فعالیتهای صلحآمیز هستهای، شعارهای دولت جدید و تحولات بینالمللی، ایران با اتخاذ راهبرد نرمش قهرمانانه دور جدید مذاکرات با 1+5 را آغاز کرد. اهداف ایران در این دور مذاکرات به شرح زیر بود:
- تصميم جدي ايران براي بسته شدن پرونده هستهاي به رغم عزم دشمنان براي طولاني و چالشي كردن آن؛
- اثبات صلحآميز بودن فعاليتهاي هستهاي ايران بهرغم تلاشهايي كه در جهت القاي نظامي بودن آن صورت گرفته و ميگيرد و تأكيد بر عدم جايگاه بمب هستهاي در راهبرد نظامي و دفاعي كشور؛
- غلبه بر موانعي كه دشمن در مسير پيشرفت كشور ايجاد كرده است؛
- گسترش تجارب و ظرفيتهاي فكري مردم ايران براي متكي بودن بر نيروي داخلي؛
- حمايت از تصميمات اتخاذشده توسط مسئولان كشور با عنايت به خطوط قرمز نظام در عرصه فعاليتهاي صنعتي، دفاعي، هستهاي و ديپلماتيك؛
- زمينهسازي براي حل مشكلات اقتصادي و اجتماعي؛
- ضرورت قطع رابطه ميان مذاكرات و رفع تحريمها؛
- مقابله با تبليغات سياسي نظام سلطه؛
- تبديل رابطه ايران و آژانس به رابطه معمولي؛
- آگاهسازي مردم و دولتمردان نسبت به چرايي بياعتمادي به آمريكا.
اما در نقطه مقابل اگرچه تلاش غرب به ظاهر جلوگیری از دست یافتن ایران به بمب اتمی و یا به تأخیر انداختن زمان گریز بود، ولی هدف اصلی به زانو درآوردن ایران بود. رفتار آمريكاييها نشان ميدهد كه آنان مانند 12 سال قبل اساساً نميخواهند جمهوري اسلامي داراي چرخه سوخت هستهای باشد و وضع تحريمها نيز اهدافي فراتر از فعاليتهاي هستهاي را دنبال ميكند و از نظرشان بايد ساختار اين تحريمها براي حفظ فشار بر ملت ايران همچنان حفظ شود. نگاه دولت اوباما به حقوق هستهاي ايران، همان است كه وی در مصاحبهاي با صراحت گفت، اگر ممكن بود پيچ و مهرههاي تأسيسات هستهاي كشورمان را با دستان خودش باز ميكرد. رفتار آمريكاييها در خلال مذاكرات نشان ميدهد كه آنان قصد دارند ايران را در مسيري به حركت در آورند كه اگر موفق نميشوند پيچ و مهرهها را باز كنند، در نهايت ايران را از يك تأسيسات هستهاي كاريكاتوري و نمايشي برخوردار سازند!
اما مقام معظم رهبری در دیدار اخیر خود با اعضای مجمع عالی بسیج، هدف اصلی غرب را اینگونه بیان میفرمایند: با قاطعیت و استدلال محکم معتقدیم که قصد واقعی استکبار، جلوگیری از رشد و عزت و اقتدار روزافزون ملت ایران است. ایشان، مسأله هستهای را فقط یک بهانه خواندند و افزودند: البته آنها بهانههای دیگری هم دارند، اما هدف واقعیِ تحریم و فشار اقتصادی به عنوان عاملی مهم، متوقف کردن پیشرفت ایران است.
ب:عدم پذيرش حقوق هستهاي ملت ايران
عدم پذيرش حقوق هستهاي ملت ايران از سوي آمريكاييها، از دلايل اصلي نرسيدن به توافق جامع و نهايي پس از يك سال مذاكرات فشرده و سخت بين ايران و گروه 1+5 است. آمريكاييها در مسقط با پيشنهاد هشت صفحهاي و با نوعي عقبگرد به گذشته نشان دادند كه قصد ندارند حتي به آنچه در توافق ژنو متعهد شدهاند، پايبند باشند و حقوق هستهاي ايرانيان را تحمل كنند. رفتار آمريكا در خلال مذاكرات طي يك سال گذشته و به ويژه در مذاكرات مسقط نشان داد كه آنان ميز مذاكره را فرصتي ميدانند براي تحميل خواستههاي حداكثري خود به ملت ايران و بر همين اساس از يك طرف حاضر به پذيرش ظرفيت غنيسازي در سطح واقعي و متناسب با نياز ملت ايران براي جمهوري اسلامي نيستند و از طرف ديگر، حاضر به لغو تمامي تحريمها نميباشند. در واقع روحيه زيادهخواهي و خلقوخوي استكباري آمريكاييها سبب شده تا رفتار آنان در مذاكرات، بر خلاف فلسفه مذاكرات باشد. فلسفه مذاكرات آن است كه در قبال اقدامات اعتمادسازي ايران نسبت به صلحآميز بودن فعاليت هستهاي كشورمان، طرف مقابل از يك طرف حقوق ملت ايران در حوزه دانش و فناوري هستهاي را بپذيرد و از طرف ديگر، تحريمهاي ظالمانهاي را كه به بهانه تلاش ايران براي دستيابي به سلاح هستهاي وضع كرده به طور کلی لغو كند.
