از گفت‌وگو تا گفت‌وگو

مسعود یارضوی 
نمی توان و نباید متوقع بود که یک جریان سیاسی خاص قرائت خاصی هم از قانون اساسی داشته باشد و در عین حال خواستار گفتگوی ملی با جناح های وفادار به قانون و شرع مقدس نیز باشد.
مدتیست که مبحثی تحت عنوان «گفتگوی طیف‌های سیاسی کشور» از سوی یک جریان خاص بصورت جسته و گریخته در حال طرح و اقتراح است.

بحث مذکور البته پس از اظهارات اخیر رئیس جمهور روحانی در جمع فعالان سیاسی مبنی بر گفتگوی ماهانه نمایندگان جناح ها اندکی داغ تر هم شده است.

این در حالی است که غلامحسین کرباسچی، دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی می گوید نخستین کسی بوده که در آغازین روزهای صدارت دولت رئیس جمهور روحانی، این مقوله را مطرح کرده است.

البته نگاه دقیق تر و ریزبینانه تر به این ماجرا نیز، محققان و مدقّین را به این نتیجه می رساند که این مقوله فی الواقع میتواند کپی یا بخشی از پروژه «وحدت ملی» آقای هاشمی رفسنجانی باشد که در اثنای ماه های مانده به انتخابات سال 92 از سوی ایشان مطرح و با واکنش منفی فعالان سیاسی کشور مواجه شد.

 

*زیر پوست گفتگوی ملی

فعالان و تحلیلگران سیاسی کشور؛ چه در زمان طرح بحث از سوی آقای هاشمی و چه در دوران فعلی که مبحث گفتگو از سوی کسانی از اصلاح طلبان مطرح می شود؛ استنباط خود از این پیشنهاد را اینگونه بیان کرده اند که در پس این طرح اغراض خاصی نهفته است.

کما اینکه جریان سیاسی خاص یا همان اصلاح طلبان نیز به محض طرح این مبحث و حتی اندک اقتراحی پیرامون آن، بلافاصله، مقوله «فکّ حصر از سران فتنه» را پیش می‌کشند.

و یا همینطور مثلاً در ماجرای حقوق های نجومی نیز از سوی یکی از اصلاح طلبان مطرح شد که ما هم فیش های حقوقی اصولگرایان را در جیب داریم اما اگر گفتگو کنیم نیازی به رو شدن این فیش ها نیست!


 

جریان سیاسی خاص در ضرورت طرح بحث گفتگوی ملی همچنین استدلال می کند که مثلاً عده ای در میان اصولگرایان هم وجود دارند که تندرو هستند و گفتگوی ملی می تواند منجر به تنزّه تفکر ارزشی اصولگرا از این عده باشد. (این در حالی است که اصلاح طلبان در آستانه انتخابات مجلس دهم، صراحتاً تمامی اصولگرایان را «تندرو» خطاب کردند.)

 

*پدیده ای به نام مستقلّین و منتقدین

در این حین و بین اما رخداد دیگری نیز بوقوع پیوسته است که نگاه به آن نشان می دهد کسانی از اصولگرایان اقلاً در ظاهر امر و با ایما و اشاره، قضیه «گفتگوی ملی» را باور کرده‌اند.

اتفاقاتی نظیر همزیستی تعدادی اصولگرا با اصلاح طلبانِ فهرست انتخاباتی امید، استنکاف یک جریان اصولگرا از قرار گرفتن در جرگه وحدت در هنگامه انتخابات مجلس دهم و طرح انتقاد از نظام و قوه قضائیه با یک لسان چپگرا که اخیراً به گوش افکار عمومی رسید؛ جملگی می توانند بیانگر این فرض باشند.

البته می توان خوشبینانه به مسئله نگاه کرد و این فرض را نپذیرفت.

نمی توان و نباید متوقع بود که یک جریان سیاسی خاص قرائت خاصی هم از قانون اساسی داشته باشد و در عین حال خواستار گفتگوی ملی با جناح های وفادار به قانون و شرع مقدس نیز باشد.
نپذیرفتنی که البته حکماً می تواند مسائلی همچون نتیجه انتخابات مجلس دهم را مجدداً تکرار کند و ایضاً انتقادات مبنایی اصولگرایان به جریان سیاسی خاص نظیر بحث «فتنه» را مورد تشکیک و شبهه قرار دهد...

 

*از گفتگو تا گفتگو

اما در کنار تمام معلومات مسئله و پیش فرض هایی که برای آن ذکر شد آیا می توان چیزی به نام «گفتگوی ملی میان احزاب و جناح های سیاسی کشور» را متصور بود و از بطن آن نیز منتظر تولد «جریان سوم» ماند؟!

