دومینوی ائتلاف نفت با امنیت تا کجا ادامه خواهد داشت؟

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1978 و حادثه اشغال سفارت آمریکا در ایران(لانه جاسوسی) و قطع روابط دیپلماتیک یکطرفه با ایران از سوی آمریکا در سال 1979, دیپلماسی آمریکا در منطقه غرب آسیا با تغییراتی اساسی روبرو شد...

سعید دهدشتی اردکانی
مقدمه:

بیش از 7 دهه از مناسبات آمریکا و عربستان می گذرد. در 14 فوریه 1945 در عرشه ناو آمریکایی یواس اس کوئینسی در کانال سوئز, ملاقاتی بین فرانکلین روزولت رئیس جمهور وقت آمریکا و ملک عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود, شکل می گیرد. در این ملاقات آمریکا متعهد می شود که امنیت عربستان را تامین نماید و در عوض عربستان اجازه دسترسی آمریکا را به چاه های نفت خود بدهد. معامله نفت در برابر امنیت در بحبوحه جنگ جهانی دوم, برای دو طرف, معامله ای منفعت دار بود. آمریکا به دنبال توسعه جبهه متفقین در جامعه جهانی بود و عربستان دغدغه اشغال توسط متحدین را داشت. بعد از جنگ جهانی دوم و پیروزی متفقین, توسعه روابط عربستان و آمریکا قابل تصور بود. در دوران جنگ سرد که جدال دیپلماتیک بین جریان لیبرال – دموکراسی بین المللی با جریان کمونیستی شدت گرفته بود و نظام دوقطبی بین المللی به دنبال توسعه طلبی و تصرف زمین بودند, حضور ایالت متحده آمریکا در منطقه غرب آسیا و توسعه روابط دیپلماتیک با کشورهای همپیمان چون عربستان و ایران, در راستای رقابت با شوروی سابق, توجیح پذیر می باشد. در این راستا نیز طرح دوستونی نیکسون نیز مبنای دیپلماسی ایالت متحده آمریکا در این منطقه شد.

روابط آمریکا و عربستان در دوران جنگ اعراب و رژیم صهیونیستی(از 1947 تا 1975), نیز با فراز و نشیب هایی روبرو بود. مهمترین رودرویی آنها را در بحران نفتی 1973 می توان مشاهده کرد. اما با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1978 و حادثه اشغال سفارت آمریکا در ایران(لانه جاسوسی) و قطع روابط دیپلماتیک یکطرفه با ایران از سوی آمریکا در سال 1979, دیپلماسی آمریکا در منطقه غرب آسیا با تغییراتی اساسی روبرو شد.

بررسی رابطه آمریکا و عربستان از 1980 به بعد:

برای تحلیل رابطه آمریکا و عربستان در این دوران, می توان این رابطه را در سه فاز بررسی کرد:

فاز اول( 1980 تا 2001):

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و قطع روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا, ایالت متحده نیاز روز افزون به عربستان پیدا کرد. از یکسو وابستگی اقتصاد آمریکا به نفت خلیج فارس و کوتاه شدن دست او از منابع نفتی ایران و از سویی دیگر اعمال فشار و مسدود نمودن مسیر توسعه و قدرت یابی انقلاب اسلامی, آمریکا را به عربستان نزدیکتر کرد. دغدغه دیگر ایالت متحده آمریکا, نزدیکی احتمالی ایران با رقیب دیرینه او اتحاد جماهیر شوروی سابق بود. لذا تمام ظرفیت های دیپلماتیک خود را بکار گرفت و مناسباتی همه جانبه با عربستان برقرار نمود. از سویی دیگر عربستان نیز که مترصد بهره برداری از خلاء قدرت موجود در منطقه جهت توسعه قدرت خود بود, فرصت را عنیمت شمرد و ستون و مرکز اصلی پیاده سازی طرح های آمریکایی در منطقه شد. اوج تعامل دیپلماتیک آمریکا و عربستان در جنگ های اول و دوم خلیج فارس بود. قدرت طلبی صدام حسین و حمله نظامی به ایران, تاثیر بسزایی نیز بر معادلات دوجانبه آمریکا و عربستان داشت و هر دو کشور منافع خود را بگونه ای با نتیجه این جنگ رقم زده بودند. آمریکا و عربستان نگاهی دوسویه به جنگ ایران و عراق داشتند.