اوباما طي ماههاي اخير، بارها اين جمله را تكرار كرده كه از نظر دولت وي عدم توافق با ايران بهتر از يك توافق «بد» است. فرانسويها نيز اين گزاره را تكرار كرده و گفتهاند براي توافق هستهاي با ايران عجلهاي ندارند. آمريكاييها در هر نوع توافقي با ايران به دنبال كسب رضايت متحدان خود در منطقه از جمله صهيونيستها و آلسعود هستند.
در مورد سطح و میزان غنیسازی ایران و تعداد سانتریفیوژها و... اگرچه ارقام متفاوتی شنیده میشود، اما نگاه «آيپك» که قويترين و مؤثرترين گروه فشار صهيونيستي در آمريكا به حساب ميآيد و تجربه نشان ميدهد تصميمات و نوع نگاه كميته امور عمومي آمريكا و رژيم صهيونيستي (آيپك) كه بزرگترين لابي اين رژيم در ايالات متحده است، همواره بر تصميمات دولت آمريكا و كنگره اين كشور تأثيرگذار بوده است. اخيراً اين كميته با انتشار مطلبي در بخش «ايران» وبگاه خود، خواستار در نظر گرفتن شش شرط مشخص در هرگونه توافق نهايي با ايران بر سر برنامه هستهاي شد. اين شروط عبارت است از:
1-ايران بايد زيرساخت سانتريفيوژهاي خود را برچيند به گونهاي كه هيچ راهي براي تبديل اورانيوم به يك بمب هستهاي نداشته باشد.
2-ايران بايد تأسيسات آب سنگين اراك را برچيند يا اينكه آن را به يك رآكتور آب سبك تبديل كند، در نتيجه هيچ راهي براي تبديل پلوتونيوم به يك بمب هستهاي نداشته باشد.
3- بازرسان بينالمللي بايد اجازه دسترسي به هر نقطهاي را داشته باشند تا تقلب ايران را كشف كنند!
4- ايران بايد به طور كامل تلاشهاي گذشته خود را براي مسلح شدن (به بمب اتم) توضيح دهد.
5- كاهش تحريمها بايد به صورت مرحله به مرحله انجام شود تا زمان كافي براي قضاوت در مورد پايبندي ايران (به تعهداتش) وجود داشته باشد.
6- توافقنامهاي كه بتواند برنامه هستهاي ايران را محدود كند، بايد براي دههها (چندين دهه) و نه چندسال باشد.
