روز 28 مرداد یادآور کودتای ننگین و سیاهی است که شیرینی نهضت ملی شدن صنعت نفت را در کام ملت ایران تلخ کرد. کودتایی که محصول به همین آمیختن دو استعمارگر انگلیس و آمریکا بود و نتیجه آن بازگشت استبداد به کشور و آغاز ربع قرن خفقان و دیکتاتوری پهلوی دوم بود.
با توجه قرارگرفتن در آستانه روز 28 مرداد، خبرنگار پایگاه بصیرت گفت و گویی را با آقای عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران ترتیب داده که شما را به خواندن آن دعوت می کنیم.
* استبداد رضاخانی و ناآگاهی مردم از اتفاقات مهم کشور
در دوران اس��بداد سیاه رضاخانی هیچ اطلاعاتی به جامعه نمیرسید و جامعه در جریان هیچ یک از مسائل کشور قرار نداشت، حتی نخبگان جامعه در خلوت خودشان هم جرات نداشتند درباره مسائل کشور صحبت کنند به گونهای که نخبگانی مانند شهید مدرس یا به شهادت میرسیدند و یا مثل دکتر مصدق فرار کرده و در روستاها مخفی میشدند تا از گزند دیکتاتوری رضاخان در امان باشند. گرچه مصدق فرار کرده بود و در روستای احمدآباد زندگی میکرد اما در اواخر حکومت رضاخان دستگیر شد و مدتی در زندان به سر برد.
در حقیقت اصل اطلاع رسانی به جامعه کاملا مسکوت بود، بعد از شهریور 1320 جامعه به طور جدی تشنه اطلاعات بود و در این دوره خفقان بر کشور حاکم شد. بعد از دوران خفقان رضاخانی خیلی از موضوعات برای ملت ایران روشن شد از جمله آنچه که بر سر نفت آمده بود.در حقیقت ملت ایران بعد از خروج رضاخان از ایران تازه متوجه شدند که چه بلایی بر سر نفت، این نعمت الهی آمده و چگونه غارت شده است.
بعد از شهریور 1320 حاکمیت مطلق انگلیس بر ایران با حضور قوای روس و آمریکا برداشته شد. دیگر آن حاکمیت مطلق وجود نداشت و نگرانی جدی در انگلیسیها به جود آمد، آن ها میترسیدند که حضور نظامی این کشورها موجب انعقاد قراردادهای کلان نفتی شود. نگران بودند که این کشورها از اهرم فشار نظامی استفاده کنند و قراردادهای کلان نفتی ببندندچرا که این قراردادها بهرهمندی انگلیس از نفت ایران را کمرنگ می کرد.
* انگلیسیها نفت را رایگان میبردند
بیشترین حساسیت انگلیسیها نسبت به روسها بود، گرچه در دوران رضاخان انگلیسیها نسبت به آمریکا هم حساسیت بسیار زیادی داشتند و چندین بار که آمریکاییها اقدام به عقد قرارداد با ایران کردند انگلیسیها از این نگران بودند که آمریکاییها درصد بیشتری را به ایران پرداخت کنند و این مسئله تمام معادلات آنها را بر هم میزد، چرا که انگلیسیها تق��یبا نفت را به صورت رایگان میبردند. اگر نفتی که به صورت سرقت از ایران خارج میشد را حساب کنیم و تخقیقاتی که انگلیسیها به قوای بحریه خودشان میدادند به عنوان نمونه نیروی دریایی انگلیس با تخفیف بسیار کلان از نفت ایران بهره میبرد، که اگر همه اینها را حساب کنیم تقریبا رایگان می��د. انگلیس فقط 16 سنت به ایران میداد و هیچ حسابی در مورد م��زان صادرات وجود نداشت و مشخص نبود که از چه رقمی به ما 16 سنت میدادند، در واقع کمتر از یک چهارم هم به ما پرداخت نمیشد.