اما با پایان گرفتن جنگ اول خلیج فارس و شکست صدام حسین در این جنگ, آمریکا و عربستان دوباره به جایگاه اول مناسبات دوجانبه خود برگشتند. با شروع جنگ دوم خلیج فارس و حمله صدام حسین به کویت و اشغال این کشور, مناسبات آمریکا و عربستان وارد فاز نظامی گردید.

بعد از پایان جنگ دوم خلیج فارس, آمریکا و عربستان به توسعه روابط و مناسبات سیاسی, اقتصادی و امنیتی خود پرداختند. آمریکا با بهره برداری از چاه های نفت عربستان و دستیابی به نفت ارزان از یکسو و فروش سالیانه میلیاردها تجهیزات نظامی به عربستان و کشورهای عربی منطقه, زیرساخت های اقتصادی و صنعتی خود را ترمیم نمود. از سویی دیگر عربستان نیز با بهره برداری از دلارهای نفتی, به تقویت زیرساخت های دفاعی و نظامی خود در منطقه پرداخت. این دو دهه را می توان اوج روابط دیپلماتیک آمریکا و عربستان دانست که فراز و نشیب حداقلی داشته است.

فاز دوم(2001 تا 2015):

اما از سال 2000 به بعد, ائتلاف آمریکایی – سعودی وارد فاز جدیدی از تنش و فراز و نشیب سیاسی و امنیتی گردید. اوج این فراز و نشیب سیاسی و امنیتی در حادثه تروریستی 11 سپتامبر بوجود آمد. آنجا که موضوع همدستی عربستان در این حادثه و اینکه 15 نفر از 19 نفر تروریست این حادثه, تبعه عربستانی بودند, افکار بین المللی را به سوی عربستان و خاندان آل سعود معطوف کرده بود. عربستان تحت الشعاع فضای سیاسی موجود در نظام بین المللی و لشکرکشی آمریکا به منطقه و حمله به افغانستان و با نگاه احتیاطی به واکنش های احتمالی آمریکا, تمام پتانسیل نظامی و سیاسی منطقه ای خود را در اختیار آمریکا قرار داد. می توان گفت که عربستان در این برهه زمانی, دغدغه واکنش غیر منتظره از سوی آمریکا را داشت. اما آمریکا چون به منابع نظامی و امنیتی عربستان در منطقه نیازمند بود, لذا واکنشی به فضای رسانه ای موجود نشان نداد. از سویی دیگر آمریکا جنگ سوم خلیج فارس را نیز پیش بینی کرده بود و نیازمندی دوچندان به منابع عربستان در منطقه داشت.

پس از جنگ سوم خلیج فارس و سرنگونی صدام حسین, عربستان و آل سعود فرصت را مناسب دیدند تا با همگرایی همه جانبه با سیاست های منطقه ای آمریکا در تقابل با جمهوری اسلامی ایران, به قدرت اول منطقه غرب آسیا تبدیل شوند. لذا کم کم با سرمستی سیاسی و امنیتی که از دلارهای نفتی آمریکا و غرب, عاید آنها شده بود, رویکردهای رادیکال منطقه ای و بین المللی اتخاذ نمود و نظام امنیتی منطقه و جامعه جهانی را با چالش هایی اساسی روبرو نمودند.حمایت از گروه تروریستی القاعده, حمایت از طالبان, حمایت مالی و پشتیبانی از رژیم صهیونیستی در جنگ های 33 روزه, 22روزه, 8 روز و 55 روز علیه لبنان و فلسطین, امنیت منطقه غرب آسیا را مخدوش نمود.در واقع حمایت همه جانبه عربستان از گروه های تروریستی و همراهی با رژیم صهیونیستی در مقابله با جبهه مقاومت منطقه, زمینه شکل گیری بحران جدیدی در منطقه با عنوان گروه تروریستی داعش و بروز تحولات امنیتی سوریه و عراق گردید.