ج:برآورد اشتباه از طرف ایرانی و تعمیم مطالبات به عرصههای دیگر
در روند جدید مذاکرات در دولت یازدهم و پس از امضای توافقنامه «اقدام مشترک» در آذر 1392، نشست مسقط را بايد نشستي حساس و تعيينكننده قلمداد كرد؛ چراكه به رغم صداقت تيم ايراني در روند اعتمادزايي براي حل مشكل پرونده هستهاي ايران، كشورهاي غربي و به ويژه آمريكاييها جنگ رواني گستردهاي را طراحي كرده و به اجرا درآورده بودند تا به بهانه پايان يافتن زمان اعتبار توافقنامه در سوم آذر و طرح اينكه امكان تمديد آن وجود ندارد، طرف ايراني را وادار به پذيرش شروط غرب كنند. مضافاً اينكه نتيجه انتخابات مياندورهاي مجلس نمايندگان و سناي آمريكا كه به پيروزي جمهوريخواهان انجاميده بود، اين فرصت را براي رسانهها و شبكههاي ماهوارهاي غربي و برخي رسانههاي داخلي ايجاد كرده بود تا با تحليلها و خبرسازيهای خود افكار عمومي و حتي تيم مذاكرهكننده را به اين باور برسانند كه عدم تمكين به شرايط كاخ سفيد در اين دوره از مذاكرات كه دموكراتها تصميمگيرنده براي آن هستند سبب خواهد شد كه در مراحل بعدي جمهوريخواهان شرايط را بر ايران سختتر و تحريمها را تشديد كنند. اوج اين جنگ رواني را ميتوان در سخنان اوباما در روز پنجشنبه 15 آبان و در آستانه مذاكرات مسقط در گفتگو با شبكه سيبياس ديد. اوباما در اين سخنان با ادعاي اينكه تحريمهاي فلجكننده، ايران را به پاي ميز مذاكره كشانده و ما موفق شديم كه برنامه آنها را متوقف كرده و زرادخانه هستهاي آنها را كاهش دهيم، بر اين نكته تأكيد ميكند كه ما به آنها چارچوبي را ارائه كردهايم كه بايد به آن «بله» بگويند. او در عين حال تأكيد ميكند كه ما نميخواهيم تحريمها را برداريم و به ايران مشروعيت بدهيم، در حالي كه ساز و كار قابلراستيآزمايي را در اختيار نداشته باشيم. اوباما اما در آستانه نشست وين پا را از اين فراتر گذاشته و با اين ادعا كه ايران «منزوي» شده است، حل مشكلات با ايران را بر فرض حل مشكلات هستهاي، در گرو قطع حمايت ايران از گروههاي مقاومت (به قول او گروههاي تروريستي) دانسته و صراحتاً از ضرورت اصلاح موضع ايران در برابر رژيم صهيونيستي، سخن به ميان ميآورد.
ج:پیگیری خط تقابل در درون
ايجاد انشقاق در نظام تصميمگيري ايران، از نكاتي است كه آمریکاییها با تاکتیکهای خود در عرصه داخلي دنبال ميكنند. مقام معظم رهبري طي سالهاي اخير، اين راهبرد دشمن را «استراتژي تغيير محاسبات مردم و مسئولان ايران» قلمداد و در فرصتهاي مناسب ابعاد آن را تشريح نمودهاند، اما در روند مذاكرات اخير، اوباما در اين عرصه خط تفرقه داخلي را با صراحت بيشتري دنبال كرده و در آستانه وين ميگويد: «معتقدم كه حسن روحاني رئيسجمهور ايران ميخواهد از اين فرصت استفاده كند و در نهايت بايد سياست داخلي كشورش را نيز اداره كند، اما او سخن نهايي را نميگويد و اين رهبر ايران است كه تصميم ميگيرد».
رادیو فردا و دیگر رسانههای غربی نیز خط تقابل در درون را محور تلاشهای خود برای القای چرایی عدم توافق قرار دادهاند. این رادیو در این زمینه میگوید: در کشاکش مذاکرات هستهای ایران با غرب و تلاش دولت حسن روحانی برای بازسازی روابط تهران با جهان، نگاهها نه به نیویورک و وین که به تهران و جایی است که آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، به یک اشاره میتواند روند امور را تغییر دهد. فردی که - به نوشته «مایکل کرولی» از هفتهنامه «تایم» - حرفش فصلالخطاب است و «فارغ از هر آنچه دیپلماتهای کت و شلوار پوشِ محله منهتن بگویند» او از تهران واشینگتن را به باد انتقادهایش گرفته، مردی «که هیچگاه ایران را ترک نمیکند و به ندرت با مقامهای غربی سخن میگوید». این هفتهنامه در ادامه مینویسد: اینک، ده ماه پس از آغاز گفتوگوهای هستهای کاملاً مشخص است که آیتالله خامنهای مشکل اصلی آمریکا در این راه است.
بیبیسی نیز در اقدامی موذیانه اقدام ایران در عرصه مذاکرات را عدول از اصول و مبانی قلمداد کرده و مینویسد: دولت حسن روحانی به سبب اداره و آمادهسازی یک عدول بزرگ، واجد اهمیت است. فارغ از نتیجه احتمالی مذاکرات در ماههای آینده، در این یکسال اخیر، نظام سیاسی حاکم بر ایران با شکست ایدئولوژیکش و با فرونهادن یکی از مهمترین فراروایتهایش یعنی عدم رابطه با آمریکا، قویتر و موفقتر شده است. در حقیقت نظام سیاسی در ایران با شکستش، موفقتر شده است. همچون ناقهرمانهای رمانها. دولت جدید میخواهد مدرن باشد. حکومت بیشک در این یکسال اخیر مدرنتر، قویتر و البته بیاصالتتر شدهاست. اعتدال معنایی جز همین ترکیب قدرت و بیاصالتی ندارد.!