بنابراین انگلیسیها مجبور بودند برای پس زدن قوای آلمان با روسها متحد شوند، لذا روس ها را در ایران تحمل کرده و اجازه داده بودند که وارد خاک ایران شوند. زمانی که در شهریور 1320 انگلیسیها از جنوب آمدند روسها هم از شمال وارد کشور شدند و این دو کشور ناگزیر وارد یک پیمان علیه نیروهای آلمان شده بودند. اما از آن جا که انگلیسیها میخواستند از این پیمان بهره بگیرند اصلا مایل نبودند که روسها در مسائل نفت ایران مشارکت کنند، لذا میخواستند در این شرایط یک جو ضد بیگانه در کشور شکل بگیرد. همین مسئله سبب شد که دریچههای تنفسی برای رسانهها باز شود و رسانهها شروع به نوشتن در مورد وضعیت نفت در دوران رضاخان کردند.
* شهریور 1320 و آگاهی مردم ایران از فجایع نفتی
دکتر مصدق میگویدکه من بعد از شهریور 1320 برای اولین بار در مجلس نسبت به تمدید قرارداد دارسی 1312 که بسیار بسیار فاجعهبار بود توانستم اطلاعاتی به ملت ایران بدهم. (قرارداد دارسی در دوران قاجار بسته شده بود در 1312 به اتمام میرسید. رضاخان یک قرارداد استعماری منعقد کرد و زمان قرارداد را هم برای 32 سال تمدید کرد، در آن قرارداد حکمیت را به نفع انگلیسیها تمام کرد و طبق آن انگلیسیها ناگزیر بودند که همه تجهیزات را به صورت رایگان در اختیار ایران قرار بدهند. وقتی قرارداد تمام شد رضاخان همه بندهایی که به نفع ایران بود را از قرارداد حذف کرد) قبل از آن در زمان استبداد روزنامههای دولتی مثل اطلاعات جشن گرفتند و گفتند پیروزی بزرگ به دست آوردیم ما قرارداد استبدادی دارسی را سوزاندیم و رضاخان آن قرارداد را در بخاری انداخت اما نگفتند این قراردادی که جایگزین شده است به مراتب ذلتبارتر و زیانبارتر برای ملت ایران است.
بعد از شهریور 1320 ملت ایران به تدریج آگاهی یافتند که چه فجایعی در مورد نفت رخ داده است و چگونه این نعمت خدادادی به رایگان از دست مردم خارج شده است. به تدریج از دهه بیست که به دهه سی میآییم این اطلاعات تبدیل به یک مطالبه میشود، بعد از این که مردم میفهمند که نفت چگونه غارت شده است تمایل و گرایش به ملی شدن صنعت نفت در مردم شکل میگیرد.در این سالها هم نفت هنوز تحت سلطه انگلیسیها است و ایرانیها هیچ ورودی ندارند، حتی ایرانی ها حق ندارند که از میزان صادرات نفت اطلاع پیدا کنند. حتی بعد از دهه 30 هم این مطلب ممکن نبود، آقای ابوالحسن ابتهاج میگوید من یک بار از ویلیام فریزر، رئیس هیئت نفت سوال کردم ما صاحب نفت هستیم چقدر نفت صادر میکنیم؟ دفاترش را به من نشان بدهید که ما چه میزان نفت صادر میکنیم تا سهممان را از آن میزان دریافت میکنیم! ابتهاج میگوید که با صراحت و وقاحت تمام به من پاسخ داد مگر پشت گوشت را ببینی که بتوانی دفاتر ما را در این زمینه ببینی!
حتی دستاندرکاران رژِیم پهلوی هم دسترسی به دفاتر نداشتندکه بدانند انگلیسیها صد هزار بشکه صادر کردهاند یا ده میلیون بشکه، اگر به ما میگفتند 500 میلیون بشکه صادر کردیم یا 5 میلیون بشکه، ما باید میپذیرفتیم چرا که هیچ اشراف و نظارتی از جانب ملت ایران بر آنچه که مال خودش بود وجود نداشت. بیگانهای آمده و مسلط شده بود و کمترین اطلاعاتی هم به جامعه در این زمینه نمیداد در نتیجه بحث مطالبه ملی شدن صنعت نفت که خود ملت ایران بر این صنعت اشراف پیدا کند به صورت منطقی و تدریجی در جامعه گسترش پیدا کرد. وقتی این مطالبه گسترش پیدا کرد اتحاد بین سه نیرو موثر و تعیین کننده موجب شد زمینه اجرای این امر نیز فراهم شود.