آمریکا در ابتدای امر, همراهی و همگرایی همه جانبه با عربستان و آل سعود در موضوعات مذکور داشت. اما با گذشت زمان و تهدید منافع آمریکا در منطقه از سوی داعش, عربستان بگونه ای در جبهه مقابل دیپلماسی منطقه ای آمریکا ایستاد. لذا سرآغاز فرازونشیب ائتلاف آمریکایی – سعودی را می توان از سال 2011 دانست.

از سویی دیگر موضوع مذاکرات هسته ای ایران و 5+1 و دستیابی به توافق جامع هسته ای و رفع احتمالی تحریم های اقتصادی و نفتی ایران, موجب تشدید این فرازو نشیب دیپلماتیک در روابط آمریکا و عربستان شده بود. آمریکا معتقد به حل موضوع هسته ای ایران از راه دیپلماتیک و گفتگوهای سیاسی بود. اما عربستان اعتقاد داشت که از راه نظامی و بمباران تاسیسات هسته ای ایران, می بایست اختلاف را فیصله داد.

سوی دیگر ماجرا, تقابل جبهه مقاومت به رهبری ج.ا.ا در مقابل جبهه تروریستی – تکفیری به رهبری آل سعود در مناطق بحرانی سوریه, عراق و یمن بود. این موضوع نیز بر تشدید تنش در روابط آمریکا و عربستان و واگرایی مقطعی سیاسی و دیپلماسی آنان تاثیر داشت. ایالت متحده آمریکا معتقد به نقش و جایگاه تاثیرگذار جمهوری اسلامی ایران در فیصله مخاصمات منطقه ای موجود در سوریه, عراق و یمن داشت و اعتقاد داشت که با مذاکرات سیاسی چندجانبه می توان به بحران های موجود خاتمه داد. اما عربستان این تاثیرگذار و قدرت منطقه ای ایران را مداخله در امور کشورهای عربی منطقه می دانست.

2016 به بعد:

آمریکا تا زمانی که جایگزین مناسبی برای عربستان در منطقه پیدا نکند, روابط دیپلماتیک خود را با این کشور کمرنگ نخواهد کرد. بعبارتی دیگر تا زمانی که عربستان مجری سیاست های آمریکایی در منطقه غرب آسیا می باشد, مورد حمایت آمریکا خواهد بود. سیاست های مورد نظر آمریکا در منطقه عبارتند از:

1- همراهی و همگرایی دیپلماتیک با رژیم صهیونیستی در مقابله با جبهه مقاومت

2- تعدیل و تحدید قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی ایران و جلوگیری از نفوذ آن در منطقه

3- کنترل اقتصاد نفتی آمریکا و جهان با نقش آفرینی سیاسی عربستان در اوپک

4- بسترسازی با ابزار سعودی- تکفیری جهت اجرایی نمودن طرح خاورمیانه جدید با تجزیه کشورها

لذا تا زمانیکه عربستان در این راستا قدم بر می دارد, زیر چتر امنیتی آمریکا قرار خواهد گرفت. پایان تحولات امنیتی سوریه, عراق و یمن, نقشی تاثیرگذار در کیفیت و کمیت مناسبات آمریکا و عربستان خواهد داشت. در صورتیکه تحولات منطقه ای موجود, به کام آمریکا پایان پذیرد, اهمیت منطقه غرب آسیا و روابط منطقه ای این کشور با دیگر کشورها و از جمله عربستان, به دلایل ذیل الذکر در درجه دوم اهمیت قرار خواهد گرفت:

1- کاهش وابستگی آمریکا به نفت عربستان به دلیل قدرت گرفتن نفت و گاز شل

2- توجه آمریکا به شرق آسیا و قدرت گرفت چین, ژاپن, کره جنوبی, هند و ...