د: فاصله معنا دار دیدگاه طرفین در لغو تحریمها
در حالیکه ایران لغو کامل تحریمها را دنبال میکند، اما طرف غربی با توجه به منشأ چهارگانه تحريمها (شوراي امنيت، اتحاديه اروپا، كنگره آمريكا و كاخ سفيد) تأكيد ميكنند كه 1+5 قادر به لغو تحريمهاي شوراي امنيت نيست؛ چراكه لغو آنها در مورد مسائل هستهاي منوط به گزارش آژانس است و در غير موارد هستهاي نظير مسائل موشكي يا كمك ايران به نيروهاي مقاومت (به تعبير آنها گروههاي تروريستي) فرآيند خاص خود را دارد. براي تحريمهاي كنگره نيز اوباما وعده جلب رضايت كنگره را ميدهد كه طبعاً با توجه به تغيير تركيب سنا، تحقق آن دشوارتر شده است. ميماند تحريمهاي كاخ سفيد و اتحاديه اروپا كه 1+5 ميتواند براي آن تصميم بگيرد كه البته در مورد تحريمهاي كاخ سفيد نيز به رغم اعلام آمادگي براي تعليق آن در مرحله عمل آمريكاييها تاكنون هيچ مساعدتي نداشتهاند. مصداق آن در مورد چند مرحله آزادسازي بخشي از داراييهاي بلوكهشده ايران است كه به شبكه بانكي اجازه نقل و انتقال آن را نداده و ايران عملاً مجبور شده به جاي آن از كشور مورد نظر كالا خريداري يا اينكه وجوه آزادشده را به صورت چمداني جابهجا كند.
ه:ناتواني در حذف توانمنديهاي ايران
یکی از دشواریهای غرب در روند مذاکرات این است که به رغم تلاش برای توقف فعالیتها و حتی تعطیلی برخی مراکز، بر این نکته اذعان دارد که به دلیل بومی بودن دستاوردهای ایران قادر به از بین بردن آنها نیست. اين جمله ژنرال مارتين دمپسي، رئيس ستاد مشترك ارتش آمريكا شايد صريحترين موضع رسمي در مورد توانمندي واقعي ايران باشد، آنگاه كه ميگويد: آمريكا توان لازم براي اقدام نظامي عليه ايران را دارد، اما اين اقدام نخواهد توانست برنامه اتمي ايران را نابود كند و به همين دلیل آمريكا گزينه ديپلماتيك را براي حل مسأله ترجيح ميدهد. آنچه كه ظرفيت هستهاي ايران را به يك مسأله تبديل ميكند، نه سانتريفيوژها، نه موشكهاي بالستيك، بلكه «سرمايه انساني» است كه تخصص لازم براي احياي اين برنامه را داراست. كاشكي اين جملات آقاي دمپسي را آقاي تركان، مشاور رئيسجمهور هم ميشنيد؛ او كه مدعي است ما فقط در توليد قورمهسبزي و آبگوشت بزباش تخصص داريم!
و: شکست تلاشهای منطقهای آمریکا و دست برتر ایران
نگراني از روند تحولات منطقهاي و تعميق شكستهاي آمريكا در عراق، سوريه و... شايد يكي از عوامل اصلي بازدارندهاي باشد كه آمريكاييها تاكنون براي آن هيچ بديلي نيافته و هژمون برتر ايران در سطح منطقه كه البته رشد فزايندهاي هم دارد، به چالش فراتر از موضوع هستهاي براي آنها تبديل شده است. صراحت مقام معظم رهبري بر اينكه توافق هستهاي به تأمين امنيت رژيم صهيونيستي منجر نخواهد شد، نشاندهنده راهبرد ايران در عدم پيوند مذاكرات با مسائل منطقهاي است. این در حالی است که اگر در گذشته و حال حفظ منافع صهيونيسم جهاني نقش تعيينكنندهاي در مواضع آمریکا در پرونده هستهای ایران داشت، اين روزها، مطالبات سعوديها، انگليسيها و... هم به آنها اضافه شده است. اخلال در روند مذاكرات و جلوگيري از احقاق حقوق هستهاي ايران، حداقل دستمزدي است كه سعوديها در برابر خيانت خود به بازار نفت جهاني و سقوط آن از آمريكاييها طلب ميكنند.