* فرار رضاخان به خاطر خیانتهایش
اتحاد بین ملیون، مذهبیون و نیروی مردمی فداییان اسلام یک توانمندی و قدرتی را در آن ایام به وجود آورد. اگر چه انگلیسیها به رضاخان لطف کردند و رضاخان را از ایران خارج کردند تا دست ایرانیها، آمریکاییها و روسها به او نرسد. قطعا اگر دست ایرانیها به رضاخان میرسید او را در ایران محاکمه میکردند چون فضای بسیار تندی علیه رضاخان وجود داشت. هر چه اطلاعات بیشتری به جامعه میرسید تنفر بیشتری نسبت به رضاخان شکل میگرفت اگر چه همه میدانستند که او آدم جنایتکار، مستبد و زورگویی است. انگلیسیها برای این که تخلیهای در جامعه صورت بگیرد اجازه دادند 4 شعبه دادگاه به شکایات از رضاخان اختصاص پیدا کند. البته اجازه ندادند این دادگاهها زیاد طولانی شود یکی دو سال بیشتر عمر این محاکمه طول نکشید.در همین یکی دو سال شکایات زیادی توسط مردم از رضاخان صورت گرفت این شکایات به مطبوعات راه یافت و جنایات متنوع رضاخان بر مردم آشکار شد. اگر رضاخان را این وضعیت در ایران میماند قطعا با حضور روسها و آمریکاییها محاکمه میشد به همین خاطر بود که رضاخان به محض این که فهمید روسها وارد مرز ایران شدند چند بار سعی کرد فرار کند بعضیها میگویند چون رضاخان به آلمانها نزدیک شده بود آنها میخواستند او را ببرند در حالی که رضاخان خودش سعی میکرد فرار کند او سه مرتبه سعی کرد، یک بار تا قم رفت که انگلیسیها به او گفتند اگر روسها وارد تهران شوند ما به تو خبر میدهیم
* چماق داران انگلیس همه را سرکوب می کردند
وقتی که انگلیسیها استبداد کبیر را از ایران خارج کردند این گونه نبود که ایران را رها کنند بلکه از طریق استبدادهای جزء عمل میکردند. انگلیسیها به همه عوامل خود دستور داده بودند که به یک سری چماقدار مجهز شوند. هژیر، رشیدیان و اشرف یک سری چماقدار داشتند که هر کدام از اینها نیروهایی داشته که مطبوعات، نیروهای مبارز و هر کس که علیه انگلیسیها حرف میزد را سرکوب میکردند. این جریانات سرکوبگر استبداد نمیگذاشتند انتخابات سالمی در ایران برگزار شود و با چماق سر صندوقها میآمدند، صندوقها را میبردند، تقلب میکردند و هر کاری که میخواستند انجام می دادند. تا زمانی که این اتحاد بین ملیون به رهبری دکتر مصدق، مذهبیون به رهبری آیت الله کاشانی و تشکیلات مردمی به رهبری شهید نواب صفوی شکل نگرفت و نتوانستند بر جریانات قدرتمند طرفدار انگلیس فائق بیایند و نتوانستند امتیازی را در رابطه با ورود برخی از عناصر مستقل به مجلس به دست بیاورند.
* اتحاد سه نیرو
اما هنگامی که این اتحاد شکل گرفت برای اولین بار بعد از دوران استبداد رضاخانی یک فراکسیون مستقل در مجلس شکل گرفت و همین فراکسیون توانست رهبری مطالبات مردم ایران را در رابطه با ملی شدن صنعت نفت به دست بگیرد و هدایت کند و به نتیجه برساند. زمانی که ملی شدن صنعت نفت در مجلس مصوب شد و بر این اساس دکتر مصد�� نخستوزیری کشور را به دست گرفت ما توانستیم با خلع ید کردن انگلیسیها امور صنعت نفت را خودمان به عهده بگیریم.