3- تهدیدات امنیتی در شبه جزیره کره با محوریت کره شمالی

از سویی دیگر آل سعود در آینده ای نزدیک, دچار اختلافات جدی داخلی در راس حاکمیت خواهد شد. اختلافاتی که بستر آن با روی کار آمدن ملک سلمان, هفتمین پادشاه آل سعود بوجود آمده است. تغییرات سیاسی و عزل و نصب هایی که ملک سلمان انجام داد, مقدمه یک کودتا و زلزله سیاسی در عربستان بوده است و پایان جنگ یمن, آغاز آن خواهد بود.

ایالت متحده آمریکا با وقوف به این موضوع, سناریوهایی برای ادامه مناسبات خود با عربستان طرح ریزی نموده است که در آن, آل سعود جایگاهی نخواهند داشت.

لذا اصل رابطه آمریکا و عربستان از 2016 به بعد نیز از بین نخواهد رفت. اما تغییر دولت در آمریکا و به قدرت رسیدن یکی از دموکراتها یا جمهوریخواهان از یکسو و پایان جنگ یمن و تغییرات ساختاری در راس حاکمیت عربستان در آینده ای نزدیک, مناسبات بین المللی طرفین را وارد دوران جدیدی خواهد کرد. دورانی که مطمئنا با سازوکار فعلی متفاوت خواهد بود. در این بین, نقش و جایگاه تاثیرگذار منطقه ای و بین المللی جمهوری اسلامی ایران و مدیریت تحولات منطقه ای از سوی او, بی تاثیر نخواهد بود.

از سویی دیگر نگاه احتیاطی آمریکا و رژیم صهیونیستی به اعراب از جمله عربستان و مصر را نباید نادیده گرفت.تا زمانی که در زمین آمریکا و رژیم صهیونیستی بازیگردان منطقه ای باشند, متحد آنها خواهند بود. در غیر اینصورت بعنوان یک مهره سوخته, باید حذف شوند.

پیامدهای ائتلاف نا مقدس برای طرفین:

این اتحاد و ائتلاف که مبتنی بر معامله ای دو سویه می باشد و مبنای دوستی و مودت در آن بسیار کمرنگ می باشد, علیرغم منافع مقطعی, پیامدهایی برای هر دو طرف دارد. این پیامدها, منتج از سیاست های رادیکال منطقه ای و بین المللی طرفین می باشد.

پیامدهایی که وجهه داخلی و بین المللی ایالت متحده آمریکا را تحت الشعاع خود قرار خواهد داد عبارتند از:

1- حمایت شفاف مالی و دیپلماتیک عربستان از گروههای تروریستی داعش و النصره

2- حمله عربستان به یمن و دخالت در امور داخلی آن کشور

3- سنگ اندازی عربستان در مذاکرات صلح سوریه و یمن

4- همدستی آل سعود در حادثه تروریستی 11 سپتامبر 2001 بر اساس اسناد 28 صفحه ای

5- نفوذ اقتصادی عربستان در ساختار اقتصادی و تجاری آمریکا با انجام سرمایه گذاری های کلان(این موضوع یک شمشیر دولبه است که اهرم فشار عربستان بر آمریکا خواهد بود. این مهم را در قضیه انتشار اسناد 28 صفحه ای همدستی عربستان در حادثه 11 سپتامبر شاهد بودیم. آنجا که وزیر خارجه عربستان تهدید کرد که در صورت انتشار این اسناد, دارایی 750 میلیارد دلاری خود را از آمریکا خارج خواهد نمود.)

عربستان نیز از این معامله, آسیب هایی منطقه ای و بین المللی خواهد دید. این پیامدها عبارتند از:

1- واگرایی دیپلماتیک با کشورهای اسلامی( این موضوع در اجلاس سیزدهم سازمان همکاری اسلامی در استانبول ترکیه کاملا مشخص بود)

2- ایجاد تنش با همسایگان منطقه ای و مخدوش نمودن نظام امنیتی موجود: ایجاد تنش در روابط دیپلماتیک با جمهوری اسلامی ایران مهم ترین پیامد این ائتلاف شوم می باشد. آغاز تنش سیاسی عربستان در منطقه, پایان حیات سیاسی رژیم آل سعود را به همراه خواهد داشت. پیامدی که قابل جبران نخواهد بود.