ز: رقابتهای درونی آمریکا و تغییر در ترکیب کنگره
اگرچه برخي از صاحبنظران تغيير تركيب كنگره آمريكا را نيز در مواضع اخير كاخ سفيد مؤثر ميدانند، اما تأمل در نوع مواضع كنگره بيانگر ايفاي نقش پليس بد براي امتيازگيري بيشتر از ايران و البته اثرگذاري بر مواضع برخي مسئولان و البته برخي فعالان سياسي و رسانههاي داخلي است.
صاحبنظران معتقدند جمهوریخواهان میتوانند از چهار طریق به مذاکرات هستهای ایران لطمه بزنند؛ نخست، ممکن است اعضای کنگره تحریمهای جدید و شدیدتری را علیه ایران به تصویب برسانند. دوم، آنها میتوانند با تصویب طرحی، اختیارات اوباما برای بخشودگی تحریمها را کاهش دهند. سوم، آنها میتوانند قطعنامههایی مبنی بر عدم موافقت خود با توافق به تصویب رسانده و توانایی اوباما برای اجرای توافق را محدود نمایند. چهارم، آنها میتوانند تحریمهایی را با نام «تحریمهای غیرمرتبط با موضوع هستهای» علیه ایران به تصویب رسانده و به این ترتیب، درصدد محدود کردن امتیازاتی برآیند که ایران از محل تخفیف تحریمها به دست آورده است. اما با وجود این راهبردها، اکثر قریب به اتفاق تحلیلگران بر این باورند که اوباما هرگونه طرحی در این زمینه را وتو خواهد کرد. برای جلوگیری از وتوی اوباما، کنگره نیاز به کسب اکثریت آرا در هر دو مجلس نمایندگان و سنا دارد. در مقابل، اوباما نیز برای حفظ قدرت وتوی خود، نیاز به همراهی ۳۴ نفر از ۱۰۰ عضو سنا دارد.
اما دلایل دیگری نیز بر نوع واکنش احتمالی کنگره اثرگذار است از جمله اینکه دولت اوباما و بسیاری از دموکراتها به خوبی میدانند که ایران هم در عراق و هم در سوریه از نفوذ بالایی برخوردار است. ایران به همراه متحدان منطقهای خود میتواند مبارزهای موثر و هماهنگ را علیه داعش سازماندهی کند. موفقیت در مذاکرات میتواند سبب تسهیل زمینههای همکاری ایران و آمریکا برای مبارزه با تروریسم شود. دوم، در صورتی که مذاکرات شکست بخورد، چرخه معیوب سابق تکرار خواهد شد. در این چرخه، آمریکا مدام تحریمهای خود را تشدید خواهد کرد و ایران نیز برنامه هستهای خود را به طور مستمر توسعه خواهد داد. اما این روند نمیتواند تا ابد ادامه پیدا کند و ممکن است به تقابل نظامی منجر شود. با این حال، تجربه عراق و افغانستان سبب میشود آمریکا خواستار ورود به جنگی دیگر نباشد. سوم، فائق آمدن بر وتوی ریاست جمهوری امری است که به ندرت اتفاق افتاده است. طی صد ساله اخیر، کنگره تنها دو بار توانسته چنین کاری انجام دهد. مورد نخست درباره ریچارد نیکسون در سال ۱۹۷۳ و مورد دوم، درباره رونالد ریگان در سال ۱۹۸۶ بود. چهارم، ممکن است اروپاییها کنگره آمریکا را به چالش بکشند. بر اساس برخی گزارشها، یک منبع نزدیک به مذاکرات گفته است اتحادیه اروپا به کنگره هشدار داده در صورتی که مسئولیت شکست مذاکرات به دوش کنگره باشد، این اتحادیه به صورت یکجانبه وارد تعامل با ایران خواهد شد؛ این بدان معناست اگر کنگره بخواهد صرفاً دستور کار سیاسی خود را به پیش ببرد، در عمل تحریمها از هم فرو میپاشد.