* طرفداران انگلیس مثلث انگلیسیها رفتار میکردند
انگلیسیها تلاش بسیار زیادی را انجام داده بودند که ایرانیها چیزی از صنعت نفت دستگیرشان نشود. انگلیسیها نه تنها ایرانیها را در مسائل مدیریتی وارد نمیکردند بلکه در این ایام ایرانیها را به شدت تحقیر میکردند در خیلی از باشگاهها و رستورانها زده بودند که ورود سگ و ایرانی ممنوع است. حتی سگ را اول مینوشتند و مقام و منزلت سگ را بر ایرانیها برتر قرار میدادند. ایرانیها را از دسترسی به معلومات پیرامون صنعت نفت کاملا دور میکردند با وجود این، ملت ایران توانست صنعت نفت را به خوبی اداره کند. کسانی که آن موقع طرفدار انگلیس بودند و الان هم ملت ایران را تحقیر میکنند افراد وابستهای مثل رزمآرا که در مجلس اعلام کرد: "ملت ایران نمیتواند یک آفتابه بسازد، چطور میخواهد صنعت نفت را ملی کرده و خود آن را اداره کند!" میگفت اگر بخواهید این خواسته را مطرح کنید من مجلس را روی سرتان خراب میکنم! دکتر مصدق هم میگوید من هم اگر اسلحه داشتم همین جا تو را میکشتم! دعوای تاریخی که بین دکتر مصدق و رزمآرا در مجلس شکل میگیرد.
البته بنده به دعوای تاریخی آنها کاری ندارم بلکه به این مطلب میپردازم که نیروهای طرفدار انگلیس مثل خود انگلیسیها ملت ایران را تحقیر میکردند و میگفتند که ملت ایران عرضه این کارها را ندارد.
* ملت ایران توانست نفت را اداره کند
اما ملت ایران به خوبی توانست صنعت نفت را اداره کند، روشنترین دلیل بر این امر این بود که اگر انگلیسیها مطمئن بودند که ایران نمیتواند و در این زمینه زمین گیر میشود اقدام به تحریم نمیکردند. وقتی ملت ایران توانستند نفت را استخراج کرده و سپس صادر کنند انگلیسیها دست به تحریم زدند، خرید نفت ایران را تحریم کردند و گفتند هر کسی نفت ایران را خریداری کند ما مصادره میکنیم چون نفت از آن ایرانیها نیست و برای ماست که ایرانیها ما را از ایران اخراج کردند. لذا هر کسی نفت ایران را بخرد چون این نفت از آن ماست بنابراین ما این نفت را در دریای آزاد مصادره میکنیم. همین کار را هم میکردند هر کشتی که از ایران نفت میخرید در آبهای آزاد مصادره میکردند که کسی جرات نداشته باشد نفت ما را بخرد!
ملت ایران توانست نفت را اداره کند و اگر نمیتوانست دیگر تحریم نمیکردند، تحریم گسترده اقتصادی هم نتوانست کاری از پیش ببرد علت این بود که ملت از دولت پشتیبانی کرد اوراق عرضه خریداری شد و کمکهای جدی صورت گرفت و توانستند کشور را روی پا نگاه دارند. تاثیرات مقاومت کشور ایران بر سایر کشورها بسیار زیاد بود و میترسیدند که تداوم این امر مشکلاتی در مصر و سایر کشورها ایجاد کند البته بعدها این مقاومت تاثیر خود را گذاشت و خیزشی را در مصر به وجود آورد.
* انگلیس در مسیر کودتا
انگلیسیها به شدت نگران بودند که مقاومت ملت ایران تاثیراتی را بر کشورهای تحت سلطه خودشان بگذارد به همین خاطر در مسیر کودتا قرار گرفتند. متاسفانه ملّیون روی قول آمریکاییها خیلی حساب باز کردند، در آن زمان بر دکتر مصدق کاملا روشن بود که انگلیسیها به دنبال کودتا هستند، اما به خاطر اعتمادی که به آمریکاییها داشت و فکر میکرد که آمریکاییها در این کودتا شرکت نخواهند کرد یک آرامش خاطری پیدا کرده بود. مصدق و ملّیون فکر میکردند که اگر آمریکاییها از ملی شدن صنعت نفت حمایت کنند و در کودتا شرکت نکنند کودتا به جایی نخواهد رسید.