پاسخ به این سوال را در سه بخش ارائه می کنیم:

 

یکم: بحث کلی که تحلیلگران اصولگرا در پاسخ به مسئله وحدت و گفتگوی ملی بیان می کنند مبنی بر اینکه این مقوله در کشورهای بحران زده مورد نیاز است نه در کشورهای حاوی ثبات؛ پاسخی صد در صد درست و غیر قابل انکار است.

به سخن دیگر اینکه هواخواهان گفتگوی ملی باید بگویند در کدام بخش کشور بحرانی خانمان برانداز را رویت کرده اند که از قِبَل آن خواستار انجام گفتگوی ملی شده اند؟!

 

دوم: گفتگو زمانی مناسب و مفید فایده است که دو طرف از مبانی مشترک برخوردار باشند.

فی الواقع نمی توان و نباید متوقع بود که یک جریان سیاسی خاص قرائت خاصی هم از قانون اساسی داشته باشد و در عین حال خواستار گفتگوی ملی با جناح های وفادار به قانون و شرع مقدس نیز باشد.

نه از باب بهانه گیری که من باب بیان حقیقت بایستی بیان کرد جریان سیاسی خاص تا زمانی که نسبت به مفاهیمی مثل «ولایت مطلقه فقیه»، «نسبت ولایت با قانون»، «فتنه»، «فرهنگ اسلامی»، «سیاه‌نمایی از ایران» و «ضرورت ابراز برائت از دشمنان نظام» در فضای غبارآلوده زیست می کند؛ نمی تواند از کنار یک میز گفتگو منتظر نتیجه ای خاص باشد.

در واقع حتی اصولگرایانی هم که این روزها در قبال بحث گفتگوی ملی در حال کرشمه هستند نیز نمی توانند نسبت به این مسائل بی تفاوت بمانند و شاهد تساهل‌جویی نسبت به آنها باشند.

 

و سوم: تحلیل ما اینست که تولد یک جریان سوم سیاسی به هیچ وجه بعید نیست.

یعنی با توجه به مختصات فعلی سپهر سیاسی ایران و ایما اشاره های برخی چهره های دو طرف به یکدیگر؛ هیچ بعید نیست که همچون حوالی سال 74، یک جریان سیاسی جدید با ترکیبی از چند چهره راست و تعدادی از عناصر چپ و اصلاح طلب تشکیل شود و البته دست آخر هم همه چیز به کام جریان سیاسی خاص تمام شود.

جریان سیاسی خاص تا زمانی که نسبت به مفاهیمی مثل «ولایت مطلقه فقیه»، «نسبت ولایت با قانون»، «فتنه»، «فرهنگ اسلامی»، «سیاه‌نمایی از ایران» و «ضرورت ابراز برائت از دشمنان نظام» در فضای غبارآلوده زیست می کند؛ نمی تواند از کنار یک میز گفتگو منتظر نتیجه ای خاص باشد.
اما نکته مهمتر فرجام این جریان است که به قول خودمانی، گُلی به سر مردم نخواهد زد و دست آخر و مثل اسلاف قبلی، تنها هنرش ارائه قرائت های جدید و شاذ از قانون اساسی و شرع مقدس خواهد بود.

باید دانست که یک جریان سیاسی زمانی می تواند خواستار درانداختن طرحی نو در سپهر سیاسی یک کشور باشد که فنّ جدیدی در اجرای امور و خدمتگذاری به مردم بلد باشد نه اینکه علی الدوام مشغول تغییر آرایش سیاسی خود باشد و اعمال لاینفع انجام دهد.

خیرخواهانه باید گفت که جریانات و چهره هایی که دچار احتقان و فسردگی و پیری هستند؛ بایستی خود را به ساحات جدیدی از اجرا و معرفی استعدادهای جدیدتر و جوان تر بکشانند نه اینکه احساس کنند با تغییر آرایش سیاسی، فرصت های جدیدی را برای خود خلق می کنند.

یقیناً این فرصت های جدید گاهی می توانند مثلاً یک کرسی و یک موقعیت را هم دردسترس قرار دهند اما از آنجا که برای خدمتگذاری جدیدتر و بهتر به مردم ایجاد نمی شوند؛ هرگز فرجام خوبی در دنیا و آخرت و ایضاً در پیشگاه قضاوت تاریخ و مردم نخواهند داشت.

 

فارس

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.