چشمانداز آینده
با توجه به روند تحولات و تفاوت معنادار اهداف ايران و كشورهاي استكباري در روند مذاكرات هستهاي و عزم نظام سلطه در فرسايشي كردن مذاكرات با هدف تحت تأثير قرار دادن محيط داخلي و منطقهاي ايران، توجه به چند نكته اساسي در روند آينده مذاكرات ضروري به نظر ميرسد:
1-مقام معظم رهبري ضمن حمايت مجدد از تيم مذاكرهكننده هستهاي و قدرداني از تلاشهاي پيگير آنها، حمايت از روند مذاكرات را مشروط بر اين ميدانند كه: «اگر حرف منطقي وسط بيايد، حرفي نداريم، ما حرفهاي منطقي را قبول ميكنيم. قرارهاي عادلانه و عاقلانه را قبول ميكنيم، اما آنجايي كه پاي زورگويي و زيادهطلبي باشد، نه؛ جمهوري اسلامي از صدر تا ذيل، هم مردمش، هم مسئولانش قبول نخواهند كرد، اين را بدانند».
مؤلفههای مورد اشاره مقام معظم رهبری به طور طبیعی نقشه راه تیم مذاکرهکننده در نشستهای آینده و البته مبتنی بر خطوط قرمز نظام خواهد بود.
2- به رغم دشواريهاي متعدد نظام سلطه در صورت به نتيجه نرسيدن مذاكرات، تنها نقطه اميد آنها نسبت به محيط داخلي ايران اثرگذاري تحريمهاست، كه چاره آن هم تمركز بر اقتصاد مقاومتي است. مقام معظم رهبري در همين ديدار ابعاد اين موضوع را با اشاره به تمديد مذاكرات اينگونه تبيين ميكنند: «همه بدانند، هم آن كساني كه طرف مذاكرهاند، هم اين كساني كه در داخل نگران اين مسألهاند و نگاهشان به اين مذاكرات است. اگر اين مذاكرات به نتيجه نرسد آنكه بيش از همه ضرر ميكند ما نيستيم، آمريكاييها هستند. ما با ملت خودمان رو راست هستيم، حقيقت مطلب را با مردم در ميان ميگذاريم». ايشان سپس با توجه به تجربه تاريخي ملت ايران در مواجهه با اينگونه فشارها و تهديدها، به تأثير تمركز بر اقتصاد مقاومتي اشاره كرده و يادآور ميشوند: «راهحل، همين اقتصاد مقاومتي است كه ضربههاي دشمن را اول كماثر ميكند، كاهش ميدهد كه اين مال كوتاهمدت است و در ميانمدت و بلندمدت به حركت عظيم مردم اوج ميدهد».
تأكيد بر اقتصاد مقاومتي اگرچه در گفتمان مسئولان ديده ميشود، اما در عرصه عمل نيازمند بسيج و عزم ملي است كه تلاش بيشتر دولتمردان را ميطلبد. بهرهگیری از ظرفیت بسیج در امر اقتصاد مقاومتی نیز بخشی از توصیههای مقام معظم رهبری بود که انتظار میرود در صحنه عمل تجلی یابد.
3- به رغم ادعاي حمايت جريان رسانهاي اصلاحطلب از دولت، نقش آنها در ايجاد توقع در رسيدن به توافق انتظار كاذب در مردم، تأثير مهمي در ايجاد التهاب در جامعه در آستانه مذاكرات داشت. اين روند كه متأسفانه در برخي حلقهها تا برنامهريزي براي برگزاري جشن هم پيش رفته بود، خواسته يا ناخواسته به عنوان عامل اصلي دشمن در تضعيف اراده ملي در مقابله با نظام سلطه عمل ميكند. اين جريان اين روزها با دامن زدن به برخي از موضوعات ديگر اجتماعي علاوه بر مسأله هستهاي تلاش دارد دولت را در عرصههاي ديگر نيز درگير كند. به نظر ميآيد كه دولتمردان فراتر از حساسيت نسبت به انتقاد منتقدان كه البته اين روزها به شدت كاهش يافته، بايد براي چالشآفرينيهاي اين به ظاهر دوستان چارهاي بينديشند.
4- استمرار پیوند میان مذاکرات هستهای و لغو تحریمها یکی از تاکتیکهای حسابشده نظام سلطه است که متأسفانه از سوی برخی از مسئولان هم به آن دامن زده میشود. تجربه اخیر ایجاد التهاب در بازار پس از تمدید مذاکرات در سوم آذر ناشی از آن است، که البته هزینه آن بر دوش محرومان جامعه و تبعات آن هم بر دولتمردان تحمیل میشود.
منبع : نشریه هدایت 154
دیدگاه ها