3- ایجاد بی ثباتی در اقتصاد نفتی جهان: ائتلاف سعودی – آمریکایی در بازار نفت جهانی, سناریویی را اجرایی نمودند که برنده اصلی آن آمریکا و نفت شل بوده است. این موضوع در دراز مدت باعث قدرت گرفتن آمریکا در حوزه نفت خواهد شد و اهمیت ائتلاف سعودی- آمریکایی کاهش خواهد یافت و آمریکا مواضع واقعی خود را در برابر آل سعود و رویکردهای رادیکال منطقه ای و بین المللی او, عملی خواهد نمود. لذا طرح هایی چون چشم انداز 2030 نیز راهگشا نخواهد بود و اقتصاد عربستان با چالش هایی اساسی روبرو خواهد شد.

4- منزوی شدن عربستان در منطقه غرب آسیا: تحولات موجود منطقه ای و بحران های امنیتی در سوریه, عراق و یمن نیز در آینده ای نزدیک به پایان خواهد رسید. اما مطمئنا نتیجه این تحولات, مطلوب آل سعود نخواهد بود و آل سعود در انزوای سیاسی قرار خواهد گرفت. ایالات متحده آمریکا در موضوعات سوریه, یمن و عراق, اختلاف نظرهایی اساسی دیپلماتیک با آل سعود دارد. بنابراین در پایان این تحولات, آمریکا و عربستان را در یک جبهه نخواهیم دید.

5- بالا گرفتن اختلافات داخلی در راس حاکمیت عربستان: موضوعی که ایالت متحده آمریکا چندان بی علاقه نخواهد بود. آل سعود تا زمانی که حلقه به گوش آمریکا باشد, در سناریوی آمریکایی جایگاهی دارد. لذا قدرت گرفتن آل سعود در دراز مدت, به نفع آمریکا نخواهد بود و به قدرت رسیدن خاندان جدید در عربستان مطلوب آمریکا خواهد بود. این بستر در حال حاضر در عربستان فراهم شده است.

 نتیجه:

عربستان و آل سعود, جزئی از سیاستی است که قدمتی بیش از 100 سال دارد. سیاستی که آغاز آن توسط بریتانیا بوده است و ادامه دهنده آن آمریکا و کشورهای غربی می باشند. سیاستی که آغاز آن در سال 1914 با شروع جنگ جهانی اول, همراه بود و در پایان جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراطوری عثمانی و انعقاد قراردادهایی چون سایکسپیکو, تثبت گردید. پروژه تجزیه غرب آسیا با تجزیه امپراطوری عثمانی آغاز گردید و در حال حاضر با طرح هایی چون خاورمیانه بزرگ, خاورمیانه جدید و ... ادامه دارد. عربستان و آل سعود یکی از ابزار اصلی منطقه ای در پیاده سازی این سیاست بوده و خواهند بود. لذا تمایل دیپلماتیک آمریکا و غرب به این کشور از بین نخواهد رفت.اما شدت و حدت این ائتلاف دستخوش تغییراتی خواهد بود. تغییراتی که در درازمدت منجر به اصلاحات درونی در حاکمیت عربستان خواهد شد. آمریکا از تغییرات درون حاکمیتی عربستان استقبال می کند و در این راستا نیز سناریوهایی را طرح ریزی خواهند کرد. عربستان خود نیز یکی از اهداف سیاست انگلیسی تجزیه کشورهای غرب آسیا خواهد بود. این بستر در دوران پادشاهی ملک سلمان فراهم می گردد و با افول قدرت داخلی آل سعود و ظهور خاندان های جدید در راس حاکمیت, زمینه اجرایی شدن آن فراهم خواهد شد.

منابع:

1. بروس ریدل, مدیر پروژه اطلاعات موسسه بروکینگز آمریکا

2. www.farsnews.ir

3. www.tabnak.ir

4. www. Mizanonline.ir

5. www.tasnim.com

6. www.eshraf.ir

نویسنده: سعید دهدشتی اردکانی- کارشناس ارشد حقوق بین الملل

 

فارس

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.