* نقش آمریکا در کودتای 28 مرداد
واقعا هم اگر آمریکاییها در کودتا مشارکت نمیکردند کودتا نمیتوانست به جایی برسد و نمیتوانست ملی شدن صنعت نفت را سرکوب کند. اما همان زمانی که آمریکاییها به دکتر مصدق قول میدادند که ما در کودتا شرکت نمیکنیم بر اساس اسناد، دقیقا در همان زمان به سازماندهی ارتش مشغول بودند. قبلا آمریکاییها یک سری از نیروهای ارتش را آموزش داده بودند و آنها را میشناختند. آمریکاییها شروع کرده بودند به سازماندهی آنها و فعال کردن آنها برای کودتا در خارج از کشور. تردد بین لندن و واشنگتن بسیار زیاد شده بود، در قبرس ستاد مشترک تشکیل داده بودند و کاملا کودتا را پیگیری میکردند. به دلیل این که سفارت انگلیس عملا در ایران تعطیل شده بود به یک باره تعداد به ظاهر دیپلماتها و در باطن ماموران امنیتی اطلاعاتی آمریکا در سفارت 10 برابر شد و این ماموران اطلاعاتی در سفارت آمریکا فعال شدند. این از جمله نکاتی بود که اگر دکتر مصدق درباره آن مطالعه و تامل میکرد بهتر میتوانست آمریکا را بشناسد. بعدها مشخص شد که این تعداد به صورت چشمگیری افزایش پیدا کرده و سفارت انگلیس صرفا خود را برای کودتا مهیا میکند و در واقع آنجا ستاد هماهنگی برای نیروهای مشارکت کننده در کودتا است.
* ایجاد اختلاف بین نیروهای ملی و مذهبی
در این ایام اختلافات هم به صورت جدی دنبال شده بود انگلیسیها توانسته بودند با اشراف اطلاعاتی که بر نیروهای ملی و مذهبی داشتند اختلاف ایجاد کنند. این خود بحث بسیار طولانی است که این اختلافات چگونه شکل گرفت، اما عناصر نفوذی به درون تشکیلات دکتر مصدق و آیت الله کاشانی راه یافتند و متاسفانه از این طریق توانستند ایجاد اختلاف کنند. اختلاف موجب سردرگمی میان طرفداران ملی شدن صنعت نفت شد، این سردرگمی طبیعتا ملت را به حاشیه برد و زمینه کودتا را فراهم کرد.
* غیبت مردم در صحنه، رمز تحقق کودتای آمریکایی – انگلیسی
در مرحله اول کودتا در 25 مرداد کودتا شکست خورد، سفیر آمریکا که در خارج از ایران بود تا بتواند تحرکات جدی داشته و کودتا را پشتیبانی کند بلافاصله به ایران آمد و 27 مرداد ملاقاتی با دکتر مصدق داشت که دکتر مصدق ناگزیر شد نیروهای نظامی را به خیابان بیاورد، همان نیروهای نظامی را که آمریکاییها و انگلیسیها سازمان داده بودند! اما سازمان دادن آنها کفایت نمیکرد چرا که درون ارتش هم یکپارچگی وجود نداشت، برخی طرفدار دکتر مصدق، برخی طرفدار بیگانگان و برخی هم طرفدار دربار بودند.
از طریق خطی که به دکتر مصدق دادند یک تحرکی به ارتش داده شد، آمریکاییها به دکتر مصدق اعلام کردند که اگر مردم همین طور به خیابانها بیایند و علیه ما شعار دهند مجبور میشویم نامه عزل شما را بپذیریم، نامه عزلی که خودشان جعل کرده بودند. دکتر مصدق قول میدهد که من جلوی تظاهرات را خواهم گرفت و روز 27 مرداد دکتر مصدق دستور میدهد که نگذارند مردم در خیابانها تظاهرات کنند. برای این کار ارتش را به خیابانها آورد و به ارتش سلاح دادند. این ارتشی که به خیابانها آمد همان ارتشی که قبل از آن توسط آمریکاییها سازماندهی شده بود. اینها چنین برنامهریزی کرده بودند که افراد بدنام و اراذل و اوباش هم به کمک ارتش آمدند و هر مقاومتی را به راحتی شکستند. روزنامهها را آتش زده و هر برنامهای که برای سرکوب ملت ایران لازم میدانستند کاملا آزادانه انجام دادند!
به این ترتیب کودتای 28 مرداد رقم خورد و زمینه تسلط بیگانگان را برای سالهای طولانی مجددا فراهم کرد که بسیار بسیار دردناک است، به ویژه که ملت ایران برای ملی شدن صنعت نفت هزینه زیادی داده بود. غفلتها و اعتماد بیجا به آمریکاییها موجب شد استقلال ملت ایران نقض شود و ملت ایران برای 25 سال دیگر یک ربع قرن مجددا تحت سلطه بیگانه قرار بگیرد.
تهیه و تنظیم: سید محمد مشکوة الممالک
بصيرت
دیدگاه ها